وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Tuesday, January 24, 2006

جوانان عجم

این روزها چند نفرازدانشجویان دو سال اخیر من مراجعه کرده اند و درخواست کرده اند توصیه نامه برایشان بنویسم تا برای ادامه تحصیل - و اقامت- به اروپای شمالی و آمریکای شمالی بروند. جالب است که دیگر پنهان هم نمی کنند که هدف نهائی شان اقامت در غرب است. من هم البته برای آنها بسته به شناختی که داشتم توصیه نوشتم. همگی قدرشناس زحمات من و امثال من در آموزششان هستند. من هم ضمن تشکر به آنها گفتم که ما اگر زحمتی در آموزش علم به شما کشیدم به نیت آن بود که شما در اولویت اول به مردم و میهن خود خدمت کنید. ولی حداقل در مورد بعضی از فارغ التحصیلانمان آنگونه است که ما تلاش می کنیم تا متخصصی پرورش دهیم و میوه آن را اروپائی ها و آمریکائی ها و کانادائی ها می چینند. در مورد اولویتهای ملی و اهداف ملی در قبل در همین وب لاگ نوشته ام و امروز به این شعر از علامه اقبال لاهوری بسنده می کنم که خطابش به جوانان ایرانی - و یا به قول اقبال "جوانان عجم" - است
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیزتر گردد فروپیچیدمش
شعله ای آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نزد تهی دستان شرق
پاره ای لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

15 Comments:

Anonymous Anonymous said...

salam agaye doktor
dashtam fekr mikardam in faryadhaye vatanparasti va meli ke inruzha az jenabali va amsale jenabali (?) mishenavim mitavanad che dalili dashte bashad???!!!
ajaba ke dar mavaredi inchenin aghlab zedonagizha faravanand
shomaro be sheri ke dar site khodetun ham hast tavajoh midam:
zendegi sahneye yektaye honarmandiye mast-harkasi naghmeye khod khanado az sahne ravad sahne peyvaste be jast-khoram an naghme ke mardom besparand be yad...

6:06 PM  
Anonymous Anonymous said...

دکتر جون من تا به حال اروپای شرقی و غربی شنیده بودم اما برام جالب بود که از تو اروپای شمالی هم شنیدم ....خیلی برام جالب بود راستش یه مدتی به سایتت نمی امدم اما حیفم میاد نیام برای باد گیری ترکیبات تازه حرف نداری

7:30 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام
لطفا در مورد لرزه خیزی خراسان جنوبی راهنمایم نمایید
با تشکر
وحیدنیا

9:05 PM  
Anonymous Anonymous said...

labod to iran hal nemikonan bekhoonan ke miran oonvar?
akhe doktora khoondan to iran ba in partibazihayee ke dar miyarin fayede nadare jiiiigar!

7:39 PM  
Anonymous Anonymous said...

با سلام به دکتر زارع عزیز

مطلب نوشته شده توسط شما جناب دکتر با شناخت نسبی که از شما و انگیزه هایتان برای کار در مملکت دارم کاملا سازگار بود ولی قسمتی از نوشته تان برای من نه تنها قابل قبول نیست که با شمایی که می شناختم هم فاصله ای دارد.

متاسفانه شرایط امروز جامعه و مملکت ما به دلیل فقدان فرصتهای سالم برابر و تصمیم سازی بر اساس مطامع کاملا سطحی و کوتاه مدت به جای آینده نگری
برای بخش عظیمی از جامعه غیر قابل تحمل شده و این اصطکاک مستمر نه تنها بخش زیادی از انرژی و انگیزه های لازم برای یک زندگی و کار کاملا ساده و البته سالم را سلب می کند که هر گونه حرکتی را منوط به حل شدن در وضع موجود و همرنگ جماعت شدن می کند.

چنین محیطی شاید برای عموم افراد
جامعه مان خوشایند نباشد (حداقل آن گروهی از جامعه که علاقه ای به حل شدن در روزمره گیها ودسته بندی ها و مرز بندی های موجود ندارند ) اما این امکان تغییر و رفتن به محیط جدید (با تمام مشکلاتش) مطمعنا برای قشر تحصیلکرده که عموما فاقد اندوخته مالی هستند از کانال ادامه تحصیل میسر تر است.

