وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Wednesday, November 30, 2005

پرسپولیس به پرواز در آمد- تا صدر لیگ برتر راهی نیست



دیروز بعد ازظهر پرسپولیس یک بر صفر پاس را برد و ضمن صعود به رتبه پنجم ، فاصله خود را با صدر لیگ برتر بسیار کم کرد . وقتی پرسپولیس بازی میکرد من در حال تدریس در دانشگاه تربیت مدرس بودم. درست در لحظات آخر بازی یک زمان استراحت دادم و از کلاس بیرون آمدم. ازتلویزیون اطاق نگهبانان دانشکده نتیجه را دیدم و پس از پایان بازی با انرژی فراوان سر کلاس برگشتم و حدود یک ساعت دیگر درس دادم. به دانشجویان گفتم که اگر حوصله داشته باشید امشب تا ساعت ده شب هم می توانم کلاس را ادامه دهم! با تبریک به همه پرسپولیسی های عزیز و ابراز خوشحالی از احیای پرسپولیس زلزله - محبوب هرچی دله!- به همه استقلالی های هشدار داده می شود که دوران استقلال در فصل 84-85 رو به افول و پایان است! مجددا آن پرسپولیس طوفانی دارد می اید.

Tuesday, November 29, 2005

تلاش برای یاآوری نام صحیح خلیج فارس به "گوگل" -فراخوان

اگر به سایت گوگل مراجعه کنید و در گوگل ارت
با استفاده از نرم افزار موجود در این سایت (earth.google.com)
به دنبال خلیج فارس و تصویر ماهواره ای مربوطبه این ناحیه بگردید متاسفانه نتیجه جستجو شما با چنین تصویری مواجه می شوید که در آن نام قلابی "خلیج" و در حومه دبی نام قلابی خلیج با پسوند جعلی آمده است. پیشنهاد می کنم که یک تومار تهیه کنیم و به این سایت پربیننده اشتباه عجیبش را یاد آور شویم. خیلی وارد نیستم که چه کار باید بکنیم ولی اگر وبلاگ های فارسی مثل سال قبل که موسسه نشنال جئوگرافی را از اشتباه خود در این مورد پشیمان کردند ، حرکتی بکنند، فکر کنم کار موثری از آب در آید. اگر دوستان وارد در زمینه آی.تی. و اینترنت در این مورد کاری بلدند بفرمایند تا ما هم مشارکت کنیم.

Monday, November 28, 2005

آخرین اطلاعات زلزله شناختی مربوط به زلزله دیروز قشم-خلیج فارس

در مورد زلزله دیروز جزیره قشم-خلیج فارس - این آخرین مصاحبه من با ایسنا است که امروز بعد از ظهر روی سایت ایسنا قرار گرفت. چند اصلاح در متن ایسنا لازم بود که در زیراین مصاحبه را با چند اصلاح جزئی می آورم. ضمنا در پایان آخرین اطلاعات از وضعیت منطقه آسیب دیده ارائه شده است. تاکید بر نام زیبای " خلیج فارس" را برای یادآوری این نام صحیح(و زیبا ، و تقابل با نام جعلی "خلیج" یا هر پسوند غلط دیگری که از آوردن آن پسوند غلط شرم دارم) در پایان نام زلزله به صورت زلزله قشم-خلیج فارس- اصلاح کرده و در این متن اورده ام. توصیه می کنم تا همه از همین نام استفاده کنیم.
تازه‌ترين اطلاعات زلزله‌شناختي اززمين‌لرزه ديروز قشم رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي در گفت‌و‌گو با ايسنا: تنگه هرمز و بندرعباس از زلزله‌خيزترين نواحي جنوب كشورست
سرويس: علمي
1384/09/07
11-28-2005
15:56:07
8409-03587: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: علمي
رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله با اشاره به ثبت بيش از 28 پس‌لرزه با بزرگي بيش از6/2 در مقياس امواج دروني زمين پس از زمين‌لرزه ساعت 13 و 53 دقيقه روز يكشنبه قشم اظهار داشت: روند پس‌لرزه‌ها عمدتا به سمت شمال، شمال شرقي و شرق رومركز زمين‌لرزه روز گذشته بوده كه در داخل جزيره و مناطق ساحلي شمال خليج فارس به وقوع پيوسته‌اند.
دكتر مهدي زارع در گفت‌و‌گو با خبرنگار علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با تاكيد بر اين كه با توجه به بزرگي زمين‌لرزه روز گذشته جزيره قشم - خلیج فارس -كه - بزرگای گشتاوری 6.0 - و 5.9 در مقياس امواج دروني زمين محاسبه شده است، طي ساعات و روزهاي آينده شاهد رخداد پس‌لرزه‌هاي متعدد در اين منطقه خواهيم بود، خاطرنشان كرد: بزرگترين پس‌لرزه ثبت شده در اين منطقه در ساعت 20 و 41 ثانيه روز يكشنبه با بزرگي 5/5 در مقياس امواج دروني زمين به وقوع پيوسته و ‌آخرين پس‌لرزه با بزرگي 6/2 تا ساعت 14 روز دوشنبه در
ساعت 10 و 43 دقيقه صبح در این منطقه به وقوع پيوسته است.
وي كانون زمين‌لرزه روز يكشنبه قشم -خلیج فارس -را در نزديكي روستاي «گورزين» در غرب جزيره قشم عنوان كرد و اظهار داشت: عمق تقريبي پس‌لرزه‌ها حدود 10 تا 18 كيلومتر برآورد مي‌شود كه سازوكار فشاري وبا مولفه امتداد لغز - چپ‌گرد - دارند. طبق بررسي‌هاي اوليه با توجه به شرايط خاص منطقه زلزله زاگرس از جمله وجود گنبدهاي نمكي -دیاپیرهای سازند هرمز- انتظار گسيختگي سطحي گسله بارز در پهنه رومرکزی نداريم، و ساز وکار گسلش درلرزه اصلی نیز فشاري بوده است. این گسل همانند خود جزيره روند شمال شرقي - جنوب غربي دارد.
دكتر زارع در ادامه با اشاره به محدود شدن خسارات و تلفات اين زلزله به تعدادي از روستاهاي نزديك به رومركز زمين‌لرزه اظهار داشت: اين مساله -کاهندگی سریع جنبش- از مشخصات زمين‌لرزه‌هاي منطقه زاگرس است كه كاهندگي سريع داشته و عمده خرابي‌هاي زلزله به مناطق نزديك پهنه رومركزي محدود شده و هرچه از اين محدوده دور مي‌شويم از ميزان خسارات زلزله سریعا كاسته مي‌شود.
رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي در گفت‌و‌گو با ايسنا درباره زلزله‌خيزي منطقه بندرعباس و قشم كه طي چند سال اخير زمين‌لرزه بزرگ در آن وقوع نپيوسته است، اظهار داشت: منطقه شمال تنگه هرمز، قشم و بندرعباس به دليل شرايط خاص لرزه زمینساختی از زلزله‌خيزترين نواحي جنوب كشور هستند كه در طول تاريخ بارها شاهد وقوع زمين لرزه‌هاي بزرگي بوده‌اند. از جمله آخرين زمين‌هاي بزرگ در اين منطقه، زمینلرزههای مهم دهه پنجاه یعنی زلزله 7 مارس 1975 «سرخون» بندرعباس با بزرگي 1/6 و همچنین زمینلرزه 21 مارس 1977 (اول فروردين 1356) «خورگو» بندرعباس با بزرگي 9/6 است.
دكتر زارع تصريح كرد: در اين منطقه پهنه برخورد ساختاري بسيار مهمي رخ داده است و پتانسيل لرزه‌خيزي بسيار بالايي دارد. گسل فعال شده در زمين‌لرزه روز يكشنبه روندی شمال شرق-جنوبغرب داشته و درنزدیکی روند خط عمان است كه امتداد آن شمال، شمالشرق-جنوب،جنوبغرب ودر راستاي خشكي عمان به سمت شمال (تنگه هرمز) وسپس به سوی ساحل بندرعباس، و حاشيه ارتفاعات گنو و نهايتا گسل ميناب می باشد. از سوی دیگر در شرق این ناحیه گسل میناب با روندی شمالی - جنوبی واقع است. بنابراین در ناحیه شمال ناحیه تنگه هرمز روندهای یاد شده تلاقی های مهمی ایجاد میکنند و ازاین نظر همواره انتظار لرزه خیری بالائی از این منطقه می رود.
رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي در پايان درباره‌ احتمال بروز سونامي در پي زمين‌لرزه‌هاي اخير قشم به ايسنا گفت: با توجه به شرايط خاص خليج فارس كه عمق بسياركمي دارد نمي‌توان انتظار بروز سونامي را در اين منطقه داد. از طرف ديگر بزرگاي پس‌لرزه‌هاي اخير به حدي نيست كه بتواند كف دريا را تحت تاثير قرار دهد.
گفتني است، بر اساس آخرين گزارشها از زمين‌لرزه 9/5 ريشتري قشم كه ساعت 13 و ‌53 دقيقه و ‌31 ثانيه روز يكشنبه رخ داد ،10 روستاي كاروان، گورزين، كوشه، توريان،‌ خالدين، تنبان، رمكان، گياهدان، گربدان، ويرانگ در شمال و مركز اين جزيره در حالي بدليل سازه‌هاي غيرمقاوم بين 50 تا 90 درصد تخريب شدند كه تا كنون 10 كشته و 100 مجروح از حادثه نيز بر جاي مانده است.
به گزارش خبرنگار «حوادث» ايسنا همچنين حدود 700 خانوار آسيب‌ديده نيز بلافاصله پس از وقوع با كمك نيروهاي هوايي و زميني جمعيت هلال احمر استان‌هاي فارس، كرمان و بوشهر براي امداد رساني به منطقه حادثه ديده اعزام شدند.
مهندس مسعود دالمند، مدير ستاد حوادث غيرمترقبه استان هرمزگان در گفت‌وگو با ايسنا، در خصوص وضعيت امداد رساني به آسيب ديدگان اين زمين‌لرزه گفت: از صبح امروز با ورود تيم‌هاي سگ‌هاي تجسس از سازمانهاي امداد و نجات جمعيت‌هاي هلال احمر استانهاي مجاور و تهران علميات جست‌وجو جهت نجات مفقود شدگان احتمالي در زير آوارها آغاز شده است.
از سوي ديگر عالشيوندي، فرماندار قشم نيز در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا، با بيان اين كه 7 كاميون حامل چادر از سوي جمعيت‌هاي هلال احمر استان‌هاي مجاور، امروز وارد فرودگاه قشم شده است، عنوان كرد: در حال حاضر تمامي مردم روستاهاي مختلف قشم به دليل ترس و وحشت از وقوع زمين‌لرزه مجددا از منازل خود بيرون آمده‌اند و اين در حاليست كه تأمين سرپناه براي اين افراد بسيار ضرروي است.
فرماندار قشم با اعلام اين كه بيشتر منازل مسكوني روستاهاي آسيب ديده در اين زمين‌لرزه از مقاومت لازم برخودار نبوده‌اند، اضافه كرد: تعدادي از روستاهايي كه پيش از اين مقاوم سازي شده بودند در اين زمين‌لرزه كمتر خسارت ديدند اما اكثر روستاها به دليل اين‌كه به طور كامل مقاوم‌سازي نشده بودند، دچار خسارتهاي جدي شدند.
عاليشوند تصريح كرد: برآوردهاي اوليه از خسارات و ناشي از زمين‌لرزه تا عصر امروز انجام خواهد شد.
انتهاي پيام

