درسهای انتخابات: اهمیت وفاق، وحدت ملی و نگاه به فردائی دیگر...
انتخابات ریاست جمهوری در ایران حاوی درسهای بزرگی برای ملت ایران بود. بلاخره هر کس این انتخابات ریاست جمهوری راببرد یادمان نرود یک گروهی هستند که به کسی دیگر رای داده اند که در انتخابات برنده نشده است. ما هم که در این مملکت زندگی می کنیم باید مواظب باشیم که اگر در گروه اکثریت قرار گرفتیم، به تحقیر اقلیت دست نزنیم – کاری که بیشتر ما متاسفانه به آن عادت داریم!- و اینکه اگر دراقلیت قرار گرفتیم بدانیم که دنیا به آخر نرسیده است. درسهای مهم این انتخابات راشاید بتوان به این صورت خلاصه کرد:
اول اینکه : طبیعی است که سوم تیر آخرین انتخابات ایران نیست. برای آینده باید مجددابرنامه ریزی کرد. دردموکراسی فرصت به همه میرسد، اگر قادر باشند تا نظر مردم را جلب کنند – و اساسا نظرمردم برایشان مهم باشد!- ومعلوم است که مردم واقعی هم همانها هستند که درجامعه زندگی می کنند و میروند رای می دهند. البته بعضی مردمی خیالی رادر نظر می گیرند که همیشه در تمام نظر سنجی ها به آنها بشترین رای را می دهند!.
دوم اینکه : شاید اگر گفتمان توسعه درایران اینطور به بخشی از جامعه بی توجه نبود که به هر حال احساس می کند فراموش شده است و به طور نابود کننده ای با مشکلات خود دست و پنجه نرم می کند، امروز جامعه در وضعیت دو قطبی کامل – تقابل گفتمان توسعه و گفتمان عدالت در برابر هم – قرار نمی گرفت. برنامه ریزان، فرهیختگان وتوسعگرایان و طرفدارانشان گاه چنان به برنامه های توسعه اقتصادی –صنعتی پرداختند و چنان به گسترش فضای سیاسی دل مشغول شدند که یادشان رفت در فاصله ای نچندان دور از آنها – شاید در همسایگی شان! – انسانهائی در دغدغه معاش و نان شب و بیکاری و اعتیاد و فساد و ... در حال نابودی هستند!. این دغدغه ها را به دغدغه های فرهنگی - مذهبی مردم اضافه کنید تاببینید چگونه گروههای از مردم از هر چه نام توسعه دارد تنفر دارند!. این شرایط حاصل فراموشی بزرگی است که در ایران بعداز جنگ در مورد طبقاتی ازمردم رخ دادو امروز انتخابات ریاست جمهوری ما را به چنین مقابله ای تبدیل کرده است.
سوم اینکه: ما ایرانیان نه در مورد توسعه ملی و نه در مورد مسائل اجتماعی و توسعه سیاسی در کشوری مثل ایران تجربه نداشتیم و امروز روزی است که از نتایج انتخابات خود درس بگیریم. بدانیم که همه روشنفکران و تکنوکراتها الزاما سیاست مداران خوبی نیستند. بعضی در تهران زندگی می کنند، ولی فراموش میکنند که مردم ایران همه در تهران زندگی نمیکنند!. ازسوی دیگر بعضی روشنفکران از نظر ذهنی در فضای خاص خود – که شبیه مردم خودشان نیست – به سر می برند. اینهاباعث شدتا تحلیلهای بعضا غلطی از شرایط موجود بدست دهند.
چهارم اینکه: هر کاندیدا که برنامه ای شفاف به لایه اجتماعی مشخص مورد نظر خود نشان داد در این انتخابات از مردم رای گرفت. مردم نتایج و برنامه ملموس می خواهند.
