وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, September 23, 2005

سالروزوآغاز جنگ تحمیلی- یاد شهدا گرامی باد

سی و یک شهریور سالروز آغازتجاوز نظامی رژیم بعثی عراق بر علیه میهن مااست. به یاد دارم که در روز سی و یک شهریور سال پنجاه و نه - بیست و پنج سال پیش- از بالاکن منزلمان هواپیمای عراقی را می دیدم که بر مناطق مرکزی و جنوبی تهران بمب می ریخت و این آغاز جنگی هشت ساله بود که برای ما دفاع جانانه در مقابل تجاوز صدام و صدامیان شد. در این جنگ هشت ساله جوانان وطن از جان مایه گذاشتند تا دشمن به میهن ما دست اندازی نکند و انصافا این جانبازی سدراه دشمنی شد که تقریبا تمام ابرقدرتها و کشورهای عرب منطقه از او حمایت می کردند. هزینه جنگ را عمدتا عربستان و کویت می پرداختند و انواع جنگ افزار را آمریکاو انگلیس وفرانسه و آلمان و روسیه و ... در اختیار می گذاشتند تا به زعم خودشان جلوی گسترش انقلاب اسلامی را بگیرند. از جوانانی که در این جنگ بالید و جان باخت یکی نیز دائی من شهید رجب نصیری بود که از سال شصت تا سال شصت و چهار که در عملیت فاو در روز سوم به شهادت رسید تقریبا همیشه در جبهه بود و این در حالی است که در هنگام شهادت فقط بیست سال داشت.تعهد و احساس مسئولیت او درحدی بود که قبل از عملیات فاو از پست خود در سپاه به عنوان مسئول پرسنلی تیپ کوثر در جبهه ای دیگر مرخصی گرفت و به عنوان بسیجی خط شکن به گردان "شهادت" - گردانی که واقعا نامش شهادت بود- در جبهه فاو پیوست، به این دلیل که در عملیات فتح فاو حضور داشته باشد. امروز خیابان جلوی مسجد جامع فاطمیه در محله تسلیحات تهران به نام اوست.محله ای که تقریبا هر خیابان و کوچه اش به نام یک شهید است. یادشان به خیر همه آنها که رفتند تا مملکت ما بماند، آنها که ما میشناختیم و امروز دیگر نیستند، امیررضا کشمیری که مفقود الاثر شد، و حسن هادی وسعید حسینی ومرتضی بناساز و... و همه پاکباختگان و جانبازان مهین

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

اگر ایران بجز ویرانسرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگدازست
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر اب هوایش دلنشین نیست
من این اب هوا را دوست دارم
بشوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من زایرانی رود زور
من این زور ازما را دوست دارم
اگر الوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دارم

فروغ آریامنش

10:56 AM  
Anonymous Anonymous said...

فرازهائي از زندگينامه شهيد محمد فراهانی
- شهیدی از مسجد جامع فاطمیه

ناگهان جرقه اي در ظلمت ، انفجاري در سكوت پليد جهان پديد مي آيد و سيماي تابناك شهيدي كه زنده بر خاك گام بر مي دارد از اعماق تباهيها پديدار مي شود و چهره نيرومند يك اميد در شب ظلماني ياس هويدا مي گردد.

شهيد محمد از كودكي فردي صادق،محجوب،درستكار،متشخص،متعهد و بسيار باهوش بود.محمد عزيز در آستانه نوجواني پدر زحمتكش و متعهدش را از دست داد و از آن به بعد رسما و عملا همچون يك انسان مجرب و دنيا ديده به اداره وسرپرستي خانواده اش پرداخت اين در حالي بود كه صبحها ادامه تحصيل ميداد و عصرها به سر كار ميرفت. خواهر و برادران كوچكش علاقه و محبتي عجيب نسبت به محمد داشتند و متقابلا محمد نيز هرگز آنان را از ياد نمي برد. پس از تجاوز صدام به ميهن اسلاميمان همچون پرنده اي در قفس رهائي را طلب ميكرد تا اينكه دبيرستان و مدرسه را بسوي ميدانهاي عشق وايمان پيمود. محمد در تاريخ 12/2/61 براي سومين بار متوالي عازم جبهه هاي نبرد شد، اما اينبار حالتي دگر داشت. گوئي آماده پرواز بود، چهره اي همچون عارفان مجاهد، روحانيتي عميق و معنويتي گيرا داشت. با شروع عمليات بيت المقدس (فتح خرمشهر) دوشادوش ديگر سپاهيان دلاور توحيد شجاعانه بعثيون كافر را از سرزمينهاي اشغال شده ميهنمان به عقب راند، تا اينكه در تاريخ 18/2/61 در سن 17 سالگي هنگاميكه در خط مقدم جبهه مشغول دفاع از جاي جاي وطن عزيز خود بود توسط تركش خمپاره دشمن مزدور كه به سرش اصابت كرد، عروج نمود و به لقاء ا... پيوست، زمين تفتيده خوزستان هنوز طعم شهد خون پاك و مطهر محمد را در خود دارد، يادش گرامي باد.

6:58 AM  

Post a Comment

<< Home