Sunday, November 27, 2005

ناحیه ولنجک در شمال غرب تهران - نمایشگاه بلایای طبیعی




ناحیه ولنجک در شمال غرب تهران از نظر قرارگیری بر رو و در کنار پهنه گسل شمال تهران و در حاشیه رودخانه ولنجک و پهنه زمین لغزشی دامنه شمال تهران، نمایشگاه بلایای طبیعی است! چزا که از انواع خطرهای طبیعی ممکن در فلات ایران، سه تا از آنها با پتانسیل بالا در این منطقه قابل مشاهده است. ضمن اینکه ساخت و ساز برجها در ده سال اخیر با تجاوز به حریم رودخانه ولنجک و همچنین تنگ بودن دهانه پل بر روی این رودخانه - در تقاطعش با خیابلن مقدس اردبیلی - پتانسیل بالای سیل خیزی در راستای این دره وجود دارد. سه عکس از این ناحیه که از محل پارکینگ تله کابین توچال در پنج شنبه گذشته از این منطقه گرفته ام، در فوق می بینید. از دوستانی که در آن حوالی زندگی می کنند یا می خواهند خانه بخرند نیزپوزش می طلبم! ولی به هر حال توجه به این نکاتی که من نوشتم از مسائل اولیه و ابتدائی است که هر دانشجوی علاقه مندی نیز می تواند آنها را تشخیص دهد

زمینلرزه در جزیره قشم

امروز بعد از ظهر زلزله ای در جزیره قشم اتفاق افتاد که تا ساعات پایانی عصر تلفات آن 8 نفر اعلام شد. گزارش این زمینلرزه را در سایت پژوهشگاه ما مطالعه فرمائید. آخرین فهرست زلزله ها و پسلرزه ها را نیز در همین سایت در این لینک ببینید. متن زیر از صاحبه ای است که خبرگزاری ایسنا امروز بعد از ظهر با من انجام داده است.
تازه‌ترين خبرها از زلزله قشم:

كانون زلزله حوالي بندر«درگهان»در شمال جزيره قشم اعلام شد خطر سونامي در پي زمين‌لرزه اخير وجود ندارد
سرويس: علمي 1384/09/06 11-27-2005
15:54:01 8409-02999: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: علمي
رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله كانون زمين‌لرزه را حوالي بندر درگهان در شمال جزيره قشم اعلام كرد.
دكتر مهدي زارع در گفت‌و‌گو با خبرنگار علمي ايسنا خاطرنشان كرد: طبق گزارش‌هاي دريافتي اين زلزله در جزيره قشم و بندرعباس با تكان‌هاي بسيار شديد همراه بوده است
وي عمق تقريبي اين زلزله راحدود 18 كيلومتر عنوان كرد و درباره‌ گسل مسبب آن گفت: معمولا درمنطقه زاگرس به دليل شرايط خاص زمين شناسي از جمله وجود گنبدهاي نمكي اثر سطحي گسل‌هاي زمين لرزه‌يي مشخص نمي‌شود. از طرف ديگر ابعاد صفحه‌ گسيختگي بايد به حدي بزرگ باشد كه خود را به سطح زمين برساند و به صورت يك جابجايي نمود يابد در حالي كه در زمين‌لرزه‌هاي متوسط (زير 6 در مقياس امواج دروني زمين) صفحات گسيختگي چندان بزرگ نيست‌ بنابراين وقتي عمق زلزله هم كم باشد - صرف نظراز اينكه در زاگرس باشد يا در منطقه اي ديگر- نمي‌تواند خود را نشان دهد.
وي همچنين درباره‌ احتمال بروز سونامي در پي زمين‌لرزه‌ امروز به ايسنا گفت: با توجه به شرايط خاص خليج فارس كه عمق بسياركمي دارد نمي‌توان انتظار بروز سونامي را در اين منطقه داد. از طرف ديگر بزرگاي اين زلزله به حدي نيست كه بتواند كف دريا را تحت تاثير قرار دهد.
دكتر زارع همچنين با تاكيد براين كه زلزله‌ 9/5 درمقياس امواج دروني زمين در قشم پس لرزه‌هايي بسياري تا بزرگاي 5 ريشتر را به همراه خواهد داشت از ثبت تعداد زيادي پس لرزه تا ساعت 20/15 امروز خبر داد كه بزرگترين آنها به بزرگي 4 در ساعت 14 و 43 دقيقه به ثبت رسيده است.
زمين‌لرزه‌اي به بزرگي تقريبي ‌9/5 در مقياس امواج دروني زمين ساعتي پيش حوالي جزيره قشم را لرزاند.
به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، مركز لرزه‌نگاري كشوري موسسه ژئوفيزيك ايران در گزارش تكميلي خود بزرگي زلزله ساعتي پيش قشم را ‌9/5 در مقياس امواج دروني زمين اعلام كرد.
گفتني است، شبكه‌هاي لرزه‌نگاري وابسته به مركز لرزه‌نگاري كشوري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران در ساعت ‌13 و ‌53 دقيقه و ‌31 ثانيه روز يكشنبه ‌6 آذرماه رخداد اين زلزله را ثبت كردند.
مختصات كانون اين زلزله ‌82/26 درجه عرض شمالي و ‌76/55 درجه طول شرقي گزارش شده است.
دكتر شهرام علمداري رييس سازمان امداد و نجات جمعيت هلال احمر در گفت‌و‌گو با ايسنا اظهار داشت: در حال حاضر ارزيابي‌هاي اوليه از روستاها و شهرهاي اطراف جزيره قشم در حال انجام است و طبق آخرين خبرها دو روستا در حدود 90 درصد تخريب شده‌اند.
وي تصريح كرد: در حال حاضر تمام نيروهاي امدادي در تهران در حال آماده باش هستند تا در صورت بروز تلفات احتمالي فورا وارد عمل شوند.
وي افزود: نيروهاي هوايي و زميني جمعيت هلال احمر استان‌هاي فارس، كرمان و بوشهر به منطقه اعزام شده‌اند و استانداري، فرمانداري و ستاد حوادث غير مترقبه براي ارزيابي خسارات احتمالي به منطقه اعزام شده‌اند.

