وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, June 08, 2012

خاطرات من از فوتبال اروپايي

در اين روزها كه فوتبال جام ملتهاي اروپا
euro2012
در اكراين و لهستان آغاز شده است، به ياد خاطرات فوتبال اروپايي خودم افتادم والبته بيشتر حاشيه آن و رفتار مردم و آنچه خودم در اجتماع فرنگي ها ديده ام. چون از سال تحصيلي 1995-1996 (1374-1375) در دانشگاه ژ‍وزف فوريه، در شهر گرونبل فرانسه به مدت سه سال و نيم  مشغول تحصيل دوره دكتري در رشته زلزله شناسي – با تخصص زلزله شناسي مهندسي-بوده ام، شايد طبيعي باشد كه خيلي از اين خاطرات من به تيم فوتبال فرانسه مربوط باشد، ولي نكته هاي ديگري هم كه به ياد مي آورم در اين يادداشت آورده ام:
   يك يادآوري كوچك به عنوان مقدمه: شخصا متوجه نمي شوم اينكه هموطن من مثلا اگر طرفدار سرسخت ايتاليا ، يا تيم باشگاهي بارسلوناي اسپانيا است، يعني چه؟چطور يك ايراني ممكن است در فوتبال طرفدار سينه چاك يك تيم غير از كشور خودش باشد!؟ من يكي متوجه نشده ام، ولي به عنوان سرگرمي و اينكه علاقه مندي هاي ظاهري به عنوان جدي كردن اين نوع سرگرمي براي هموطنان من و البته ساير مردم دنيا باشد، در اين حد را مي فهمم و به همين ميزان رضايت ميدهيم تا دچار تناقضات ناسيوناليسي نشده باشيم!

    يادآوري دوم، به عنوان يك علاقمند دايمي ورزش، علاوه برتمامي تيم هاي ملي ايران، به ويژه  تيم ملي فوتبال ايران، شخصا در 44 سالگي، سابقه اي حدود چهل ساله در طرفداري از تيم پرسپوليس دارم! و البته در هر زمان (اول بشه، آخر بشه...) ما پرسپوليسي دو آتيشه ايم! پسرم هم كه الان نه ساله است، در اين زمينه دنباله راه پدر را با جديت پيش گرفته است (حالا اين موضوع چه ربطي به قوتبال اروپايي دارد، مهم نيست، مهم اين است كه ما پرسپوليسي هستيم!) .

حال برويم سراغ خاطراتم از فوتبال اروپايي:
 چهارشنبه 6 تير 1375، 26 ‍ژوئن 1996: بازي نيمه نهايي يورو 96: انگلستان، در شهر منچستر: فرانسه – جمهوري چك:
در شهر گرونبل فرانسه براي ديدن  بازي در خانه (آپارتمان) يكي از همدوره اي ها به نام داويد بومون جمع شده ايم. اين تيم فرانسه پايه همان تيم قهرمان جهان در جام جهاني 98 فرانسه است و بازيكنان بزرگي چون زيدان، جوكايف، گقن (گرن) و لوقان (لوران) بلان {سرمربي كنوني تيم ملي فرانسه} در آن بازي مي كنند.  بازي كه در ورزشگاه معروف اولترافود برگزار مي شود، در وقت معمول و اضافه، صفر-صفر تمام مي شود، و دو تيم براي زدن ضربات پنالتي آماده مي شوند. درست قبل از شروع پنالتي ها جواني از همسايگان رفيق ما، زنگ در را مي زند، و مي گويد: ببخشيد! ما داشتيم بازي را ميديديم، نمي دونم چرا تلويزيون ما خراب شد!، ميشه بياييم پنالتي ها را اينجا ببينيم؟ و دوست من (داويد كه ميزبان ما هم بود) مي گويد: بله، حتما، و او به همراه سه نفر از دوستانش وارد مي شوند. پنالتي اول را زيدان گل مي كند، و دومي را يوري جوركايف (كه يك فرانسوي با اصل ارمني است) نفر دوم است. ميهمان تازه وارد ما مي گويد كه اين جوركايف فوتبالش را از همين گرونبل ما آغاز كرده است! خوشبختانه جوركايف هم پنالتي اش را گل مي كند،... ولي پنالتي آخر را رينولد پدرو، خراب ميكند  و فرانسه حذف مي شود! دوستان فرانسوي همگي پكر و ناراحت خانه رفيقمان داويد را ترك مي كنند...
دوشنبه 8 تير 1377، 29 ژوئن 1998: بازيهاي مرحله يك شانزدهم جام جهاني 98 فرانسه: بازي مكزيك-آلمان: در گرونبل درلابوراتوار
LGIT
در انستيتو
IRIGM
كه من دكترايم را در آن مي گذرانم، به پيشنهاد دو نفر از استادان به مناسبت برگزاري جام جهاني و براي سهولت كار براي ان استادان و دانشجوياني كه در زمان برگزاري مسابقات در محل انستيتو هستند، تلويزيون كوچك 14 اينچي به محل قهوه خانه و آشپزخانه كوچك در طبقه سوم  آورده اند. هر كه ميخواهد بازي را ببيند به محل قهوه خانه مي آيد (با من و يكي دو نفر ديگر از دوستان، براي هر بازي  حدود 10 نفر مي شويم). بازي مكزيك- آلمان در دور يك شانزدهم نهايي جام جهاني برگزار ميشود. گل اول را كه هرناندز در دقيقه 47 براي مكزيك ميزند، بيشتر دانشجويان و استادان فرانسوي كه در محل تماشا هستند، به نشانه شادي به هوا مي پرند و هورا مي كشند!‌(نشانه احساس علاقه كلاسيك فرانسوي ها  به آلمانها به وي‍ژه در مسابقات فوتبال!) وبعد كليزمن و اليور بيرهوف به ترتيب در دقايق 75 و 86 دوگل براي آلمان مي زنند، كه در زمان هريك از اين گل ها، فرانسوي هاي حاضر فرياد آه‌!‌ (از ناراحتي) مي كشند، و حالا من خوشحالي ميكنم. موقع گل اول آلمان از من مي پرسند تو چرا خوشحالي، مي گويم چون آلمان در دور مقدماتي ايران را 2-0 برده، من دوست دارم تا فينال بالا برود! و فرانسوي ها مي گويند:‌آهاااان!‌درسته! (البته به فرانسه مي گويند، كه فارسيش ميشود همين كه من نوشته ام اينجا!)   

