احداث یک پایتخت جدید برای ایران ضروری است: مقاله در روزنامه ملت ما- 4-10-89
لزوم تغییر پایتخت ایران ، موضوع مقاله ای بود که در روزنامه ملت ما به تاریخ 4-10-89 نوشتم و متن مقاله را در این لینک در اسکراب و اینجادر سایت روزنامه ملت ما و در زیر بیابید:
دكتر مهدي زارع - اين روزها مجددا بحث تغيير پايتخت از تهران بر سر زبانها افتاده و اينبار مقامات مختلف مسوول اظهارنظرهاي گوناگوني نسبت به بررسي اين موضوع كردهاند. در اين مقاله، ضرورتها و چالشهاي موجود در اين موضوع مورد توجه قرار ميگيرد. در مقاله حاضر مساله انتقال پايتخت (يا انتقال بخشي از نهادها كه موجب گسترش مداوم گستره شهري تهران ميشوند) به عنوان ضرورتي براي كاهش ريسك و كنترل آسيبپذيري و ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران مورد توجه قرار ميگيرد.
محورهاي اصلي درباره مساله تغيير يا انتقال پايتخت عبارت است از:
تهران، پايتخت ايران عملا مركز تمام فعاليتها در كشور شده و همچنان براي جذب جمعيت جذابيت دارد. اين در حالي است كه تهران را ميتوان به عنوان محور بعضي از فعاليتها (نظير آموزش عالي، هايتك و توسعه فناوريهاي نوين در آينده) توسعه داد، ولي بتدريج از مركزيت عام براي تمام امور كشور خارج كرد. به اين منظور ميتوان تمركز رشد در عرصههاي گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهاي گوناگون يا به يك نقطه جديد) منتقل كرد.
پايتخت ايران با مشكلات گوناگون (از تردد، حمل و نقل و دسترسي به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگي هوا و...) دست به گريبان است. اين مسائل را بايد با بهكار گرفتن مديران كارآمد و صرف امكانات گوناگون (نيروي انساني و تجهيزات و بودجه) حل كرد يا حداقل تا حدي التيام داد. مسائل كنوني تهران و رشد آنها با سرعتي رخ ميدهد كه به نظر ميآيد با ترميم مشكلات تهران حتي كارآمدترين مديران نيز نميتوانند چشمانداز توسعه پايدار را براي آينده اين كلانشهر رقم بزنند.
وضع جغرافيايي ايران به نحوي است كه مناطق مختلف آن اقليمهاي گوناگوني دارند. داشتن كلانشهري مانند تهران كه عملا مركز سياسي، آموزشي، صنعتي، بهداشت و درمان و تجاري كل كشور باشد، نياز به جابهجا شدن گروههاي وسيعي از مردم كشور براي رفت و آمد به تهران (يا استقرار در آن) را به دليل توسعه فعاليتهايشان الزامي ميكند. به اين ترتيب بهتر است چند كلانشهر به سامان توسعه يافته، به جاي يك كلانشهر عمده، داشته باشيم.
وضع تهران از نظر قرارگيري بيشتر بخشهاي اخيرا توسعهيافته آن در پهنههاي خطرناك از نظر بلاياي طبيعي (زلزله و حريم گسلهاي فعال، دامنههاي جنبان و احتمال زمينلغزش، ناپايداري و فرونشست زمين، خطر سيل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحي و زيرزميني و خشكسالي در بازههاي چندساله يا چند دهساله) ريسك زندگي را در تهران بهتدريج بيشتر كرده است.
روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرين آمارهاي مركز آمار ايران ادامه يافته است. نتيجه بخشي از اين موضوع، رشد حاشيهنشيني، توسعه ناامني (بويژه در حاشيههاي شهري و شهرهاي جديد) بزهكاري و رشد بيكاري و ساير ناهنجاريها در تهران بزرگ است. چند فرهنگي در تهران عملا به جاي رشد فرهنگي شهر تهران، موجب ناهنجاريهاي فرهنگي، بيفرهنگي و ايجاد امكان براي هجوم ناهنجاريهاي شبهفرهنگي از بيرون كشور به داخل تهران ميشود.
رشد تهران با وضع كنوني، عملا با تخريب فضاها و بافت با هويت
خانه باغهاي گذشته همراه است. پايتختي كه نه هويت امروزي و مدرن داشته باشد و نه هويت ديروزی و گذشته را، ديگر عملا نميتواند پايتخت كشوري با سابقه تمدني و فرهنگي همچون ايران باشد.
آلودگي هوا در تهران به نحوي است كه بويژه در فصل سرما با تلفات ناپيداي همشهريان خردسال و كهنسال ما كه مشكلات تنفسي دارند، همراه است. اين تلفات را ناپيدا ناميدم چرا كه بسياري از كساني كه به اين دليل عمرشان كوتاه ميشود، عملا نه خود و نه ديگران، آنها را در رده تلفات ناشي از آلودگي هوا به حساب نميآورند.
ضرورتهاي يك پايتخت در چند عنوان
عدم تمركز تمام صنايع: در ايران امروز ميتوان تلاشي ستودني را ديد كه از سوي مديران كارآمد براي عدم تمركز با انتقال بعضي از صنايع به بيرون از محدوده شهرهاي بزرگ و انتقال كسب و كار مزاحم (نظير مكانيكي و...) كه از نظر محيطي و صوتي براي شهروندان ايجاد آلودگي ميكنند، به محيطهاي بيرون از محدوده محلات انجام ميشود.
اين تلاش در تهران با ايجاد امكانات جديد و ارزش افزوده فراوان در بخش مسكن از نظر اقتصادي و همچنين تمركز مراكز بهداشتي حساس در محدوده گستره شهري خنثي ميشود. هرچه اين ارزش و سود در تهران بيشتر شود، هر نوع گسترش محدوده شهري به مستقر كردن تعداد هرچه بيشتر مردم (نوعا گروههاي مختلف اصناف، معلمان، كارگران و كارمندان صنايع و ادارات مختلف در شهركهاي اطراف تهران و در مجتمعها و شهركهاي جديد) در مناطق پرخطر شهري ميانجامد.