دکتر عزیز از خدمت برای بیگانگان گفتی یاد بیگانگی من و نسلم با خیلی از ارزش های روز افتادم

دکتر از تلاشتان برای دانشجویان گفتی و من خدا را شاهد می گیرم که بدون ذره ای زیاده روی باور دارم که اگر دانشگاهمان هنوز حرمتی دارد از صدقه سر امثال شما و اساتید شما و صعه صدر و همت بلندتان است، ولی دکتر عزیز آیا شماو دیگر اساتید بزرگوارمان هم میوه ای از درخت دیگران خواه از اینسو و یا از آنسوی
دیوار نچیده اید؟

و دست آخر اینکه بر این باورم که هر انسانی حق دارد محیط زندگیش را خود انتخاب کند، در جایی نفس بکشد که انگیزه هایش را برای زندگی تقویت کند ، بتواند کاری را بکند که بیشترین احساس رضایت را داشته باشد تا ببالد و رشد کند .
اما امیدوارم، به روزی امیدوارم که دوباره این خیل عظیم رانده شده بتواند خدمتی به این وطن بکند.

7:49 PM  
Anonymous Anonymous said...

با سلام به دکتر زارع عزیز

مطلب نوشته شده توسط شما جناب دکتر با شناخت نسبی که از شما و انگیزه هایتان برای کار در مملکت دارم کاملا سازگار بود ولی قسمتی از نوشته تان برای من نه تنها قابل قبول نیست که با شمایی که می شناختم هم فاصله ای دارد.

متاسفانه شرایط امروز جامعه و مملکت ما به دلیل فقدان فرصتهای سالم برابر و تصمیم سازی بر اساس مطامع کاملا سطحی و کوتاه مدت به جای آینده نگری
برای بخش عظیمی از جامعه غیر قابل تحمل شده و این اصطکاک مستمر نه تنها بخش زیادی از انرژی و انگیزه های لازم برای یک زندگی و کار کاملا ساده و البته سالم را سلب می کند که هر گونه حرکتی را منوط به حل شدن در وضع موجود و همرنگ جماعت شدن می کند.

چنین محیطی شاید برای عموم افراد
جامعه مان خوشایند نباشد (حداقل آن گروهی از جامعه که علاقه ای به حل شدن در روزمره گیها ودسته بندی ها و مرز بندی های موجود ندارند ) اما این امکان تغییر و رفتن به محیط جدید (با تمام مشکلاتش) مطمعنا برای قشر تحصیلکرده که عموما فاقد اندوخته مالی هستند از کانال ادامه تحصیل میسر تر است.

دکتر عزیز از خدمت برای بیگانگان گفتی یاد بیگانگی من و نسلم با خیلی از ارزش های روز افتادم

دکتر از تلاشتان برای دانشجویان گفتی و من خدا را شاهد می گیرم که بدون ذره ای زیاده روی باور دارم که اگر دانشگاهمان هنوز حرمتی دارد از صدقه سر امثال شما و اساتید شما و صعه صدر و همت بلندتان است، ولی دکتر عزیز آیا شماو دیگر اساتید بزرگوارمان هم میوه ای از درخت دیگران خواه از اینسو و یا از آنسوی
دیوار نچیده اید؟

و دست آخر اینکه بر این باورم که هر انسانی حق دارد محیط زندگیش را خود انتخاب کند، در جایی نفس بکشد که انگیزه هایش را برای زندگی تقویت کند ، بتواند کاری را بکند که بیشترین احساس رضایت را داشته باشد تا ببالد و رشد کند .
اما امیدوارم، به روزی امیدوارم که دوباره این خیل عظیم رانده شده بتواند خدمتی به این وطن بکند.