Friday, November 25, 2005

از کاری که میکنیم... رنجی که می کشیم و ... لذتی که می بریم

یادداشت قبلی من با عنوان "هر چند سال یکبار" در مورد پژوهش و اینکه پیدا کردن دانشجوی دکتری علاقه مندی که با همکاریش بتوانیم کارهای پژوهشی خود را به پیش ببریم، با انتقاد دو تن از دوستان مقیم خارج - از اینکه اساسا آنچه در ایران در دوره دکتری انجام می شود نسبتی با دوره های دکتری واقعی نمی برد- و پاسخهای من و سایر دوستان در داخل و خارج از مملکت ظاهرا به یک بحث دامنه دار و جالب تبدیل شد. من از خواندن همه کامنت ها - حتی آنها که با نظر خودم همخوانی نداشت- خوشحال شدم چرا که به نوعی تنوع طرز فکر را در این موردنشان می داد و هر کس از دیدگاه خود نقطه نظرش را گفت و به پخته شدن موضوع هم کمک کرد.اگر هم دوباره با این یادداشت به این موضوع می پردازم به این دلیل است که به نظرم جای بحث دارد و امیدوارم هم آنها که قبلا نظر داده اند و هم آنها که نظر نداده اند وارد این بحث شوند.
اصلا کدام کار درست است؟ اینکه برویم و در جائی که امکان بهتری از پژوهش وجود دارد - و به قول دوستان پژوهش واقعی برقرار است- کار کنیم و یا اینکه بمانیم و در همینجا که خیلی چیزهایش شباهتی با دنیای مدرن ندارد کار کنیم؟ اصلا میتوان به این سوال جواب قطعی دادو به اصطلاح جمع بندی کرد؟ به نظرم پاسخ منصفانه به این سوال آخر منفی است!. چرا که اگر تلاش برای پاسخ را به صورت موردی و فردی محدود نکنیم، خیلی مشکل خواهد بود که جوابی برایش بیابیم. اگر هر فرد با توجه به احساسات و علایقش و امکانات زندگی و طرز تفکرش نتواند تصمیم بگیرد دیگر چگونه می توان حداقلی از رضایت مندی شخصی را کسب کند؟ در حالی که اگر انسانی آزادانه با در نظرگرفتن تمایلاتش تصمیم بگیرد و دارای هدف هم باشد، حتما برای موفقیت خواهد کوشید.
اگر مورد خودم رابخواهم بیان کنم، خیلی خلاصه باید بگویم که من اهداف ملی و توسعه علمی در داخل را - حتی با کیفیتی که مسلما از کیفیت کار پژوهشی در بسیاری از جاها در اروپای غربی، آمریکای شمالی و ژاپن و اقیانوسیه پائین تر است- را اولویت می دانم. حقیقتش را بخواهید این نوع کار را دوست دارم و تلاشی غیر از این را برای شخص خودم کاری عبث و تحمیلی می دانم. اصلا هم نمی خواهم شعار بدهم، محیط کار در داخل را ایده آل نشاندهم و یا به تلاشهای دوستان و هموطنانی که در خارج از مملکت در بهترین لابوراتوارهای پژوهشی دنیا دارند تلاش می کنند، و افتخار می آفرینند، جسارت کنم. بسیاری از دوستان نزدیک خودم الان در معروفترین لابوراتوارهای پژوهشی فرانسه، انگلیس، آلمان ، کانادا، آمریکا و ژاپن مشغول به کار هستند. رابطه خوبی هم با هم داریم .ولی در مورد خودم، فکر میکنم که ماندن و تلاش کردن در مملکتم که جا انداختن بسیاری از فکرها و کارها بسیار مشکل و گاهی غیر ممکن مینماید، و رنج بردن و سروکله زدن با دانشجویان عزیز- و هر روز غر زدن به آنها که این چه وضع کار کردن است؟!!- و حرص و جوش خوردن سرکلاس و باز تاکید میکنم " پی افکندن کارهای بنیادی و کاربردی پژوهشی در ایران در دوره های دکتری داخل و کوشش برای برقراری ارتباط مرکز پژوهشی مهم جهان با ایران و همزمان نشان دادن توانائی های کار در داخل به خارجی ها و رنج بردن در این راه" برای من از هر کار دیگری لذت بخش تر است.
در مورد کیفیت هم نمیخواهم اغراق کنم یا شعار بدهم. ولی میزان پیشرفت این ده سال اخیر در عرصه پژوهشهای علمی در ایران اصلا قابل قیاس با قبل از آن نیست.درمورد آینده هم خوشبینم و امیدوار
خلاصه اینکه دلیل ما برای ماندن، کارکردن، رنج بردن و البته لذت بردن از رنجی که می بریم(!)آرمانی است که به آن پایبندیم. و آن همانا توسع و سعادت میهن و اعتلای علمی و فنی آن است و البته در مورد رشته خودمان، بالا بردن ایمنی در مقابل بلایای طبیعی بویژه زلزله
مدعی هستم که با همه مشکلات، کارهای خوبی در حال انجام است ویا به نتیجه رسیده است. برنامه های پژوهشی مهمی نیز برای آینده داریم و اصلا راستش رابخواهید خیلی خوشحال هم میشویم که حداقل از کشورهای همجوار خودمان دانشجوی دکتری بگیریم. و فارغ التحصیلانی نیز حداقل از کشورهائی نظیر عراق، افغانستان، پاکستان داشته باشیم. قبلا ازاین کشورها و سایر کشورها شاید برای آموختن و تحصیل در دوره های دکتری نظیر زبان و ادبیات فارسی به ایران می آمدند - و هنوزمی آیند- ما در حال تلاش برای جذب محقق برای دوره دکتری در زلزله شناسی و مهندسی زلزله هستیم.

Thursday, November 24, 2005

مغلوب رقص زمین


دیروزچهارشنبه-2/9/84- در صفحه بین الملل روزنامه ایران مصاحبه ای خانم وفا شمس از روزنامه ایران با من در مورد
زمینلرزه 17/7/84 بالاکوت پاکستان انجام داده بود به چاپ رسید. در این متن که به صورت یک مقاله تنظیم شده خانم شمس با نثر ویژه خودش مطالب من را تنظیم کرده که به نظرم بد نشده است. در تنظیم این متن خانم شمس به توصیه خودم از بعضی متن های قبلی که من در وبلاگم در این مورد نوشته بودم نیز استفاده کرده است .در اینجا عینا آن مقاله-مصاحبه را با چند اصلاح کوچک تکرار میکنم.