اين كار در گستره تهران با ايجاد شهركها در اطراف تهران و روي محدودههاي گسل فعال (مثل ساخت شهرك در شمال سعادتآباد روي فراديواره گسل شمال تهران و حتي در شمال محدوده فروشگاه شهروند سعادتآباد) همراه است. ايجاد شهرهاي جديد و شهركهاي مسكوني وابسته به صنايع و اصناف گوناگون در بيرون محدوده شهري تهران يك ضرورت است.
به اين منظور بايد در يك برنامهريزي درازمدت بر اساس يك هدف كلان (يعني توقف رشد فيزيكي و جمعيتي تهران ساماندهي توسعه پايدار در آن) بعضي از صنايع را بتدريج به مناطق ديگر كشور منتقل كرد و ضمنا ايجاد هر نوع جاذبه جمعيت از جمله صنعت جديدي را در داخل يا در اطراف تهران متوقف كرد.
نزديك بودن به مركز كشور: شهر تهران عمدتا به شمال كشور نزديك است. در مقابل نزديك بودن شهر به پهنه شمالي كشور، طي زمان لازم بوده تا پايتختهاي جايگزين در سوي جنوب به شرق و غرب كشور به عنوان مركزيتهاي رده دوم، هم در جهت تسهيل امور مردم بكوشند و هم از بار تهران بكاهند.
واقعيت آن است كه در وضع كنوني، كلانشهرهاي ديگر (شيراز، اصفهان، مشهد، تبريز و...) در موقعيتي نيستند تا نقش پايتختهاي رده دوم را براي كشور بازي كنند و عملا در وضعي مشابه با شهر تهران (از نظر مشكلات) گرچه با مشكلاتي كمتر قرار دارند. از سوي ديگر مشكلاتشان نيز نه در جهت كاستن از بار پايتخت كشور، بلكه در جهت افزايش مسائل تهران است.
بنابراين هيچيك از كلانشهرهاي ديگر پتانسيل جايگزيني به جاي تهران را ندارند و در صورت انتخاب هر كدام به عنوان پايتخت بلافاصله مسائل مشابه به مسائل تهران در همان شهرها تكرار خواهد شد. همچنين هيچيك در موقعيت پايتخت جايگزين نميتوانند مسائل شهر تهران (در موقعيت يك بحران احتمالي) را به درستي بر دوش كشند.
چشمانداز طبيعي مناسب: شهر تهران در موقعيت شمالي دشت كوير مركزي و در منطقهيي گرم و خشك قرار گرفته است. براي فراهم كردن چشمانداز طبيعي زيبا، سالانه بايد هزينههاي زيادي صرف فراهم آوردن فضاي سبز به صورت مصنوعي براي قسمتهاي مختلف بزرگراهها و ميدانهاي شهر شود. با اين حال ميبينيم كه به رغم وجود منطقهيي با چشمانداز طبيعي زيبا در شمال شهر (شميران) عملا با تبديل باغات و فضاي سبز طبيعي به مجتمعهاي مسكوني، آپارتمان و برج، عملا همين منظر طبيعي نيز از شهر تهران به تدريج دريغ ميشود.
زيرساخت مناسب و امكان زيستن با استانداردهاي امروزي: استاندارد براي زيست مناسب به زيرساختهاي مناسب نظير مترو، فرودگاه، فضاهاي تفريحي، شبكه حمل و نقل سطحي و... نياز دارد. وضع بافت كنوني شهر تهران فراهم كردن چنين امكاني را عملا بسيار مشكل ميسازد. هر نوع تغيير در بافت شهر كنوني تهران براي استانداردسازي زيرساختها به نحوي كه به كلانشهري امروزي تبديل شود عملا بسيار پرهزينه است و در صورت موفقيت نيز با افزايش جاذبه شهري به مشكلات شهر كنوني تهران خواهد افزود.
قرارگيري در پهنههاي كمتر خطرناك از نظر بلاياي طبيعي: شهر تهران در پاي دامنههاي رشتهكوههاي البرز و در شمال مركزي ايران، در موقعيتي پرخطر از نظر لرزهخيزي قراردارد. خطر رخداد يك زلزله بزرگ و ايجاد فاجعه براي كل كشور، سيل و بحرانهاي ناشي از آن، زمينلغزش در دامنههاي شمالي شهر تهران و فرونشست زمين در بخشهاي جنوبي آن در بخشهاي مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا پايتختي براي كشور ساخته شود كه از نظر تمام جنبههاي خطرهاي طبيعي به نسبت كمخطر بوده و ميزان ريسك و آسيبپذيري آن از نظر موقعيت طبيعي و وجود زيرساختهاي مقاوم، پايين باشد.
اهميت محيط زيست و رعايت استانداردهاي توسعه پايدار: در شهر كنوني تهران ضمن عدم رعايت استانداردهاي اوليه زيستمحيطي نظير فضاي سبز و پاكي هوا (كه در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت كاهش شاخصهاي پيشرفتهايم)، با ساختوساز بيشتر، ضمن رشد اقتصادي متمركز در پايتخت، توسعهيي بشدت ناپايدار رخ داده است. هنگامي كه درشمال شهر تهران در محدوده منابع طبيعي حاشيه (سابق) شهر تهران، در سوهانك، دارآباد، نياوران، دربند، فرحزاد و كن آپارتمان، مجتمع و شهرك ايجاد شده، ضمن اينكه به حريم منابع طبيعي جنوب البرز تجاوز شده است، ميتوان بارزترين جنبههاي ناپايداري توسعه را مشاهده كرد (چنين مسائلي امروزه در شمال ولنجك و در نزديكي تلهكابين توچال، شمال سعادتآباد، سوهانك، مينيسيتي، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نياوران، شهرك نفت در شمال پونك و فرحزاد و شهرك جديد ايجاد شده در ناحيه شمال روستاي سابق كن در شمال تهران ديده ميشود. همين مسائل در شهركهاي باغميشه و فازهاي مختلف بانك صادرات، كوي ارم، منطقه شمال فرودگاه و كل محدوده بزرگراه كمربندي شمالي شهر تبريز به طريق مشابهي وجود دارد) . در چنين شرايطي لازم است تا در شهري جديد كه بايد در يك مكان جديد ساخته شود، براي آينده چشماندازي مثبت و روشن از ديد توسعه پايدار بتوان برنامهريزي كرد.
