وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Monday, December 24, 2012

به مناسبت سالروز زلزله ۱۳۸۲ بم : زلزله، این پدیده کاملا طبیعی، بلا هست یا نیست؟


به نهمين سالروز زلزله 5 ديماه 1382 بم رسيدم. زلزله اي كه بر اساس آمار رسمي موجود بيش از 33 هزار نفر از هموطنان ما در آن كشته شدند و در همين حدود مجروح و آسيب ديده جدي از مردم بم برجاي گذاشت. بيش از 500 كودك در آن قطع نخاعي شدند، چه خانواده ها كه در آن رخداد تلخ از هم نگسست و چه جان ها كه نسوخت... اين مناسبت، البته فرصتي است براي تامل و تفكر مجدد. در اين سالروز زلزله بم دوست دارم دو عكس را از آلبوم خاطراتم براي خوانندگان اين نوشته به ياد جانباختگان زلزله 5 ديماه 1382 بم، توضيح دهم:

تصوير اول: به ياد دارم در ظهر روز 31 خرداد 1369، كه حدود 11 ساعت از رخداد زمينلرزه 31 خرداد 60 منجيل گذشته بود و اخبار راديو در بخش هاي مختلف خبري به تدريج خبر مي داد كه ابعاد سانحه واقعا چقدر گسترده بوده است و شهرهاي مختلف (ابتدا گفته شد رشت، بعد نام رودبار، منجيل ، لوشان و ... به ميان آمد) آسيب ديده كدامها بوده اند، در محل كافه دانشكده علوم دانشگاه تهران مشغول گفتگو با دوستان و نوشيدن چاي بوديم. روز قبلش كلاسهاي دوره ليسانس ما تازه به پايان رسيده بود و بر حسب اتفاق ما در آخرين روز كلاس هاي دوره ليسانس با يك سانحه طبيعي مواجه شده بوديم كه مستقيما به رشته ما مربوط بود. در همان ظهر 31 خرداد كه اشاره رفت، من به همراه همكلاسان (كه رشته مان زمين شناسي هم بود و طبيعتا از ساير رشته هاي آن دانشكده مرتبط تر به پديده اي طبيعي مانند زلزله بوديم) از مينلرزه و ابعاد و مشخصات آن مي كفتيم. در آن جمع، بيشتر رشته كلام را من در دست گرفته بودم و با اشتياق بيشتري (در حدي كه آن هنگام مي دانستم) از اينكه بزرگاي زلزله، شدت و گسل زمينلرزه اي چيست، سخن مي گفتم و نا خودآگاه از اينكه اين عبارتها و گزاره هاي علمي را از زلزله مي دانستم و (به قول امروزي ها، با دوستان به اشتراك مي گذاشتم) احساس خوبي داشتم. واقعيت آن بود كه ما كه رشته مان زمين شناسي بود فرصتي يافته بوديم تا از يافته ها و آموخته ها رشته خود سخن بگوييم. در اين هنگام يكي از دانشجويان از گروه هاي ديگر دانشكده (كه سه چهار سالي از من بزرگتر بود و ظاهرا از دانشجويان رشته شيمي يا رياصي – به خوبي به يادم نمانده) به من نزديك شد و با خشم به من اعتراض كرد. من هم با تعجب از سخن گفتم باز ماندم. آن دانشجو به من گفت: "زلزله اين ها كه تو ميگويي نيست! " من گفتم: "يعني چي؟ پس زلزله چيست؟ "، گفت: "موقع زمينلرزه دشت بياض 9 شهريور 1347، من سه ساله بودم. در روستايمان وقتي در آن بعد از ظهر آن زلزله وحشتناك آمد، من خواب بودم. هنوز تصوير آن لحظات را فراموش نمي كنم كه در آن لحظات تكانهاي شديد، خشت و چوب و قطعات بزرگ از سقف خانه روستايي مان جدا مي شد و به زمين (به سمت من) در حال سقوط بود. من در ان اتفاق مادرم، خواهر و دو برادرم را از دست دادم. خانواده ما از هم متلاشي شد و مسير زندگي من در آن زلزله كاملا تغيير كرد..."، بعد با عصبانيت گفت: "زلزله يعني بلا، يعني فاجعه، يعني همين ها كه من ديدم. ..مي فهمي؟! نه آنها كه تو مي گويي!" شايد اين اولين برخورد حرفه اي من با مساله زلزله باشد. چرا كه هنوز در همان دانشكده بودم كه درس زمين شناسي را در آن خوانده بودم. اينكه "گسل چيست؟" ،" اندازه كمي زمينلرزه ها با مقياس بزرگا بيان مي شود"، "كدام مناطق در مقابل خطر زلزله خطرناكترند؟"