وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Thursday, November 10, 2005

شبهای برره

در مورد سریالهای تلویزیونی معمولا من چیزی نمی نویسم، چون عادت به تلویزیون نگاه کردن ندارم! و بیشتر رادیو گوش میکنم. حتی اخبار را هم معمولا عادت دارم ازرادیو بشنوم. ولی وقتی مهران مدیری کارگردان سریالی باشد ونویسنده آن پیمان قاسم خانی، من اولا تلاش می کنم این سریال راببینم و ضمنا در مورد آن بنویسم!این شبها سریال" شبهای برره" ازشبکه سه پخش می شود و در مجموع توانسته مخاطب خوبی جذب کند. این سریال علاوه بر مخاطب عام، توجه مخاطبانی که به دنبال نکات خاص و چیزی فراتر از معمول هستند را نیزبر انگیخته است. ظاهرا آینه ای گرفته و خود ما را به خودمان نشان می دهد. البته داستان در یک روستا به نام برره اتفاق می افتد که با توجه به نشانه هائی که می دهد، درحدود هشتاد سال قبل - در اوایل دوران پهلوی اول - رخ می دهد. مردم روستا نمایندگان کامل یک جامعه هستند و تمام مشاغل اصلی به علاوه تقسیم بندی جامعه به بالا و پائین - بالا برره و پائین برره- در آن نشان از تقسیم بندی های قومی و محلی در مناطق مختلف و شهرهای فلات ایران دارد. جالب است که شخصیت طغرل که به عنوان نماینده حکومت- رئیس ژاندارمری - نقش ایفا می کند در ابتدا بسیار درستکار و منزه بود ولی در اثر رواج رشوه - به قول برره ای ها: خشکه حساب کردن !- این مامور وظیفه شناس هم آلوده شده و در قسمتهای اخیر که پخش می شود او هم برای اینکه برای انجام کاری مجوز بدهد ، رشوه قبول می کند و ضمنا بهانه می گیرد تا از مردم به بهانه های مختلف رشوه بگیرد!!! به هر حال متن سریال که نوشته پیمان قاسم خانی و تیم زیر نظر اوست و کارگردانی مهران مدیری و همچنین بازی های عالی خود مدیری - در نقش شیر فرهاد!- و سیامک انصاری و هادی کاظمی و ... باعث شده که برره به سریالی تبدیل شود که الان در ایران کلمات و اصطلاحات و نحوه حرف زدن بازیگرانش - زبان برره ای -در زبان روزمره مردم جاری شود. اتفاقا این نکته ای است که بسیاری به آن انتقاد دارند، ولی من سریالهای موفق قبلی را به یاد می آورم که همه آنها نحوه حرف زدن گاه عجیب و غریب بازیگرانش مدتی ورد زبان مردم بودو پس از مدتی این نحوه حرف زدن فراموش شد. به هر حال سریال شبهای برره آنقدر توجه بر انگیخته است که من اگر در پایان روز و ابتدای شب در حال تدریس باشم و یا جلسه ای داشته باشم که به زمان پخش آن نرسم، به خانمم زنگ می زنم و می خواهم تا آنراضبط کند تا وقتی به منزل برمی گردم ببینم

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

جناب دکتر زارع این یادداشت شما من رو به یاد اتفاقی انداخت که سر کلاس زلزله شناسی در محضر شما اتفاق افتاد که برا من خاطره شد! شما در حال تدریس مطلب جدید و تقریبا پیچیده هی بودین ، بعد یه مدت با دیدن صورتهای مبهوت و نگاه های سردرگم ما برگشتین خطاب به خودتون فرمودین : ها ! حالا ایکه گفتی یعنی چه !! آرزوی سلامتی و سرزندگی همیشگی براتون دارم جناب دکتر. حضور در کلاسهای شما به آدم انرژی مضاعف میده. راستی سفر هم به سلامت

7:40 PM  

Post a Comment

<< Home