مساله آلودگي هوا: مسالهيي كه هر ساله در فصل سرما تهران را با بحران مواجه ميكند، آلودگي هواست. امسال شهر تهران با بيش از 30 روز هواي پايدار و وضع آلودگي در حالت هشدار تا اضطرار ركورد دار آلودگي هوا در دنيا شد. وزارت بهداشت اعلام كرد كه بيش از 3 هزار و 600 نفر سال 88 در تهران بر اثر آلودگي هوا فوت كردهاند. البته در زمانهاي ديگر در طول سال نيز آلودگي هوا موجب كاهش سطح سلامت و گسترش انواع بيماريهاي تنفسي و ريوي در شهر تهران ميشود. بخشي از اين موضوع بهموقعيت فيزيوگرافيك شهر تهران مربوط است، به نحوي كه امكان مناسب براي تهويه هواي شهر به دليل محاصره بودن آن از 3 طرف با كوههاي بلند است. در پايتخت جديد به اين مساله از نظر وضع توپوگرافي و همچنين از ديدگاه ساماندهي منابع آلودهكننده هوا لازم است توجه شود.
جاذبههاي شهري و گردشگري: شهر كنوني تهران از نظر جاذبههاي معماري و چشماندازهاي شهري بسيار فقير مينمايد. اين در حالي است كه پايتخت شايسته براي كشور ما بايد داراي بافت زيبا و با جاذبه گردشگري براي ساكنان و مسافرانش باشد. اين موضوع را بايد در مكان پايتخت جديد ساماندهي كرد.
ايمني زيرساخت اصلي حكومتي: قرارگيري بيشتر زيرساختهاي اصلي حكومت در مكان كنوني شهر تهران آسيبپذيري كلي كشور را در شرايط يك بحران (مثلا يك زلزله بزرگ) بسيار زياد ميكند. لازم است تا در پايتخت جديد زيرساختهاي حكومتي، نظير ساختمان دولت، مجلس و قوه قضاييه با استانداردهاي امروزي ايجاد شود يا حداقل بخشهاي مهمي از آنها به آن پايتخت منتقل شود.
شاخصهاي توسعه انساني: هر ساله شاخصهاي توسعه انساني در كشورهاي مختلف جهان توسط سازمان ملل متحد سنجيده ميشوند و معمولا كشور ما در ميانههاي جدول ردهبندي كشورها قرار ميگيرد. لازم است تا با استانداردسازي معيارهاي توسعه در مكاني كه به عنوان پايتخت جديد انتخاب ميشود به رشد شاخصهاي توسعه انساني در كشور كمك كنيم. البته بعضي از متخصصان بخشي از مساله رده پايين قرار گرفتن كشور در چنين جدولي را به دليل عدم اطلاعرساني مناسب ميدانند و نابساماني در گردآوري دادهها را به عنوان يكي از دلايل مهم چنين مسالهيي اعلام ميكنند. به هر حال با ايجاد پايتختي جديد ميتوان چنين ساماندهي را براي كل كشور به نحو مناسبتري مديريت كرد.
وجهه جهاني كشور: وضع كنوني شهر تهران به عنوان پايتخت شايسته كشور ايران نيست. وجهه جهاني كشور ايجاب ميكند تا با ايجاد يك پايتخت ايمن و مدرن و براساس شاخصهاي فرهنگي ايراني- اسلامي در سده بيست و يكم، نمادي از پيشرفت در عرصه شهرسازي نوين در دنياي كنوني معرفي كرد.
شهر نماد تمدن ايراني- اسلامي: در 200 سال اخير شهر تهران به عنوان پايتخت ايران بوده است. اين شهر شاخصهاي شهري نماد تمدن گذشته فرهنگي كشور را يا از ابتدا نداشته يا طي زمان و به تدريج نمادهاي شاخص فرهنگي-تمدني ايجاد شده در تهران از ميان رفته است. لازم است تا در پايتخت جديد به چنين شاخصي توجه شود و شهري كه نماد تمدن پرافتخار ايراني-اسلامي باشد و ضمنا آيندهيي روشن را براي برپايي تمدني شكوفا در كل كشور راهبري كند، بنا شود. ضمنا همزمان براي بازسازي هويت فرهنگي شهري در تهران تلاش كرد.
بافت سامانيافته و يكدست شهري: كلانشهر كنوني تهران مكانهاي گوناگون زيستي را به صورت محلات فقيرنشين و ثروتمند با توزيع نامتوازن فضاي زيستشهري شامل ميشود. در چنين وضعي، توزيع امكانات هم در جاهاي گوناگون اين كلانشهر (كه در واقع يك مجموعه شهري متشكل از چندين محدوده شهري با هويتهاي مختلف است) نامتوازن است و اين موضوع نيز زيبنده پايتخت كشور ما نيست. در يك پايتخت جديد ميتوان با عنايت به هويت ملي و ديني مردم كشور ما، نسبت به شكلگيري يك شهر مدرن با يكدستي و توزيع برابر امكانات اقدام كرد.
مساله ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران: آنچه كه باقي ميماند اين است كه آيا با تغيير پايتخت، قصد داريم تا شهر تهران كنوني و مردم آن را فراموش كنيم و فقط امكانات كشور را صرف ساخت پايتختي جديد كنيم كه در آن مسوولان و خانوادههايشان ايمن باشند و راحتتر زندگي كنند؟ (معمولا اين انتقاد مهمي است كه در مقابل نظريه انتقال پايتخت به شهري ديگر مطرح ميشود) پاسخ آن است كه نخستين كاري كه براي ساماندهي شهر كنوني تهران بايد بكنيم آن است كه رشد محدوده شهري و رشد جمعيت در تهران را بايد به صفر برسانيم. فقط در چنين شرايطي است كه از افزودن بر معضلات تهران ميتوان جلوگيري كرد و با طي كردن برنامهيي مناسب به ساماندهي محدوده شهري تهران پرداخت.
لزوم اجتناب از انتقال پايتخت به يك كلانشهر موجود: يكي از بحثهاي موجود درباره تغيير و انتقال پايتخت آن بوده كه اگر پايتخت به
هر يك از كلانشهرهاي موجود (مثلا اصفهان، سمنان، يزد يا شيراز در مركز يا جنوب ايران) منتقل شود، مسائل تهران به تدريج به آن نواحي منتقل ميشود و عملا به جاي حل مشكل، با صرف هزينه، فقط آن را جابهجا كردهايم. واقعيت آن است كه اين نظر درست است ولي پاسخ آن است كه در صورتي كه براي انتقال پايتخت به مكاني جديد (در واقع ايجاد يك پايتخت كاملا جديد) برنامهريزي شود، ديگر مشكلي براي ساير شهرهاي بزرگ كشور ايجاد نخواهد شد.
