وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Thursday, March 31, 2005

یک گام دیگر درراه جام جهانی ، برد در مقابل کره شمالی

این یادداشت را دیروز نوشتم ولی چون بلاگ-اسپات بلاگ جدیدی قبول نمیکرد امروز آن را آپ لود کرده ام. یک برد دیگر نصیب تیم ملی ما شد و کره شمالی رادر زمین خودش که بسته ترین جای دنیا است بردیم ... و دو گل هم فکر کنم کافی بود، فقط من نمی فهمم که چرا برانکو حتما دقیقه 60 باید این فریدون زندی تفلکی را تعویض کند؟!! فکر کنم خودش هم به بازی بیش از یک ساعت در تیم ایران امید ندارد. ولی انصافا این پسر (فریدون زندی) بازیکن خوبی است . خدا رحم کرد که نیک بخت که در حد حسین رضا زاده چاق شده! و جانشین زندی شد در محوطه جریمه ما توپ رابا دست نزد وگرنه داور معرفت و لوتی گری را میگذاشت کنار و یک پنالتی را بر علیه ما می گرفت. ضمنا از نظر من که صحنه ای که کره ای ها معترضش بودند خیلی هم پنالتی نبود (حتی اگر یک کم پنالتی بود!!!). ضمنا هم آقای نصیر زاده داور باسابقه فوتبال در شبکه سه تلویزیون و هم سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا صحنه مذبور را پنالتی دانسته اند. به هر حال مهم برد بود که نصیب ما شد و اشالله نتیجه بازی 13 خرداد با کره شمالی و 18 خرداد با بحرین هم در استادیوم آزادی به نفع ما شود تا مستقیم به جام جهانی برویم و نگران بازی نهائی با ژاپن نباشیم. .

Sunday, March 27, 2005

تولید ملی – بررسی مفهوم ملیت در دنیای امروز

در ادامه مباحث تولیدملی می خواهم در این قسمت به توضیح ملیت ازدید خودم بپردازم می دانم که این یک بحث حقوقی و اجنماعی است ولی من به هر حال نظرات خودم را می نویسم.
اول اینکه، ملت مردمان یک کشور در درون (یا وابسته به) مرزهای جغرافیائی شناخته شده آن کشور هستند که ازریشه (های) نژادی، زبانی و فرهنگی مشترک (یا به هم نزدیک) برخوردارند. ملت در عربی به معنی مردمی با دین مشترک به کار میرود که در اینجا مد نظر من نیست.
دوم اینکه، در دنیای مدرن آموزش نقش اصلی رابازی میکند. به این معنی که اگر گروهی ازمردم به سرزمین دیگری مهاجرت کنند و فرزندانشان در کشور دیگری به مدرسه بروند و آموزش ببینند آرام آرام احساس تعلق خودشان را به ملت اصلی خود (پدر ومادرشان) از دست میدهند و معلق به ملتی میشوند که میزبان آنهاست.
سوم اینکه، هرفردیا گروه ازمهاجران که به تابعیت هر کشور در آید درصورتی که با محیط جدید خودشان را وفق دهند و خود را از کشورمیزبان بدانند (به شرطی که تابعیت کشور جدیدرا نیز پذیرفته باشند) عضو ملتی هستند که میزبان آنهاست و هر نوع برخورد به عنوان شهروند درجه دو ازسوی تابعان دائمی قبلی کشور میزبان نقص حقوق اساسی آنها تلقی می شود (این مورد هنوزدر اروپا از مسائل مبتلابه اجتماعی است).
چهارم اینکه، ملت حاوی قومهائی است که لهجه ها،زبانها، مذهبها و حتی ریشه های نژادی مختلف میتوانند داشته باشند ولی تازمانی که تعلق به آن واحد ملی دارند عضوی از ملت محسوب میشوند و حقوقی برابر دارند. البته در بعضی از کشورها دو زبان رسمی (مثل کانادا)، سه زبان رسمی (مثل بلژیک) یا چهارزبان رسمی (مثل سوئیس) دارند ولی اکثر کشورها یک زبان رسمی دارند ، حتی اگر کشور از مردمی با تنوع کاملی ازمهاجران مختلف شکل گرفته باشد (مثل ایالات متحده آمریکا). بنابراین وجود یک زبان رسمی نمایانگر نادیده گرفتن زبانهای دیگر موجود در آن کشور نیست و الان در بسیاری کشورها رادیوهاو تلویزیونها و نشریات به زبانهای محلی منتشر میشود و مردم اقوام مختلف از این نظر آزادی دارند (از این نظر میتوان ایران خودمان، فرانسه، آمریکا و ترکیه را البته با تفاوتهائی مثال زد). ولی وجود زبان رسمی برای وحدت بخشی و انجام امور اداری و رسمی و احساس درک متقابل و آموزش واحد به احاد یک ملت لازم است. (حداقل در دنیای مدرن چنین است وگرنه در سده های پیشین کشورها مجموعه های به هم ناپیوسته از اقوام اغلب متخاصم بودند و کشورها نیزبه صورت ملوک الطوایفی اداره می شدند.)
پنجم اینکه، تمام شهروندان و اتباع یک ملت فرصت برابری ازنظردستیابی به موفقیت دارند. همه آحاد یک ملت صرفنظر از نژاد و مذهب و قومی که به آن متعلقند با هم برابرند.
ششم اینکه، ملت های قدیمی مثل ایران و یونان و ژاپن سنتها و آیینهائی دارند که آن سنت ها آحاد یک ملت را به هم متصل می کند و به آهنا احساس تعلق به واحد ملی می دهد. چنین تعلقی به حفظ تمامیت ارضی یک کشور نیز کمک فراوان می کند. مثلا نوروز ما نماد بارزی برای یک آیین ملی به عنوان نماد ملت ایران است.
خلاصه اینکه ملت در مفهوم مدرن خویش یک واحد از مردم با مشخصات فوق است که با پذیرش تنوع دمکراتیک احساس تعلق به آن کشور دارند ولی ممکن است از منشا نژادها، زبانها و فرهنگهای مختلفی باشند. آموزش در این مورد نقش محوری داردو آیینهای ملی نمادهای شناساننده مردم وابسته به یک ملیت خاص هستند.

