وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, December 27, 2013

یاددکتر اکرامی نسب گرامی باد: هفتم دیماه اولین سالروز در گذشت دکتر نادر اکرامی نسب





در روز هفتم دیماه 91، دکتر نادر اکرامی نسب عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد و رئیس اسبق موسسه علمی-آموزشی هلال ایران پس از یک دوره بیماری درگذشت. من در مقطع زمانی سالهای 80 تا 81، در زمانی که پروژه ای پژوهشی در موسسه هلال ایران برای هلال احمر انجام می دادم با ایشان آشناشدم و جلسات مختلفی داشتم. از ایشان جز خیر و خوش خلقی و انگیزه قوی برای ارتقا موسسه هلال ایران ندیدم. روحش شاد که خیلی زود این دنیای فانی را ترک کرد و انشاالله خداوند به بازماندگانش به ویژه خانواده محترمش صبر و اجر دهد. سالروز درگذشتش را به خانواده و دوستدارانش تسلیت می گویم.

Thursday, December 05, 2013

مدیریت نوآور و تحول خواه در آموزش و پژوهش عالی در ایران ضروری است

این یادداشت در روزنامه شرق، پنج شنبه 14-9-92، صفحه -9 منتشر شده است.
مراسم نکوداشت سالروز صدسالگی استاد «فضل‌الله‌رضا» که چهارشنبه گذشته (29آبان) در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، علاوه بر جنبه‌های جالب و مهم گوناگونی که داشت، محل طرح نکته‌هایی از فعالیت‌ها و نوآوری‌های استاد «رضا» در دوران ریاست وی بر دانشگاه‌های تهران و شریف (آریامهر سابق) بود. نگارنده در یادداشت حاضر، با توجه به این جنبه از نکته‌های مطرح‌شده در جلسه، به لزوم نوآوری و بازنگری در نظام آموزش و پژوهش در ایران امروز می‌پردازد

1- دکتر «سعید سهراب‌پور»، یکی از سخنرانان مراسم نکوداشت استاد «فضل‌الله‌رضا»، از فارغ‌التحصیلان دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1344 و رییس اسبق دانشگاه صنعتی شریف ابراز داشت (نقل به مضمون) در سال‌های ابتدایی دهه40 که ما در دانشگاه تهران درس می‌خواندیم، در برنامه درسی ما، درس‌های مختلف و متنوعی وجود داشت که برخی از آنها مربوط به رشته تخصصی دانشجو بود و برخی هم درس‌های گاه بی‌ربطی بود که از گذشته به‌عنوان ماده درسی در نظر گرفته بودند و دانشجو موظف بود همه آنها را بگذراند، اما نکته جالب آن بود که اگر در مجموعه درس‌ها، حتی یک درس را در یک‌سال تحصیلی رد می‌شدیم، به‌عنوان مردود سالانه، مجبور می‌شدیم کل درس‌های آن سال را در سال بعد دوباره بگذرانیم! با مسوولیت‌پذیرفتن استادانی مانند پروفسور «رضا» در سال 1347 در مقام ریاست دانشگاه تهران (و قبل از آن در دانشگاه صنعتی شریف) بود که این ساختار کهنه، نوسازی شد و نظام «واحدی» جانشین نظام سالانه یعنی گذراندن سالانه دروس (آن هم گاه با محتوای قدیمی و در برخی موارد غیرمرتبط با موضوع تخصصی هر رشته) شد.
2- خود استاد «فضل‌الله‌رضا» نیز در سخنانش در پایان برنامه، به نیاز به نوسازی و انطباق با نیازهای ملی و درس‌آموزی از تجربیات جهانی برای تدوین برنامه توسعه آموزشی و پژوهشی ایران تاکید کرد. نیاز به دروس عملی و آزمایشگاه و کار میدانی، نیاز به توجه به اولویت‌ها در کشور و تحت‌تاثیر جو تبلیغی خارجی قرارنگرفتن، از دیگر تاکیدات استاد «رضا» بود.