نگاهى به زلزله ۸ اكتبر پاكستان
مغلوب رقص زمين
چند هفته مى گذرد. نه اصلاً چند ماه! ژنرال پرويز مشرف حتماً فكر نكرده بود براى اين حمله بايد چه تدبيرى انديشيد. ستاره هاى روى شانه او به كمكش نيامدند. پاكستان نمونه كاملى از بى نظمى در برابر حمله برق آساى زلزله بود. هنوز مردم و خبرنگاران انتظار مى كشند؛ «شايد انسانى، معجزه آسا از زير اين تل خاك زنده بيرون كشيده شود.» مرده ها كم نيستند، آخرين آمار تلفات بيش از ۷۳ هزار كشته را نشان مى دهد. آنهايى كه براى هميشه زير آوار و خاك ماندند و براى هميشه فراموش شدند را براى هميشه فراموش كنيد. ساعت سه و پنجاه دقيقه به وقت جهانى، ۷ و بيست دقيقه به وقت تهران و ۸ و پنجاه دقيقه به وقت محلى زلزله اى با بزرگای گشتاوری هفت و شش دهم در ۱۴ كيلومترى شمال مظفرآباد پاكستان رخ داد. درست در روز هشتم اكتبر ۲۰۰۵. آدم ها از خانه هايشان در كابل، اسلام آباد، سرينگر، كشمير وحشت زده بيرون آمدند.گويى در مخيله شان هم نمى گنجيد زمين هم مى تواند اينگونه برقصد! رقص مرگ آفرين كه رقصنده هايش را اسكلت كرده. از سال ۱۹۴۷ و در تاريخ سده بيستم شبه قاره هند از اين ناحيه زلزله مهمى گزارش نشده بود و ژنرال ها گمان نمى كردند روزى سگ هاى زنده ياب بيش از ستاره هاى روى شانه هايشان به درد مى خورند. پاكستان در نبرد هشتم اكتبر شكست خورد. آن هم در زمانى به طول چند دقيقه. تانك ها از آشيانه ها بيرون نيامدند و موشك هاى دور و بر نيز به خواب هسته اى خويش ادامه دادند. چون زلزله واقعيتى قوى تر از تمام معادلات بشرى بوده، هست و شايد خواهد بود.اعتماد يا توجه بيشتر؟چند روز، پس از زلزله پاكستان، روزنامه ليبراسيون فرانسه به نقل از «يان اگلاند» هماهنگ كننده برنامه هاى سازمان ملل براى كمك هاى انسانى اعلام كرد: امدادرسانى به مناطق آسيب ديده زلزله منطقه مظفرآباد حتى مشكل تر از امدادرسانى به آسيب ديدگان سونامى دسامبر گذشته اقيانوس هند است. نكته جالب آن بود كه سازمان ملل در مورد زلزله پاكستان درخواست ۳۱۲ ميليون دلار كمك فورى كرد. ولى كوفى عنان با چهره مغموم پشت ميكروفن ها قرار گرفت: «با وجود گذشت چند روز تاكنون فقط ۳۷ ميليون دلار تأمين شده است.» در مقابل در ده روز اول واقعه سونامى بيش از ۸۰ درصد كمك درخواستى تأمين شد. چرا؟ راز اين تفاوت چيست؟يان اگلاند معتقد بود كشورهاى جهان مسأله كمك به زلزله زدگان پاكستان را جدى نگرفته اند. مى توان سؤال تلخى را مطرح كرد. راستى اگر كشورى اروپايى _ هرچند كوچك _ دچار چنين حادثه اى مى شد، آيا كشورها براى كمك از هم سبقت نمى گرفتند؟ پس از آن بود كه پرويز مشرف سعى كرد با ژستى ديپلماتيك غرور ملى را احيا كند. او به بی.بی.سی گفت: به مردم كشورش، خودش و ارتش اعتماد كافى براى فائق آمدن بر اين فاجعه ملى را دارد. اما هيچگاه نگفت كه اگر دولت پاكستان به مسائل اين چنينى بيشتر توجه مى كرد، آنگاه اين همه جسد زير خاك مى ماندند يا نه؟ساختمان هاى پوك كه با رقص زمين فرو مى ريزندزلزله پاكستان در هر پانزده ايستگاه شبكه زلزله نگارى باند پهن پژوهشگاه ثبت شد. كانون آن در ۱۱۰ كيلومترى شمال اسلام آباد و ۱۷۵ كيلومترى شمال غرب سرينگر، مركز كشمير بود. در بررسى هاى اوليه ساز و كار آن فشارى و ژرفايش حدود ۱۰ كيلومتر بررسى شد. روزنامه هاى مهم دنيا، خبرنگاران و گزارشگران حرفه اى خود را در منطقه فعال كردند ولى رسانه هاى مكتوب ايران تنها ۴۸ ساعت بعد انگشت روى نكاتى چون گلدكوئيست يا تسهيلات بانكى گذاشتند. سی.ان.ان يك صفحه ويژه به اين زلزله اختصاص داد و رسانه هاى ديگر جهان نيز اصل پيگيرى خبر را دنبال كردند. دكتر مهدى زارع، دانشیار و رئيس پژوهشكده زلزله شناسى پژوهشگاه بين المللى زلزله شناسى و مهندسى زلزله ايران به همراه دكتر عشقى به پاكستان رفت تا از مناطق زلزله زده ديدن كند. او در گزارش سفر خود مى نويسد: آنچه در زمين لرزه هاى فروردين شصت و دو لاريجان، خرداد ۱۳۶۹ منجيل و خرداد ۸۳ فيروزآباد كجور ديديم، دقيقاً مى تواند در رشته كوه هاى البرز ايران تكرار شود. بعضى روستاها هم در بالاكوت پاكستان و هم در منجيل ايران در زير توده هاى عظيم واريزه دفن شدند، روستاها از نقشه محو شدند و اهالى از بين رفتند. اين يك واقعيت كاملاً جدى است.» در هفته سوم پس از زلزله بالاكوت شوكت عزيز، نخست وزير پاكستان اعلام داشت: امكان بهبود شرايط روستانشينانى كه در نواحى كوهستانى دوردست زندگى مى كنند، تنها در صورتى امكان پذير است كه اين مناطق را ترك و در نواحى كم ارتفاع تر ساكن شوند. دكتر زارع مى گويد: راه هاى ارتباطى به شهرهاى اصلى آسيب ديده در كشمير پاكستان تقريباً در آخرين ساعات روز سوم باز شد و اين به معناى مسدود بودن راه ها تا حدود ۶۰ ساعت پس از لرزه اصلى است. پيش از آن برخى كمك ها تنها از طريق هوا براى مردم پرتاب شد. اين براى ما كه بسيارى از مناطق لرزه خيزمان در نواحى كوهستانى واقع است، مى تواند نكته اى بسيار جدى باشد. وقوع لرزش هاى متعدد پس از زلزله منجيل در سال شصت ونه را بايد مجدداً به خاطر آوريم.»دومين نكته مورد اشاره او نيز تكان دهنده است؛ «در فاصله حدود ۱۰۰ كيلومتر از مركز زمين لرزه پاكستان ساختمانى بلندمرتبه اسلام آباد فرو ريخت. در تهران يا تبريز ما هميشه به محل گسل هاى اصلى توجه مى كنيم _ كه البته كار مهمى است _ ولى هيچ وقت فكر نمى كنيم اگر در فاصله يكصد تا يكصد و پنجاه كيلومترى تهران يك زلزله بزرگ رخ دهد، آنگاه چه تعداد از ساختمان هاى بلندبالا فرو مى ريزد. توجه كنيم بسيارى از ساختمان هاى بلند ما در تهران يا تبريز همان شرايطى را دارند كه آن ساختمان فرو ريخته در اسلام آباد داشت. يعنى قرار گرفتن بر روى يك بلندى و احتمالاً كيفيت بد ساخت و ساز!»زلزله اى ديگر به نام پرش توده!در همان ساعات اوليه وقوع زلزله مظفرآباد، يك نكته مشهود بود. سردرگمى و بى نظمى عجيبى كه در مسأله مديريت بحران در كشورهايى چون پاكستان حاكم مى شود. پس از آن استفاده از نيروهاى غيرمتخصص امر جست وجو و نبود تجهيزات كافى از سگ هاى تعليم ديده امداد گرفته تا هلى كوپتر. دكتر زارع مى گويد: از ياد نبريم در هفتاد و دو ساعت اوليه پس از وقوع زلزله انتظار يافته شدن افراد زنده زير آوار وجود دارد، بنابراين اگر گروه هاى امداد امكان دسترسى به مناطق دورافتاده و غيرقابل دسترس را داشته باشند، امكان يافته شدن مجروحانى وجود دارد كه هنوز زنده اند، اما به دام آوار افتاده اند. ژنرال پرويز مشرف و ساير اعضاى دولت پاكستان هنوز بايد پاسخگوى سؤالات بى شمارى باشند كه مطرح خواهد شد.اگر زلزله مظفرآباد در معناى فيزيكى آن، همان چند دقيقه نخست پايان يافته باشد، زلزله ديگرى كماكان ادامه دارد كه مى توان نامش را زلزله پرش هاى توده نام نهاد كه از هم مى پرسند راستى چرا؟ چرا؟ چرا؟مردم پاكستان با هيچ، به امدادرسانى پرداختند. آنها چيزى از اين اتفاق نمى دانستند و اصلاً تا پيش از آن ماهيتش را درك نكرده بودند. زارع روى دو نكته قابل تأمل انگشت مى گذارد: «گذشت زمان فراموشى به بار مى آورد، زلزله هاى بزرگ هم به زودى فراموش مى شوند و مردم بعد از دوران نقاهت آن را به فراموشى مى گيرند، دوم اينكه متأسفانه همكارى هاى منطقه اى به خاطر مشكلات غالباً سياسى وجود ندارد و اين فاجعه اى است كه باعث گرفتن فرصت ها مى شود. نپال، هند و پاكستان تبادل اطلاعات علمى با يكديگر نمى كنند.» او ادامه مى دهد: «امروز پاكستان با مسائلى چون توسعه نيافتگى، راه هاى نامناسب دسترسى، فقر، تنش سياسى و... روبرو است. طبيعتاً نمى تواند به پديده اى مانند زلزله حتى فكر كند. در نقشه هايشان مناطق زلزله خيز مشخص نيست و به همين دليل مردم اصلاً احساس خطرى نمى كنند كه بخواهند آمادگى داشته باشند.» روند كمك به زلزله زدگان پاكستان بسيار كند بود. گويى مديريت بحران فلج شده، ولى نمى خواهد اين نقص را بپذيرد. جالب آنكه اگرچه اطلاعات گسترده اى پيرامون زمين لرزه و تلفات آن در پاكستان، كشمير هند از طريق رسانه ها پخش مى شد، ولى كسى به فكر افغانستان كه آن هم در زلزله آسيب ديده بود، نيفتاد. انگار آنها فراموش شدگان ابدى هستند.پاكستان يا ژاپن مانند كداميك؟حدود يك سال پيش در ۲۵ آذر سال ،۱۳۸۳ چهارمين مانور مديريت بحران تهران با فرض وقوع يك زلزله ۷ ريشترى برگزار شد. ايسنا گزارش داد در پايان اين مانور كه زمانش حدود ۲ ساعت بود، مشكلاتى مانند كمبود نيروهاى امدادى، توقف آمبولانس ها در ترافيك، عدم پرواز هلى كوپترهاى امدادى و وقوع چندين مورد آتش سوزى از جمله مواردى بودند كه در طول برگزارى مانور، بارها به اتاق بحران گزارش شدند. مديران و مسؤولان كشور خوب مى دانند كه ايران روى نوار زلزله واقع شده و مى توان با اقدامات اصولى ميزان خسارات را به صفر رساند. كارى كه سال هاست ژاپنى ها انجام مى دهند. اما آيا اقدامات انجام شده كافى است؟ دكتر مهدى زارع مى گويد: «در دنيا شبكه هاى مختلفى وجود دارند كه در مقياس جهانى، ملى، منطقه اى و محلى فعاليت مى كنند. يكى از اين شبكه ها، شبكه ملى لرزه نگارى باند پهن ايران است كه اطلاعات آن از طريق ماهواره به مركز صورن بر خط (آن - لاين) منتقل شده و بر اساس پردازش اطلاعات منتقل شده زلزله ها را تعيين اندازه مى كنند.»شايد ما عادت به علاج واقعه بعد از وقوع پيدا كرده باشيم. آرامش، هميشگى نيست اگر به ايمن سازى سازه هايمان توجه نكنيم، نمى توان واقعيت زلزله خيز بودن بسيارى مناطق كشور را ناديده گرفت به گمان آنكه اتفاق هميشه براى همسايه مى افتد و در رختخواب زندگى روزمره خوابيد. مى توان كارى كرد كه زلزله ترسناك نباشد كه كسى كشته نشود و كسانى عزيزانشان را اينگونه از دست ندهند و اصولاً نگرانى عميق براى تبعات بعد آن وجود نداشته باشد. اما اين كار يقيناً رشد ساختمان هاى غيراصولى و فراموش كردن آنچه بر بم، منجيل و... گذشت، نيست. زير پايمان در عمق زمين هميشه انرژى اى براى جابه جايى وجود دارد. حال ديگر دست ماست مانند پاكستان باشيم يا ژاپن؟
!

