رازي در ميان است; توسعه شبه علم در دنياي مدرن: يادداشت من در ويژه نامه روزنامه شرق
گسترش شبهعلم در دنياي مدرن بر اساس ظاهر علوم نوين
رازي در ميان است
1- امروزه استفاده از ظاهر علوم مدرن براي بيان باورهاي شبهعلمي شكل و فرم جديدي گرفته و متاسفانه با استفاده از امكانات فناوري اطلاعات، گسترش سريعي مييابد. باورمندان به اين نوع از شبهعلم، حالتي حق به جانب دارند. چرا؟ چون اول اينكه از زباني ظاهرا علمي استفاده ميكنند، دوم آنكه از رسانهها و مسيرهاي مدرن به توسعه باورهاي خود ميپردازند و اسم آن را علم ميگذارند و سوم آنكه برخي مخاطبانشان بر هر چه كه از مسيرهاي مدرن به آنها برسد، تعصب نشان ميدهند و بنابراين اشاعهدهندگان اين نوع مطالب بر توسعه باورهاي خود بيشتر تشويق ميشوند. اينكه منبع هر پديدهاي (ساده يا پيچيده) در جهان جديد با وجود نيروهاي پنهاني يا جن و موجودات ناپيدا توجيه شود (حتي اگر با زبان علم نيز انجام شود) كاري غيرعلمي انجام شده چرا كه مسالهاي طرح ميشود كه غيرقابل تبيين و غيرقابل ابطال است. مساله كه اينگونه قابل ابطال نباشد، اساسا از جنس علم مدرن نيست.
2 در نوروز امسال در يك ديد و بازديد نوروزي، يكي از نزديكان به منشا رخداد زلزله توهوكو-سنداي 20 اسفند 89 ژاپن ترديد نشان داد. اين ترديد پس از توضيحاتي مطرح شد كه من تلاش كردم با بهرهگيري از دانستههاي علم زلزلهشناسي كه تا آن روز (حدود 14 روز پس از رخداد زلزله مذكور) مطالعه كرده بودم در مورد اين زلزله بدهم. اين توضيحات البته بر اساس دانستههاي فيزيكي و استدلال به زبان ساده علمي و رابطههاي آشكار و اثباتشده موجود در فيزيك، علوم زمين و زلزلهشناسي مطرح شد. با اين حال آن ميهمان حاضر در آن جلسه منشا اين زلزله را مربوط به نيروهاي پنهان ميدانست كه با عواملي ناآشكار موجب وقوع اين زلزله شدهاند! ادعايي كه از مبنا بر پايه هيچ شاهد و سندي نبود و صرفا ادعايي غيرقابل ابطال طرح ميكرد. بنابراين از آنجا كه اين ادعا علمي نبود، امكان ابطال هم نداشت و تلاش نكردم كه آن را رد كنم، چون در واقع امكانش را هم نداشتم! كسي كه تصميمش را گرفته تا بر پايه حضور عواملي خرافي و ظاهرا هيجانانگيز استدلالهاي علمي را رد كند، عملا راه را بر هر نوع استدلال علمي متقابل ميبندد.
3 در خرداد سال گذشته نيز بر پايه خرافات بيان ميشد كه هشتپايي به نام «پل» در جام جهاني 2010، پيشبينيهاي درستي از بازيهاي جام جهاني فوتبال 2010 آفريقاي جهاني ارايه ميدهد. وقتي با اين پديده با نوشتن يادداشتي مخالفت كردم و آن را باوري خرافي و شبهعلمي دانستم كه بعضي افراد از ناداني مردم و احتمالا در جهت سودجويي مالي آن را طرح ميكنند، در يكي از كانالهاي راديويي با يكي از كاركنان آن شبكه مواجه شدم كه اصرار داشت كه لابد يك مسالهاي هست (به اصطلاح لابد كاسهاي زير نيمكاسه هست! ) كه چنين ميگويند و در تلويزيونها، شبكههاي جهاني و بينالمللي و اينترنت آنقدر گسترده به آن ميپردازند، بنابراين لابد اين هشتپا (كه اتفاقا در ميان جانوران آبزي كوچكترين مغزها را نيز دارد! ) موجودي است كه از رازي در همه يا اكثر بازيها باخبر است! در اين مورد هم بحث امكان ادامه نيافت چون ادعايي مطرح ميشد كه چون از جنس غيرقابل ابطال مينمود، بنابراين علمي نبود.
4 در سه سال گذشته فيلمي آمريكايي (با نام 2012) مطرح شده بود كه با ديدگاهي آمريكايي و زبان و فضايي هاليوودي، بيان ميكرد كه پايان جهان در 2012 فرا ميرسد و... در جلسهاي ديدم كه اين مساله اذهان اهل رسانه را نيز به خود مشغول كرده و روي اين مساله به تكاپو و تامل ميپردازند. در همان جلسه نيز طرح كردم كه اين فيلمها بر اساس داستانپردازي خيالي (و بدون استناد علمي) با هدفهايي خاص تهيه شده (و دلايلي كه من همه آن را نميدانم ولي ظاهرا براي سرگرم كردن مردم به خرافات و ايجاد ترس و توهم در آنها و در نتيجه افزايش فضاي خشونت و سلطه در كشورهاي مختلف و در كل جهاني كه به اين خرافات و تبليغات اعتنا ميكنند و...) اساسا پرداختن بيمورد به اين خرافات يعني تن دادن و اسير شدن در دام اين نوع فضاسازيها.
5 تفاوت بين علم و شبهعلم و تفكيك بين باورهاي علمي (مسايلي قابل تبيين و قابل اثبات و ابطال) و باورهايي خرافي ولي در ظاهر و قالبي علمي، امروزه موضوعهاي «آموزش علم» و «سواد علمي» است. جوامعي به دام اين نوع باورها ميافتند كه از آموزش علمي بيبهره يا كمبهرهاند. سواد علمي در آنها زياد نيست يا علم آنچنان ناقص و غلط آموزش داده شده است كه دانشجويان و دانشآموزاناش دچار توهم دانستن هستند. بنابراين با سوادي ناقص ابزارهايي را ميتوانند به كار بگيرند (مثل اينترنت) كه با فراهم كردن خوراك بيشتري با ظاهرهايي مدرن به باورهاي خرافي خود و ديگران بيشتر دامن بزنند.
6- بعضي از مردم با ناداني خود به ترويج و گسترش باورهاي خرافي ميپردازند. اين ناداني و بحث و گسترش آن، احتمالا ميتواند احساس خوش موقتي به بيانكننده، شنونده و باوركننده نادانتر آن بدهد. اين ناداني با نگراني و خلأهاي رواني ديگر گوينده و شنونده مرتبط است. البته متاسفانه گوينده و مبلغان اين نوع از مطالب چه بسا علاقههايي خرافي، ولي بعضا مقاصدي انحرافي و سودجويانه دارند. انگيزههاي آنها را نميتوان همواره با شفافيت دانست چرا كه اين كار مبنايش بر عدم شفافيت است. مقابله با اين باورهاي انحرافي در جامعه با گسترش و آموزش علم و بالا بردن سواد علمي و گسترش هرچه بيشتر آگاهي در جامعه ممكن است.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home