3- آنچه نگارنده را در جریان این برنامه به فکر واداشت، آن بود که مثلا اگر شخصا در ابتدای دهه 40 (حدود 50سال قبل) دانشجو دانشگاه تهران بودم، مجبور به گذراندن اجباری برنامه‌های آموزشی ‌بودم (از خوب و نامناسب تا هرآنچه موجود و مصوب بود) و لابد اگر به ذهنش می‌رسید که بخشی از این برنامه‌ها یا نحوه اجرای آنها حاوی اشکال است، به معنی مخالفت با برنامه‌های آموزشی دانشگاه تلقی می‌شد! و عملا تغییری در ساختار و مدیریت نظام دانشگاهی در ابتدای دهه40 امکان‌پذیر نبود، اما افرادی مانند دکتر «رضا» بودند که با حضورشان در عرصه مدیریت دانشگاه‌های صنعتی شریف (1346) و دانشگاه تهران (1347، یعنی سال تولد نگارنده!) در این زمینه، باورهای غلطی را که به‌صورت قاعده و قانون و مقررات آموزشی و پژوهشی درآمده بود، شکستند و طرحی نو درانداختند. در حال حاضر نیز مقررات یا رویه‌های گوناگونی به‌عنوان روال‌معمول و موجود اعمال می‌شود که از دید نگارنده، حاوی اشکالات فراوان است که در ادامه به‌عنوان مثال به دو مورد اشاره می‌کنم: یکی در حوزه دانشجویی و دیگری در حوزه کاری اعضای هیات علمی.
4- هم‌اکنون مقرراتی برای پذیرش با تسهیلات ویژه برای دانشجو ممتاز در دوره‌های تحصیلات تکمیلی و پسادکترا وجود دارد، ولی عملا مشاهده می‌شود که در بسیاری از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها این تسهیلات که برای دانشجویان ممتاز مقرر شده است، با سختی و با فرآیندهای طولانی بوروکراتیک اعمال می‌شود که در بسیاری موارد، متقاضی عطایش را به لقایش می‌بخشد! این در حالی است که خبر می‌رسد در کشور آلمان، برخی دانشگاه‌ها قوانینی برای ورود دانشجویان ممتاز با مدرک لیسانس و تحصیل در دوره دکترا (بدون داشتن مدرک فوق‌لیسانس و با گذراندن یک‌سال مقدماتی دوره دکترا و با شرط موفقیت) وضع کرده‌اند و در سال 2011، تعداد هزارو300دانشجوی دکترا به این ترتیب پذیرفته شده‌اند. این طرح جدید منبع جذب نخبگان از نقاط مختلف دنیا، به‌ویژه از ایران ماست. بسیاری از دانشجویان ممتاز ما اگر در پیچ‌وتاب بوروکراتیک مراحل جذب، درگیر شوند و ببینند که امکان جذب سریع‌تر و راحت‌تر در جایی دیگر مانند آلمان فراهم است، در رفتن درنگ نخواهند کرد. اینها پیامی برای ماست که در مقررات کنونی‌مان تجدیدنظر کنیم و در اجرای همین قوانین موجود نیز روال کار طوری مدیریت شود که افراد، خود را در ماراتن ضوابط، خسته و وامانده نیابند. (در واقع شاید یکی از دلایل این مشکلات، کندی مجریانی است که به هر دلیل دوست ندارند کار نخبگان و افراد استثنایی راه بیفتد!)
