وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, August 22, 2008

شكست ها و نقش مديران

اين روزها در پي شكست و نتيجه نگرفتن كاروان ورزشي ايران در المپيك پكن بحث هاي مختلفي در رسانه ها در گرفته است. در اين بحث ها تمركز زيادي به دلايل شكست و مسببان آن و نقش مديران مي شود. البته مثل هميشه پيروزي صدها صاحب دارد ولي شكست بي پدر و مادر مانده است!. از ديدگاه خودم اين شكست را در ذيل بر اساس مطالعه آنچه به عنوان اطلاعات رسمي از سوي مسئولان كاروان اعزامي اعلام شده در ذيل مي آورم. ولي تاكيد مي كنم كه اين موضوع را مي توان به هر بخش يا سازمان ديگري هم تعميم داد چرا كه در كشور سوالها و جوابها نسبتا مشترك هستند و مسائل و راه حل آنها نيز در بخش هاي مختلف كم و بيش به هم شباهت دارند.
ابتدا به فهرستي از آنچه كه پس از شكست عنوان شده مي پردازم:
- شكست را به گردن مشكلات و بدخواهان احتمالي و كارشكنان مي اندازند.
- شكست در يك موضوع را به دليل توجه رده هاي بالاتر به بخش هاي ديگر و موضوعات ديگر توجيه مي كنند.
- برنامه ريزي و زمينه سازي براي آينده – جوانگرائي – را بهانه براي توجيه نتيجه نگرفتن عنوان مي كنند.
- نفس كار و حضور و شركت كردن را مهم مي دانند و نتيجه را فرع بر موضوع مي دانند.
- ادعا مي كنند كه با بضاعت موجود بيش از اين نمي توان توقع داشت.
- ادعاي اينكه موفقيت هاي قبلي هم منطقه اي بوده و ما در سطح بين المللي اساسا قابل طرح نيستيم.
- عنوان مي شود كه با اين وسعت كشور و امكانات اساسا زمينه سازي مناسبي وجود نداشته كه بتوان نتيجه گيري را هدف دانست.

در اينجا مي خواهم تاكيد كنم كه عدم نتيجه گيري در ميدان بين المللي المپيك اثر هاي رواني و اجتماعي منفي فراوان در جامعه دارد. فكر كنم آن صحنه كه بوكسور ايراني پس از عدم راهيابي به مرحله نيمه نهايي سر خود را بر تيرك كنار ميدان مسابقه گذاشته بود و زار زار مي گريست بسياري از شبكه خبر ديده باشند. شخصا با ديدن صحنه بسيار حال بدي پيدا كردم.
حال نقطه نظرات خود را در زير مي آورم:
- ميدان بين المللي تجربه و رفتار بين المللي نياز دارد. براي جهاني بودن بايد جهاني فكر كرد و جهاني انديشيد. وقتي عنوان سازمان يا مسابقه اي را بين المللي مي گذاريم، بايد بدانيم كه الزام مهمي وجود خواهد داشت تا با نگاهي چند فرهنگي و وسيع و با در نظر گرفتن ملاحظات و اهميت خاص به آن نگاه كرد. در داخل مي توان قهرمان همه ميدان ها بود ولي در محك و گذر از تجربه بين المللي است كه مي توان فهميد در سپهر جهان كنوني كجاي كاريم.

- بدترين كار آن است كه در جاي نامناسب (به ويژه در ميدان بين المللي) به بهانه جوانگرايي و ساختن نيرو، دست به تغيير نيروهاي كارآمد و كاربلد بزنيم. چنين جوان گرايي به هيچ عنوان توجيه پذير نيست و آن جوان را به احتمال بسيار زياد به دليل عدم نتيجه گيري نا اميد خواهد كرد.

- براي اينكه نتيجه مناسب را در بهترين زمان -مود- مناسب بگيريم، لازم است برنامه ريزي مناسب كنيم. بهترين حال را در مهمترين مبارزه نياز داريم. تمركز براي آن زمان – هاي – خاص مهم است.

- وارد شدن در گستره وسيعي از موضوعات و تلاش براي براي رشد تمام اين زمينه ها الزاما معني پيروزي در تمام آنها را نمي دهد. در عوض اگر بر موضوع خاصي متمركز باشيم امكان نتيجه گيري بهتر است.

- پول خرج كردن وسيع الزاما معني پيروزي و نتيجه گيري مناسب نمي دهد. در المپيك ديديم كه كشور هاي فقير تر از ما نتايج بهتري گرفتند.

- براي نتيجه گيري به ميدران صاحب ايده و برنامه ريز نياز داريم. مديراني كه از اقثدار فقط خودخواهي و خودپسندي را بدانند، مهمترين كارشان توجيه مداوم رفتار حال و گذشته شان خواهد بود، ضمنا برنامه خاصي را نيز براي آينده در ذهن ندارند.

- مشكل مهم در كشور ما آن است كه نخبگان در يك موضوع همديگر را نمي پسندند، قبول ندارند و دفع مي كنند. اختلاف بين نخبگان يك موضوع به خنثي كردن يكديگر و برايند صفر منجر مي شود .

- پس از هر شكست مديران سابق و لاحق، اظهار مي كنند كه در زمان خودشان چه نمونه هاي خوبي در جهان وجود داشته و آنها نيز ديده اند و متذكر هم شده اند كه راه درست چيست. ولي به نقش ريشه اي خود در شكستها و عدم نتيجه گيري هاي بعدي نمي پردازند.

- در هر شكست مديران فعلي خود مدعي مي شوند، كه چه مشكلاتي داشته اند، چقدر هشدار داده بودند و گوش شنوائئ نبود و... ولي كسي نمي گويد كه چرا پلان مناسبي در ذهن نداشته اند؟ و اساسا آنچه مي پنداشته اند غلط بوده و مسير را اشتباه رفته اند.

- مديران بي تحرك معمولا مديران "نه" و "منع" هستند. تمام هنرشان آن است كه از وقوع پديده اي جلوگيري كنند – به ويژه روالي كه قبلا طي مي شده – ولي مشخص نمي كنند كه "آري" را به چه چيزي مي خواهند بگويند؟ با چه چيزي و چه طرحي موافقند؟

- ابتكار، نوآوري و خلاقيت را بايد از مديران خلاق و با وسعت نظر انتظار داشت. بعضي ها تمام مدتي كه در راس هستند را به آن مي گذرانند كه اتفاق خاصي نيافتد – نه خوب و نه بد- كه حداقل حسن آن باشد كه اتفاق بدي نيافتاده باشد، ولي واقعيت آن است كه همين كه اتفاق مهمي رخ نداده باشد، معني اش آن است كه اتفاق بدي رخ داده است.

- قرن بيست و يكم در تمام كشورها و در ميان تمام ملتها به مديران و متوليان قرن بيست و يكمي نياز دارد. چه پير، چه ميان سال و چه جوان، اگر روز آمد نباشند و به روز فكر نكنند، انسانهايي هستند كه به گذشته تعلق دارند.

- اگر مديري " موضوع كار" و به اصطلاح فرنگي "بيزينس" خود را نشناسد، يا آن را اشتباه بگيرد، دچار انحراف از ماموريت خواهد شد و تا به آخر مسير را اشتباه خواهد رفت.

- خوب و بد را مي توان در روز محاسبه و در زمان حساب و كتاب شناخت. در زمان هاي عادي همه با هم شبيه و همانند هستند و تميزي بين خوب و بد وجود ندارد.

- و سرانجام آنكه مديريت غلط آن است كه با هزينه اي بالا كاري كم اهميت انجام دهيم .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home