، و اينكه "امواج فشاري و برشي زمينلرزه چه فرقي دارند؟" و ... اينها درسهايي بود كه من در كلاسهاي همان دانشكده آموخته بودم. ولي درس مهم كه من هنوز نياموخته بودم آن بود كه اين مشخصات و پارامترها كه همگي با ارزشند و دانشمندان پس از سالها تلاش آنها را يافته اند و به جامعه عرضه كرده اند، همگي به پديده اي مربوطند كه در "زندگي" ، و در "جامعه انساني" ، اثري به جاميگذارد به نام "فاجعه". به همين دليل زلزله همچنان براي مردم بلاست، چرا كه زندگي ها را از هم مي پاشد و موجب مرگ دست جمعي مردمان مي شود (در مورد زلزله منجيل، تخريب سه شهر بزرگ را موجب شد، و در مورد زلزله بم، يك شهر مهم در جنوب شرق كشور ما را با بيشتر مردم نازنينش از بين برد...). و اينها همگي در همان دانشكده به صورت تلنگري از سوي آن جوان دانشجوي هم دانشكده اي خراساني بود كه من را بسيار به فكر فرو برد. خوشبختانه اين پيام را در همان ساعتهاي اول، پس از اولين زلزله مهم در پس از پايان دوره ليسانس، و قبل از خروج از درهاي دانشكده علوم دانشگاه تهران دريافت كردم. بله! حقيقت همين است: زلزله بر اساس علم بشر تا به امروز به همان پارامتر هايي كه ما معمولا برايش بر مي شماريم مربوط است و با روش علمي، باز بر اساس حد دانسته هاي بشري تا كنون، قابل توضيح و مطالعه هم هست، ولي بخش مهم از واقعيت را هيچگاه نبايد فراموش كنيم: زلزله، يعني فاجعه، يعني بلا، يعني مرگ و از دست رفتن عزيزان و بستگان، يعتي متلاشي شدن روند زندگي هايي كه بود، نابودي آروزهايي كه آن مردم در دل داشتند، پرپر شدن جانهايي كه مهمترين سرمايه هاي انساني ان خانواده و همان محل بودند و البته معلوليت، آسيب هاي جسمي و رواني، گرفتاري ها، دعواها، اختلافها و پيچيدگيهايي اجتماعي كه در منطقه زلزله زده سالهاي سال (گاه تا روزي كه نسل زلزله ديده زنده است) باقي مي ماند. بله براي مردم زلزله زده، اين ها چيزهايي است كه در زلزله ها مي بينند و نه عمدتا آنچه دانشمندان مي گويند و گاه مي گذرند. چون دانشمندان رخداد زلزله را ممكن است مطالعه كنند، برايش تفسير بر پايه روش علمي با واقعيت هاي پارامتري شده بيان مي كنند، ولي عملا بيشتر آنها نمي مانند (بسياري نمي توانند هم بمانند!) تا ببينيند اين "پديده كاملا طبيعي كه اگر ايمني را بر اساس روش علمي رعايت كنيم، صرفا يك پديده طبيعي است و نه بلا..." در عمل و واقعيت براي آن مردم زلزله زده چيزي جز مصيبت و فاجعه نبوده است... اين درس مهمي بود كه آن هم دانشكده اي عزيز با عصبانيت در آن ساعت هاي اول پس از رخداد زلزله 31 خرداد 69 منجيل، به من در نيم روز همان روز به من يادآوري كرد. بر اساس آنچه خود بعدا در زلزله بم و ديگر رخداد زمينلرزه ها در ايران و كشورهاي ديگر (تركيه، پاكستان، الجزاير و اندونزي) و مرداد ماه همين امسال در روستاي "باجه باج" در نزديكي ورزقان ديدم، واقعيت را بيشتر لمس كردم و هر گاه كه وضع مردم پس از زمينلرزه ها را ديدم، همزمان با جستجو و تفكر در دليل رخداد و مشخصات زمينلرزه ها (كه پايه هاي اوليه اش را در همان دانشكده علوم آموخته بودم) وجه ديگر واقعيت همواره برايم مهم بوده است. وقتي در سوماترا در آبانماه 1388 پس از زمينلرزه مهر 88 پادانگ اندونزي، در محل چهار روستايي كه در زير حجم زيادي از گل و واريزه مدفون شده بودند، بوي تعفن جنازه هاي حدود 400 نفري كه عملا در روانه گل و واريزه ها آميخته شده و رها شده بودند، آزار دهنده مي نمود، وقتي در آبانماه 90 در شهر ارجيش تركيه در كنار آپارتمان هايي 4 تا 6 طبقه ارزان قيمتي كه دچار فروريزي كلي شده بود، حدود 25 روز بعد از رخداد زلزله آبان 90 وان، باز همان بوي جنازه ها حضور در محل را مشكل مي كرد، مجددا به ياد همان هم دانشكده اي عزيز مي افتم...