5- در وزارت علوم برای کارهای پژوهشی اعضای هیات علمی در مراحل مختلف «کار گروهی و حوزه‌های بین‌رشته‌ای» نیز توصیه شده است، ولی در مقررات ارتقای اعضای هیات علمی، داشتن تعداد مشخصی مقاله مستقل (اینکه خود فرد به‌تنهایی مقاله‌ای نوشته باشد، یا تنها خودش و دانشجو وی (مثلا دکترا) مقاله را نوشته باشند)، به‌عنوان شرط اصلی مطرح شده است. در بسیاری از موضوعات بین‌رشته‌ای، عملا حضور چند محقق برای انجام کار پژوهشی و به‌صورت گروهی الزامی است، ولی توجه کنید که با شرایط موجود، داشتن هر تعداد مقاله با همکاران، با وجود اینکه امتیاز مربوطه را برای نویسنده مقاله به‌همراه می‌آورد، ولی عملا شرط داشتن مقاله مستقل را تامین نخواهد کرد. این در حالی است که حتی اگر مقاله مستقل در پرونده عضو هیات‌علمی موجود باشد، در مراحل ممیزی، نوع مجله و محل و اعتبار ناشر یا موضوع و مضمون مقاله- و ربط مستقیم آن به حوزه تخصصی عضو هیات علمی- مورد بحث و سوال واقع می‌شود و چه‌بسا از میان مقالات منتشرشده واقعا مستقل عضو هیات علمی، تعدادی نیز در مراحل ممیزی کنار گذاشته شود! البته مسلم است که نظر نگارنده حذف ممیزی یا نادیده‌گرفتن لزوم سخت‌گیری برای ارتقای سیستم نیست، ولی در اینجا هم وجود اشکال در مقررات وضع‌شده (حتی با نیت و قصد و منظور خوب و مناسب) و هم در نحوه چیدمان و مدیریت چنین فرآیندی دیده می‌شود. نگارنده با استادان بنام در رشته‌های مختلف در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های مختلف- که هم درجه استادتمام دارند و هم افرادی شناخته‌شده و با تجربه علمی و مدیریتی در عرضه دانشگاهی هستند- گفت‌وگو کرده و تقریبا همه بدون استثنا، چنین روالی را- برای الزام به نوشتن مقاله مستقل برای ارتقای اعضای هیات علمی- درست نمی‌دانند. این موضوعی است که باید با بازنگری در دوره جدید وزارت علوم، اصلاح شود.

Tuesday, December 03, 2013

 ارزیابی مدیریت پژوهش و فناوری در حوزه علم و فناوری ایران در گفت‌وگو روزنامه شرق با «مهدی زارع»
تحقیقات دانشگاهی در برزخ بلاتکلیفی 
تاریخ خبر: ۱۳۹۲ سه شنبه ۱۲ آذر

    

      گروه علم: دکتر <<مهدی زارع>>، دانشیار پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله علاوه بر فعالیت در حوزه تخصصی خود یعنی زلزله شناسی به بحث مدیریت علمی-پژوهشی نیز بسیار علاقه مند است و تاکنون مقاله های بسیاری از وی در رسانه های ایران منتشر شده است. او در موارد بسیاری تلاش کرده با واکاوی مدیریت پژوهش و فناوری در حوزه علم و فناوری کشور، مواردی را که از دید وی موضوعاتی قابل بحث وبررسی است، بازبینی کرده و با مطرح کردن چالش های این بخش، تا حد امکان راهکارهایی برای برون رفت از معضلات موجود ارایه دهد. این بار ما دلایل مهم ترین معضلات حوزه مدیریت پژوهش علم و فناوری ایران را از وی پرسیدیم تا او با ارزیابی دقیق این موارد، خلاصه ای از دیدگاه های خود را با ما در میان بگذارد.
     
        بسیاری از نهادهای مدیریتی، همه دستاوردهای پژوهشی کشور را نتیجه مدیریت خود می پندارند، اما پرسش این است که واقعا وظیفه این نهادها چیست و نهادهای نظارتی و مدیریتی چه نقشی در بهبود یا تغییر وضعیت تحقیق و پژوهش در حوزه فناوری دارند؟
      به نظر می رسد در مدیریت پژوهش و فناوری در ایران، همچنان از فقدان یک نهاد نظارتی کلان و مستقل رنج می بریم. اگر نهاد نظارتی، خود بخشی از دستگاه اجرایی (وزارت متبوع) باشد، در نهایت امکان بررسی و سنجش واقع بینانه و عادلانه امکان پذیر نخواهد بود. اکنون انتظار نظارت و ارزیابی از مجموعه های زیرمجموعه خود وزارت علوم (که مشغول گردآوری داده و مستندات تولیدات پژوهش و فناوری هم هستند)، بدون در نظرگرفتن مدل های ایده آل برای هر حوزه تخصصی و استقرار این سامانه ارزیابی در بیرون وزارتخانه عملا امکان پذیر نیست. چه بسا بتوان در معاونت علمی ریاست جمهوری (که در سال های ابتدایی تشکیل آن، عملا در بعضی از حوزه ها با تداخل وظایف با وزارت علوم یا تعبیر و تفسیر از این تداخل عمل در هر دوسو مواجه بود) یا مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی یا هر نهادی به هرحال مستقل (از حوزه های وزارتی مربوطه) چنین کاری را سامان داد، ولی عملا تجربه ارزیابی از داخل هر وزارتخانه، در مورد حوزه پژوهش و فناوری (و مثلا حوزه های پژوهش و توسعه در وزارتخانه های نفت، نیرو، صنعت و...) در مورد ارزیابی عملکرد، کیفیت، کارایی و کارآمدی مدیریت پژوهش در همان وزارتخانه اجرا شده، تاکنون به نتیجه علمی و قابل قبول و منتشرشده ای که بتواند راهگشای ارزیابی واقع بینانه از فرآیند تولید علم و توسعه فناوری و مدیریت این فرآیند در ایران باشد، نینجامیده است.