Saturday, March 26, 2005

پیش یه سوی جام جهانی فوتبال: پیروزی بر ژاپن مبارک

دیشب ایران 2-1 ژاپن را شکست داد که بسیار دلچسب بود. هلی کوپتر ایران (وحید هاشمیان) حداقل گل دوم را به شیوه هلی کوپتری زد... و علی دائی را نیز نفهمیدم که برانکو چطوری تعویض کرد به ویژه اینکه به نظرمی آمد برای اینکه آبرومندانه بیرون بیاید خودش را به ناخوشی زد!.. و حیف است که اسطوره های ما خود را به جائی برسانند که آنها را به بهانه ای بیرون ببرند... به هر حال این تفسیر من از ماجرا است... حضور مردم هم بسیار عالی بود ولی حیف که در پایان هنگام خروج 3 نفرکشته و 22نفر مجروح شدند (به گزارش ایرنا) که نشان میدهد که هر وقت ما میخواهیم خوشحال بشیم باید دلملن بلرزد که نکند اتفاقی بدی بیافتد. به هر حال مردم دیروز عالی کار کردند و آنطورکه از تصاویرتلویزیونی معلوم بود پلاکارهای فراوانی نشان از آمدن مردم از شهرستانهای مختلف بود. ضمنا هوا علاوه برسردی بسیار پاک بود که به لطف تعطیلات نوروزی این مورد نادر در تهران رخ داد!.... راستی پخش تلویزیونی هم بسیارقابل تقدیر بود و غیرازیکی دو اشتباه در پخش تفسیر آفساید، در حد استاندارد جهانی بود. داور هم غیر ازاخطار الکی که به مهدوی کیا داد (و بنظرم حق این بود که پنالتی میگرفت) بقیه موارد خوب بود. فقط کسی که که خیلی بود ولی گل نزد همین آقای مهدوی کیا بود که انصافا علاوه بر پاس گلی که داد (گل اول) حداقل چهارضربه درون چهارچوب دروازه حریف زد و بسیار موثر در بازی نقش ایفا کرد... انشالله اگراز سد کره شمالی هم به سلامت رد شویم گام بزرگی به سوی جام جهانی2006 برداشته ایم

Thursday, March 24, 2005

یادداشتهای نوروزی

عید دیدنی
احتمالا شما هم چون بیشتر مردم در این روزها در ماراتن عید دیدنی هستید. ما نیز در چنین ماراتنی شرکت داریم. البته همه در چنین کورسی برنده هستند. چراکه فامیل و آشنایان را که در طول سال ندیده ایم می توانیم در ایام نوروز ملاقات کنیم، که عالی است، فقط من نگران بالا رفتن کلسترول بد خون ملت ایران در این روزها هستم... چرا که علاوه بر غذاهای معمولی ،برای اینکه از شرمندگی میزبان در بیایند مجبورند که بفرما و تعارف را رد نکنند... به هرحال انشاالله شیرینی بدون کلسترول و بدون قند نیز اختصاصا برای ملت ایران اختراع می شود.

سریال جایزه بزرگ
خواندن چند تبلیغ و مصاحبه در ویژه نامه های نوروزی نشریات و دیدن تیم سریال موفق پاورچین در کنار مهران مدیری در سریال طنز جایزه بزرگ (و البته نویسندگی سروش صحت، که فرزندش را به همان مهدکودکی می آورد که دختر من نیز میرود)، موجب شد که من بعد از سریال پاورچین به یک سریال دیگر توجه کنم و این برنامه را هرشب از شبکه سه تلویزیون دنبال کنم. سه – چهار قسمت اول به نظرم با انسجام خوبی پیش میرفت تا دیشب، چهارشنبه 3 فروردین که به باور من داستان یک کم از فرم افتاد!، به هر حال امیدمان را از دست نمی دهیم و انشالله این داستان که خیلیساده هم هست به دست با کفایت تیم مهران مدیری کمی حال ملت را خوش کند.

دید و بازدید با تلفن، ای – میل و اس-ام-اس و در وب لاگ
پیشرفت فناوری باعث گسترش استفاده از ای-میل، اس – ام – اس (که من ندارم) و در وبلاگها (علاوه بر تلفن که وسیله ای قدیمی برای ما محسوب میشود) شده است که مبارک است. فقط امیدوارم که یک کم ابتکار هم در این کارتهای الکترونیکی و ای- میل و اس-ام-اس ها دیده شود چرا که بعضی و قتها آدم می بیند که یک متن یا یک شعر یا یک کارت را از افراد مختلفی دریافت میکند!!!... به هرحال از این پیشرفت نظیرهر پیشرفت دیگری استقبال می کنیم

Sunday, March 20, 2005

تحویل سال نو و نوروز 1384 از راه می رسد، عید شما مبارک

امروز دقایقی بعد از چهاربعد ازظهر به وقت ایران حلول سال نو رخ می دهد. تا آنجا که من می دانم ما تنها ملتی در دنیا هستیم که حلول سال نورا- با زمان دقیق- در میانه روز آخر سال کهنه یا اول سال نو جشن می گیریم. این یعنی آغازسال بر اساس محاسبات دقیق نجومی. ازسوی دیگر تقویم ما – تقویم جلالی- تنها تقویمی است که بر اساس گردش فصلها و بر اساس طبیعت تنظیم میشود.باز تا آنجا که من می دانم حدود دویست سال قبل انقلابیون فرانسه پس از پیروزی انقلاب کبیرفرانسه تا مدتی تقویمی شبیه تقویم ما بر قرار کردند که آغازش با آغاز بهار بود.امروزه نیز در فرانسه هنگام اعلام تقویم و اعلام وضع هوا، چنین روزی را به نام "بهار" گرامی می دارند، البته بدون نام بردن از سال نو ایرانی.
به هر حال سال نو را پای سفره هفت سین و با
آرامش و دعا و یاد رفتگان و امید برای سلامتی خود و خانواده و سعادت میهن و بهروزی مردم ایران گرامی میداریم. این دعای تحویل
سال نیز گرچه به عربی است ولی از بس برای ما خاطره انگیز است ما آن را ایرانی می دانیم و مذمون آن را از خداوند متعال تمنا می کنیم:
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و نهار
یا محول الحول و الحوال
حول حالنا الی احسن الحال
بعد ار تحویل سال نیز که دید و بازدید ها شروع می شود و البته اول به دیدن بزرگان فامیل می رویم. و من به همراه خانواده به منزل مادربزرگ می روم.
پیشاپیش نوروز عزیز را یه شما تبریک عرض می نمایم و بهترین ها را برای شما درسالی که می آید آرزو می کنم. همین صفحه وب لاگ را هم می توانید محل عیددیدنی و دید و بازدید تلقی کنید.
عید شما مبارک