7:51 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام به همه خوانندگان عزیز
اجازه بدهید اگر قرار باشد نقدی صورت بگیرد منصفانه باشد . من کاملا با سخنان آقای دکتر موافق هستم . اگر متخصصین ما با همه مشکلات به ایران باز گردند مطمئنا بهتر خواهد بود . البته دوست عزیز شما آزاد هستید هر جایی می توانید نفس بکشید هر جایی می توانید قدم بزنید ولی این را فراموش نکنید که نمی تواند از دور تماشا کرد و گفت لنگش کن.
من هم دوست دارم راحت باشم . من هم دوست دارم نفس راحت بکشم ولی بیا و از انصاف نگذریم آیا من و تو برای خودمان آزادی را ، راحت نفس کشیدن را تعریف کردیم. آیا من و تو دوست عزیز تحمل سختی کشیدن را داریم. اگر ادعای وطن پرستی داریم باد در همین مملکت بمانیم و خدمت کنیم .هیچکس بدون اشتباه نیست . من و تو هم اشتباه زیاد داریم. ولی روزی که بعثی ها به ایران حمله کردند کجا بودی . اگر همین کسانی که داخل ایرانم ماندند و از وطنشون دفاع کردند نبودند الان باید دوستان ما چند برادر به نام عبد القادر و عبد الفلان می داشتند حتما منظورم را خوب می فهمی ... روزی که بعثی ها جلو دبیرستانهای خرمشهر و آبادان کامیون کمیون دخترهای ایرانی را میبردند کجا بودید.... اگر قرار بود همه دنبال نفس راحت کشیدن باشند آقای بوش این همه بخودش زحمت نمی داد ..... مطمئن باش که همان سرباز آمریکایی هم دوست داره نفس راحت بکشه .... اگر قرار باشه نفس راحت بکشی باید آستین رو بزنی بالا مرد و مردونه بیای توی صحنه . بدبختی ما از زمانی شروع شد که این تفکر در ذهن برخی از هموطنان ما افتد که نفس راحت بکشند ...و بدتر از آن زمانی که حمله روسها مانع نفس راحت کشیدن شاهان قاجار شد .. اونها هم می خواستند نفس راحت بکشند تا کسی صدای قل قل قلیانشان را کمی بهم نمی نزد . مثل شما دوست عزیز.... راحت باشد ولی حق ندارید بگوئید ایرانی هستید... ایرانی که به هر بادی بلرزد و به هر انتقادی خارج از ایران را بر خاک اجدادی اش ترجیح دهد چگونه می تواند بگوید من ایرانی هستم و چگونه به خودش اجازه می دهد از بقیه که دارند کار میکنند .تلاش می کنند انتقاد کند. شما نفس راحتتان را بکشید .. ولی امثال شما دوست عزیز اگر دنیا اکسیژن هم به شما بدهند باز هم کمتان است....... برادر عزیزی که دوست داری نفس راحت بکشی ما را با تو کاری نیست ولی وقتی حس وطن پرستی امان گل می کند و از اول تا آخر قاجار را به ناسزا می بندیم که ایران را بر باد دادند .یک لحظه هم به این فکر کنیم که امروز هم قاجاری های زیادی داریم که دوست دارند نفس راحت بکشند.امروز به اونهایی که ماندند و دارند از وطنشون دفاع می کنند . خدمت می کنند . خون دل می خورند انتقاد نکن.
برادر عزیز ما از شما هیچ توقعی نداریم . شما در هر جا راحت هستید باشید انقدر نفس راحت بکشید که برای آیندگان هم ذخیره کنید ولی راحتی چیست . راحتی تعریف دارد. راحت بودن مفهوم دارد به قول دکتر شریعتی میگفت پسرم خر باش خر بودن موهبت بزرگ الهی است که نصیب هر کسی نمی شود بله این هم یک تعریف راحت بودن است ولی اگر قرار است بفهمبم باید تحمل هم بکنیم . اونهایی که در طول تاریخ ایران وطن پرست بودند ماندن خدمت کردند . نابرده رنج گنج میسر نمی شود. دوست عزیزم مگر شما به آرمانهای ملی خود اشاره نفرمودید سنبل ملیت ایرانی فردوسی بزرگ می فرماید بسی رنج بردم در این سال سی ، عجم زنده کردم بدین پارسی . نمی شود هم نفس راحت کشید و هم آرمانی فکر کرد . همه جای دنیا مسائل خاص خودش دارد . همان جاههایی هم که به قول شما دوست عزیز غلظت اکسیژن آن بالاست اگر بخواهی پات رو از گلیمت درازتر کنی جور دیگری باهات برخورد می کنند . اینجوری نیست که حالا فکر کنیم خارج از ایران چه خبر است . به هر حال اگر دلتان برای ایران می سوزد بسم الله...... تا بحال جمهوری اسلامی با همه تهدیدهای خارجی ها یک وجب خاک وطن رو به اجنبی نداد . دفاع کرد . مطئن باش اگر هر اتفاق دیگری می افتاد امثال شما دوستان می گفتند که مسئولین عرضه نداشتند ..... حتما شما با تاریخ خوب آشنایی دارید .. مگر از واگذاری بحرین بدست آخرین شاه ایران چند سال می گذرد ... هنوز کتابهای درسی که بحرین در نقشه آن یکی از استانهای ایران بود وجود دارد... جنگ عراق با ایران کمتر از جنگهای ایران باستان نبود ... 8 سال جنگ کم نیست..... توی جنگ هم نقل و نبات پخش نمیکنند ... کجا بودید دوست عزیز.
باید به وجود اساتید عزیزی مثل دکترزارع و همه کسانی که به قول شما اینجا با کمبود اکسیژن زندگی میکنند باید افتخار کرد . باید دستشون را هم بوسید .. چون اینها فهمیده اند که خدمت به ایران یعنی در ایران ماند ه اند.
به همه اساتید ایرانی . از چپ و از راست از موافق و مخالف و از همه آنهایی که حاضر نشدند ملییتشان را عوض کنند افتخار می کنم.
موفق باشد.