        شاید یکی از دلایل ضعف در مدیریت پژوهش این باشد که ما برنامه راهبردی مناسبی برای خودمان تعریف نکرده ایم.
      اینکه تمام واحدهای پژوهشی و توسعه فناوری باید برنامه راهبردی داشته باشند، در مقررات و دستورالعمل ها آمده و عملا برای توسعه تمام دانشگاه ها و پژوهشگاه ها به عنوان امتیاز در نظر گرفته می شود. مشاهدات اینجانب در سال های اخیر نشان می دهد که در بیشتر موسسات پژوهشی و پژوهشگاه ها برنامه های راهبردی تهیه و بعضا منتشر هم شده است، ولی مساله همچنان آن است که تا حاکم کردن نگاهی راهبردی در مدیریت و اعضای هیات علمی در دانشگاه ها و به ویژه پژوهشگاه های کشور، راهی طولانی باید طی شود. معمولا و در جریان کارهای پژوهشی، مشکلاتی نظیر کمبود بودجه، کمبود تجهیزات، پیچیدگی های اداری و... چنان فراوان و گسترده می شود و اعضای هیات علمی هنوز هم چنان درگیر فرآیند روزمره امور می شوند که عملا از حاکم شدن فضایی با نگاه راهبردی جلوگیری می کند. نکته و اشکال دیگر آن است که بعضی افراد به زعم خودشان، به راهبرد و هدف و چشم انداز می پردازند و به اشتباه با خودکارشناس پنداری، رنگ وبویی شخصی به برنامه های راهبردی می دهند که البته درست نیست و راه به جایی نخواهد برد.
        آیا هیچ گونه آماری از فعالیت های انجام شده وجود دارد؟ یا مراکزی برای آمارسنجی یا پایگاه های برنامه ریزی برای این قبیل فعالیت ها وجود دارد؟
      در سال های اخیر تلاش شده تا سامانه های گردآوری داده ها و خروجی های حوزه های پژوهشی و فناوری به طور متمرکز از دفترها و مراکز نظارت و ارزشیابی در دانشگاه ها و پژوهشگاه های کشور در وزارت علوم شکل گیرد. بررسی های اینجانب نشان می دهد که در سال جاری، همچنان با نقطه مطلوب (و حتی مطلوبیت حداقلی) فاصله زیادی وجود دارد. به هرحال بدنه کارشناسی در این زمینه ها تربیت شده اند. ولی این وضع تا استقرار مدیریتی کلان و متمرکز و با بهره گیری از بدنه ای متخصص و آشنا با فناوری اطلاعات برای شکل دادن سامانه و پایگاه داده های پژوهش و فناوری در تمامی دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و برپایه روش های علمی سامان مناسبی نخواهد یافت.