پنجم آنکه: مشخص شد که احزاب ما بسیار در مشی سیاسی و دانش سیاست و استفاده از تحصیلکردگان علم سیاست و اجتماع باید بکوشند. تقریبا تمام احزاب سنتی و قدیمی در براورد حمایت مردم از خویش اشتباه میکردند. اتفاقا انتخابات بهترین جا بود که مردم که معمولا در تمام معادلات نادیده انگاشته می شوند، نشان دهند که هستند و انتخابات به همه آنها فرصت ابراز وجود می دهد.
ششم اینکه: کسانی – حدود پانزده درصد از مردم -تقریبا در هیچ شرایطی در انتخابات شرکت نمی کنند.ازسوی دیگر کسانی هم که عمدا در انتخابات شرکت نکردند – تحریم کردند - بیش از بیست درصد از مردم نبودند. بنابر این دموکراسی ایرانی ترسیمی نسبتا شفاف برای اولین برای – به باور من – ازلایه های مختلف اجتماع ایران به دست داد که البته لازم است تا محققان علوم اجتماعی و سیاسی ما روی آن کار پژوهشی انجام دهند تا جامعه خود را بیشتر و بهتر بشناسیم.
ولی امروز یک روز قبل از انتخابات دور دوم مجدددا برلزوم تداوم اصلاحات در ایران و اصلاح درروند آن – به دلائلی که بعضی از آنهارادر بالاشرح دادم – پای فشاری می کنم. ولی یادمان نرود که نیجه انتخابات هر چه باشد باید بلافاصله پس ازآن با وحدت ملی و همگرائی اجتماعی به دور هم جمع شویم. به دفع هم نپردازیم که امروزه – در برهه ای حساس که کشور ما مرحله حساس از تاریخ خودرا میگذراند – به ضرر همه ما تمام خواهد شد. فردائی هم هست،به فردا نگاه کنیم. به امید فردائی بهتر برای ملت ایران.
اول اینکه : طبیعی است که سوم تیر آخرین انتخابات ایران نیست. برای آینده باید مجددابرنامه ریزی کرد. دردموکراسی فرصت به همه میرسد، اگر قادر باشند تا نظر مردم را جلب کنند – و اساسا نظرمردم برایشان مهم باشد!- ومعلوم است که مردم واقعی هم همانها هستند که درجامعه زندگی می کنند و میروند رای می دهند. البته بعضی مردمی خیالی رادر نظر می گیرند که همیشه در تمام نظر سنجی ها به آنها بشترین رای را می دهند!.
دوم اینکه : شاید اگر گفتمان توسعه درایران اینطور به بخشی از جامعه بی توجه نبود که به هر حال احساس می کند فراموش شده است و به طور نابود کننده ای با مشکلات خود دست و پنجه نرم می کند، امروز جامعه در وضعیت دو قطبی کامل – تقابل گفتمان توسعه و گفتمان عدالت در برابر هم – قرار نمی گرفت. برنامه ریزان، فرهیختگان وتوسعگرایان و طرفدارانشان گاه چنان به برنامه های توسعه اقتصادی –صنعتی پرداختند و چنان به گسترش فضای سیاسی دل مشغول شدند که یادشان رفت در فاصله ای نچندان دور از آنها – شاید در همسایگی شان! – انسانهائی در دغدغه معاش و نان شب و بیکاری و اعتیاد و فساد و ... در حال نابودی هستند!. این دغدغه ها را به دغدغه های فرهنگی - مذهبی مردم اضافه کنید تاببینید چگونه گروههای از مردم از هر چه نام توسعه دارد تنفر دارند!. این شرایط حاصل فراموشی بزرگی است که در ایران بعداز جنگ در مورد طبقاتی ازمردم رخ دادو امروز انتخابات ریاست جمهوری ما را به چنین مقابله ای تبدیل کرده است.