Wednesday, November 23, 2005

هر چند سال یکبار ؟

گرفتاری ما معلمان دانشگاه که کار اصلیمان پژوهش است آن است که کسی (دانشجوی خوبی) را پیدا کنیم که علاقه داشته باشد تا روی پروژه پژوهشی ما کارکند. البته هستند که کار کنند ولی همانطور که بارها نوشته ام، کاری که ما راضی شویم انجام نمی شود!. حال هرچند سال یکبار هم اگر کسی پیدا شود که کار قوی پژوهشی کند - به عنوان دانشجوی دکتری- همه ایده ها ما را که نمی تواند جلو ببرد. (خلاصه با یک گل بهار نمی شود). به هر حال دو روز پیش یکی از دانشجویان پیشنهاد جالبی داد که اگر دانشجوی دکتری خوبی پیدا نکردیم، چندین نفر دانشجوی فوق لیسانس را-که روی کیفیت کار آنها نیز برایمان مهم نباشد- جایگزین کنیم!!!. به او گفتم اتفاقا این راه حلی است که اگر به بسیاری از بخشهای دیگر بخورد، به کار ما که می خواهیم پژوهش بنیادی کنیم نمی خورد. البته اگر می گویم این راه حل را در بخشهای دیگر به کار میبرند، بی راه نگفته ام. مثلا یک مهندس مجرب - با کاری کلیدی- از کار درشرکتی ناراضی است ، می گویند که"کاری نداره، او را برمیداریم و پنج نفر تازه کار به جایش استخدام می کنیم" !!! اینطور نیست؟ این روش جواب هم داده؟ برای هر منظوری این روش مفید باشد، به درد کیفیت کار و کسب نتیجه خوب نمی خورد

Tuesday, November 22, 2005

حریم گسل- بلاخره مهم است یا نیست؟ سوالی که هنوز باقی است

دیروز در آخرین روز همایش زلزله تهران در دانشگاه تهران چند سخنرانی در جلسه آختتامیه برگزار شد . البته به نظرم از همه جالبتر صحبتهای مهندس براتی مدیر بحران در آتش نشانی تهران بود که با نشان دادن فیلمهای تکان دهنده ای به خوبی وضع ایمنی و آسیب پذیری شهر تهران را در مقابل حوادث طبیعی و غیر طبیعی مشخص کرد. این فیلمها از حادثه غرق شدن یک قایق تفریحی دانش آموزان در استخر پارک شهر در سال 1381 تا نمایش زنده آتش سوزی در بازارتهران و مشکلات درسر راه امداد رسانی به آن، به خوبی نمایانگر وضع تهران - حتی بدون رخداد زلزله- بود. ولی چند صحبت بر روی زلزله بم که ظاهرا به دلیل کمبود وقت امکان بحث بر روی انها فراهم نشد، حاوی نکاتی در مورد گسل بم و کشف گسل توسط ژاپنی ها در بم (!) و یا اینکه گسل قدیمی بم مسبب نبوده!، بود. ارائه دهندگان نیز متاسفانه عمدتا نقل قول می کردند و هیچکدام در این مورد تخصص نداشتند. حیف که فرصت نشد که روی این موارد بحث شود. به هر حال اگر روزی بر روی گسل و حریم آن و مساله گسلش در شهر ها یک همایش جداگانه برگزار شود آنوقت می توان مفصلا به این ترتیب بحث کرد که
اول آنکه گسل بم - همان که گسل قدیمی نامیده میشود- در زلزله بم جنبا شد. این گسل در سطح زمین خود را با گسیختگی های سطحی مختلف نشان داد.
دوم آنکه در بم هر چه به سمت شرق شهر می رفتیم میزان خرابی ها رابیشتر می دیدیم. این یک مورد مسلم است که کسی نمی تواند آن راردکند. این مساله به نزدیک شدن به گسل مسبب مربوط بوده است. همانطور که با دور شدن از گسل به دلیل کاهندگی ، میزان جنبش و شدت خرابی کمتر شده است. همانطور که در غرب بم این کم شدن خرابی ها مشهود بود
سوم آنکه حریم گسل یک مساله کاملا جدی است. ساخت و ساز روی گسل و در حریم آن نیز بر اساس بسیاری از استاندارد های جهانی ممنوع است.
چهارم آنکه ساخت و ساز روی گسل بر اساس احتمال گسیختگی مستقیم در اثر گسلش ، و مساله جهت پذیری و امکان ایجاد امواج بادامنه بسیاربلند و تکانهای بسیار شدید عقلانی نیست
ادامه بحث در این مورد نیز بماند برای روزی که همایشی در این مورد برگزار شود! فعلا برای ثبت در تاریخ این موارد را یادآورشدم! دیگرهرکس رعایت نکند لابد خودش مسئول عواقبش نیزهست

Monday, November 21, 2005

سمینار زلزله تهران در دانشگاه تهران

دیروز در ساختمان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اولین سمینار بررسی پیامدهای زلزله تهران برگزار شد. این سمیناررا عمدتا جوانان فارغ التحصیل از دانشگاه تهران برگزار میکنند و امروز هم ادامه دارد . پس از سخنرانی دکتر قرشی استاد پژوهشکده علوم زمین در لرزه زمینساخت، من در مورد خطر زمینلرزه درتهران سخنرانی کردم. امروز هم از من خواسته اند که در حدود ساعت پنج بعد از ظهر یک صحبت دیگر در مورد زمینلرزه بالاکوت پاکستان داشته باشم. در مدتی که من حضور داشتم - یعنی در زمان برگزاری جلسه موضوع ژئوفیزیک و زمین شناسی، نظم و ترتیب خوبی در سمینار برقرار بود. در این مدت من از بخشی از نمایشگاه نیز بازدید کردم که در آن از سازمانهای مختلف و بعضی شرکتهای سازنده قطعات مختلف- که مدعی هستند در ایمنی ساختمانها قابل کاربردند- شرکت داشتند. به هر حال فکر و ایده خوبی است که امیدوارم درفاصله های زمانی نه چندان طولانی تکرار شود. لازم هم نیست تا همواره ازیکسری از افراد برای صحبت دعوت شود. الان دانشجویان ما - به ویژه دانشجویان دکتری- کارهای خوب و جدی پژوهشی در زمینه خطرزلزله انجام می دهند که فکر می کنم اگر در دفعات بعد بیشتر از آنها دعوت شود بسیار موفق از آب در بیاید. ضمنا کمک می کند تا این موضوع مهم همچنان در بحث های روز باقی بماند.
من متاسفم که بگویم که ما همواره با مشکل فراموشی مواجهیم. اگر نبودیم، چرا وضع ما از نظر ایمنی باید طوری باشد که در سخترین مناطق کوهپایه ای - از نظر رفت و آمد- در ازگل و دارآباد و شمال سعادت آباد و شمال امامزاده قاسم و شمال کن - همگی در شمال تهران- باید می دیدیم که هر روز مجتمعهای آپارتمانی مثل قارچ از زمین برمی خیزند؟ مرز ارتفاعی 1800 متر پیشکش! - مدتهاست که دیگر ساخت و سازها بالاتر از آن انجام شده است!- به منابع طبیعی و رفت وآمد عادی و روزانه مردم نیز فکر نمی کنیم! وقتی زلزله بیاید که دیگر تکلیف معلوم است. نمی دانم که ایا مردمی که در چنین ساختمانهائی ساکن می شوند نیزاز چنین حقایقی باخبرند؟ یا آنها که در حاشیه جاده اوشان و فشم و میگون و در شمال لوسان و در ارتفاعات شمشک در شیبهای بسیار تند ویلا احداث می کنند می دانند که برای نسلهای بعدی چه مشکلاتی را برجای می گذارند؟ تجربه زلزله بالاکوت پاکستان کافی نیست؟