        امروزه وضعیت انتشار کتاب دانشگاهی در ایران به چه صورتی است؟
      انتشارات کتاب دانشگاهی در ایران، علاوه بر تمام مشکلات نشر دولتی، از عدم پویایی در پخش و در دسترس بودن کتاب های منتشرشده رنج می برد. با وجود انتشار کتاب های دانشگاهی حتی در دوران معضلات اقتصادی در سال های اخیر، مشاهده شخصی اینجانب نشان می دهد که درصد قابل توجهی از اعضای هیات علمی به دلایل مختلف در انتشار کتاب های دانشگاهی به فارسی مشارکت ندارند. البته انتظار نمی رود که درصد بالایی از کل اعضای هیات علمی در این امر مشارکت کنند، ولی بررسی موردی اینجانب در سه دانشگاه و سه پژوهشگاه در شهر تهران نشان می دهد که درصد مشارکت اعضای هیات علمی در انتشار کتاب های دانشگاهی در سال از 10درصد کل تعداد اعضای هیات علمی در هر مجموعه نیز پایین تر است. البته افزایش هزینه های انتشار، بالارفتن (در حدود سه برابرشدن) قیمت کتاب ها طی حدود یک سال گذشته، به فروش نرسیدن یا عدم اطلاع رسانی مطلوب از وجود کتاب های مناسب در هر حوزه، عدم پخش و توزیع مناسب در تمام کتابفروشی های معتبر و مرتبط، عدم ساماندهی نشر الکترونیک در ایران (به ویژه در زمینه کتاب های دانشگاهی) و در بیشتر موارد عدم تعامل مناسب با بخش خصوصی در این زمینه از مشکلات مختلف در زمینه نشر کتاب های دانشگاهی در ایران است.
        در این میان مجلات علمی- پژوهشی، چه نقشی می توانند در بهبود وضعیت پژوهش داشته باشند؟
      اگرچه مجلات علمی- پژوهشی در سال های اخیر به خوبی توسعه یافته اند، اما هنوز هم مشکلاتی دارند. (مانند همه مشکلاتی که بقیه مجلات مشابه در ایران به آنها دچارند.) اولا بیشتر مجلات هنوز به روز منتشر نمی شوند (تاریخی که روی جلدشان درج می شود، مربوط به چندین ماه و گاه سال قبل از انتشار واقعی شان است) و بیشترشان هنوز به نمایه سازی های بین المللی مانند ISI نپیوسته اند. گرچه اینجانب نمایه ISI را به استناد نوشته های قبلی خود، <<حیثیتی>> نمی دانم ولی به هر حال روالی است که به انتشار و جذب مقاله و استانداردشدن مجلاتمان کمک می کند. ضمنا می توانیم انتشار ژورنال های علمی مان را در دستور کار قرار دهیم. از سوی دیگر توجه شود که توسعه کمی موجب شده که عملا تعداد زیادی از مقالات همچنان در انتظار داوری های طولانی مدت بمانند. این موضوع یا به تاخیر در انتشار منجر می شود یا با فشار مجلات برای تکمیل سریع تر فرآیند داوری و انتشار سریع تر مقاله، در بعضی موارد به عدم دقت در داوری می انجامد.
        این که شما اشاره کردید، نشان دهنده وضعیت مجلات علمی- پژوهشی است. وضعیت انتشار مجلات علمی- ترویجی که از این هم ناگوارتر است، زیرا استادان چندان تمایلی برای فعالیت در این حوزه ندارند و بسیاری هم اینگونه فعالیت ها را دون شأن خود می پندارند.
      علاوه بر مشکلات مجلات علمی- پژوهشی، یک معضل محوری آنها این است که عملا بسیاری از این مجلات که رسما <<علمی- ترویجی>> نامیده می شوند، هنوز <<ترویجی>> نیستند. ساختار و فرمت و مضمون مقالات زیادی که همچنان در بیشتر مجلات علمی- ترویجی منتشر می شود، بیشتر مناسب مجلات علمی- پژوهشی است. (و بعضا مقالاتی که در مجلات علمی-پژوهشی از فرآیند داوری مردود شده اند، تقریبا بدون تغییر برای انتشار به مجله ای علمی- ترویجی در همان موضوع تخصصی ارایه می شود!) مقالات (و کتاب های) علمی-ترویجی همچنان شأن و جایگاه ویژه ای نزد بیشتر اعضای هیات علمی ندارند و ضمنا کمتردیده شدن اهمیت مقالات ترویجی، حتی در آیین نامه های ترفیع و ارتقا در وزارت علوم نیز کاملا مشخص است. نوشتن و کلا فعالیت در عرصه ترویج علم در هر شاخه علمی ای نیازمند توان و جایگاه و تسلط ویژه ای هم در آن موضوع تخصصی علمی و هم در شناخت مخاطب و آشنایی به زبان ترویجی (نوشتاری و گفتاری) است. طبیعی است آن بخش از اعضای هیات علمی که توان چنین کاری را داشته باشند، متعدد نیستند، ولی سازوکاری که می تواند به چنین فرآیندی کمک کند، می تواند در آیین نامه های مختلف چنان پیش بینی شود تا همان تعداد معدود اعضای هیات علمی با دلگرمی بیشتری به موضوع بپردازند و ضمنا وضع مجلات علمی-ترویجی نیز در راستای یک سیاست کلان حمایت از چنین فعالیت علمی سامان بگیرد.