تصوير دوم، مربوط به صبح روز 6 ديماه 1382، و حدود 26 ساعت بعد از رخداد زلزله بم است. حدود 7:30 صبح روز شنبه شش دي 82 با همكارم دكتر ساسان عشقي در حال بازديد اوليه شناسايي از محدوده و ميزان خسارتهاي زلزله بم بوديم. ولي صحنه با بسياري از اتفاقتي كه قبلا ديده بوديم، متفاوت مي نمود. خانمي از تشنگي در جلوي مسجد جامع بم بيتاب بود، و در همان كنار خيابان جنازه هايي كه لاي پتو ها پيچيده شده و ... پس زمينه هاي اين تصوير است ولي تصوير اصلي به انتهاي كوچه اي مربوط است. آنجا كه از ميان آوار هاي ريخته شده در كوچه عبور كرديم، و رسيديم به حسينيه اي كه حالت يك سالن سوله را داشت و پير مردي در جلوي در ايستاده بود و اجازه ورود به داخل حسينيه را نمي داد. جلو رفتيم، آقاي دكتر عشقي گفت كه ما از پژوهشگاه بين المللي زلزله هستيم و در تيممان متخصصان حاضرند و در حال بازديد تخصصي، اگر اجازه دهيد ما به داخل بياييم و از نظر فني هم بازديدي از حسينيه داشته باشيم. پيرمرد با اين سخنان نرم شد و در را گشود و فقط به تيم ما اجازه ورود داد. و بلافاصله پس از ورود ما با خونسردي (ظاهري) و تسلط، شروع به تعريف كرد كه "بله! من خودم بازنشسته وزارت كشور هستم و در زلزله هاي خرداد و مرداد 1360 (گلباف و سيرچ) من از بچه هاي استانداري كرمان بودم كه به مهندس مرعشي استاندار وقت كرمان در بازديد و رسيدگي به وضع مناطق زلزله زده گلباف و سيرچ كمك مي كرديم، و كاملا با كارهاي شما كه چنبه فني و تخصصي دارد و در حال مطالعه منطقه هستيد آشنايي دارم ...و البته... اينجا هم حسينيه اي است كه من متولي ان هستم و ...." (ناگهان، بدون اينكه توالي جملاتش قطع شود و همانطور پي در پي كه توضيح مي داد به سمت چپ خودش و به سوي كارگري كه مشغول كندن زمين كف حسينيه در حدود 4 -5 متري او بوداشاره كرد) و گفت،: .."بله! و ... اين هم جنازه هاي دخترم و دامادم هست كه تا صبح زنده بودند (... و ناگهان بشدت زد زير گريه..و همانطور كه زار زار مي گريست ادامه داد:...) تا صبح با بچه ام صحبت مي كردم ...ولي صبح هر دو كه مجروح بودند كشته شدند... حالا هم مشغول تدفين هر دو هستيم" و ما هم به شدت متاثر شديم. من شوكه شده بودم كه اين بنده خدا كه ابتدا ظاهرا خيلي مسلط و سر حال از سوابق كاري خودش در مناطق زلزله زده داشت سخن مي گفت و اينكه به دليل اين سابقه كاري با نوع كار ما آشناست، ناگهان در هم شكست و نتوانست خود را كنترل كند... و ما ناگهان خود را مراسم تدفين دو تن از قربانيان زلزله بم يافته بوديم.... بله اين هم تصويري است كه من را مجددا به ياد حرفهاي آن هم دانشكده اي در دانشكده علوم در روز پاياني بهار 1369 مي اندازد و تا هميشه با من همراه خواهد بود. واقعيت آن است كه هر گاه كه مي شنوم كه "زلزله بلا نيست ، اگر ما با رعايت مسايل ايمني، و با روش علمي در جهت كاهش ريسك بكوشيم و جامعه خود را در مقابل خطر زلزله ايمن كنيم" در حالي كه به شدت با عبارت بعد از "اگر" موافقم، ولي بلافاصله به ياد حرفهاي آن هم دانشكده اي در دانشكده علوم و تصوير هايي كه توضيح دادم و البته تصويرهايي كه در زمينلرزه ها ديده ام ولي فرصتي براي توضيح آنها در اين مجال و اين يادداشت نيست، مي افتم و با خود مي گويم: به هر حال براي مردم ايران و مردمان كشورهايي كه "مساله" زلزله و وضعيت با ريسك بالاي زلزله دارند، زلزله همچنان و تا اطلاع ثانوي يعني بلا ، يعني مصيبت، يعني فاجعه. و اين نكته اي كه مسووليت امثال ما را دو چندان مي كند. موضوعي كه ما با آن به عنوان حرفه تخصصي مشغول به كار هستيم، با جان مردم و نابودي انسانها و زندگي ها مرتبط است. پديده اي كه ما با آن به صورت عدد و پارامتر و با روش علمي مواجه مي شويم، همان پديده اي است كه در بم بيش از 500 بچه را به ضايعه قطح نخاع دچار كرد.... و اين "مساله" ماست.

راستي آن 500 بچه قطع نخاعي بم امروز چه مي كنند و چگونه با زندگي بعد از زلزله در اين نه سال مواجه شده اند؟

Wednesday, December 19, 2012

برنا مه پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله برای روز ایمنی در برابر زلزله (5 دیماه 91، سالروز زلزله 1382 بم)

برنامه نهمين سالروز زلزله بم مطالبق اين تصوير پيوست تهيه شده است. از عموم علاقمندان براي شركت در اين برنامه در تاريخ 5 ديماه 91 دعوت مي كنم.