Saturday, November 19, 2005

به یاد مصطفی عقاد - کارگردان فیلم الرساله


در هفته گذشته کارگردان سوری تبار آمریکائی، مصطفی عقاد، که به همراه دخترش در یک مراسم عروسی در امان پایتخت اردن شرکت کرده بود، در اثر یک انفجار تروریسی که القاعده مسئولیت آن را پذیرفت، جان باخت. این کارگردان فیلم به یاد ماندنی "الرساله" را ساخته بود که برای ما ایرانیان با نام "محمد رسول الله-ص-" بسیار شناخته شده است. این فیلم را من به همراه دو دائیم درسال پنجاه و هشت درسینما میامی میدان امام حسین تهران دیدم. به دلیل اینکه هر کدام از ما ایرانی ها شاید چند بار این فیلم را - به همراه فیلم شیر صحرا ، در ایران: عمر مختار، دیگر ساخته او- دیده باشیم، نام عقاد به عنوان سازنده فیلمی جذاب از تاریخ صدر اسلام حتما برای ما به عنوان یک هنرمند تاثیر گذار به یاد خواهد ماند. همچنین یادآوری میکنم که موسیقی این فیلم را هم موریس ژار موسیقی دان فرانسوی ساخته بود که فرزندش،" ژان میشل ژار" از شناخته شده ترین موسیقی دانان و سازندگان موسیقی الکترونیک در دنیا است. حیف از اینکه مصطفی عقاد که با ساختن فیلم الرساله موجب جذب مردم بسیاری در سراسر جهان به دین مبین اسلام شده بود، با تیغ بنیادگرائی مذهبی - آن هم از نوع اسلامیش-جان باخت. یاداو را گرامی می دارم .ضمنا فیلم الرساله عصر دیروز مجددا از شبکه یک تلویزیون پخش شد.

Friday, November 18, 2005

Tant que nous nous souvenons, tout est possible!


این جمله فوق را عمدا به اصل فرانسه آن آوردم. دلیل آوردن آن هم بحثی است که در وب لاگ من پس از یادداشت من در مورد گرامی داشت شهدا در گرفته بود. حال چرا این جمله را آورده ام: هنگامی که ده سال پیش درهمین ماه آبان برای ثبت نام دوره دکتری به شهر گرونبل فرانسه رفته بودم ،هنگامی که می خواستم شهر گرونبل را ترک کنم و از محل ترمینال قطار و اتوبوس این شهر آماده رفتن با اتوبوس به محل فرودگاه بودم ، تصمیم گرفتم در مدت انتظار یک قهوه هم بگیرم. هنگام خوردن قهوه با نگاه به اطراف توجهم به یک تابلو بزرگ - از همان تابلوهای تبلیغاتی که معمولا با نورافکن به آنها نور می تابانند و هم اکنون در ایران هم فراوان هستند- جلب شد که در پس زمینه آن تصویری از سربازان فرانسه که در جنگهای جهانی برای وطنشان جنگیده بودند - احتمالا تصویر مربوط به جنگ جهانی اول بود -و این جمله را که در تیتر مطلب آورده ام، خیلی بزرگ درج شده بود. معنی آن این است که هنگامی که ما خود را -منظوربا توجه به عکس پس زمینه، افتخارات و سربازان فداکار خود را- به خاطر داشته باشیم، همه چیز ممکن است -
اگر اشتباه نکنم چنین تبلیغات شهری در فرانسه به مناسبتهای مختلف - نظیر روز پایان جنگ جهانی اول و روز پایان جنگ جهانی دوم توسط شهرداری ها انجام می شود. روزیازده نوامبر - جمعه هفته پیش- در فرانسه به مناسبت پایان جنگ جهانی اول تعطیل رسمی بود و به تجلیل از شهدای این جنگ پرداختند. مراسم رسمی به همین مناسبت در پای آرک دو تریومف - همان تاق نصرت تاریخی زیبا که در میدان اتوال - یا شارل دو گل - موجود است (عکس آن را در فوق می بینید) در پای آتش همیشه روشن به یاد سرباز گمنام و شهیدای راه وطن با گذاشتن حلقه گل از سوی مقامات رسمی کشور انجام می شود. درهمین روز از سرداران جنگی و سربازان هنوز زنده مانده از آن جنگها - که هم اکنون سن های حدود نود و صد سال دارند!- نیز تجلیل می شود. در روز ملی فرانسه و همچنین روز آتش بس به مناسیت پایان جنگ جهانی دوم نیز چنین مراسمی برقرار است. چگونه است که در فرانسه که خود را مهد آزادی و حقوق بشر در دنیا می داند و امروزه از مدرن ترین کشورهای صنعتی دنیاست، اینقدر به حفظ یاد شهدای خود در حدود یک قرن و شصت سال پس از جنگهای خود اهتمام دارند و در پای هر سد و نیروگاه و تونل که می روی یاد جانباختگانشان را گرامی می دارند؟ آنها که جان خود رادر راه دفاع و یا توسعه و آبادانی میهن خود ازدست داده اند. ولی ما بعضی وقتها اصل قضیه ر ا اشتباه می گیریم و به ایثارگرانمان بی توجه می شویم ویا ازاساس موضوع را انکار می کنیم؟
همینجا ابراز خوشحالی می کنم ازاینکه در اخبار دیدم که امسال یکی از چهره های ماندگار را سردار فضلی، از سرداران سرفراز و همچنین ازجانبازان دفاع مقدس که یک چشم خود را در راه دفاع از میهن از دست داده است، اعلام کردند و ازایشان تجلیل شد. شخصا در سالهای دهه شصت هنگامی که برای زیارت مزار شهدای جنگ تحمیلی به بهشت زهرا می رفتیم ایشان را بارها دیده بودم که به صورت یک انسان معمولی و متواضع در هنگامی که درجبهه نبود به زیارت مزار شهدا می آمد.
به هر حال من فکر می کنم که این موضوع مهمی است که باید نسلهای مختلف ما ملت ایران در مورد آن با هم به گفتگو بپردازند و مبادا دعواهای سیاسی و مسائل اقتصادی و اجتماعی امروزی را با این موضوع قاطی و اشتباه کنیم.

در روزهائی که نبودم

من در طول هفته گذشته در سفر چین بودم، در کارگاه تخصصی یونسکو در مورد تحلیل لرزه ای در جنوب آسیا ، همانطورکه در یادداشت قبلی توضیح دادم. این لینکی که به سایت کارگاه تخصصی داده ام ظاهرا از پارسال به روز نشده ولی اطلاعات کلی از این کارگاه می دهد. یک چیز که در یادداشت قبلی در وبلاگ توضیح ندادم این بود که من درچین اصلا وارد وبلاگهای-بلاگ اسپات- نمی توانستم بشوم و ظاهرا دلیلش هم فیلتر شدن این نوع آدرسها در کشور چین است. ولی از آن جالبتر امکان آپ لود کردن مطلب بود - چرا که ما برای آپ لود کردن از نشانی :
blogger.com
استفاده می کنیم، ولی هر آدرسی را که با نام بلاگ اسپات امتحان کردم امکان وارد شدن نبود!. به همین دلیل بود که یادداشت قبلی را از محل هتل نوشتم و توانستم آپ لود کنم. به هر حال نیمه شب دیشب رسیدم و چون چمدانی همراه نداشتم - فقط یک ساک دستی و یک کیف لپ تاپ همراهم بود- خیلی سریع هم از فرودگاه بیرون آمدم و به منزل رسیدم. در روز آخر کارگاه تخصصی هم یک سخنرانی در مورد لزوم تلاش برای فراهم کردن نقشه های پهنه بندی خطر زلزله به صورت تفصیلی و برای کشورهای جنوب آسیا ارائه کردم. این صحبت من با استقبال مسئول چینی کمیسیون آسیائی زلزله مواجه شد و از من خواست که مقاله کوتاهی از این سخنرانی به مجله کمیسیون آسیائی زلزله بدهم که من هم بلافاصله در همانجا که بودم مطلب را مرتب کرده و ارائه نمودم.

