وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Wednesday, September 07, 2005

خاطره روز اول سال تحصیلی که به دانشکده علوم دانشگاه تهران رفتم

اول مهر نزدیک است و من به یاد نوزده سال پیش که وارد دانشگاه شدم خاطره روز اول دانشگاه خودم را می نویسم
روز اولی که به دانشکده علو م و گروه زمین شناسی رفتیم یادم هست سال 65 یکی از اولین روزهای مهر ماه. یادم نیست دقیقا اول مهر بود یا نه . به هر حال روز خوبی بود. به شدت کنجکاو بودم و از خانه که در خیابان دردشت نارمک راه افتادم نا سر خیابان تهران نو که در اتوبوس نشستم هیجان عجیبی داشتم. به در دانشگاه تهران - همان سر در پنجاه تومنی! - که رسیدم فکر کردم که اگه یکی از نگهبانان از من بپرسه: آقا شما؟ - یعنی شما برای چی داری وارد می شی؟ - من لابد باید کارت دانشجوئیم را نشان بدم. به هر حال نگهبان که چیزی از من نپرسید. بعدا در دانشگاههای غربی که دیدم یک نکته برایم عجیب بود که آن دانشگاهها نگهبان دم در نداشتند . بعد از ورود به دانشگاه مسیر سر بالائی خیابان سمت شرقی را از کنار دانشکده هنرهای زیبا و ادبیات ادامه دادم تا به دانشکده علوم رسیدم . از قبل می دانستم گروه زمین شناسی کجاست. از بس که این رشته را دوست داشتم درتابستان چند با به دلیل کنجکاوی به داخل دانشکده آمده بودم و جای گروه را به خوبی می دانستم. .
داخل دانشکده سراغ کلاس زمین شناسی فیزیکی را گرفتم. دکتر ولی زاده آمد سر کلاس. بر حسب عادت و بر خلاف قد نسبتا بلندم رفتم نشستم کاملا جلو کلاس. تقریبا دکتر ولی زاده جلوی چشم من داشت تدریس می کرد! خوش آمد گفت و خودش را معرفی کرد: من نامم محمد ولی و نام خانوادگیم ولی زاده است. در س شما هم زمین شناسی فیزیکی است. بطور کلی علم زمین شناسی به دو شاخه تقسیم می شود. زمین شناسی فیزیکی و زمین شناسی تاریخی .... ایشان پیوسته ادامه داد و من هم بر حسب عاذتم که از دوران کودکی کسب کرده بودم، یکسره می نوشتم!.. این عادت به یادداشت کردن همه چیز باعث شد که تقریبا هر چه دکتر ولی زاده گفت من بنویسم. الان افسوس می خورم که آن یادداشتها رو ندارم. ای کاش بیشتر دقت می کردم و الان آونها را می تونستم دوباره پیدا کنم. خلاصه بعد از کلاس یک راست به کتابخانه رفتم. برایم بسیار جای شیک و تمیز و بزرگی بوده . هنوز هم این کتابخانه را از بسیاری از کتابخانه هائی که در اروپا و آمرکای شمالی بعدا دیدم زیبا تر و بعضا مجهز تر می دانم. به هر حال اونجا آقای عمرانی و . خانم محجوب و خانم عدالت - آنهائی که به یاد می آورم چون بیشترین محبت ها رو به من کردند - با روی باز پذیرای ما بودند.
کتابخانه دانشکده علوم تقریبا پاتوق دائمی من بود
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home