Monday, December 17, 2012

آیا 21 دسامبر 2012 پایان جهان فرا می رسد؟



در این روزها که سرمان شلوغ است به کارهای خودمان و هر دم زلزله ای هم فرا می رسد و نگاه و بررسی - هرچند مقدماتی- اطلاعات آن  هم مشغله ماست و ضمنا چند کتاب نیم نوشته در فولدر ها (پوشه های مختلف در کامپیوتر) منتظرند تا به نوبت به آنها سرکشی کنم تا - اگر عمری باقی بود- به پایانشان رسانم، و ناشران محترم کتابهای دیگرم هم  پیامهای مختلف می فرستند - البته محترمانه!  ولی حاوی این مضمون که  به هر حال کارشان که سخت بوده، سخت تر و الان تقریبا به غیر ممکن نزدیک شده است  و  گاه با تلفن یا با پیامک انظار میدهند که : بابا! مگه خبر از بازار نداری!؟ کاغذ شد هر بند ... تومان ! (نمی نویسم چقدر شده! تا گرانتر نشود!) و خلاصه یادآور می شوند که با این اوضاع باید صبر ایوب داشت تا کتابی بیرون بیاید (اگر هر کدام زودتر از دو سال بعد از تحویل به ناشر بیرون بیاید حتما باید شیرینی پخش کنی!)  ...خلاصه  در این اوضاع و احوال کم داشتیم، این مساله ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ هم شده مشغله بعضی از دوستان که گاه با پیامک و گاه در فیس بوک و گوگل پلاس و با ای میل ابراز نظر  و سوال می کنند که : کاسه ای زیر نیم کاسه است ؟ و چه نشسته اید که  شب یلدای ما کار جهان به پایان می رسد! البته اینکه ماجرای ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ چیست به نظرم بیشتر اهل مطالعه  خوانده اند که چیست ولی اجمالا  ابتدا اشاره ای کنم و بعد بپردارم به آنچه قصدم از این یادداشت است.

در تقویم آمریکای مرکزی، ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ پایان تقویم طولانی ۵۱۲۵ ساله است. در باور های مایا - که تمدنی در آمریکای مرکزی در حدود مکزیک، السالوادور، کلمبیا،  گواتمالا ، هندوراس و از نظر زمانی به حدود ۲۵۰۰ قبل از میلاد مسیح تا ۲۵۰ بعد از میلاد بوده است - این روز در ماه دسامبر ۲۰۱۲ ، همزمان با اول دیماه ۱۳۹۱، مصادف با پایان چرخه طولانی سال ۵۱۲۵ ساله مایایی است. و به همین مناسبت اتفاقات مختلف کیهانی و سوانح مختلف به آن  نسبت داده اند. دلیل را هم بر خط شدن اجرام و پدیده های کیهانی ذکر کرده اند، مثلا آشوبناک شدن زمین در اثر جاذبه بین خوشید و سیاه چاله و و جا به جا شدن قطب های مقناطیسی شمال و جنوب زمین  و ... (که البته این آخری در حدود ۵۰۰۰ سال طول می کشد و ربطی به تاریخ خاصی ندارد ) و برخورد سیارکی به نام نیبیرو با زمین و ... یا این تاریخ را مبدا دوران جدید برای زمین می گیرند.

البته کیهان شناسان به این تاریخ به عنوان چیزی جز یک انقلاب زمستانی (یا همان شب یلدای ما ایرانی ها) نگاه نمی کنند و البته این انقلاب زمستانی اولا هر سال فرا می رسد، ضمنا برای ما دقیقا شروع ماه دی تقویم ایرانی هم هست و ضمنا از این  نقطه های عطف تقویمی سالانه یکی دیگر هم در سال داریم و آن انقلاب تابستانی (شب اول تیر ماه هر سال یا شروع تابستان) است.این از توضیح اجمالی در مورد این باور مایایی در مورد ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ ولی آن نکته ها که هدف اصلی من از نوشتن این یادداشت بود:

در هر جامعه ای زمینه هایی برای خرافات و شبه علم وجود دارد و البته همیشه گروهی هستند تا به موارد مرموز و پیچیده و نا مفهوم (با دید: نکنه اتاق بدی بیفته؟!،  نکنه کاسه ای زیر نیم کاسه باشه؟! و یا : تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها) به دلایل روانی مختلف اهمیت  میدهند. سال ۲۰۰۱ سازمان جهانی بهداشت آماری منتشر کرد که حکایت از وجود ۴۵۰ میلیون انسال با اختلالات مختلف روانی در آن سال ( حدود یک چهارم جمعیت جهان در ابتدای سده بیست و یکم) بود. بررسی دیگری در سال ۲۰۰۵ نشان داد که در کشور های اتحادیه اروپا ۲۷٪ مردم در طی زندگی خود با نوعی از اختلال روانی مواجه بوده اند. از میان اختلالات روانی، اضطراب ( ترس و نگرانی از آینده) شایع ترین اختلال در میان تمام ملل بوده و هست. دلیل - یا بهتر بگوییم :بهانه - برای دامن زدن به این اضطراب هم البته رخداد سوانح مختلف طبیعی و انسانی در گذشته در جاهای مختلف و تاریخ های مختلف گذشته زمین بوده و باز به دلایلی که از تخصص نگارنده خارج است محققان این حوزه بررسی کرده و گفته اند که یکی از واکنش های انسان آسیب دیده - به ویژه در کودکی - این بوده که دنبال دلیل آن در تمام  عمر بگردد و البته همیشه زمینه هایی برای دامن زدن به شک و البته اضطراب که بسیار از وقت ها ژنتیکی هم به نسل های بعد به ارث می رسد وجود داشته و خواهد داشت. حال وقتی سوانح مختلفی در مواقعی از سال دیده شود و در یک باور غیر علمی و به دلیل محاسبه تقویمی مایا ها روزی را در سال ۲۰۱۲ پایان جهان بدانند ، زمینه ای برای دامن زدن به زمینه اختلالات ذکر شده حداقل برای درصدی از مردم وجود دارد. البته طبیعی هم هست که گروهی از این مشکل عمده بشری به دنبال بازار یابی برای خودشان باشند (و هستند!). والبته برای گروهی که شک و سوَ ذن هم داشته باشند، تمام دلایل علمی را هم  که ردیف کنید، باز بیشتر شک می کنند که حتما کاسه ای زیر نیم کاسه هست که اینقدر دارند دلیل می آورند و با این باورها مخالفت می کنند! روزی یکی از همین جماعت از متخصص روانشانسی سوال کرد اگر عدد سیزده نحس نیست پس چرا در هواپیماها ردیف ۱۳ وجود ندارد؟! جواب شنید که : چون آدم هایی مثل تو وجود دارند! به هرحال این قسمت ماجرا را در حد اختلال درصدی از همه جوامع باید بپذیریم.

ولی قسمت دیگر مساله هم به باور نگارنده به کمی سواد علمی در جوامع مختلف - به ویژه در کشور های در حال توسعه و توسعه نیافته - مربوط است. تا زمانی که شناخت و نگاه علمی نزد مردم به عنوان یک محور اصلی به عنوان شناخت پدیده های زندگی و طبیعت عمده و محور نشود، همیشه با اختلالات شبه علمی و ضد علمی مواجه خواهیم بود. نگاه علمی به پدیده ها هم با اهمیت یافتن عدد، درصد ، نسبت و احتمال  و البته (روش علمی) در نگاه همگانی معنی می یابد. و از  این مسیر است که کار علم که به بیانی کشف حقیقت برپایه واقعیت و به روش علمی است و به بیانی دیگر (پیش بینی) است برای مردم باور پذیر می شود. تا روزی که قشر وسیعی از مردم ایده خاصی در مورد عدد ها و مفهوم درصد و نسبت ها نداشته باشند، نمی توان به ادعاهایی ضد علمی نظیر پایان جهان هم پاسخ داد، تازه اگر بر حسب تصادف یک سانحه طبیعی یا انسان ساخت در همان تاریخ رخ دهد مثلا در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ سیلی رخ دهد یا زلزله ای بیاید یا شهاب سنگی از آسمان فروافتد، نخواهند گفت که خوب در تمام  روزهای سال چنین پدیده هایی رخ داده است و بعدا هم می تواند رخ دهد، بلکه داستانی برایش خواهند ساخت و می گویند این سانحه هم مربوط به همان پدیده ای بود که ما باور داشتیم و البته ناقص رخ داد و چشمه ای از پدیده مورد انتظار در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ بود ولی ... خوب آن اتفاق (اصلی) رخ نداد

در پایان ... شب یلدای خوبی برای همه خوانندگان این یادداشت آرزو می کنم! و البته آرزویی مهم تر و آن توسعه نگاه علمی در کشور ما و در همه جهان است

Wednesday, December 12, 2012

معرفی کتاب : زلزله شناسی ایران مولف: دکتر مهدی زارع

معرفی کتاب : زلزله شناسی ایران
مولف: دکتر مهدی زارع
ناشر : دفتر پژوهشهای فرهنگی
(کتاب شماره 106- از  مجموعه " از ایران چه می دانم؟")
تعداد صفحات 114 صفحه
قیمت: 4000 تومان
 