Monday, November 14, 2005

Salam From China

Friday, November 11, 2005

یاد همه شهیدان وطن گرامی باد- شهدای عمران و آبادانی ایران

امروز بیست آبان سالروز شهادت همکاران من در شرکت مهاب قدس و توسعه منابع آب و نیروی ایران در سال هفتاد و یک در کوههای بازفت زاگرس در اثر سقوط هلی کوپتراست. این همکاران در ماموریت برای شناسائی سرشاخه های رودخانه کارون منطقه را با هلی کوپتر بازدید می کردند.در آخرین روز ماموریت که روز بیست آبان باشد در حال بازگشت به مسجد سلیمان - آنطورکه من از واقعه خبر دارم - در اثر بدی هوا خلبان تصمیم به حرکت در جهت مخالف و رفتن به الیگودرز - یا شهر دیگری در استان لرستان- می گیرد و متاسفانه در اثر بدی هوا و بارش شدید برف در ارتفاعات بازفت هلی کوپتر ابتدا با کوه برخورد و سپس سقوط می کند و بلافاصله در زیر بهمنی از برف و یخ مدفون می شود. این موضوع باعث شد که تا حدود شش ماه بعد که هوا گرم تر شد، تمام تلاشها برای یافتن هلی کوپتر به شکست انجامد.آن موقع من به عنوان کارشناس بخش ژئوتکنیک مهاب قدس مشغول کار درزمینه لرزه زمینساخت و زمین شناسی مهندسی برای پروژه های مختلف سد سازی بودم. از همکاران من در بخش ژئوتکنیک مهاب قدس یکی رئیس بخش دکتر محمد رضا صالحی راد بود و دیگری مهندس فارسی و مهندس گیاهچی. دوستان عزیزی که جانشان را در راه مطالعات عمرانی مهنمان از دست دادند. مهندس فارسی فرزندش را ندید چون چند ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و الان باید دوازده ساله باشد. همچنین مهندس گیاهچی نیز وقتی شهید شد فرزندش دو ماهه بود که الان باید سیزده ساله باشد. این را نوشتم تا به یاد بیاوریم که عمران و آبادانی که امروز با ساخته شدن سدها و نیروگاهها نمادهائی از آن را می بینیم به چه هزینه ای به ثمر رسیده است و این که به روح دوستانم دورد بفرستم و نشان دهم که همواره به یادشان هستم. ضمنا در این سانحه 15 نفر جان باختند که دوازده نفرشان متخصص و مهندس و سه نفر نیز خدمه هلی کوپتر بودند

Thursday, November 10, 2005

شبهای برره

در مورد سریالهای تلویزیونی معمولا من چیزی نمی نویسم، چون عادت به تلویزیون نگاه کردن ندارم! و بیشتر رادیو گوش میکنم. حتی اخبار را هم معمولا عادت دارم ازرادیو بشنوم. ولی وقتی مهران مدیری کارگردان سریالی باشد ونویسنده آن پیمان قاسم خانی، من اولا تلاش می کنم این سریال راببینم و ضمنا در مورد آن بنویسم!این شبها سریال" شبهای برره" ازشبکه سه پخش می شود و در مجموع توانسته مخاطب خوبی جذب کند. این سریال علاوه بر مخاطب عام، توجه مخاطبانی که به دنبال نکات خاص و چیزی فراتر از معمول هستند را نیزبر انگیخته است. ظاهرا آینه ای گرفته و خود ما را به خودمان نشان می دهد. البته داستان در یک روستا به نام برره اتفاق می افتد که با توجه به نشانه هائی که می دهد، درحدود هشتاد سال قبل - در اوایل دوران پهلوی اول - رخ می دهد. مردم روستا نمایندگان کامل یک جامعه هستند و تمام مشاغل اصلی به علاوه تقسیم بندی جامعه به بالا و پائین - بالا برره و پائین برره- در آن نشان از تقسیم بندی های قومی و محلی در مناطق مختلف و شهرهای فلات ایران دارد. جالب است که شخصیت طغرل که به عنوان نماینده حکومت- رئیس ژاندارمری - نقش ایفا می کند در ابتدا بسیار درستکار و منزه بود ولی در اثر رواج رشوه - به قول برره ای ها: خشکه حساب کردن !- این مامور وظیفه شناس هم آلوده شده و در قسمتهای اخیر که پخش می شود او هم برای اینکه برای انجام کاری مجوز بدهد ، رشوه قبول می کند و ضمنا بهانه می گیرد تا از مردم به بهانه های مختلف رشوه بگیرد!!! به هر حال متن سریال که نوشته پیمان قاسم خانی و تیم زیر نظر اوست و کارگردانی مهران مدیری و همچنین بازی های عالی خود مدیری - در نقش شیر فرهاد!- و سیامک انصاری و هادی کاظمی و ... باعث شده که برره به سریالی تبدیل شود که الان در ایران کلمات و اصطلاحات و نحوه حرف زدن بازیگرانش - زبان برره ای -در زبان روزمره مردم جاری شود. اتفاقا این نکته ای است که بسیاری به آن انتقاد دارند، ولی من سریالهای موفق قبلی را به یاد می آورم که همه آنها نحوه حرف زدن گاه عجیب و غریب بازیگرانش مدتی ورد زبان مردم بودو پس از مدتی این نحوه حرف زدن فراموش شد. به هر حال سریال شبهای برره آنقدر توجه بر انگیخته است که من اگر در پایان روز و ابتدای شب در حال تدریس باشم و یا جلسه ای داشته باشم که به زمان پخش آن نرسم، به خانمم زنگ می زنم و می خواهم تا آنراضبط کند تا وقتی به منزل برمی گردم ببینم

Monday, November 07, 2005

کوروش ضیابری- یک نابغه ایرانی - روزنامه گار جوان

من امروز با یک نابغه ایرانی آشنا شدم به نام کوروش ضیابری که در وب لاگش مشخصات خود را آورده. من به چنین جوانی دورود می فرستم و از اینکه فضای وبلاگ چنین امکانی برای معرفی نوابغ داده است بسیار خوشحالم.

سمینارزلزله بالاکوت برگزار شد

دیروز درسالن همایش پژوهشگاه در سمیناری من و دکتر عشقی یافته های اولیه در مورد بازدید شناسائی از زلزله بالاکوت پاکستان را ارائه دادیم.در این سمینار من اشاره کردم که شرایطی که از نظر وقوع لغزش های حاصل اززمینلرزه و بسته شدن جاده ها و عدم دسترسی به روستاهای مناطق زلزله زده در زمینلرزه بالاکوت پاکستان رخ داد، به استناد آنچه که ما درزمینلرزه های فروردین 1362 لاریجان - جاده هراز، خرداد1369 منجیل و همچنین زمینلرزه خرداد 1383 فیروزآباد کجور دیدیم، دقیقا می تواند در رشته کوههای البرز ایران تکرار شود. در هنگام رخداد زلزله های شدید در نواحی کوهستانی امکان دسترسی به بسیاری از روستاهای واقع در نواحی دوردست از دست می رود و فقط از طریق هلی کوپتر می توان کمک های امدادی را به صورت پراکنده بر روی چنین مناطقی پرتاب کرد. بعضی ار روستاها هم درزلزله بالاکوت پاکستان و درزلزله منجیل در زیر توده های عظیم واریزه دفن شدند و اصلا این روستاها کاملا از نقشه محو شدند و تمامی اهالی از بین رفتند. این یک واقعیت و کاملا جدی است. در هفته سوم پس اززلزله بالاکوت آقای شوکت عزیز نخست وزیر پاکستان اعلام کرد که امکان بهبود شرایط روستا نشینانی که در نواحی کوهستانی دور دست زندگی می کنند فقط در صورتی امکان پذیر است که این مناطق را ترک کنند و در نواحی کم ارتفاعتر و در دشتها ساکن شوند. به هر حال این موضوعی است که تا فاجعه رخ ندهد به آن فکر نمی کنیم. آیا وقت آن نشده که در مورد بسیاری ازروستاهای واقع در نواحی کوهستانی دور دست - و لرزه خیز- در فلات ایران از هم اکنون به فکرباشیم؟ با آنچه در پاکستان ما دیدیم از همین حالا باید فکر کرد وبرنامه مناسب تهیه کرد