سوم اینکه: ما ایرانیان نه در مورد توسعه ملی و نه در مورد مسائل اجتماعی و توسعه سیاسی در کشوری مثل ایران تجربه نداشتیم و امروز روزی است که از نتایج انتخابات خود درس بگیریم. بدانیم که همه روشنفکران و تکنوکراتها الزاما سیاست مداران خوبی نیستند. بعضی در تهران زندگی می کنند، ولی فراموش میکنند که مردم ایران همه در تهران زندگی نمیکنند!. ازسوی دیگر بعضی روشنفکران از نظر ذهنی در فضای خاص خود – که شبیه مردم خودشان نیست – به سر می برند. اینهاباعث شدتا تحلیلهای بعضا غلطی از شرایط موجود بدست دهند.
چهارم اینکه: هر کاندیدا که برنامه ای شفاف به لایه اجتماعی مشخص مورد نظر خود نشان داد در این انتخابات از مردم رای گرفت. مردم نتایج و برنامه ملموس می خواهند.
پنجم آنکه: مشخص شد که احزاب ما بسیار در مشی سیاسی و دانش سیاست و استفاده از تحصیلکردگان علم سیاست و اجتماع باید بکوشند. تقریبا تمام احزاب سنتی و قدیمی در براورد حمایت مردم از خویش اشتباه میکردند. اتفاقا انتخابات بهترین جا بود که مردم که معمولا در تمام معادلات نادیده انگاشته می شوند، نشان دهند که هستند و انتخابات به همه آنها فرصت ابراز وجود می دهد.
ششم اینکه: کسانی – حدود پانزده درصد از مردم -تقریبا در هیچ شرایطی در انتخابات شرکت نمی کنند.ازسوی دیگر کسانی هم که عمدا در انتخابات شرکت نکردند – تحریم کردند - بیش از بیست درصد از مردم نبودند. بنابر این دموکراسی ایرانی ترسیمی نسبتا شفاف برای اولین برای – به باور من – ازلایه های مختلف اجتماع ایران به دست داد که البته لازم است تا محققان علوم اجتماعی و سیاسی ما روی آن کار پژوهشی انجام دهند تا جامعه خود را بیشتر و بهتر بشناسیم.
ولی امروز یک روز قبل از انتخابات دور دوم مجدددا برلزوم تداوم اصلاحات در ایران و اصلاح درروند آن – به دلائلی که بعضی از آنهارادر بالاشرح دادم – پای فشاری می کنم. ولی یادمان نرود که نیجه انتخابات هر چه باشد باید بلافاصله پس ازآن با وحدت ملی و همگرائی اجتماعی به دور هم جمع شویم. به دفع هم نپردازیم که امروزه – در برهه ای حساس که کشور ما مرحله حساس از تاریخ خودرا میگذراند – به ضرر همه ما تمام خواهد شد. فردائی هم هست،به فردا نگاه کنیم. به امید فردائی بهتر برای ملت ایران.
4 Comments:
چه دیدگاهی داشته باشیم ؟
اینکه ما تفاوتهایی داشته ایم , تفاوتهایی آشکار و واقعی اما نه به آن میزان که امروز در دفاع مشترک از دموکراسی و اصلاحات و مقابله با رادیکالیسم در یک سنگر قرار نگیریم !(تحت عنوان ائتلاف ملی برای دموکراسی)
یا استراتژی زنده ماندن به هر قیمت و تلاش برای چسباندن خود به کسی که عمق و حجم اختلافات ؛ بر هر درس ناخوانده و سیاست نا فهمیده ای آشکار است !
اما ... سخت به این موضوع پایبندم که آزادی و دموکراسی را نباید بر مردم تحمیل کرد وآنان را در منگنه قرار داد که فقط به فلان نامزد رأی بدهید و برای تحمیل این عقیده تمامی ابزار از شبنامه واعلامیه گرفته تا روزنامه ها را به خدمت گرفت و افراد لیبرال مسلک و مخالف قانون اساسی و سرمایه دارن بی درد را به میدان کشاند و برای یک نفر هورا بکشید و دیگری را با زشت ترین شیوه ها منکوب کرد .
برای روزی که دانشگاه ها ومراکز علمی با ارتقای جایگاه بر کرسی مدیریت اجرایی کشور حاکم شود نه با شخصیت حقیقی خود بلکه با شخصیت حقوقی خود که در این شرایط شکل گرفت حضوری دیگر خواهیم داشت.