تجربه ساير كشورها
در كشورهاي مختلف دنيا تجربه انتقال پايتخت به دلايل گوناگون (از جمله خطر بالاي زمينلرزه) عملياتي شده و نتايج خوبي نيز به دست آمده است. در ابتداي سده بيستم و در هنگام تشكيل كشور جمهوري تركيه، پايتخت از استانبول به آنكارا منتقل شد. امروزه ميتوان گفت كه آنكارا علاوه بر مدرنتر بودن (از استانبول) در معرض خطر پايينتري از ديدگاه رخداد يك زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسيبپذيري آن نيز بسيار كمتر است. در مقابل، استانبول (مثل تهران) ريسك بسيار بالايي از نظر يك زمينلرزه مخرب احتمالي دارد. در سوي ديگر در همسايگي ما، در كشور جمهوري اسلامي پاكستان در اوايل دهه 60 ميلادي پايتخت از كراچي به منطقهيي سرسبز و زيبا در حدود 40 كيلومتري شهر راولپندي آن روزگار منتقل شد كه نام اسلامآباد را روي آن گذاشتند. شهر اسلامآباد البته با پهنههاي پرخطر از ديدگاه خطر گسلش زمينلرزه (در اثر گسلش احتمالي در پهنه سينتكس هزاره و گسل جيهلوم كه از نزديكي اسلامآباد عبور ميكند) فاصله كمي دارد، ولي مدرنترين شهر پاكستان است و استاندارد زندگي شهري در آن از هر نقطه ديگري در اين كشور بالاتر است. اين تجربه در كشور كازاخستان (كه در ايران با نام قزاقستان از آن ياد ميشود) دقيقا به دليل خطر زلزله در حدود 10 سال قبل رخ داد و در كشورهاي ديگري مثل استراليا نيز تجربه شده است. ضمنا در كشوري مثل سريلانكا نيز شخصا شاهد آن بودهام كه با وجود عدم تغيير رسمي پايتخت، عملا تمام نهادهاي مهم حكومتي به منطقهيي خارج از كلمبو (پايتخت) منتقل شده است. در كشوري مانند آلمان نيز به دليل رخداد جنگ جهاني دوم و شكست اين كشور در جنگ و ايجاد كشورهاي آلمان شرقي و غربي و به وجود آمدن 2 پايتخت در برلين شرقي و بن به ترتيب براي آلمان دموكراتيك و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پايتخت به شهر يكپارچه برلين، تجربيات بسيار مفيدي در اين مورد به صورت مدون وجود دارد. جالب است كه اين جابهجا شدن پايتخت در كشور آلمان در حدود 50 سال رخ داد و با برنامهريزي، كوشش، نظم و جديتي كه در آلمانيها سراغ داريم، هرگز موجب ايجاد بحران در اين كشور نشده است. در امريكاي جنوبي نيز در كشور برزيل، با ايجاد شهري جديد به نام برازيليا در مركز اين كشور، تجربيات بسيار جالبي در اين مورد وجود دارد كه به باور نگارنده ميتواند در ايران نيز مورد استفاده قرار گيرد. در اين حال به مرور، مدون كردن و لحاظ كردن تجربيات همسايگانمان (پاكستان و تركيه) ميتوان به مسائل، هزينهها و دستاوردهاي چنين تجربهيي در كشوري نظير كشور خود دست بيابيم و آن را در كشور به كار بريم. ضمنا از ياد نبريم كه در كشور كوچك جنوبي خليج فارس (امارات متحده عربي) با ايجاد مراكز گوناگون سياسي، تجاري، توريستي و... در امارتهاي مختلف كشور، بويژه با توسعه چشمگير بندر دوبي به تدريج در 20 سال گذشته و با برنامه بسيار جالبي كه براي توسعه اين بندر تا سال 2025 وجود دارد، ميتوان به ارزش افزودههاي بسيار در عرصه اقتصاد ملي و بينالمللي دست يافت. نقش پايتخت كشور و شهرسازي نوين و مدرن در ايران براي توسعه كشور، ايمنسازي تهران، كمتر كردن ريسك رخداد زلزله براي مديريت كلان كشور و ايجاد نمادي از تمدن ايراني در قرن آينده و جذب گردشگر و نشان دادن جنبههاي مثبت مديريت راهبردي، كلان و آيندهنگر براي كشور بسيار مهم است و تمام برآوردهاي SWOT (هزينه، فايده، سود و زيان) نشان از فايدهبخش بودن و ارزشمند بودن تلاش كردن و هزينه كردن در اين راه است.
نتيجهگيري
با توجه به ملاحظات گوناگون، جاهاي گوناگوني از ايران كمتر در معرض خطرهاي طبيعي نظير زلزله و سيل هستند و منابع طبيعي قابل استفاده صحيح، بيشتر در دسترس است (بويژه در پهنه نوار سنندج)، سيرجان (مثلا ناحيهيي در نزديكي گلپايگان يا ملاير) ميتوان ناحيهيي را كه از نظر دسترسي، آب و هوا، آب زيرزميني، امنيت و آسايش براي نسلهاي بعدي مناسب باشد، انتخاب و بر اساس لحاظ كردن موارد گوناگون به عنوان شاخصهاي توسعه انساني و معيارهاي توسعه پايدار، شهري براي پايتختي ايران قرن بيستويكم طراحي كرد و ساخت. اين شهر جديد بايد مركز اداري و حكومتي و همچنين مركز علم و فناوريهاي پيشرفته و شايسته مركزيت براي غرب آسيا در آينده باشد. مديران و برنامهريزان كارآمد بايد به كار آيند تا با شهرسازي مدرن، درنظر گرفتن معيارهاي طراحي سنتي و نمادهاي ملي و مذهبي ايران و آيندهنگري از نظر ايجاد زير ساخت، همزمان با احداث شهر، نظير مترو و فرودگاه مدرن و پيشرفته، شهري قابل سكونت و شايسته نام ايران ايجاد كنند.