Sunday, November 06, 2005

پرسپولیس نیاز به رفرم دارد

دیروز پرسپولیس که در این فصل از مسائل مختلفی رنج می برد بازی را به استقلال واگذار کرد. البته ایرادات بازی و گل خورده در پایان کار توسط بازیکنان پرسپولیس به معدنچی مربوط شد و ظاهرا همه کاسه و کوزه ها را سر او شکستند. ولی فکر می کنم باید اساسی تر نگاه کرد و مشکلات را از مربی تا بازکنان جدید و البته کمک مربی دانست. چطور می شود که در این فصل پرسپولیس تیم همیشگی نیست و تیمی که همیشه قهرمان یا نایب قهرمان می شد الان در رده اول تا دهم لیگ نیست؟ چرا مشکلات فقط به مسائل مالی مربوط می شود ؟- مگر تیمهای دیگر از این مسائل ندارند؟- و چرا فکز نشود که مربیان سنتی کارائی لازم برای بهره گیری از توان بازکنان پرسپولیس را ندارند؟ به هر حال استقلالی ها خیلی خوش به حالشان نباشد! این آخرین بازی نبود! داستان ادامه دارد

Friday, November 04, 2005

عید فطربر شما مبارک باد


با سلام. عید سعید فطر را خدمت شما خواننده محترم وبلاگ تبریک میگویم و آرزو دارم که خداوند متعال نمازوروزه مومنان و بندگان باایمان خویش را قبول فرماید. امروز نیز مثل هر سال نماز عید فطر در مسجد محل ما ، مسجد امام دردشت - نارمک- برگزار شد و جمعیت کثیری، در حدود دو تا سه هزار نفر، در آن شرکت کردند به نحوی که صف نماز به خیابان کشیده شد. البته هر سال همین طور است. ضمنا مراسم جالبی هم هر سال در روز عید فطر در مسجد ما برگزار می شود که همانا جمع آوری کمک های مردم برای تعمیرات و مسائل جاری مسجد محل است که البته امسال هم با موفقیت از طرف هیئت امنای مسجد اجرا شد- به نظرم وضع مردم از پارسال بهتر بود چون بیشتر کمک کردند!-به هر حال مراسمی دوست داشتنی است و برایم بسیار نوستالژیک.تا مرحوم پدرم زنده بود با هم در ان شرکت می کردیم و در این شش سال که دیگر نیست در روز عید فطر نبودش را بیشتر احساس می کنم. مخصوصا در قنوتهای زیبای نماز عید فطر که همیشه با هم و با همه مردم زمزمه می کردیم. این مراسم در کنار مراسم عزاداری محرم و روز عاشورا زیبا ترین و پرشور ترین مراسم سالانه مذهبی است که بسیار به آنها علاقه دارم. حاج آقای مسجد ما - آقای فردوسی پور- که در روز سه وعده نماز، حتی نماز صبح را، به جماعت در مسجد اقامه می کند- نکته جالبی امروز در خطبه نماز عید فکر گفت که حیفم آمد اینجا ننویسم. اول روایتی را نقل کرد از امام حسن مجتبی -ع- که در روز عید فطر گروهی را دیدند که به لهو و لعب مشعول بودند. آن حضرت آنطور که رسم تمام ائمه بوده است ایستادند و آن جمع را نصیحت کردند به این ترتیب که "خداوند ماه رمضان زمان مسابقه قرارداده است ، بین افرادی که روزه می گیرند و نزد خدای خویش ماجورند و آنها که غافلند و این ماه را به بطالت می گذرانند و در این مسابقه بازنده اند. امام حسن - ع- پس از نصحیت آن محل را ترک گفتند". برایم جالب بود که رسم پیامبران و ائمه اطهار که همانا فقط نصیحت و هدایت و نشان دادن راه نیک از بد بوده است در این روایت به خوبی بیان شده بود. پس از آن نیز این روحانی مسجد ما - که احترام زیادی برایش قائلم چراکه واقعا یک روحانی به معنی واقعی کلمه است - نکته جالب دیگری اضافه کرد و آن این بود که جمله "لعلکم تتقون " در قران را این طور تعبیر کرد که: اگر کسی شما به شما بدی کرد یابر شما خشم گرفت، شما سعی کنید که به او نیکی کنید، اگر خبر آوردند که کسی پشت سر شما حرف زده است، شما با بزرگواری بی اعتنا باشید، و خلاصه پرهیزگاری را با نیکی در برابر بدی و کینه به دل نگرفتن تعبیر نمود. این بود گزیده ای از خطبه نماز عید فطر ما. ضمنا یک قسمت خیلی جالب در پایان نماز عید فطر هم داریم که همانا پذیرائی از نمازگزاران با چای شیرین و نان قندی است. این هم جزئی از نوستالژی سالانه من در عید فطر است. به هر حال این روز خوب را به همه تبریک می گویم

Thursday, November 03, 2005

آنچه در پاکستان گذشت- راننده ما: آقای عبدالقدوس

به اسلام آباد پاکستان که وارد شدیم - بامداد دوم آبان هشتاد و چهار- یک راننده تاکسی امد خودش رابه ما رساند تا ما را به هتل - هر هتلی که می خواهیم - برساند. ماشین اویک دئوو کهنه کره ای بود. به هر حال پس از اطمینان از اینکه در چند هتل که دفاترشان در فرودگاه بود جا نیست، به همراه این راننده عزیز که نامش عبدالقدوس بود به سمت مرکز شهر حرکت کردیم. در هتلی که این رفیقمان راهنمائی کرد مستقر شدیم و به او پیشنهاد کردیم که اگر می تواند ما را در منطقه زلزله زده بگرداند. او قبول کرد که با هزینه روزانه 150 دلار در اختیار ما باشد. ظاهرا او را خدا فرستاه بود! چرا که در مدتی که در پاکستان بودیم هم مترجم ما شد و هم راهنما و هم معرف ما به قسمتهای مختلفی که می رفتیم و در نهایت راننده ما!. به هر حال مرد بسیار خوبی بود. انسانی متدین -مسلمان اهل سنت- و روزه گیر که در طی روزهای سفر ما هم روزه خود را ترک نمی کرد - ظاهرا با استدلال کثیرالسفر بودن - و بسیار زحمت کش و انصافا هر جا که از او خواسیم رفت. البته در حین سفر کاپوت جلوی ماشینش کنده شد و به شیشه جلوی ماشین برخورد کرد!! که البته خدا به خیر گذراند... من یک لحظه احساس کردم که شیشه جلوی ماشین خرد شد و به روی دکتر عشقی که جلوی ماشین نشسته بود پاشید، البته شیشه خرد نشدولی هرچه تزئینات در جاوی آینه و داشبرد داشت - که در پاکستان بسیار معمول است - خرد شد!. به هر حال از آنجا که رفیقمان مردسفر و اهل کار بود، بلافاصله با یک تسمه کاپوت جلوی ماشین رابست و ... ادامه سفر!!!.. خلاصه اینها در حالی بود که این خودرو چیزی در حد ماشین های پراید کارکرده خودمان بود! حقیقتش این است که اگر عشق و علاقه به این نوع از کار - بازدید شناسائی از منطقه زلزله زده که منطقه ای فاجعه دیده است و معمولا فضای آن آمیخته به اندوه، مصیبت، آلودگی و انواع بیماریهای مسری است -نزد من و دکترعشقی نبود هرگز تحمل سختی های این نوع از کار در پانزده سال گذشته امکان پذیر نبود.
به شهر ویران شده بالاکوت که وارد شدیم بوی متعفن جنازه و زباله چنان در هم آمیخته بود که تحمل آن را مشکل می نمود. مخصوصا برای ما که واکسن مخصوصی برای جلوگیری از بیماریها ی مختلف که در چنین موقعی شایع می شود نزده بودیم. برخورد مردم با ما بسیار خوب بود مخصوصا اینکه ایرانی و مسلمان بودیم. با ایرانی ها بر خوردشان خیلی خوب است. به نحوی که خیلی از محل هائی که بازدید کردیم - مثل سد تاربلا- آنطور که خودشان می گفتند- اگر ایرانی نبودیم بدون هماهنگی های اداری ویژه امکان بازدید نمی دادند. در این مورد باز هم می نویسم

سلام مجدد- پس از روزهای پر کار

در روزهائی که گذشت، پس از بازگشت از منطقه زلزله زده بالاکوت پاکستان، بر خلاف عادت هشت ماه گذشته نرسیدم وبلاگم را روزانه به روز کنم. دلیلش هم آن بود که درروزهای بعد از سفر حجم زیادی از کارهای گوناگون روی سرم ریخته بود و حتی کارهای روزانه عادیم مختل شد. به هر حال امروز که پنج شنبه و آخرین روز ماه رمضان است فرستی است که در کنار کار روی زلزله بالاکوت - که نتایج بازدیدمان راباید به همراه دکتر عشقی در روز یکشنبه پانزده آبانماه در پژوهشگاه ارائه دهیم - کمی هم بنویسم. به هر حال وقتی به نوشتن روزانه عادت می کنی، چند روز که ننویسی انگار چیز مهمی از دست داده ای! بنابر این شروع به نوشتن مجدد هم خودش لذتی دارد