        شاید یکی از ضعیف ترین حوزه های فعالیت دانشگاه های ما ضعف در همکاری های بین المللی برای پژوهش های علمی است. برای حل این معضل چه راهکاری ارایه می کنید.
      در زمینه همکاری های بین المللی، همواره به برگزاری همایش ها و نشست های مشترک و آمار شرکت اعضای هیات علمی در همایش های بین المللی یا به آمار استفاده اعضای هیات علمی از فرصت های مطالعاتی اشاره می شود. همه این فعالیت ها به نوعی زیرمجموعه همکاری های علمی بین المللی است، ولی عملا هیچ کدام فعالیت پایه و بنیادی در این زمینه محسوب نمی شوند. اولا در مدیریت این موضوع به افراد کاربلد و علاقه مند و مسلط حداقل به یکی، دو زبان بین المللی، در هر مجموعه دانشگاهی و پژوهشگاهی (و در سطح کلان مدیریتی در هر وزارتخانه) نیاز است. ثانیا قیدوبندهای بوروکراسی موجود، در برخی موارد به فراموش کردن اصل موضوع می انجامد! به باور اینجانب، حوزه روابط بین الملل به دلیل حساسیتش، زمینه کارآموزی و کارورزی نیست. اگر هم افراد جوان و تازه کار در این زمینه مشغول می شوند، باید حتما زیر نظر مدیر روابط بین المللی کارآزموده و مسلط و با دید  بازی فعالیت کنند تا آن جوان زیر نظرش رشد کند، ضمنا فرد فعال در عرصه روابط بین الملل باید با فناوری های ارتباطی موجود آشنا باشد. ثالثا ارتباط در سطح بین الملل و در دوران جدید باید بر توسعه همکاری به صورت پروژه های مشترک با بهترین دانشگاه ها و پژوهشگاه ها در هر موضوع در سطح جهان (به ویژه در کشورهای رده اول علمی در علم و فناوری مانند آمریکا، کانادا، سوییس، روسیه، فرانسه، آلمان، ژاپن، انگلیس و...) متمرکز شود. از دل چنین همکاری هایی در قالب پروژه ها و برنامه های مشترک علمی است که می توان جنبه های فرعی تر فعالیت بین المللی را (نظیر برگزاری همایش های مشترک، شرکت در همایش ها و فرصت های مطالعاتی) به راحتی و به شیوه بهتری سامان داد. سطح پروازمان نباید چنین باشد که تا به امروز بوده است. پیامبر ما نیز (که درود خدا بر او باد)، فرمود: <<دانش را بیاموزید ولو آنکه در چین باشد.>> امروزه در حوزه تخصصی فعالیتمان باید بهترین موسسات دنیا را برای ارتباط بین المللی هدف گذاری کنیم. در بسیاری از شاخه های علمی در دانشگاه ها و پژوهشگاه هایی که من تاکنون بازدید کرده ام، عملا با هیچ کدام از موسسات درجه اول علمی ارتباط معناداری (به صورت همکاری در قالب برنامه یا پروژه مشترک) وجود ندارد. در این زمینه باید وقت و انرژی گذاشت تا فرصت ایجاد کنیم. صرف وقت و توانی که هم برای ارتباطات علمی ما و روزآمدشدن ما و هم توسعه فرصت های جدید لازم است. همچنین لازم است از این طریق در زمینه های آموزشی، بتوانیم فرصت هایی نیز برای استادان و دانشجویان دکترا فراهم کنیم تا در موسسات معتبر درجه اول دنیا به منظور فرصت تحقیقاتی حضور پژوهشی یابند.