*دانشيار و معاون پژوهشي و فناوري پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله
سرپرست مركز ملي پيشبيني زلزله پژوهشگاه
mzare@iiees. ac. ir
دكتر مهدي زارع - اين روزها مجددا بحث تغيير پايتخت از تهران بر سر زبانها افتاده و اينبار مقامات مختلف مسوول اظهارنظرهاي گوناگوني نسبت به بررسي اين موضوع كردهاند. در اين مقاله، ضرورتها و چالشهاي موجود در اين موضوع مورد توجه قرار ميگيرد. در مقاله حاضر مساله انتقال پايتخت (يا انتقال بخشي از نهادها كه موجب گسترش مداوم گستره شهري تهران ميشوند) به عنوان ضرورتي براي كاهش ريسك و كنترل آسيبپذيري و ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران مورد توجه قرار ميگيرد.
محورهاي اصلي درباره مساله تغيير يا انتقال پايتخت عبارت است از:
تهران، پايتخت ايران عملا مركز تمام فعاليتها در كشور شده و همچنان براي جذب جمعيت جذابيت دارد. اين در حالي است كه تهران را ميتوان به عنوان محور بعضي از فعاليتها (نظير آموزش عالي، هايتك و توسعه فناوريهاي نوين در آينده) توسعه داد، ولي بتدريج از مركزيت عام براي تمام امور كشور خارج كرد. به اين منظور ميتوان تمركز رشد در عرصههاي گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهاي گوناگون يا به يك نقطه جديد) منتقل كرد.
پايتخت ايران با مشكلات گوناگون (از تردد، حمل و نقل و دسترسي به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگي هوا و...) دست به گريبان است. اين مسائل را بايد با بهكار گرفتن مديران كارآمد و صرف امكانات گوناگون (نيروي انساني و تجهيزات و بودجه) حل كرد يا حداقل تا حدي التيام داد. مسائل كنوني تهران و رشد آنها با سرعتي رخ ميدهد كه به نظر ميآيد با ترميم مشكلات تهران حتي كارآمدترين مديران نيز نميتوانند چشمانداز توسعه پايدار را براي آينده اين كلانشهر رقم بزنند.
وضع جغرافيايي ايران به نحوي است كه مناطق مختلف آن اقليمهاي گوناگوني دارند. داشتن كلانشهري مانند تهران كه عملا مركز سياسي، آموزشي، صنعتي، بهداشت و درمان و تجاري كل كشور باشد، نياز به جابهجا شدن گروههاي وسيعي از مردم كشور براي رفت و آمد به تهران (يا استقرار در آن) را به دليل توسعه فعاليتهايشان الزامي ميكند. به اين ترتيب بهتر است چند كلانشهر به سامان توسعه يافته، به جاي يك كلانشهر عمده، داشته باشيم.
وضع تهران از نظر قرارگيري بيشتر بخشهاي اخيرا توسعهيافته آن در پهنههاي خطرناك از نظر بلاياي طبيعي (زلزله و حريم گسلهاي فعال، دامنههاي جنبان و احتمال زمينلغزش، ناپايداري و فرونشست زمين، خطر سيل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحي و زيرزميني و خشكسالي در بازههاي چندساله يا چند دهساله) ريسك زندگي را در تهران بهتدريج بيشتر كرده است.
روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرين آمارهاي مركز آمار ايران ادامه يافته است. نتيجه بخشي از اين موضوع، رشد حاشيهنشيني، توسعه ناامني (بويژه در حاشيههاي شهري و شهرهاي جديد) بزهكاري و رشد بيكاري و ساير ناهنجاريها در تهران بزرگ است. چند فرهنگي در تهران عملا به جاي رشد فرهنگي شهر تهران، موجب ناهنجاريهاي فرهنگي، بيفرهنگي و ايجاد امكان براي هجوم ناهنجاريهاي شبهفرهنگي از بيرون كشور به داخل تهران ميشود.
رشد تهران با وضع كنوني، عملا با تخريب فضاها و بافت با هويت
خانه باغهاي گذشته همراه است. پايتختي كه نه هويت امروزي و مدرن داشته باشد و نه هويت ديروزی و گذشته را، ديگر عملا نميتواند پايتخت كشوري با سابقه تمدني و فرهنگي همچون ايران باشد.
آلودگي هوا در تهران به نحوي است كه بويژه در فصل سرما با تلفات ناپيداي همشهريان خردسال و كهنسال ما كه مشكلات تنفسي دارند، همراه است. اين تلفات را ناپيدا ناميدم چرا كه بسياري از كساني كه به اين دليل عمرشان كوتاه ميشود، عملا نه خود و نه ديگران، آنها را در رده تلفات ناشي از آلودگي هوا به حساب نميآورند.
ضرورتهاي يك پايتخت در چند عنوان
عدم تمركز تمام صنايع: در ايران امروز ميتوان تلاشي ستودني را ديد كه از سوي مديران كارآمد براي عدم تمركز با انتقال بعضي از صنايع به بيرون از محدوده شهرهاي بزرگ و انتقال كسب و كار مزاحم (نظير مكانيكي و...) كه از نظر محيطي و صوتي براي شهروندان ايجاد آلودگي ميكنند، به محيطهاي بيرون از محدوده محلات انجام ميشود.
اين تلاش در تهران با ايجاد امكانات جديد و ارزش افزوده فراوان در بخش مسكن از نظر اقتصادي و همچنين تمركز مراكز بهداشتي حساس در محدوده گستره شهري خنثي ميشود. هرچه اين ارزش و سود در تهران بيشتر شود، هر نوع گسترش محدوده شهري به مستقر كردن تعداد هرچه بيشتر مردم (نوعا گروههاي مختلف اصناف، معلمان، كارگران و كارمندان صنايع و ادارات مختلف در شهركهاي اطراف تهران و در مجتمعها و شهركهاي جديد) در مناطق پرخطر شهري ميانجامد.
اين كار در گستره تهران با ايجاد شهركها در اطراف تهران و روي محدودههاي گسل فعال (مثل ساخت شهرك در شمال سعادتآباد روي فراديواره گسل شمال تهران و حتي در شمال محدوده فروشگاه شهروند سعادتآباد) همراه است. ايجاد شهرهاي جديد و شهركهاي مسكوني وابسته به صنايع و اصناف گوناگون در بيرون محدوده شهري تهران يك ضرورت است.