معرفی: کتاب حاضر یکصد و ششمین کتاب از مجموعه "از ایران چه میدانم؟ است که به معرفی لرزه خیزی و خطر زلزله در ایران می پردازد. این مجموعه به شرح و بررسی یک موضوع در مورد ایران یا در ایران اختصاص یافته و در این کتاب به تشریخ لرزه خیزی و خطر زلزله در فلات ایران با توجه به تاریخچه ثبت زلزله ها در شبکه های لرزه نگاری و مروری بر زلزله های مخرب سه دهه اخیر ایران پرداخته شده است. از انجا که در سری از این چه میدانم به ترویج و همگانی کردن علم اهمیت ویژه داده می شود، در کتاب حاضر نیز سعی شده در تا در حجم حدود 100 صفحه با زبانی علمی و حتی الامکان ساده و بدون پرداختن به نحوه محاسبات علمی در مورد مساله خطر زلزله، دستاوردهای علمی در ایران به خواننده فارسی زبان در این مورد عرضه شود.
كشور ايران يكي از لرزه خيزترين نواحي جهان است. چرا که ايران بخشي از بزرگترين ناحيه دگرريختي همگرا در زمين است كه حاصل دگرريختي به وسعت 3 ميليون كيلومتر مربع پوسته قاره اي در اثر بازشدگي درياي سرخ و حركت رو به شمال خاوري ورقه عربستان و برخورد ورقه ها عربي و اوراسياست. از سوي ديگر، ورقه هند در حال حركت به سمت شمال- شمال باختري به سوي ورقه ايران است. كوتاه شدگي و ضخيم شدگي پوسته اي در اين پهنه برخوردي سبب تشكيل نوار رشته كوههاي قفقاز، زاگرس، البرز، كپه داغ و فلات تركيه- ايران شده است. بیشتر (حدود 90%) از انرژي جنبشي   به صورت دگرشكلي هاي  بي لرزه در سراسر رخ می دهد و تنها حدود 10% از  آزاد شدن تنش به صورت لرزه ای و همراه با زلزله است.
در اینجا مروری مختصر به فصلهای مختلف این کتاب می اندازیم:
-          در فصل اول کتاب  تحت عنوان درآمدی بر لرزه خیزی ایران به تاریخچه لرزه نگاری در ایران و  لرزه خیزی فلات ایران در نوار لرزه خیز آلپ هیمالایا پرداخته شده است

-          فصل دوم به لرزه خیزی و لرزه زمینساخت ایران می پردازد. در این فصل هر یک از پهنه های لرزه زمینساختی در فلات ایران مورد بررسی قرار گرفته اند.

-          در فصل سوم زلزله های ویرانگر در سه دهه اخیر در ایران مرور شده اند. از این میان با تاکید بیشتر به زلزله های طبس (1357)، منجیل (1369)، بم (1382) و فیروزآباد کجور (1383) پرداخنه شده است و مشخصات زلزله شناختی و گستره خسارتها در این زلزله ها بیان شده اند.

-          فصل چهارم به پهنه بندی خطر زلزله در ایران اختصاص دارد و با بیان تاریحچه مطالعات پهنه بندی خطر زلزله در ایران و ارائه نقشه های پهنه بندی خطر از سالهای دهه 50 تا کنون به نقشه پهنه بندی خطر زلزله در آیین نامه استاندارد زلزله ایران (2800) نیز ارایه شده و در نهایت نقشه پهنه بندی که توسط مولف برای ایران محاسبه شده آمده است .

-          فصل پنجم نیز به اختصار به مدیریت سانحه می پردازدو در این فصل با تاکید بر مرور تجربه مدیریت سانحه در زلزله های منجیل 1369 و بم 1382 بر اهمیت جنبه های اجتماعی در مدیریت سانحه تاکید شده است.

-          در پایان نیز سخن پایانی در مورد لرزه خیزی ایران گنجانده شده و سپس فهرست مراجه و منابع کتاب امده است.

Tuesday, December 11, 2012

به یاد گلهای سوخته روستای شین آباد و یک پیشنهاد ایمنی برای مدارس

این روزها  در میانه آذر ماه ۹۱، خبر سانحه آتش سوزی در مدرسه روستای شین آباد پیرانشهر و درگذشت یک دختر دانش آموز و سوختگی شدید ۲۷ نفر دیگر از دانش آموزان افکار عمومی کشور ما را جریحه دار کرده است. با بررسی دلایل حادثه وجود بخاری نفتی در کلاس و همچنین وجود نرده های آهنی در  پنجره های کلاس و عدم توجه به کوچکترین و اولیه ترین نکات ایمنی در مدرسه روستای شین آباد به عنوان اولین دلایل به نظر می رسد. البته پر واضح است که گزارش فنی و حقوقی باید با نگاه دقیق و کارشناسانه از این فاجعه تهیه شود و قضاوت و داوری دقیق بر اساس مشاهدات و روایات مختلف و عدم اطلاع از تمام زوایای حقیقت  ممکن نیست. به ویژه آنکه پای تعیین مقصر به میان آید (که اکنون آمده است). البته قبل از هر اولویتی ، نکته مهم برای همه مردم، توجه به وضع کودکان سوخته در آتش مدرسه شین آباد و بیشترین تلاش برای درمان این دختران عزیز میهن است. گرچه که یکی از آنها پر کشید و چند تن دیگر از آنها دچار سوختگی های شدید شده اند.