        خود اعضای هیات علمی دانشگاه ها، چه وظیفه ای در این زمینه برعهده دارند و چگونه می توانند وظیفه خود را انجام دهند؟
      در ساختار بوروکراتیک در پژوهش و فناوری، نیاز به مدیران و بدنه کارشناسی متخصص و مسلط در زمینه های علوم اداری و مالی بسیار احساس می شود. برای مدیریت کلان (در سطوح معاونت و مدیران کل) در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها از اعضای هیات علمی استفاده می شود. این حضور اعضای هیات علمی (که اکثرا و به طور طبیعی تخصصی در زمینه های اداری و مالی مربوطه ندارند)، از نظر سازماندهی تشکیلاتی امر پژوهش، از نظر تربیت مدیرانی در این سطح و آشناشدن و تسلط نسبی (و کلان) این رده از اعضای هیات علمی می تواند مفید باشد. ولی اگر این امر با حضور مدیران کل و بدنه کارشناسی قوی و کارآزموده که تخصص و تسلط و تجربه کاری در حوزه های اداری و مالی ندارند، همراه نشود، عملا ساختار بوروکراتیک را بسیار کند می کند. نگارنده به شخصه اثر حضور این افراد مسلط در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها در بدنه بوروکراتیک را به عنوان نیروهای کارراه انداز و کاردان دیده است که در موارد متعدد توانسته اند حتی تصمیمات و بخشنامه های بعضا حاوی اشکال را به چالش بکشند و در موارد متعدد توانسته اند آنچه را که روال درست و قانونی و به سود فرآیند مدیریت پژوهش و توسعه فناوری بوده، به کرسی بنشانند.
        در دسترس بودن تجهیزات و ابزارهای آزمایشگاهی چه نقشی در این میان دارند؟ آیا اصلا پژوهشگران ما به ابزارها و تجهیزات ضروری دسترسی دارند؟ در زمینه تامین تجهیزات امروزه چه مشکلاتی وجود دارد؟
      در زمینه تجهیزات مساله به روزبودن و قابلیت و دقت تجهیزات آزمایشگاهی و رصدی در حد استانداردهای روز بین المللی بسیار حیاتی است. در سال های اخیر علاوه بر مساله بودجه، مساله تحریم ها هم به چالشی جدید در این حوزه تبدیل شد. از یک نظر، موضوع تحریم توانست توسعه تجهیزات دانشگاه ها و پژوهشگاه ها را در حوزه هایی که امکان برنامه ریزی و توان آن را داشتند تحت فشار بگذارد و آنها را به سوی تولید تجهیزات سوق دهد. در مورد توسعه تجهیزات نگاه های خیالپردازانه عملا کمکی به توسعه علم نمی کند. اگر امکانی که در داخل به عنوان تجهیزات ساخت داخل توسعه می یابد، کیفیت و قابلیت لازم در حد نمونه های دقیق و توسعه یافته در سطح بین المللی نداشته باشد، عملا استفاده (حداقل فوری) از آنها برای تولید علم و فناوری و انتشار نتیجه (مقاله) و تجاری سازی فناوری تولیدشده در بسیاری از موارد حداقل در کوتاه مدت منتفی است. بخش توسعه و تولید تجهیزات، اگر با سرمایه گذاری به موقع و درست ما همراه نشود (که بخشی از آن به همکاری های بین المللی در بخش پیش گفته وابستگی فراوان دارد)، عملا به تعطیلی بخش هایی از فعالیت های ما منجر خواهد شد. در این زمینه باید به اشکالات متعدد ایجادشده در پژوهش های کاربردی در کشور به دلیل شوک اقتصادی در اوایل مهرماه 91 و کمبود یا از رده خارج شدن تجهیزات پس از مسایل بودجه طی یک سال اخیر اشاره کرد.