به اين منظور بايد در يك برنامهريزي درازمدت بر اساس يك هدف كلان (يعني توقف رشد فيزيكي و جمعيتي تهران ساماندهي توسعه پايدار در آن) بعضي از صنايع را بتدريج به مناطق ديگر كشور منتقل كرد و ضمنا ايجاد هر نوع جاذبه جمعيت از جمله صنعت جديدي را در داخل يا در اطراف تهران متوقف كرد.
نزديك بودن به مركز كشور: شهر تهران عمدتا به شمال كشور نزديك است. در مقابل نزديك بودن شهر به پهنه شمالي كشور، طي زمان لازم بوده تا پايتختهاي جايگزين در سوي جنوب به شرق و غرب كشور به عنوان مركزيتهاي رده دوم، هم در جهت تسهيل امور مردم بكوشند و هم از بار تهران بكاهند.
واقعيت آن است كه در وضع كنوني، كلانشهرهاي ديگر (شيراز، اصفهان، مشهد، تبريز و...) در موقعيتي نيستند تا نقش پايتختهاي رده دوم را براي كشور بازي كنند و عملا در وضعي مشابه با شهر تهران (از نظر مشكلات) گرچه با مشكلاتي كمتر قرار دارند. از سوي ديگر مشكلاتشان نيز نه در جهت كاستن از بار پايتخت كشور، بلكه در جهت افزايش مسائل تهران است.
بنابراين هيچيك از كلانشهرهاي ديگر پتانسيل جايگزيني به جاي تهران را ندارند و در صورت انتخاب هر كدام به عنوان پايتخت بلافاصله مسائل مشابه به مسائل تهران در همان شهرها تكرار خواهد شد. همچنين هيچيك در موقعيت پايتخت جايگزين نميتوانند مسائل شهر تهران (در موقعيت يك بحران احتمالي) را به درستي بر دوش كشند.
چشمانداز طبيعي مناسب: شهر تهران در موقعيت شمالي دشت كوير مركزي و در منطقهيي گرم و خشك قرار گرفته است. براي فراهم كردن چشمانداز طبيعي زيبا، سالانه بايد هزينههاي زيادي صرف فراهم آوردن فضاي سبز به صورت مصنوعي براي قسمتهاي مختلف بزرگراهها و ميدانهاي شهر شود. با اين حال ميبينيم كه به رغم وجود منطقهيي با چشمانداز طبيعي زيبا در شمال شهر (شميران) عملا با تبديل باغات و فضاي سبز طبيعي به مجتمعهاي مسكوني، آپارتمان و برج، عملا همين منظر طبيعي نيز از شهر تهران به تدريج دريغ ميشود.
زيرساخت مناسب و امكان زيستن با استانداردهاي امروزي: استاندارد براي زيست مناسب به زيرساختهاي مناسب نظير مترو، فرودگاه، فضاهاي تفريحي، شبكه حمل و نقل سطحي و... نياز دارد. وضع بافت كنوني شهر تهران فراهم كردن چنين امكاني را عملا بسيار مشكل ميسازد. هر نوع تغيير در بافت شهر كنوني تهران براي استانداردسازي زيرساختها به نحوي كه به كلانشهري امروزي تبديل شود عملا بسيار پرهزينه است و در صورت موفقيت نيز با افزايش جاذبه شهري به مشكلات شهر كنوني تهران خواهد افزود.
قرارگيري در پهنههاي كمتر خطرناك از نظر بلاياي طبيعي: شهر تهران در پاي دامنههاي رشتهكوههاي البرز و در شمال مركزي ايران، در موقعيتي پرخطر از نظر لرزهخيزي قراردارد. خطر رخداد يك زلزله بزرگ و ايجاد فاجعه براي كل كشور، سيل و بحرانهاي ناشي از آن، زمينلغزش در دامنههاي شمالي شهر تهران و فرونشست زمين در بخشهاي جنوبي آن در بخشهاي مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا پايتختي براي كشور ساخته شود كه از نظر تمام جنبههاي خطرهاي طبيعي به نسبت كمخطر بوده و ميزان ريسك و آسيبپذيري آن از نظر موقعيت طبيعي و وجود زيرساختهاي مقاوم، پايين باشد.
اهميت محيط زيست و رعايت استانداردهاي توسعه پايدار: در شهر كنوني تهران ضمن عدم رعايت استانداردهاي اوليه زيستمحيطي نظير فضاي سبز و پاكي هوا (كه در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت كاهش شاخصهاي پيشرفتهايم)، با ساختوساز بيشتر، ضمن رشد اقتصادي متمركز در پايتخت، توسعهيي بشدت ناپايدار رخ داده است. هنگامي كه درشمال شهر تهران در محدوده منابع طبيعي حاشيه (سابق) شهر تهران، در سوهانك، دارآباد، نياوران، دربند، فرحزاد و كن آپارتمان، مجتمع و شهرك ايجاد شده، ضمن اينكه به حريم منابع طبيعي جنوب البرز تجاوز شده است، ميتوان بارزترين جنبههاي ناپايداري توسعه را مشاهده كرد (چنين مسائلي امروزه در شمال ولنجك و در نزديكي تلهكابين توچال، شمال سعادتآباد، سوهانك، مينيسيتي، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نياوران، شهرك نفت در شمال پونك و فرحزاد و شهرك جديد ايجاد شده در ناحيه شمال روستاي سابق كن در شمال تهران ديده ميشود. همين مسائل در شهركهاي باغميشه و فازهاي مختلف بانك صادرات، كوي ارم، منطقه شمال فرودگاه و كل محدوده بزرگراه كمربندي شمالي شهر تبريز به طريق مشابهي وجود دارد) . در چنين شرايطي لازم است تا در شهري جديد كه بايد در يك مكان جديد ساخته شود، براي آينده چشماندازي مثبت و روشن از ديد توسعه پايدار بتوان برنامهريزي كرد.