به عنوان پدری که خود دختر دانش آموز دبستانی دارد سرنوشت و شرایط این دختران را با نگرانی دنبال کرده ام و  در منزل خواندن و دیدن اخبار و عکسهای این حادثه و مطالعه  گزارشها ، تحلیل ها و مصاحبه های مربوط به آن مشغله عمده این شبهای ما در منزل است. در یک بررسی اولیه متوجه شدم که حتی مدارسی که فرزندان  من در تهران می روند اشکالاتی بعضا شبیه مدرسه شین آباد پیرانشهر دارند و با پرسش از چند تن از همکاران و دوستان متوجه شدم که رعایت نکته های ایمنی در بسیاری از مدرسه های تهران نیز با اشکالات مختلف همراه است. نکته که به عنوان پیشنهاد خام و اولیه به نظرم رسید این است که:

با توجه به اینکه تقریبا در تمام شهر های ایران ایستگاه آتش نشانی و خدمات ایمنی داریم اگر هماهنگی بین وزارت آموزش و پرورش و سازمان شهرداری های سراسر کشور و دست آخر با آتش نشانی های سراسر کشور صورت گیرد، لازم است که از تمام مدارس یک یازدید اولیه از سوی تکنسین یا کارشناس آتش نشانی در هر محل صورت گیرد و بر اساس این بازدید نکته های اولیه ایمنی (الفبای ایمنی) و راه کارهای اولیه و ساده از سوی فرد اعزامی از سوی آتش نشانی به اولیای مدرسه تذکر داده شود و فرصتی - مثلا یک ماهه - داده شود تا در بازدید بعدی رعایت این نکته ها، بررسی شود.
برای تکمیل این پیشنهاد می توانم اضافه کنم که جهت ایمنی مدارس - ظاهرا در مقابل دزدی - نرده های آهنی به بیشتر پنجره های (عمدتا طبقه اول) جوش داده شده و لازم است تا از همه مدارس برچیده شود و تدبیرهای اولیه جایگزین در همین حرکت همگانی در تمام مدارس کشور برای مقابله باسرقت - بدون وجود این نرده ها- سنجیده شود.
باشد که دیگر شاهد سوخته شدن جانهای گلهای میهنمان نباشیم.

Monday, December 10, 2012

کتاب زلزله شناسی ایران منتشر شد

 کتاب زلزله شناسی ایران (از مجموعه از ايران چه ميدانم- ناشر: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، آذر ٩١)
در ١١٤ صفحه نوشته دكتر مهدي زارع امروز منتشر شد.
محل فروش در کتابفروشیهای سراسر کشور. بشتابید تا تمام نشده است!...

https://plus.google.com/101494008235856446879/posts


Saturday, December 08, 2012

گسل آفین - زلزله 15-5-91 زهان

 نقشه پهنه رومرکزی زلزله 15-9-91 زهان، جنوب شرق قائن.
بر اساس روند گسل شرقی-غربی آفین به نظر میرسد که این گسل با سازوکار امتدادلغز چپگرد مسبب رخداد زلزله 15-5-91 بوده است
https://plus.google.com/photos/101494008235856446879/albums/5819533698318270097/5819533702775915458

Thursday, December 06, 2012

گفتگوی ایرنا با دکتر مهدی زارع در مورد زلزله زهان ۱۵-۹-۹۱- قائنات



معاون پژوهشي پژوهشگاه زلزله شناسي:

يكي از دلايل خسارت زياد زلزله قاين ، كم عمق بودن آن است
تهران - معاون پژوهشي پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله گفت:علاوه برضعيف بودن ساختمان هاي منطقه زلزله زده در خراسان جنوبي، كم عمق بودن زلزله نيزمي تواند دليل محكمتري براي بروز اين ميزان خسارت باشد.

ˈمهدي زارع ˈ روز پنج شنبه در گفت وگو با خبرنگار علمي ايرنا افزود: عمق زلزله خراسان جنوبي بين پنج تا 10 كيلومتر اعلام شد از اين رو خسارت زيادي وارد كرده است زيرا قدرت و شتاب زلزله هايي با عمق كم همواره بيشتر از زلزله هاي با عمق زياد است.

وي ادامه داد: زيرا زماني كه عمق زلزله كم است تكان و شتاب آن بر سطح منطقه اي كه زلزله رخ مي دهد بيشتر است حال اكثر ساختمان ها در آن منطقه مقاوم نباشند خسارات زيادي را متحمل خواهند شد.

عضو هيات علمي پژوهشگاه زلزله شناسي اظهار داشت: تا كنون 25 پس لرزه با بزرگاي بيش از دو ريشتر براي زلزله خراسان جنوبي ثبت شده كه احتمال ادامه داشتن اين زلزله ها تا چند روز آينده هم وجود دارد.

وي گفت: اين زلزله مربوط به سامانه گسلي ˈ نوزاد ˈ بوده كه در غرب ˈ آفين ˈ و 46 كيلومتري جنوب شرق قائن در خراسان جنوبي قرار دارد. همچنين اين زلزله در 46 كيلومتري غرب گسل ˈ آبيزˈ رخ داده كه در 20 ارديبهشت 76 زلزله اي با بزرگاي 2 /7 دهم در مقياس ريشتر در ˈ اردكول قائن ˈ را سبب شده است.