جمعه 12 تير 1377: 3 ژ‍وييه 1998: يك چهارم نهايي جام جهاني 1998: فرانسه، شهر پاريس استاديوم سن دني: بازي فرانسه – ايتاليا
من يك هفته  در لندن براي ارايه مقاله در يك كنفرانس هستم و در يك قهوه خانه در خيابان آكسفورد، در نزديكي ماربل آرچ و هايد پارك از صبح اطلاعيه زده اند كه بازي فرانسه- ايتاليا را مي توانيد مستقيم بر روي پرده بزرگ در اين محل ببينيد. در زمان بازي (15:30 به وقت لندن) به همين محل ميروم. تعداد زيادي ايتاليايي و البته تعداد كمتري فرانسوي براي تماشاي بازي آمده اند . بازي كه برگزار ميشود ايتاليايي ها انگار كه داخل استاديوم سن دني – استاد دو فرانس- در پاريس هستند، و بازكنان  تيم ملي ايتاليا را با همان شعار هاي استاديومي تشويق مي كنند (چقدر احساساتشان شبيه ماست!) مثلا در حمايت از عكس العملهاي جالب پايلوكا دروازبان ايتاليا، دست جمعي تكرار مي كنند: "لوكا، پايلوكا...." . البته فرانسه در پنالتي ها ايتاليا را در اين بازي مي برد و چند ايتاليايي از عصبانيت نزديك است كه كارشان به دست به يقه شدن با اندك فرانسوي هاي خوشحال حاضر در محل بكشد، كه به خير مي گذرد... 
شنبه 20 تير 1377،  11 ‍ژوييه 1998، يك روز قبل از فينال جام جهاني 1998: فرانسه-برزيل،
من ديروز به فرانسه برگشته ام و  در گرونيل به وسط شهر رفته ام براي خريد شنبه ها (آخر هفته) و طبق معمول به فروشگاه
محصولات فرهنگي
FNAC
در خيابان فليكس پولا سري ميزنم تا آخرين محصولات فرهنگي و فناوري هاي مرتبط با فرهنگ  (كتاب، موسيقي، مجلات ، كامپيوتر، دوربين عكاسي و فيلم برداري و ... ) را ببينم. اين فروشگاه
FNAC
كه به دليل نزديكي به ميدان ويكتور هوگري گرونوبل به نام فروشگاه
FNAC
 ويكتورهوگر ناميده مي شود، محل دايمي زنگ تفريح هاي من در دوره دكتري در فرانسه است. حسن كار هم اين است كه در اين فروشگاه مي تواني (مثل تقريبا تام كتاب فروشي هاي اروپا) بدون اين كه كتاب يا يك سي دي موسيقي را بخري ، هر قدر كه زمان و تمايل داشتي امكان خواندن كتاب و شنيدن بخشهايي از موسيقي سي دي هاي جديد هست. يك دغدغه هميشگي من هم اين است كه سري به بخش موسيقي هاي شرقي بزنم و سي دي هاي موسيقي ايراني را – كه طبق رسم فروشگاههاي
فرهنگي
FNAC
تماما موسيقي سنتي ايراني، مشتمل بركارهاي بزرگاني چون حسين عليزاده و محمد رضا شجريان و .. .است-
ببينم ، ضمن اينكه كنترل كنم كه آيا سي دي جديدي آمده يا نه، بررسي كنم كه نكند سي دي هاي ايراني زير يا پشت ساير سي دي هاي اين بخش (موسيقي شرقي/خاورميانه) در اثر زير رو كردن سي دي ها توسط ساير مشتريان پنهان شده باشد (!) و اگر اين اتفاق افتاده آن قفسه را شخصا به نفع سي دي هاي ايراني مرتب كنم! همچنين است  كنترلم بر روي كتابهاي – بيشتر گردشگري و طبيعت- به زبان فرانسه در مورد ايران! (مبادا كتابهاي مربوط به ايران را ساير مشتريان كنار گذاشته باشند يا زير كتابهاي مربوط به ساير كشور هاي خاورميانه يا شرق گذاشته باشند!). برگرديم به فضاي آن روز شنبه قبل از فينال جام جهاني 98. نكته جالب اينكه براي اعلام حمايت از تيم ملي فرانسه كه فردا بايد بازي فينال را در مقابل برزيل برگزار كند تمام كاركنان فروشگاه FNAC از مدير فروشگاه تا فروشندگان و راهنمايان در غرفه هاي مختلف، خطوط رنگي سه رنگي (آبي، سفيد، قرمز، به رنگهاي پرچم فرانسه) روي صورت خود كشيده اند. در تمام محل صندوق هاي فروشگاه هم پرچم هاي كوچك فرانسه براي اعلام همبستگي با تيم ملي نصب شده است. اين هم فضاي جالبي براي حمايت ملي است!‌مگر اعضاي تيم ملي فوتبال فرانسه اين فروشندگان در فروشگاه را مي بينند؟ ظاهرا مهم نيست....