Saturday, March 19, 2005

بیست و نه اسفند، سالروزتصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران

امروز 29 اسفند سالروز روزی است در سال 1329 مجلس سنا طرح قانون ملی شدن صنعت نفت ایران را به تصویب نهائی رساند. این طرح ازسوی نمایندگان جبهه ملی ایران در مجلس شورای ملی وقت به رهبری روانشاد دکتر محمد مصدق ارائه و به تصویب مجلس رسیده بود. از آنموقع چنین روزی به عنوان سالروز تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران گرامی داشته می شود. مبارزات برای ملی شدن صنعت نفت از سالها قبل آغاز شده بود و پیگیری ها مجددانه مرحوم دکتر مصدق و حمایت مرحوم آیه الله کاشانی و حضور اغشار مردم در ایران 54سال پیش موجب پیروزی در چنین امر مهمی شد. این روند به تشکیل دولت ملی به نخست وزیری روانشاد دکترمصدق در سال 1330 انجامید ولی علارغم پیروزی سیاسی و حقوقی ایران در دادگاه لاهه – در مقابل شکایت انگلستان – با هدایت مرحوم دکتر مصدق در سال 1331 و حمایت مردم در قیام ملی 30 تیر1331با هدایت مرحوم آیه الله کاشانی، متاسفانه عدم تجربه و اختلاف رهبران ملی (مصدق و کاشانی) در ایران آنروز باعقب ماندگی فرهنگی و توسعه نیافتگی و نبود عقبه اجتماعی سامان یافته، دخالت و کارشکنی استبداد داخلی، و بالاخره دخالت بیگانه (آمریکا- انگلیس) به بهانه خطر کمونیسم بدلیل نزدیکی ایران به شوروی و فعالیتهای وسیع حزب وابسته توده در آنروز، به کودتای 28 مرداد 32 انجامید و مملکت ما را از روند توسعه ملی و دمکراتیک که در آن قرار گرفته بود خارج کرد. به هر حال ملی کردن صنعت نفت در ایران الهام بخش ملل دیگر و به ویژه جنبش غیر متعهد ها گردید (که متاسفانه در هنگام تشکیل جای ایران در آن خالی بود). نگاهی بیطرفانه و منصفانه به توسعه ایجادشده دربخشهای مختلف مملکت در54 سال گذشته و ایجاد منابع تولید ملی در این مدت ما را متوجه منبع این توسعه که همانا صنعت نفت و درامد حاصل ازآن است، می نماید. حتی اگر خود را در استفاده صحیح از این منبع مقصر بدانیم . ضمن تبریک این روزخجسته یاد شهید دکترحسین فاطمی که پیشنهاد دهنده ملی کردن صنعت نفت بود را نیز گرامی میداریم.

Friday, March 18, 2005

خوشا نوروز،که می آید

خوشا نوروز با ماهی های قرمزش. ماهیهای قرمز کوچولو که نوید بخش نوروز باستانیند- از کی به سفره هفت سین ما ایرانی هااضافه شدید؟ نمی دانم - چرخش شما در تنگ های بلورین یاد گردش زمانه و سمبل آمدن بهار و هفت سین و تراوت طبیعت در فلات ایران زمین است. خوشا نوروز با رقص رنگها و آهنگ خوش حرکت و سرزندگی. خوشا آوای خوش بهار.

خوشا نوروز با هفت سینش- راستی چند سین را هنوز آماده نکرده اید؟ - با سنجد و سماق و سمنو، با سیر و سکه، با سیب و سبزی، با برکت و تبرک کتاب آسمانی، با کتاب خواجه شیراز – تفاعل به دیوان حافظ فراموش نشود

خوشا نوروز، با جنب و جوش مردم روستاهای سرزمینم، با خانه تکانی، آمادگی برای حرکت از نو، کاشت، داشت و برداشت درسال جدید،با برکت در کشاورزی و دامپروری، با امید به بهروزی و تامین غذا و زندگی ، با گشایش در کارهای فروبسته مردمان

خوشا نوروز، با حرکت و تلاش مردم شهرنشین در جای جای فلات ایران، با خریدهای آخر سال- با چنان سرعتی که انگار میخواهند برای تمام طول سال آینده بخرند!- با امید و با نقشه کشیدن برای توسعه زندگی، با دعا به درگاه خدای متعال

خوشا نوروز با زوق و خوشحالی مردم ایران در لحظه حلول سال،با دعا به درگاه خدای متعال، با تمنای شفای مریضان و امید به معجزه برای تمام مبتلایان به دردهای سخت

خوشا نوروزبا احساس هویت و سربلندی ایرانی تباران و فارسی زبانان در سراسر جهان، با دعا برای دیدن دوباره وطن، با افسوس برای آنها که نوروزدر وطن نیستند، با امید اینکه "انشاالله سال دیگه در ایران خودمان"

خوشا نوروز با کوشندگان وطن در همه عرصه ها، با سربازان وطن که آماده دفاع ازمرزهای میهنند، بامهندسان، پزشکان، کارگران و کارمندان، کاسبان و با تمام کوشندگان برای کسب روزی حلال، با معلمان، دانشجویان و استادان و همه کوشندگان عرصه علم درایران زمین

خوشا نوروز با دشتهای سرسبز، رودهای پرآب،با قله های پر برف وطنم با آبهای زیرزمینی که شهرهای وطن و کشتزارهای سراسر ایرانزمین را درسال نو سیراب خواهند کرد. خوشا نوروز با ابرهای پربرکت و با مخازن پر آب سدهای میهنم

خوشا نوروزبا دعا برای ایمنی مردمان وطن - خدایای ایران و ایرانیان را از تمام بلایای طبیعی و خطر تمام بدخواهان و متجاوزان و کینه توزان حفظ فرما" ، خوشا نوروز با نیایش برای حفط یکپارچگی و تمامیت ارضی وطنم

