مرز نقد علمی کجاست
یک سوال مهم این است که مرز نقد علمی کجاست؟ اساسا اگر فرد یا سازمان علمی دارای مسئولیتی است باید نقد هم بشود یا نه؟ مگر می توان مسئولیت داشت، و تولید داده علمی کرد ولی توقع نداشت که کسی نقد کند یا حتی سوال کند؟ واقعا چه باید کرد؟ چگونه جلوی سوء تفاهم را بگیریم؟ مگر می توان چیزی را نقد کرد و اگر کسی یا موسسه ای اشتباهی کرده یا به صورت مکرر چنین اشتباهی در حال تکرار است تذکر داد و انتظار داشت تا طرف مقابل ناراحت نشود؟ به هر حال جای بحث باز است. نظر من را اگر بخواهید این است که
اولا اگر کسی یا موسسه ای مسئولیتی دارد باید در قبال مسئولیتی که پذیرفته پاسخگوی تولیدات علمی خود نیز باشد
در ثانی نقد باید منصفانه باشد
سوم آنکه نقد اگر صریح و بی رحمانه - حتی!- اگر بود ولی منصفانه بود باعث رشد خواهد بود. در نقد را که ببندیم، حتما انتظار درجا زدن و تکرار و عادی شدن اشتباه را باید داشت
4 Comments:
با سلام و تشکر از شما که به هر نحو با دانش خود (حتی در وبلاگ) ما را مستفیذ می نمایید.
به نظر می رسد ما ایرانیان به به دلایل تاریخی تحمل نقد را نداریم؛ حتی در بحث علمی، بدتر آنکه در برخی کنفرانسهای داخلی شاهدیم داوری ها بیشتر براساس رابطه است تا ضابطه. نقد کار موسسات علمی مرتبط با تخصص افراد لازم است چه به لحاط دینی و چه به لحاظ ملی. بودجه ای که سازمان هزینه می کند مال شخصی نیست که بی حساب و بدون دستاورد واقعی خرج شود. به ویژه در مملکت ما که اینچنین کمبود کار علمی واقعی احساس می شود و با این فاصله تاریخی با مرزهای دانش. می گویند ایران سالیانه 11 میلیارد دلار از بابت فرار مغزها ضرر می کند. به تازگی نیز کشورهای آسیای شرقی علاقمند به مغزهای ایرانی شده اند. در نهایت از آنجا که سیستم های نظارتی در ایران چندان فعال نیستند، وظیفه اشخاص در نقد صحیح بیشتر است.
به نظرم صورت مساله بسیارساده است ولی مشکل اینجاست که بسیاری حتی از طرح مساله واهمه دارند! چرا؟ طرح سوال به نظرم ابتدای راه است برای جا انداختن اینکه واقعا مساله ای هم وجود دارد. وگرنه حکایت آن می شود که:
خود خوانی و خود خندی-عجب مرد هنرمندی
با درود به همه دوستان،
1- من فکر می کنم تا زمانی که ارزش علمی هر فرد را نیز بر اساس خط کش هایی که بر تفکرات و نگرش های اعتقادی و سیاسی شکل گرفته ، بسنجیم راه به جایی نخواهیم برد.
2- مراکز علمی ما قبل از آنکه به مدیران علمی نیاز مند است که این کار بیشتر رابطه ای است تا بنیه علمی.
3- غربال مغز به غربال آستین تبدیل شده و طبیعی است چاپلوسی ها هویت علمی مرا کز علمی را دگرگون کرده.
4- طرحهای پژوهشی قبل از آنکه جنبه کاربردی داشته باشد جنبه رفاقتی دارد.
5- در جامعه علمی ما متاسفانه بیش از جامعه عامه ما بخل و حیادت وجود دارد. این هم ریشه اش در همین خط و خط بازی هاست.
6- اگر من مسیحی رتبه اول علمی را کسب کنم نمی توانم هدایت یک پروژه را بعهده بگیرم چون مسیحی هستم.
و امثال اینها
و جان کلام اینکه ملییت در بین ما مرده و فقط به شعار تبدیل شده آن هم براب 2- 3 روز.
پیروز باشید
گل گفتی
Post a Comment
<< Home