10:17 PM  
Anonymous Anonymous said...

takbir!!!
baba bekesh un dastiro BARADAR chap mikoni!!! to aslan tu bagh nisti mesle inke ma shodim vatan forushe bi oksigen shoma shodi dast bus? are to ras migi

11:28 PM  
Anonymous Anonymous said...

ba in chapo rasti ke akharesh umadi kheyli hal kardi na?

11:30 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام جناب دکتر عزیز
به قول شیخ عجل : ای انکه به اقبال تو در عالم نیست ، گیرم که غمت نیست،غم ما هم نیست ؟
جناب دکتر ازشما واقعا تعجب میکنم که یه طرفه به قاضی می رید ، البته این صحبت های شما را از دو جنبه می توان تفسیر کرد : اول اینکه یا شما آنقدر مشغول کار خودتان هستید که از وضعیت واقعا بد جامعه بی خبرید و از این پارتی بازیها ، قدر نشناسی ها ، ظلم وستمها اطلاعی ندارید، که این مورد بعید است ، چرا که خودتان قبلا گفتید برره آینه جامعه ماست . اما جنبه دوم که به نظر من در مورد شما صادق است این است که شما چشمانتان رابستید و در وضعیت فعلی خود غرق شده ائید ، جناب آقای دکتر شمایی که با جوانها سرو کار دارید چرا؟ آیا این جوانها همان جوانهای 57 هستند ؟ . متاسفانه مسئولین این مملکت هم از جوان و جوانی فقط مدال المپیک را می شناسند و فکر میکنند هر کسی در المپیک مدال گرفت ، آن جوان است . برای مثال همین آقای رضا زاده ، (البته من منکر توانایی های ایشان نیستم)ولی ایشان در حال حاضر خدای ما ایرانیان شده!!!! آهای مسئولین شما را به خدا فکر باشید .
در پایان می خواهم قیاسی از جوان ورزشکار و جوان دانشجو بکنم که این موضوع نشاندهنده تبعیض شدید مسئولین بین جوانان است : حتما جناب علی رضا دبیر را می شناسید . البته چندی است که از ایشان خبری نیست . شما از 100 نفر از مردم سوال کنید ، ببینید می دانند دبیر کجاست ؟ مطمئنا فقط عده معدودی می دانند . بله آقای دبیر در حال حاضر بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تحصیل در دانشگاه می کند و به همین دلیل کسی از او خبر ندارد ، اما اگر همین آقای دبیر فردا یک تمرین ساده داشته باشد ، 99 درصد مردم ایران خبردار می شوند . جناب آقای دکتر چرا؟
مسئولین این مملکت چه فکری می کنند ؟ آیا فردایی که به جوانان نیازمند شوند ، این آقای رضا زاده می تواند جور تمام جوانان ایران را بکشد ؟
پس چشمانتان را باز کنید """" فقر ، فساد و تبعیض دارد غوغا می کند """ هر کس به فکر خودش است . و مسئولین این مملکت هم می گویند" گور پدر جوانان" به فکر خوشگذرانی و ... باش. در پایان باز هم نقل می کنم : ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست ، گیرم که غمت نیست ، غم ما هم نیست ؟ به امید بیداری مسئولان!!!!

1:08 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام استاد
به صفحه ایین نامه 2800 یه سری بزنین لطفا!
مجتبی

7:08 AM  
Blogger Mehdi ZARE said...