خوشا نوروز با امید و عشق، با دل پر تپش تمام عشاقان، خوشا نوروز با مردم عاشق

خوشا نوروز با یاد شهیدان وطن، با یاد رفتگان ، پدران و مادران، جانباختگان بلایای طبیعی (به ویژه زلزله ها) و حوادث انسانی (به ویژه آتش سوزی ها) و همه آنها که بی گناه رفتند، خوشا نوروز با یاد همه آنها که دوستشان داشتیم و میخواستیم این روزها کنارمان باشند، خوشا نوروز با یادپدرم، با روان دائی شهیدم ، با خاطره همه بزرگان و تمام رفتگان که برای وطن منشا برکت بودند

آغاز می کنیم با نام مقلب القلوب و الابصار... و دعا میکنیم برای سربلندی میهن
ای ایران ای مرزپرگهر ای خاکت سرچشمه هنر
پاینده باد خاک ایران ما ...
تهران ، 28/12/83 -در آستانه نوروز1384- مهدی زارع

Thursday, March 17, 2005

Nowrooz Pirooz, Eid-e Shoma mobarak Posted by Hello

Wednesday, March 16, 2005

ویژه نامه نوروزی روزنامه ها و مجلات

این روزها در آخر شبها مشغول خواندن ویژه نامه نوروزی روزنامه شرق – که دیروز سه شنبه بسیار پرورق چاپ شد – و روزنامه همشهری – که امروز چاپ شد - هستم. هردو از نظر صفحه بندی به نسلی از روزنامه نگاران متعلق است که محمد قوچانی سردبیر روزنامه شرق شاخص آنهاست. تولیدات این گروه را ابتدا (حدود3 سال پیش) با انتشار همشهری ماه دیدیم – که اخیرا مجددا متولد شده است- و بعد از تعطیلی همشهری ماه به چاپ ویژه نامه های هر روزه روزنامه همشهری روی آوردند که تقریبا همان فرمت در شهریور 82 به انتشار روزنامه شرق منجر شد. حال هم روزنامه هر روزه شرق و لائی ایرانشهر روزناهه همشهری و همچنین همشهری ماه (و ویژه نامه های نوروزی انها) با همین فرمت و کیفیت منتشر می شود. حدود دو ماه پیش نیز یک شماره از ماهنامه جامعه نو با همین فرمت و کیفیت و صفحه بندی منتشر شد. به هر حال ارائه این کیفیت در روزنامه نگاری دست مریزاد دارد و انشالله هرروز پررونق تر شود. ضمنا امروز ویژه نامه نوروزی هفته نامه سروش را هم خریدم که فوق العاده زیبا صفحه بندی شده و یکی دو مطلب آن را هم که خواندم با کیفیت بالائی منتشر شده است. مجله فیلم و مجله زن هم ویژه نامه های خود را کمابیش با همان کیفیت دائمی خود منتشر کرده اند. خلاصه من حدود 8 روز فرصت دارم که علاوه بر عیددیدنی این همه مطلب و دو کتاب نیمه خوانده خویش (خاطرات مرحوم جعفری بنیانگذار انتشارات امیرکبیر و خاطرات ابوالحسن ابتهاج رئیس سابق سیازمان برنامه) را بخوانم!.. دعا بفرمائید

بهار بر ماشینهای تهران مبارک باد

در این روزها ساعات ممتد معتل شدن در ترافیک تهران جزو الزامات شب عید شده است. این راهبندانها به نحوی است که معمولا مسیرهایئی که در نیم ساعت طی می شود، تا حدود دو و نیم ساعت ممکن است طول بکشد. من که ترجیح میدهم اصلا در خیابان نباشم و به جلسه ای در وسط شهر نیز دعوت نشوم تا مجبور نباشم که به این ماراتن خیابانی اعصاب خرد کن وارد شوم. به هر حال یکشنبه شب که در یکی ازهمین راهبندانها گیر کرده بودم به ذهنم رسید که این لشکر ماشینهای خیابانی جزئی از آمدن بهار شده اند و البته جزئی از زندگی ما ایرانیان!پس شاید بتوان آمدن بهار را به این عزیزان! – آنطور که گویندگان صدا و سیما همه جانداران و غیر جانداران را خطاب می کنند! – تبریک گفت!!!... فقط ساحبان این خودروهای عزیز – که آنها نیز به ترتیب اولا خودشان عزیزند! – نیز اگر کار ندارند بیخود با ماشین بیرون نیایند بهتر است و شهرداری تهران تهران اگر به جای قطع درختان خیابان ولی عصر جدی تر به فکر گسترش محدوده و زمان طرح ترافیک با شد و همچنین طرحهای عملی تری را به این منظور بررسی کند بهتر است.

چهارشنبه سوری -یا چارشنبه سوری - تمام شد

بلاخره این شب چهارشنبه سوری - یا چارشنبه سوری ، اون طور که ما عادت داریم تلفظ کنیم - تمام شد و اخبار ساعت 12 شب رادیو تهران خبر از 2 یا 3 کشته و حدود 15 مجروح می داد. من فکر می کنم که با توجه به وسعت انفجارها این تلفات بیشتر باشد. به هر حال اگر احتیاج جوانان به شادمانی را نادیده نمیگرفتیم و اگر همین برخورد نسبتا درست رسانه ای که الان نسبت به مساله چارشنبه سوری می شود از سالها قبل شروع می شد، شاید تبدیل آن را از یک جشن کم خطر یه شب انفجار شاهد نمی بودیم.