مساله آلودگي هوا: مسالهيي كه هر ساله در فصل سرما تهران را با بحران مواجه ميكند، آلودگي هواست. امسال شهر تهران با بيش از 30 روز هواي پايدار و وضع آلودگي در حالت هشدار تا اضطرار ركورد دار آلودگي هوا در دنيا شد. وزارت بهداشت اعلام كرد كه بيش از 3 هزار و 600 نفر سال 88 در تهران بر اثر آلودگي هوا فوت كردهاند. البته در زمانهاي ديگر در طول سال نيز آلودگي هوا موجب كاهش سطح سلامت و گسترش انواع بيماريهاي تنفسي و ريوي در شهر تهران ميشود. بخشي از اين موضوع بهموقعيت فيزيوگرافيك شهر تهران مربوط است، به نحوي كه امكان مناسب براي تهويه هواي شهر به دليل محاصره بودن آن از 3 طرف با كوههاي بلند است. در پايتخت جديد به اين مساله از نظر وضع توپوگرافي و همچنين از ديدگاه ساماندهي منابع آلودهكننده هوا لازم است توجه شود.
جاذبههاي شهري و گردشگري: شهر كنوني تهران از نظر جاذبههاي معماري و چشماندازهاي شهري بسيار فقير مينمايد. اين در حالي است كه پايتخت شايسته براي كشور ما بايد داراي بافت زيبا و با جاذبه گردشگري براي ساكنان و مسافرانش باشد. اين موضوع را بايد در مكان پايتخت جديد ساماندهي كرد.
ايمني زيرساخت اصلي حكومتي: قرارگيري بيشتر زيرساختهاي اصلي حكومت در مكان كنوني شهر تهران آسيبپذيري كلي كشور را در شرايط يك بحران (مثلا يك زلزله بزرگ) بسيار زياد ميكند. لازم است تا در پايتخت جديد زيرساختهاي حكومتي، نظير ساختمان دولت، مجلس و قوه قضاييه با استانداردهاي امروزي ايجاد شود يا حداقل بخشهاي مهمي از آنها به آن پايتخت منتقل شود.
شاخصهاي توسعه انساني: هر ساله شاخصهاي توسعه انساني در كشورهاي مختلف جهان توسط سازمان ملل متحد سنجيده ميشوند و معمولا كشور ما در ميانههاي جدول ردهبندي كشورها قرار ميگيرد. لازم است تا با استانداردسازي معيارهاي توسعه در مكاني كه به عنوان پايتخت جديد انتخاب ميشود به رشد شاخصهاي توسعه انساني در كشور كمك كنيم. البته بعضي از متخصصان بخشي از مساله رده پايين قرار گرفتن كشور در چنين جدولي را به دليل عدم اطلاعرساني مناسب ميدانند و نابساماني در گردآوري دادهها را به عنوان يكي از دلايل مهم چنين مسالهيي اعلام ميكنند. به هر حال با ايجاد پايتختي جديد ميتوان چنين ساماندهي را براي كل كشور به نحو مناسبتري مديريت كرد.
وجهه جهاني كشور: وضع كنوني شهر تهران به عنوان پايتخت شايسته كشور ايران نيست. وجهه جهاني كشور ايجاب ميكند تا با ايجاد يك پايتخت ايمن و مدرن و براساس شاخصهاي فرهنگي ايراني- اسلامي در سده بيست و يكم، نمادي از پيشرفت در عرصه شهرسازي نوين در دنياي كنوني معرفي كرد.
شهر نماد تمدن ايراني- اسلامي: در 200 سال اخير شهر تهران به عنوان پايتخت ايران بوده است. اين شهر شاخصهاي شهري نماد تمدن گذشته فرهنگي كشور را يا از ابتدا نداشته يا طي زمان و به تدريج نمادهاي شاخص فرهنگي-تمدني ايجاد شده در تهران از ميان رفته است. لازم است تا در پايتخت جديد به چنين شاخصي توجه شود و شهري كه نماد تمدن پرافتخار ايراني-اسلامي باشد و ضمنا آيندهيي روشن را براي برپايي تمدني شكوفا در كل كشور راهبري كند، بنا شود. ضمنا همزمان براي بازسازي هويت فرهنگي شهري در تهران تلاش كرد.
بافت سامانيافته و يكدست شهري: كلانشهر كنوني تهران مكانهاي گوناگون زيستي را به صورت محلات فقيرنشين و ثروتمند با توزيع نامتوازن فضاي زيستشهري شامل ميشود. در چنين وضعي، توزيع امكانات هم در جاهاي گوناگون اين كلانشهر (كه در واقع يك مجموعه شهري متشكل از چندين محدوده شهري با هويتهاي مختلف است) نامتوازن است و اين موضوع نيز زيبنده پايتخت كشور ما نيست. در يك پايتخت جديد ميتوان با عنايت به هويت ملي و ديني مردم كشور ما، نسبت به شكلگيري يك شهر مدرن با يكدستي و توزيع برابر امكانات اقدام كرد.
مساله ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران: آنچه كه باقي ميماند اين است كه آيا با تغيير پايتخت، قصد داريم تا شهر تهران كنوني و مردم آن را فراموش كنيم و فقط امكانات كشور را صرف ساخت پايتختي جديد كنيم كه در آن مسوولان و خانوادههايشان ايمن باشند و راحتتر زندگي كنند؟ (معمولا اين انتقاد مهمي است كه در مقابل نظريه انتقال پايتخت به شهري ديگر مطرح ميشود) پاسخ آن است كه نخستين كاري كه براي ساماندهي شهر كنوني تهران بايد بكنيم آن است كه رشد محدوده شهري و رشد جمعيت در تهران را بايد به صفر برسانيم. فقط در چنين شرايطي است كه از افزودن بر معضلات تهران ميتوان جلوگيري كرد و با طي كردن برنامهيي مناسب به ساماندهي محدوده شهري تهران پرداخت.
لزوم اجتناب از انتقال پايتخت به يك كلانشهر موجود: يكي از بحثهاي موجود درباره تغيير و انتقال پايتخت آن بوده كه اگر پايتخت به
هر يك از كلانشهرهاي موجود (مثلا اصفهان، سمنان، يزد يا شيراز در مركز يا جنوب ايران) منتقل شود، مسائل تهران به تدريج به آن نواحي منتقل ميشود و عملا به جاي حل مشكل، با صرف هزينه، فقط آن را جابهجا كردهايم. واقعيت آن است كه اين نظر درست است ولي پاسخ آن است كه در صورتي كه براي انتقال پايتخت به مكاني جديد (در واقع ايجاد يك پايتخت كاملا جديد) برنامهريزي شود، ديگر مشكلي براي ساير شهرهاي بزرگ كشور ايجاد نخواهد شد.