زارع افزود: روندهاي اين منطقه شمال غربي - جنوب شرقي است و گسل هاي آبيز ، نوزاد و فردوس در اين منطقه قرار دارند.

وي با تاكيد بر رخ دادن زلزله هاي تاريخي در اين منطقه، اضافه كرد: زلزله هاي تاريخي سالهاي 763 و 1493 ميلادي با بزرگاي بيش از 7 در مقياس ريشتر بر اثر جنباني سامانه گسلي نوزاد رخ داده است.

معاون پژوهشي پژوهشگاه زلزله شناسي گفت: از آنجا كه ايران بر روي كمربند زلزله قرار دارد ، وقوع آن در كشور ما امري طبيعي است اما بايد با تمهيدات لازم و ساخت سازهاي اصولي نحوه مقابله با اين پديده طبيعي را فرا بگيريم تا جلوي خسارات زياد گرفته شود.

زمين لرزه اي به بزرگاي 5/5 در مقياس امواج دروني زمين (ريشتر) چهارشنبه شب حوالي ˈ زهان ˈ در شهرستان قاين استان خراسان جنوبي را لرزاند.

شبكه لرزه نگاري بيرجند وابسته به مركز لرزه نگاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران زمان اين زمين لرزه را ساعت 20 و 38 دقيقه و 10ثانيه و در 50/33درجه عرض شمالي و 54/59درجه طول شرقي ثبت كرده است.

شهرستان ˈ قاينات ˈ به مركزيت شهر قائن، در شرق ايران و شمال استان خراسان جنوبي واقع شده است.

آمارها نشان مي دهد بر اثر اين زلزله شش نفر كشته و 14 نفر مجروح شدند. همچنين 16 روستا دچار تخريب و خسارت شده اند و از اين تعداد پنج روستا به طور كامل تخريب شده است.

Wednesday, December 05, 2012

زلزله زهان - شمال شرق بيرجند- ۱۵-۹-۹۱ با بزرگاي ۵.۴

بر اساس گزارش شبكه لرزه نگاري باند پهن پزوهشگاه زلزله: زلزله با بزرگاي ۵.۴ در غرب آفين در خراسان جنوبي در ساعت  ۲۰:۳۸ ۱۵-۹-۹۱ در ۴۶ كيلومتري جنوب شرق قائن: حدود ۴۰ كيليومتري غرب گسل آبيز (در نزديكي پهنه رومركزي زلزله ۲۰ ارديبهشت۷۶ اردكول قائن رخ داده است. در اين منطقه روندهاي غالب شمال غرب -جنوب شرق مانند گسل آبيز، گسل نوزاد و گسل فردوس وجود دارند. كانون زلزله امشب در امتداد شمال غربي گسل نوزاد رخ داده است كه زلزله هاي تاريخي ۷۶۳ و ۱۴۹۳ ميلادي- هر دو با بزرگاي براورد شده بيش از ۷- در اثر جنبايي آن اتفاق افتاده اند.

Monday, December 03, 2012

زلزله با بزرگای ۴.۸ در کوهپایه- شمال شرق کرمان، ۱۳-۹-۱۳۹۱

معاون پژوهشی پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی:
کانون زلزله امروز کرمان، محل تلاقی گسل کوهبنان و پهنه گسل‌های گلباف بود
» سرویس: علمي و فناوري - علمي
کد خبر: 91091307269
دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۲۰:۱۸
معاون پژوهشی پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، کانون زلزله امروز شمال شرق کرمان را محل تلاقی گسل کوهبنان و پهنه گسل‌های گلباف عنوان کرد.

دکتر مهدی زارع در گفت‌وگو با خبرنگار علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درخصوص زلزله‌ی عصر امروز استان کرمان گفت: این زلزله در ساعت 16:23 با بزرگی 4.8 ریشتر در 24 کیلومتری شمال شرق کرمان در پهنه تلاقی روند گسل کوه‌بنان با سامانه گسل گلباف رخ داده است.

وی افزود: 11 دقیقه قبل از زمین‌لرزه‌ی اصلی، پیش‌لرزه‌ای با بزرگی 3.2 ریشتر و پس از این زلزله در ساعت 17:14 پس‌لرزه‌ای به بزرگی 3.2 ریشتر منطقه را لرزانده است.

معاون پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله با بیان این که این منطقه از جمله مناطق لرزه‌خیز کشور است که تاکنون چندین زلزله مهم در آن رخ داده است، خاطرنشان کرد: کانون اصلی زلزله در نزدیکی(غرب) پهنه رومرکزی زلزله سیرچ در7 مردادماه 1360 با بزرگی 7.1 و در جنوب شرق پهنه رومرکز مهلرزه یی زلزله چهار اسفند 1384 داهوئیه زرند با بزرگی 6.5 واقع است.