Tuesday, March 15, 2005

شب چهارشنبه سوری

امشب شب چهارشنبه سوری است و مراسم نوروز را می توان از همین امشب آغاز شده در نظر گرفت (چیزی که با زیارت اهل قبور در شب جمعه آخر سال ادامه می یابد و بعد به آماده کردن سفره هفت سین و ... برای روز نوروز می رسد، بر اساس سنت ما ایرانیان، نوروز در 13 فروردین با "سیزده به در" پایان می یابد ). آنچه در رسوم سالهای قبل یا در سده اخیر وجود داشته پریدن از روی آتش، قاشق زنی، فال گوش و خوردن آجیل شب چهارشنبه سوری است. آنها که به سن من هستند حداقل در کودکی خود تمام این رسوم زیبا و کم خطر را به خاطر می آورند. ولی امروزه تقریبا تمام این رسوم منسوخ شده و چیزی که مانده شبی پر خطر است که در آن فقط صدای انفجار مداوم موجب آزار است. امیدوارم که با تلاش ما ایرانیان ، این سنت زیبا دوباره به جایگاه واقعی خود باز گردد و از این حالت وحشتناک خارج شود. من هم خودم از خانه بیرون نمی روم و هم از خارج شده اعضای خانواده ام از خانه در این شب وحشت دارم. دیشب که به دلیل کاری از خانه بیرون رفته بودم یک انفجار ترقه –مثلا به پیشواز از چهارشنبه سوری، لابد- در نزدیکی من بسیار من را آزار داد. امیدوارم راهی پیدا شود که این سنت زیبا اول به درستی به جواناننمان آموزش داده خواهد شد و ضمنا با تمام مراسم زیبایش همانگونه که همیشه بوده اجرا شود و یادآور فرارسیدن نوروز باستانی ما ایرانیان باشد. به هر حال از همین شب نوروز باستانی و عزیز خود را گرامی می داریم. تلیعه نوروز مبارک باد

Monday, March 14, 2005

تولید ملی، خودرو ملی، افتخار ملی

بله حدس بعضی دوستان درست بود و در کمتر از 10 روز از تصادفی که داشتم یک ماشین سمند ال-ایکس خریدم که هم خودرو ملی است و هم سمبل تولید ملی. راستش هر چه با خودم تلاش کردم که مثلا دیگر سمند نخرم، دلم راضی نشد. پس رفتم یک نوع –انشا لله- ایمنتر آن را خریدم. پس این هم جوابی به بعضی دوستان که می گفتند – البته به شوخی – که با این تبلیغاتی که تو بر علیه سمند کردی، قیمت آن سقوط کرده است!!... البته شوخی می فرمودند و حالا میتوانند مطمئن شوند که من سمند را نماد تولید ملی میدانم و دست طراحان و سازندگان عزیز آن را به گرمی می فشارم. انشالله تا با شد از این تولیدات ملی، البته این بار تلاش میکنم که دوباره دچار سانحه نشوم. امروز این خبر مربوط به خودم را در غالب یادداشت تولید ملی نوشتم و البته موضوع بحث تولید ملی را دوباره دنبال خواهم کرد.

Sunday, March 13, 2005

تولید ملی: اهمیت وطن پرستی

در ادامه بحث تولید ملی و چراهای مطرح شده در پایان یادداشت قبلی، در این یادداشت می خواهم به اهمیت وطن پرستی اشاره کنم. اگر این احساس -که پیامبر خاتم آن را از ایمان دانست – نبود، اصلا چه دلیلی دارد انسان خود را درگیر مشکلات و بد بختی های یک سیستم توسعه نیافته کرده و هزار مشکل و گرفتاری را تحمل کند؟ به نظرم یکی از نکات محوری در احساس وطن پرستی است که اگر به درستی به فرزندان یک ملت آموزش داده شد همواره اولویت را به آنچه که بومی و به صلاح وطن است خواهند داد و هیچ گاه مصالح وطن عزیز را با منافع شخصی نخواهند سنجید و اگرپای منافع ملی و مصالح ملی در میان باشد آنگاه سر از پا نخواهند شناخت و حاضر خواهند بود که برای حفظ مصالح ملی همه چیز خود را فدا کنند. همانقدر که یادآوری افتخارات ملی باعث نشاط و غرور ملی است، مشاهده موارد ریز و درشتی که در آن بعضی از ایرانیان به آخرین چیزی که فکر می کنند مصالح ملی است، عذاب آور است. این عذاب هم هنگامی بیشتر میشود که انسان یک جوان را ببیند که چنین حالتی دارد. به باور من احساس وطن پرستی یکی از بنیادی ترین موارد است که میتواند به انسان این نیرو را بدهد که تحت تاثیر جو قرار نگرفته و در هر حال به ایفای وظیفه ملی خویش بپردازد. اینطور نباشد که بگوید" همه دارند میروند" یا " همه دنبال پول هستند" یا همه ... اولا این "همه" قابل شمارش نیست و معلوم نیست که چند نفر یا چند درصد از جمعیت است و از سوی دیگر اگر انسان احساس وطن پرستی قوی داشته باشد حتی اگر به فرض محال همه به رفتاری غیر ملی روی آورند، او به تکلیف خود عمل خواهد کرد. این بحث را بازدنبال خواهم کرد

Friday, March 11, 2005

ذوب آهن اصفهان: استالینگراد استقلال

امروز یک بازی جالب در استادیوم آزادی تهران انجام شد که در آن استقلال دیگر نتوانست با گلهای دقیقه 92 پیروز شود و به سختی به دیوار استالینگراد تیم ذوب آهن برخورد کردو 3-0 ازذوب آهن شکست خورد. ضمن عرض تسلیت به دوستان استقلالی عزیز – به ویژه دانشجویان استقلالی عزیزم- به اطلاع میرساند که برای گرامیداشت این حادثه مهم حلوای ارزان و خرمای تازه برای دوستان اسقلالی موجود است