تجربه ساير كشورها
در كشورهاي مختلف دنيا تجربه انتقال پايتخت به دلايل گوناگون (از جمله خطر بالاي زمينلرزه) عملياتي شده و نتايج خوبي نيز به دست آمده است. در ابتداي سده بيستم و در هنگام تشكيل كشور جمهوري تركيه، پايتخت از استانبول به آنكارا منتقل شد. امروزه ميتوان گفت كه آنكارا علاوه بر مدرنتر بودن (از استانبول) در معرض خطر پايينتري از ديدگاه رخداد يك زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسيبپذيري آن نيز بسيار كمتر است. در مقابل، استانبول (مثل تهران) ريسك بسيار بالايي از نظر يك زمينلرزه مخرب احتمالي دارد. در سوي ديگر در همسايگي ما، در كشور جمهوري اسلامي پاكستان در اوايل دهه 60 ميلادي پايتخت از كراچي به منطقهيي سرسبز و زيبا در حدود 40 كيلومتري شهر راولپندي آن روزگار منتقل شد كه نام اسلامآباد را روي آن گذاشتند. شهر اسلامآباد البته با پهنههاي پرخطر از ديدگاه خطر گسلش زمينلرزه (در اثر گسلش احتمالي در پهنه سينتكس هزاره و گسل جيهلوم كه از نزديكي اسلامآباد عبور ميكند) فاصله كمي دارد، ولي مدرنترين شهر پاكستان است و استاندارد زندگي شهري در آن از هر نقطه ديگري در اين كشور بالاتر است. اين تجربه در كشور كازاخستان (كه در ايران با نام قزاقستان از آن ياد ميشود) دقيقا به دليل خطر زلزله در حدود 10 سال قبل رخ داد و در كشورهاي ديگري مثل استراليا نيز تجربه شده است. ضمنا در كشوري مثل سريلانكا نيز شخصا شاهد آن بودهام كه با وجود عدم تغيير رسمي پايتخت، عملا تمام نهادهاي مهم حكومتي به منطقهيي خارج از كلمبو (پايتخت) منتقل شده است. در كشوري مانند آلمان نيز به دليل رخداد جنگ جهاني دوم و شكست اين كشور در جنگ و ايجاد كشورهاي آلمان شرقي و غربي و به وجود آمدن 2 پايتخت در برلين شرقي و بن به ترتيب براي آلمان دموكراتيك و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پايتخت به شهر يكپارچه برلين، تجربيات بسيار مفيدي در اين مورد به صورت مدون وجود دارد. جالب است كه اين جابهجا شدن پايتخت در كشور آلمان در حدود 50 سال رخ داد و با برنامهريزي، كوشش، نظم و جديتي كه در آلمانيها سراغ داريم، هرگز موجب ايجاد بحران در اين كشور نشده است. در امريكاي جنوبي نيز در كشور برزيل، با ايجاد شهري جديد به نام برازيليا در مركز اين كشور، تجربيات بسيار جالبي در اين مورد وجود دارد كه به باور نگارنده ميتواند در ايران نيز مورد استفاده قرار گيرد. در اين حال به مرور، مدون كردن و لحاظ كردن تجربيات همسايگانمان (پاكستان و تركيه) ميتوان به مسائل، هزينهها و دستاوردهاي چنين تجربهيي در كشوري نظير كشور خود دست بيابيم و آن را در كشور به كار بريم. ضمنا از ياد نبريم كه در كشور كوچك جنوبي خليج فارس (امارات متحده عربي) با ايجاد مراكز گوناگون سياسي، تجاري، توريستي و... در امارتهاي مختلف كشور، بويژه با توسعه چشمگير بندر دوبي به تدريج در 20 سال گذشته و با برنامه بسيار جالبي كه براي توسعه اين بندر تا سال 2025 وجود دارد، ميتوان به ارزش افزودههاي بسيار در عرصه اقتصاد ملي و بينالمللي دست يافت. نقش پايتخت كشور و شهرسازي نوين و مدرن در ايران براي توسعه كشور، ايمنسازي تهران، كمتر كردن ريسك رخداد زلزله براي مديريت كلان كشور و ايجاد نمادي از تمدن ايراني در قرن آينده و جذب گردشگر و نشان دادن جنبههاي مثبت مديريت راهبردي، كلان و آيندهنگر براي كشور بسيار مهم است و تمام برآوردهاي SWOT (هزينه، فايده، سود و زيان) نشان از فايدهبخش بودن و ارزشمند بودن تلاش كردن و هزينه كردن در اين راه است.
نتيجهگيري
با توجه به ملاحظات گوناگون، جاهاي گوناگوني از ايران كمتر در معرض خطرهاي طبيعي نظير زلزله و سيل هستند و منابع طبيعي قابل استفاده صحيح، بيشتر در دسترس است (بويژه در پهنه نوار سنندج)، سيرجان (مثلا ناحيهيي در نزديكي گلپايگان يا ملاير) ميتوان ناحيهيي را كه از نظر دسترسي، آب و هوا، آب زيرزميني، امنيت و آسايش براي نسلهاي بعدي مناسب باشد، انتخاب و بر اساس لحاظ كردن موارد گوناگون به عنوان شاخصهاي توسعه انساني و معيارهاي توسعه پايدار، شهري براي پايتختي ايران قرن بيستويكم طراحي كرد و ساخت. اين شهر جديد بايد مركز اداري و حكومتي و همچنين مركز علم و فناوريهاي پيشرفته و شايسته مركزيت براي غرب آسيا در آينده باشد. مديران و برنامهريزان كارآمد بايد به كار آيند تا با شهرسازي مدرن، درنظر گرفتن معيارهاي طراحي سنتي و نمادهاي ملي و مذهبي ايران و آيندهنگري از نظر ايجاد زير ساخت، همزمان با احداث شهر، نظير مترو و فرودگاه مدرن و پيشرفته، شهري قابل سكونت و شايسته نام ايران ايجاد كنند.
*دانشيار و معاون پژوهشي و فناوري پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله
سرپرست مركز ملي پيشبيني زلزله پژوهشگاه
mzare@iiees. ac. ir
0 Comments:
Post a Comment
<< Home