ای جوانان عجم! خیلی مخلصیم. از هر گروه و دسته ای که هستید. فقط به قول منیرو روانی پور: من به تو - ای انسان ایرانی- دخیل می بندم!. مواظب باشد همیشه جانب اعتدال را حفظ کنیم.من کجا چشمهایم رابسته ام. فقط چیزی را که می بینم دوست دارم در موردآن حرف بزنم. البته: این آن زاویه ای است که من می بینم. این صفحه هم صفحه وب لاگ است. تز دکترا که نیست! که من اول بروم تمام جوانب را ببینم و بعد اظهار نظر کنم. و خلاصه یک جمع بندی کامل ارائه کنم.
همین. ولی به خدا من همین زاویه ای را که نوشته ام دارم می بینم و البته برای آن هم نگرانم. هر کس هم دوست داشت هر جا زندگی کند، حتما حقش هست که به حقش برسد

10:45 AM  
Anonymous Anonymous said...

Dear Dr. Zare,
I want to really appreciate your help and
recommendations.
I read your web log about me and maybe another
student. I did not know that I may be needed here in
Iran. If I have decided to go is because there is not
any need for me:)here.
I'm not sure that I will stay there for ever. everyone
after the graduation needs at least a job a good city
and good welfare. I will go to the place that there
are such things. But for studying I'm sure that I want
to go. If you were us what would you do? although we
are all thankful to our all professors who have really
helped us.
Sincerely yours,

12:34 PM  
Blogger Mehdi ZARE said...

این نظر فوق مربوط به یکی از همین بچه هاست. البته حرف حساب زده است. من هم تقصیری متوجه او نمی دانم. از طرف دیگر حق حیات، کار، تحصیل و ادامه زندگی - مطابق آنچه خودش می پسندد- را برایش محفوظ می دانم. فقط در مورد آنجا که میگوید اینجا به من نیازی نیست بحث دارد. او حق دارد اینطور فکر کند. ولی در واقع بسیار به او در این مملکت نیاز است. در خیلی از جاهای مملکت ما اصلا وارد فرایند توسعه هم نشده ایم تا بفهمیم که به متخصص دیگری نیاز است یا نه. البته که نیاز است. مخصوصا به بچه های درسخوانده و با هوش و قوی از نظر علمی. این همان مملکت ماست که با همه مشکلات و بدیها، خیلی دوستش داریم. یک جمله از فراسیس بیکن همین الان یادم آمد:
آدم عاقل کسی است که بیشتر از فرصتی که در اختیارش می گذارند، خودش برای خودش فرصت ایجاد کند.
تفسیرش با خود شما! هم به انهامی خورد که می روند و هم آنها که می مانند. آرزوی موفقیت برای هر دو دسته دارم

12:42 PM  
Anonymous Anonymous said...

جناب آرمان خان
فکر کنم اگه اینجوری شما را صدا بزنم بیشتر خوشت میاد تا اینکه بگم دوست یا برادر.
باغی که شما می فرمئید من آدرسش رو هم نمی دونم چون معتقدم اون باغ باغ خیالی است.
واسه همین باغی که من توش هستم باغ واقعیتهایی است که توی اجتماع وجود دارد.
از پشت کوه هم نیومدم حد اقل 10 تا از اون کشورهایی هم که نفس راحت می فروشند رو گشتم واسه همین میگم . اگر مشکلی توی کشور وجود داره عیب از خود ماست . اگر مردم به حق خودشون قانع باشند کار درست میشه .
شاید آرمان خان تو به جای بچه من حساب بشی نمی دونم چند سالته بابا ، ولی پدرانه بهت می گم یک کم منطقی تر باش. گول زرق و برق خارج رو نخور ، همون خارج هم اگر سودی براشون نداشته باشی 24 ساعته ویزات باطله. عزیزم شاید درد داری، شاید بهت ظلم شده ، شاید اذیت شدی ، حق داری ولی همه رو نباید با یک چوب راند.
دکتر زارع آدمی نیست که اهل باند و گروه خاصی باشه ، تا بوده آدم مستقل بوده و منطقی . من واقعا" به وجود دکتر زارع افتخار میکنم . سعی کن در نوشتن حرمتها رو رعایت کن. نوشته آدم نشانه شخصیت آدم است شاید من تو رو نشناسم ولی خودت که خودت رو می شناسی. آدم نباید هرچه زیر دستش اومد زیر کی بورد تایپ کنه . راجع به حرفهات اول فکر کن. غر زدن راحته ولی یک کم هم تو عمل کن. یک کم هم من عمل کنم . اگه قرار باشه همه بنالند کار درست نمی شه. برای تو هم عزیزم ارزوی موفقیت دارم. خداوند کمکت کنه.

3:01 PM  

Post a Comment

<< Home