Thursday, March 10, 2005

نقش تولید ملی : بررسی موردی ، هندوستان

تولید ملی به عنوان یک هدف با نگرش ویژه به شرایط بومی به مراتب اهمیتی فراتر از آنچه که به نام تولید ایزار می شناسیم، دارد. در مملکت هائی مثل کشور ما از حدود پایان سده نوزدهم میلادی به اهمیت تولید ملی پی برده اند ولی هر کدام به تناسب موقعیت و شرایط فرهنگی خویش راه خود رفته اند. کشوری مثل هند از یوق استعمار انگلیس بیرون آمده و امروز اگرچه هنوز در استاندارد کشورهای جهان سوم – از نظر سطح رفاه اجتماعی و زندگی شهری برای شهروندان - است ولی از نظر تولید ملی – اندیشه و ابزار – در رده مطرح بین المللی قرار گرفته است. از دید تولید دانش دانشگاههای هند ارتباط وسیعی با جهان بیرونی برقرار ساخته و از نظر تربیت نیروی متخصص نیز دانش آموختگانی پرورش میدهند که بسیار در انتشار مقالات علمی در سطح درجه یک بین المللی توانائی دارند. از سوی دیگر بازار کامپیوتر و نرم افزار را حتی در ارتباط و رقابت با کشورهای پیشرفته همچون آمریکا انجام می دهند. ازنظر اقتصادی نیز ساختاری فدرال به امکان مشارکت بسیاری از مردم شهر نشین در زندگی اقتصادی و رفاه نسبی را فراهم میکند. البته همزمان بیشتر مردم در یک پذیرش و رضایت اجباری – که ریشه فرهنگی نیز دارد – با فقر خو گرفته اند. از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز به اصطلاح 72 ملت با هم به تسامح زندگی می کنند و به نسبت جمعیت آن که حدود یک میلیارد نفر براورد می شود ، یکی از کم تنش ترین کشورهای دنیا است.آزادی مذهبی و سیاسی در آن بر قرار است و خلاصه علارغم اینکه بسیاری از مردم از کوچکترین امکانات رفاهی برخوردار نیستند ولی به نسبت کشورهای درحال توسعه دیگر وضعی به طور نسبی به سامان دارد. در این کشور ماهاتما گاندی نهضت استقلال و آزادی آن کشور را بر علیه استعمار انگلیس رهبری کرد تا در سال 1948 به پیروزی رسید ولی به دست یک متعصب مذهبی - سیک – ترور شد. به باور من هند نمونه مناسی برای برای کشور ماست. البته بستر فرهنگی نسبتا متفاوتی در کشور ما برقرار است و از نظر بافت اجتماعی، جمعیتی و اقتصادی بستری کاملا متفاوت برای نایل آمدن به تولید ملی برقرار است. اتفاقا گرفتاری هم همینجاست.
برای برقراری بستری بومی - با پذیرش و مرتبط با ساختار کنونی جهانی – چگونه فکر و عمل کنیم؟ این موضوع را که در یادداشتهای قبلی نیز به آن پرداخته ام در دو غالب «تولید ابزار ملی» و «تولید اندیشه ملی» دنبال می کنم. دوست دارم در اینجا در این موارد بحث کنیم. چرا در دنیای کنونی در مورد کشورهائی مثل ما برای بعضی از جوانان تولید و اولویت ملی مطرح نیست؟ آیا ارتباطات و برقراری دهکده جهانی در این مورد مقصر است و برای برقراری تولید اندیشه و ابزار ملی باید جوانانمان را از دنیا بی خبر نگاه داشت یا مشکل از جاهای دیگر است؟ چرا جوانان ما کمترین تحمل را یافته اند و بیشترین توقع را؟ چرا ...؟

Wednesday, March 09, 2005

زمان در 5:55 دقیقه بامداد در داهوئیه متوقف شد: 4/12/83

عکسی که در زیر می بینید 2 روزبعد از زلزله داهوئیه زرند کرمان گرفته ام و به نظرم حاوی یک معنای استعاری نیز هست و آن اینکه برای مردم مظلوم داهوئیه و حتکن زمان و زندگی در همان ساعت 5:55 دقیقه بامداد 4/12/83 متوقف شد. .. هر چند که باور کنیم که زندگی ادامه دارد. به هر حال نباید این مردم مظلوم و مصیبت دیده را در این شب عید فراموش کنیم

Dahuiyeh- Zarand, The time of the 22 February, Mw6.5 earthquake, more than 600 victims  Posted by Hello

Tuesday, March 08, 2005

هشتم مارس روز جهانی زن

امروز هشتم مارس روز جهانی زن است. تاریخچه این روز چنین است که در سال 1848 پادشاه پروس برای اولین بار به زنان قول حق رای داد. درسال 1909 در آمریکا برای اولین بار روز ملی زن را در 28 فوریه گرامی داشتند. در سال 1910تشکلهای حامی حقوق زنان در کپنهاگ دانمارک جمع شده و تصمیم گرفتند تا از سال یعد روزی را به عنوان روز جهانی زن گرامی بدارند. در 19مارس 1911 برای اولین بار روز جهانی زن در آلمان، سوئیس ، دانمارک و اتریش گرامی داشتند و در 25 مارس همان سال در تظاهرات کارگران زن در آمریکا - نیویورک - بیش از 140 نفر از آنها در درگیری با پلیس کشته شدند.
این مناسبت - به دلیل اعتای حق رای به زنان از سوی تزار روس روز از 8 مارس 1917 -به تدریج به 8 مارس منتقل شده و از آن سال در سراسر جهان تشکلهای زنان چنین روزی را برای دفاع از حقوق زنان و مشارکت موثر آنان در فرایند های سیاسی و اقتصادی جوامع بشری گرامی می دارند. روز زن هم اکنون در ایران به مناسبت میلاد حضرت فاطمه - س- گرامی داشته می شود و لی در این روز - 8مارس- نیز در ایران تشکلهای زنان برنامه های مختلفی برگزار می کنند. از جمله همایشهای مختلفی که در دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر برگزار می شود. جالب است بدانید که تقریبا مصادف با جنبش زنان در اروپا در مجلس اول مشروطه 1908 -به تاریخ خودمان 1288 و 1289 هجری شمسی- نماینده همدان در مجلس از حق رای برای زنان سخن میگوید که در همان زمان حتی در انگلستان نیز هنوز چنین حقی برای زنان وجود نداشته! ودر پارلمان آنها هنوز بحثی از این حق نبوده است... و لی در کشور ما که اولین کشور خاورمیانه ای دارای مجلس شورا بودیم در حدودیکصد سال قبل چنین بحثی مطرح می شود. به هر حال این روز را با احترام به حقوق و شخصیت زنان عزیز و تبریک به ویژه به خامنهای دانشجو و خانمهای همکار عضو هیئت علمی و تمام فعالین حقوق زن گرامی میدارم و امیدوارم که نقش و شان واقعی زنان در جامعه پویا و در حال تحول ایران با فعالیتهای گسترده این فعالین تعریف و محترم داشته شود