        چگونه می توانیم از فناوری های نوین مانند فناوری اطلاعات و ارتباطات در این زمینه استفاده کنیم؟
      یکی از مهم ترین جنبه های جالب برای فعالیت محققان در دانشگاه ها و پژوهشگاه های پیشرفته در کشورهای توسعه یافته صنعتی، وجود زیرساخت توسعه یافته از نظر فناوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده سریع و راحت از اینترنت و دسترسی راحت و سریع و عملا نامحدود به منابع علمی و دانشگاهی از طریق اینترنت است. زیرساخت مناسب در کشور ما برای توسعه علم و فناوری از حداقل ها نیز فاصله فراوان دارد. زمانی که من در شهر وان ترکیه حضور داشتم (بعد از زلزله وان در اول آبان 1390، به منظور بررسی های شناسایی منطقه زلزله زده در وان و ارجیش) که عملا دورافتاده ترین مرکز استان به مرکز کشور ترکیه است، دیدم که سرعت اینترنت حتی در هتل های این شهر زلزله زده از سریع ترین سرعت های اینترنت که در ایران تجربه کرده بودم، بالاتر است! ممکن است گفته شود که ما در تمام دانشگاه ها و پژوهشگاه ها اینترنت و کامپیوتر و کتابخانه داریم که البته درست است، ولی کیفیت این زیرساخت نیز بسیار مهم و حیاتی است. حیاتی بودن موضوع در حدی است که با سرمایه گذاری مناسب در این زمینه بسیاری از تفاوت های دنیای پیشرفته و در حال توسعه را حداقل در حوزه استفاده به روز و پیشرفته از کامپیوتر، اینترنت و منابع کتابخانه ای دیجیتال می توان تا حد زیادی از بین برد و این حس را برای پژوهشگری که در دورافتاده ترین شهرستان ما مشغول به کار است، ایجاد کرد که امروزه در دنیا مکان فیزیکی (حداقل در این زمینه)، تفاوت خاصی به کاربران تحمیل نمی کند و فرد مانند حضور در یک دانشگاه یا پژوهشگاه در کشوری صنعتی، می تواند در هر نقطه ای از دنیا فعالیت کند.
        یکی از معضل های همیشگی نظام دانشگاهی ما، شیوه ارتباط آن با صنعت و جامعه است. برای حل این مشکل چه می توان کرد؟
      یکی از چالش های همچنان موجود در حوزه پژوهش و فناوری، نحوه تعامل بین دانشگاه و پژوهشگاه با صنعت و جامعه است. از طرفی می توان انتظار داشت که <<مسایل>> جامعه در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها بررسی شود و برای حل معضلات صنعت و جامعه، برنامه های راهبردی این مراکز تهیه و به جد اجرا شود. از سوی دیگر انتظار می رود صنعت و جامعه برای یافتن پاسخ سوالات و معضلات خود به سراغ دانشگاه ها و پژوهشگاه ها بروند. طبیعی است بخشی از جنبه های حضور نهادهای آکادمیک در این عرصه، درآمدزایی و گردش کار مالی آنها و فرصت ایجاد کردن در زمینه های مختلف برای این نهادهاست. در عمل می توان پیشرفت هایی را در دهه اخیر در این زمینه مشاهده کرد، ولی به ویژه در سال گذشته که شوک افت ارزش ریال و معضلات بودجه و اعتبارات در تمام دستگاه ها به شدت احساس شد و همچنین در یک سال گذشته که فضای انتخاباتی (ریاست جمهوری و شوراها) در کشور حاکم شد (و فضای تغییر مدیریت ها در همه بخش ها بر این موضوع مانند همیشه سنگینی می کرد و در تمام بخش های کشور عملا گردش مالی و آغاز کار جدید موکول به معرفی مدیر جدید یا تعیین وضع مدیریت قبلی شده بود! )، عملا رخوت و رکودی در این زمینه اتفاق افتاده است که هنوز نشانه هایی از بازگشت به شرایط قبل از این رخوت مشاهده نمی شود! با توجه به اهمیت موضوع بودجه های پژوهشی، لزوم تلاش در مدیریت کلان کشور احساس می شود. برای حل این معضل، ابتدا باید برای برقراری هرچه سریع تر گردش کار در این زمینه و سپس توسعه آن به شدت تلاش کرد.