جمعه 12 شهريور 1989، 3 سپتامبر 2010، بازي  انتخابي يورو 2012، فرانسه، پاريس: استاديوم سن دني: فرانسه – بلاروس، اولين بازي رسمي با مربي گري لوران بلان با باخت 1-0 براي فرانسه با گلي كه در دقيقه 86 دريافت كرد، همراه بود!
من تازه با پرواز استانبول- پاريس رسيده ام به فرودگاه شارل دوگل. عازم كنفرانس اروپايي زلزله شناسي در شهر مون پليه در جنوب فرانسه هستم. از هنگام فرودآمدن هواپيما، از طريق راديو
-mp3
كه معمولا همراه دارم و به گوش ام زده ام، دقايق آخر بازي
فرانسه -بلاروس را مي شنوم. جالب است كه استاديوم سن دني (استاد دو فرانس) كه فرانسوي ها براي برگزاري جام جهاني 1998 ساختند، در شمال پاريس در نزديكي فرودگاه شارل دو گل است و از همان هواپيماي در حال آمادگي براي نشستن مي توان چراغهاي روشن استاديوم را ديد. تا هواپيما بنشيند و ما از محل گذرنامه و تحويل بار عبور كنيم،‌از راديويي كه در گوش دارم، مي شنوم كه فرانسه در دقيقه 86 گلي از بلاروس دريافت مي كند كه در دقايق اندك باقيمانده امكان جبرانش را هم نمي يابد! شروعي تلخ براي لوقان بلان كه تازه سرمربي تيم ملي فرانسه شده و اين اولين بازي رسمي او در اين مقام است. . تا سوار قطار RER
براي رسيدن به مركز شهر پاريس و رفتن به هتل شوم بازي تمام شده و من در ايستگاه قطار استاديوم استاد-دو-فرانس (كه ايستگاهي در در نزديكي فرودگاه شارل دوگل است) با خيل هواداران – اكثرا جوان و نوجوان - فرانسوي مواجه مي شوم،كه با غرغر كردن و ابراز نارضايتي سوار قطار
RER
مي شوند. با آنها هم كلام مي شوم‌"اه، چطور شد؟ فرانسه باخت؟‌" و يكي دو تا نوجوان 14-15 ساله جواب مي دهند "اه بله، چه ميشود كرد، برنامه براي برد نداشته باشي همين ميشه ديگه....".
و اين است فوتبال : عين زندگي.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home