Monday, March 07, 2005

آزادی بیان و وبلاگ من

سلام
من دیروز مجبور شدم دو تا کامنت از کامنت های دوستان را علارغم میل باطنی خود حذف کنم. دلایل ساده هم دارم و آن این که یک کامنت اولا کاملا شعاری بود و ربطی به یادداشت من نداشت - وب لاگ من جای شعار دادن نیست- و دومی نیز علاوه بر اینکه ربطی به یادداشت نداشت کار را به تمسخر، تهمت و دست انداختن و به ویژه مسخره کردن افراد دیگر که موضوع وب لاگ بنده نیستد کشانده بود که البته من خوشبختانه آن را بلافاصله پاک کردم. حالا یک بحث کوچک در مورد این کلمه شیرین "آزادی" و بویژه آزادی بیان
اول اینکه هیچ ملتی به آزادی نرسیده است مگر آنکه خود خواسته باشد. مردمی به آزادی رسیده اند که خود آزادی خواه باشند و آن را تمرین کنند تا بتوانند در جامعه خود فضایآزادی را جا بیاندازند و باور کنیم که آزادی با زور وتجاوز نظامی نظامی و اشغال در هیچ جای جهان نهادینه نشده و نخواهد شد
دوم اینکه محدوده آزادی خود آزادی است به این معنی که آزادی شما ، آزادی دیگران را مختل نکند و این کار نیاز به شجاعت دارد . هم شجاعت در بیان نظرات و شجاعت در کنترل خود در سلب نکردن آزادی بقیه
سوم اینکه حتی در فرانسه که من در آن دکترا گرفتم آزادی معنی هرج و مرج و منع آزادی دیگران نمی دهد. قانونی "عرفی" جاری و حاکم است و اگر چنین قانونی را کسی زیر پا بگذارد به تناسب و با جدیت با او برخورد می شود
چهارم آنکه معنی آزادی این نیست که ما تمام دنیا را با سیاست بسنجیم. آن هم آنچه خود سیاست میدانیم و سواد سیاسی. با گسترش روزنامه ها و خوشبختانه روزنامه خوانتر شدن بعضی از جوانان ما، بعضی سواد روزنامه ای و ژورنالیستی را عین فهم سیاسی از امور گرفته اند. و البته تمام مسائل را می خواهند با آن بسنجند. باور کنید که این سطح از دانسته های عمومی بسیار خوب است ولی به بعضی امر مشتبه نشود که از سیاست و فلسفه و سایر علوم انسانی بسیار میدانند چرا که هر روز مطالب پراکنده ای از آنها را در
روزنامه ها می خوانند. البته روزنامه ها کارکرد خودشان را دارند وبنده شخصا هر روز دو روزنامه فارسی و دو روزنامه خارجی را مرور می کنم. ولی باور کنید که برخلاف باور عمومی -تحصیلی- در ایران عرصه علوم انسانی سخت ترین و بنیانی ترین عرصه در توسعه علمی در دنیا - حتی در دنیای پیشرفته غربی- است. اینطور نیست که مثل ایران و بسیاری از کشورهای درحال توسعه، مردم عرصه علوم انسانی را عرصه سواد و فهم عمومی بگیرند
پنجم آنکه وب لاگ ها -دیروز در جائی خواندم حدود 60000 وبلاگ ایرانی هم اکنون وجود دارد که البته خبر بسیار خوبی است- مکان خوبی برای تمرین گفتگو وبنیان گرفتن فضاهای مجازی - اینترنتی برای نهادهای جامعه مدنی است. و اصلا مگر در دنیا پیشرفته با توسعه گفتگو و نهادهای جامعه مدنی به توسعه سیاسی و آزادی نرسیده اند؟ پس ما چرا از این فضا درست استفاده نکنیم؟ و چرا سریعا بخواهیم فضای گفتگوها رابه شعارهای تند سیاسی بکشیم.
ششم آنکه این سخن سعدی بزرگ را بگوش جان بخریم که این کار را از خرد به دور دانست : "دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی"
نبود تاریخی آزادی و آزاد اندیشی موجب شده که در کشور ما آدم های آزاده نیز کمتر امکان رشد بیابند و به همین دلیل در هر فضای آزاد می خواهند تمام حرفهائی که حق می پندارند و در جای خود گفته نشده بیان کنند ولی باور کنید که این مسیر راه خوبی برای توسعه آزادی نیست
به هر حال همچنان از کامنتهای عزیر همه دوستان استقبال فراوان میکنم. و منتظر نظرات شما به ویژه در مورد همین یادداشت هستم

Sunday, March 06, 2005

نکات فنی که در مورد سیستم حمل و نقل و.... فهمیدم

من در مورد تصادف رخداده با توجه به اطلاعاتی که جمع آوری کرده ام نکات فنی زیر را فهمیدم
اول اینکه ترمزماشین سمند اصلا به در ماشینی به وزن و مشخصات آن نمی خورد و اینکه مثلا در هنگام بارندگی ممکن است اصلا عمل نکند، کما اینکه در مورد من عمل نکرد
دوم اینکه اگر از پشت به ماشین جلوئی تحت هر شرایطی بزنید شما مقصرید و جالب آنکه کارشناس راهنمائی که صحنه را دیده من را مقصر کل ماجرا معرفی کرده در حالی که تصادف اولی که رخداده بود و موجب توقف ماشین پژو آردی در وسط بزرگ راه شده بود اصلا ربطی به من نداشت - چند دقیقه قبل رخ داده بود-. و به همین خاطر امروز میخواهم دوباره برم پیشش و بگویم این نکته را اصلاح کند
سوم اینکه برای اولین بار در عمرم داخل یک کلانتری و آدم های مراجعه کننده را دیدم ... انشالله دفعه آخر باشد!!!... به هر حال
مثلا فهمیدم که داخل کلانتری نباید موبایل به همراه داشت!... و
در بیمارستان مهم نیست که شما وضعیت اورژانسی دارید!.. چون با شما همانطور برخورد می کنند که اصلا هیچ اتفاقی در مورد شما رخ نداده است
دست آخر اینکه روز های آخر اسفند و اول فروردین ممکن است هوا بارانی شود و اگر شد اگر آهنگ فرهاد رو هم در ماشین گوش بدی به دادتان نمی رسد چون به دلایلی که نوشتم ممکن است اتفاقی بیافتد که آدم بره پیش خود مرحوم فرهاد!!!.. خدا رحمتش کند
به هر حال این هم بخشی از زندگی است