تا آن روز رسالت بزرگی بر دوش دانشجویان است که نشان دهیم دانشگاه هنوز هم برای مردم یک نهاد مرجع است. و نفی تسلط بر وزارت فرهنگ و آموزش عالی به نحوی که دانشجو , استاد و دانشگاه را تحت سیطره خود در آورند.
سلام خدمت تمامي دوستان عزيز در وبلاگ
بيست و شش سال سمتهاي مختلف از جمله رياست جمهوري ايشان،محصولش: بوجود آمدن اختلاف طبقاتي شديد،اعتياد بسياري از جوانان،خصوصا برنامه ريزي براي معتاد كردن جوانان تحصيلكرده و خوش فكر سياسي (افشاگريهاي سال 78،با سند و مدرك)،رواج رانت خواري كه فرزندان ايشان در اين امر پيشقدم وبسيار خلاق ميباشند،فسادهاي اداري،فروش دختران وزنان،شكنجه وكشتارهاي دانشجويان سياسي در زندانهاي زيرزميني ايشان،چماق كشي هاي عوامل ايشان در تجمعات مختلف سياسي،خصوصا فاجعه كوي دانشگاه در 18 تيرماه سال 78 را كه همگان به خاطر داريد،طي افشاگريهائي كه در سال 78 صورت گرفت،فرمان حمله به كوي دانشگاه كه از طرف نيروهاي كم سن و سال و با فرياد يا زهرا(لباس شخصي هائي كه متاسفانه مشخص نشد از كجا دستور ميگرند،فرمانده اشان اين آقا بود) همراه بود به دستور ايشان صورت گرفته بود،متاسفانه به دليل قدرت فراوان ايشان،مسير جستجوي عامل اين فاجعه به جائي ديگر سوق داده شد و در آخر نيز در دادگاه ثابت شد كه مشكل اساسي فقط يك ريش تراش بوده است و دادگاه با لبخند سردار نظري به اتمام رسيد و حكم دادگاه بسيار دردناكتر از حادثه كوي بود. دوستان اگر شما هم اسير بازيهاي سياسي ايشان شده ايد و در شرايط فعلي ايشان را اصلحتر از ديگر نامزد ميدانيد برايتان متاسفم،اما هنوز دير نشده فرصت برايبيشتر تحقيق و فكر كردن داريد،......تمام اينها برنامه بود،برنامه ريزي بسيار دقيق و حساب شده و خراب كردن نامزد رقيب نيز جزء سياستهاي كثيف ايشان ميباشد.اميدوارم افراد باهوش و دور انديش و تحصيلكرده ما ديگر گول بازيهاي ايشان را نخورند و اگر بخواهيد از ايشان بيشتر بدانيد ميتوانيد افشاگريهاي جناب آقاي اكبر گنجي(كه به همين دليل در زندان بسر ميبرند)وآقاي امير فرشاد ابراهيمي را بخوانيد،مطمئن ميباشم كه از راي دادن به اين فرد منصرف خواهيد شد.در خاتمه،دوستان ودانشجويان محترم،با راي ندادن به استبداد به آنانكه شعور و فكر مردم را قبول ندارند ثابت كنيد كه هر روز كه اين ملت ما بيانديشد،انها يك گام به نابودي نزديكتر خواهند شد
بااحترام
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد ،
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت،
ولي آنقدر مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد، بدست كودكي گستاخ و بازيگوش
و او يكريز و پي در پي ، دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد ،
و خواب خفتگان خسته را آشفته سازد ،
بدين سان بشكند دائم سكوت مرگبارم را. دكتر شريعتي
alan sa'te 1:20 bamdade shanbeh hast.sedaye paye chakmeharo ehsas mikonam.shayadam haghemoon hamine. dar zahere yek entekhabate democratice vali dar baten na. vali ye chizio motmaenam ke hichvaght mardom in entekhabato faramoosh nemikonan.
Post a Comment
<< Home