Saturday, March 05, 2005

تصادف شدید امروز من

امروز حدود ساخت 10 صبح در حالی که باران شدیدی می بارید من با یک پژو آر-دی که به دلیل تصادف وسط بزرگراه امام علی -ع- در منطقه لویزان متوقف بود به شدت تصادف کردم. و البته دلیلش این بود که ترمز ماشینم -سمند- اصلا نگرفت. و من در واقع با سرعت حدود 70 کیلومتر در ساعت با ماشین جلوئی که متوقف بود ترمز کردم ! شانس آوردم که کمربند بسته بود وگرنه با سر می رفتم توی شیشه ماشین و خلاصه دکتر زارع بی دکتر زارع!!! ... و شب عیدی کار دست زن و بچه ام می دادم و البته چون جناغ سینه ام ضربه خورده بود به بیمارستان انصاری نارمک رفتم و دکتر گفت که استخوان سینه ام نشکسته است و فقط ضرب خورده. الان در منزل هستم و با خوردن مسکن منتظرم درد سینه ساکت شود. یکی از انگشتان دست راستم هم ضرب دید. خلاصه کمی تا قسمتی اوراق شدم . البته ماشین جلوئی که تقریبا از بین رفت و ماشین خودم هم از رده خارج تلقی می شود. جرثقیل آمد و آن را به پارکینگ برد تا برویم ببینیم چقدر باید خسارت ماشین جلوئی را بدهیم. و بعدش ببینم با ماشین خودم چه باید بکنم. البته انشالله از فردایکشنبه 16/12/83 تمام کلاسهایم را انجام می دهم - دانشجویان عزیز یک وقت فکر نکنند که از رده خارج شده ام! - و فعلا خانومم و مادرم میگویند که خدا رو شکر که عمده خسارت مالی است و خودت چیزی نشدی.. این بود گزارش نسبتا مفصل تصادف من

Thursday, March 03, 2005

روزهای آخراسفند

مرحوم فرهاد مهراد یک آواز با گیتار خوانده بود که شعرش از دکتر شفیعی کدکنی بود "در روزهای آخر اسفند/ وقتی بنفشه ها را/ با برگ و ریشه و پیوند و خاک از جای می کنند/ .../ ایکاش آدمی همچون بنفشه ها/ می شد وطنش را /باخود ببرد به هر کجا که خواست..." که بسیار شعر زیبا و نوستالژیکی است که زبان حال آدم های دور از وطن و به ویژه ایرانیان خارج از کشور است. این شعر را مرحوم فرهاد بسیار زیبا با گیتار اجرا کرده است و اگر اشتباه نکنم حدود 10 سال قبل اولین نوار فرهاد بود که بعد از انقلاب منتشر شد. حالا امروز یک ترانه دیگر شنیدم که باز به روز های آخر اسفند اشاره دارد که مجتبی کبیری به خوبی اجرا کرده -همان که صدایش بسیار شبیه سیاوش قمیشی است - و فکر کنم شعرش را مریم حیدر زاده گفته است - که میگه "اگه دلخوشی نباشه /هیچ کجا بهار نمیشه/..." اشاره به آن است که بهار وقتی میاد که دل آدم خوش باشه. به هر حال این روزهای آخر اسفند بسیار الهام بخش است و امیدوارم در دل و جان همه ایرانیان بهار شود. حتی اگر در حال حاضر دل خوشی نداشته باشند یا در گوشه ای از کره خاک زندگی کنند که به لحاظ آب و هوا بهاری نیست . در تهران ما که هوا از همین حالا بهاری شده

Wednesday, March 02, 2005

تسلیت و همدردی با آقای مهندس سعید فخاری

امروز 12/12/83 عصر مطلع شدم که دانشجوی بسیار عزیزم آقای مهندس سعید فخاری در غم از دست دادن مادر گرامیش عذادار شده است. از همین تریبون استفاده می کنم و صمیمانه ترین تسلیت خویش را خدمت ایشان و خانواده محترم عرض می نمایم و امیدوارم که خداوند به ایشان صبر دهدو روح عزیز مادرشان در بهشت برین آرام گیرد. همین صفحه برای ارائه پیامها/کامنتهای تسلیت و همدردی شما به ایشان مهیا است.
یاد آوری می کنم که آقای مهندش فخاری فارغ اتحصیل مهندسی عمران دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1381و دانشجوی دوره فوق لیسانس مهندسی زلزله در پژوهشگاه زلزله می باشند و هم اکنون تز فوق لیسانس را با اینجانب به عنوان راهنما انجام می دهند. مراسم سومین روز در گذشت مادر ایشان در روز پنج شنبه 13/12/83 در حسنیه زنجانیها در خیابان شیخ هادی ساعت 15تا 17 و مراسم هفتم روز دوشنبه 17/12/83 ساعت 15 تا 17 در مسجد امام جعفر صادق در خیابن پیروزی برقرار است که از همه دوستان آقای مهندس فخاری برای شرکت در این مراسمها دعوت می کنم . ما دوستان مهندس فخاری وظیفه داریم که در این لحظات سخت به یاری ایشان بشتابیم.

افتتاح کتابخانه ملی : تبریک

اتفاقی مهم در کشوری که مردم عادت به خواندن ندارند!! بله این یک اتفاق مهم است برای این مملکت که در آن حتی دانشجویان محترم به کتاب خواندن کمتر عادت دارند و برای کتابهای تخصصی باید بلا نسبت آنها را با نمره پایان ترم تهدید کرد تا بخوانند !!! به هر حال آن را تبریک می گویم و انشالله در اولین فرصت از آن بازدید خواهم نمود. فکر کنم گنجینه جالبی است برای محققان روی موضوعات مختلف مربوط به ایران.

پرسپولیس به پیش می تازد

گل اول استقلال (دیدار استقلال – پگاه ) از روی پنالتی زده شد که اصلا پنالتی نبود! تو را به خدا انصاف بدهید اصلا اون صحنه پنالتی بود؟ خوشبختانه پرسپولیس ملوان را در انزلی شکست داد تا گامی دیگر به سوی قهرمانی بردارد.