وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, June 13, 2008

علي دائي ، جوانان خودساخته و لزوم حفظ انسانهاي قوي


يادداشتي كه روز شنبه گذشته در مورد موفقيت علي دائي و جوي كه پيرامون تيم ملي فوتبال وجود دارد و اينه عده اي چشم ديدن موفقيت مديران خودساخته چون علي دائي را ندارند، ظاهرا توجه بعضي از خوانندگان وب سايت من را به خود جلب كرد و به نظرم رسيد كه اين بحث را مي توان كمي ادامه داد. فقط قبل از ادامه بحث اشاره كنم كه دفاع من از علي دائي به آن معني نيست كه او را مبري از خطا و اشتباه مي دانم. او و مديراني مثل او هم انسانند و طبيعي است كه دچار لغزش و اشتباه شوند و اگر بر اشتباه خويش اصرار كنند مخالفان خود را جري تر و در موضع خود محق تر كنند. ولي مايلم نكات زير را به عنوان تكمله بحث بياورم.
- ايراد و انتقادات دائمي - با رصد دائمي عيبها- به مديران جوان و توانائي چون علي دائي وارد مي شود. همواره هم انتظار آن است كه مطابق انتظار و با معيارهاي فلان روزنامه نگار و يار نويسنده و مربي پيشكسوت، علي دائي و امثال او همواره آماده باشند كه اعتراف كنند كه در فلان مورد و در بهمان بازي اشتباه داشته است و چون نمي پذيرد - به دليل غرورش و شك به نيت بد و بدخواهي منتقد ، كه در واقع او را مخرب مي بيند تا منتقد! يا هر دليل ديگر- علي دائي را تندرو، خشن، عصبي، بي توجه به ديگران، و كسي كه مي خواهد همه را زير پاي خود له كند و ... خطاب مي كنند. اين البته عين استبداد است كه با معيارهاي خودمان مدام كسي را زير رگبار نقد بگيريم و انتظار داشته باشيم كه فرد مقابل هم مدام آماده پذيرش اشتباه با معيار فرد منتقد باشد. اين تحميل نظر است كه البته در جامعه اي مثل مملكت ما با ظاهراي دموكراتيك و با نشستن در موضع مظلوم مي توان به راحتي اين نوع تحميل استبدادي را اعمال كرد و هيچ كس هم نباشد كه بپرسد كه اگر كسي كار خود را خطا نمي داند چرا بايد مدام به انجام اشتباه اعتراف كند؟ آيا اين يك تحميل استبدادي نيست؟ در روزنامه هاي همين هفته اخير نقدهايي خواندم كه سر تا پا كوبيدن علي دائي در آن بود، به دلايل مختلف: از دعوت نكردن از علي كريمي تا تاكتيك اشتباه و ... ، و البته نقد ها ضد و نقيض هم بود ، ولي هيچيك به نتيجه و روند كار او توجهي نداشت. اين مستبدانه ترين روش نابودي انساني موفق است كه در لباس نقد و دموكراسي انجام مي شود.
- منتقدان ادعائي و بعضي از آنها كه چشم ديدن انسانهاي موفق در هر موقعيت را ندارند، مهمترين هنرشان آن است كه غرور انسانهاي موفقي چون علي دائي را بشكنند و بهترين روش هم ترساندن انسان مورد نظر از قدرتهاي پيدا و پنهان و از عاقبت كارهاي كرده و ناكرده است. هيچ هم فكر نكرده ايم كه همين معدود انساني كه بر پاي خود ايستاده اند - نمونه فوتبالي و ورزشي اش علي دائي است- اگر بشكنند و آنها را نيز به موجوداتي بي شخصيت و وامدار و ترسو بدل كنيم، آن وقت ديگر چه چيزي براي ما باقي مي ماند؟ ترا به خدا دست از سر انسانهاي مستقل و قوي برداريم و بگزاريم كه انها فكر كنند و به كارشان بپردازند. به بهانه و دليل احترام به پيشكسوتان - كه ضروري و مهم هم هست - و حفظ حرمت انسانها، كه بعضا منظورمنتقدان و تخريب كنندگان انسانهاي ترسو و وامدار است كه بي دليل و با وابستگي و در حاشيه رشد كرده و بالا آمده اند، دست و پاي انسانهايي چون علي دائي را نبنديم.
- اگر علي دائي با بازيكني در تيم ملي بازي مي كرده و الان صلاح نمي داند كه او را به كار گيرد - به هر دليل - و موضعش را در همكاري با آن بازيكن عوض كرده است، او را زير رگبار انتقادات خود نگيريم. بي شخصيت كسي است كه مبناو منطق موضع گيري خود را عوض مي كند و نه كسي كه موضع امروزينش - نسبت به يك موضوع يا يك فرد - با موضوع ديروزش فرق مي كند. اينكه از علي دائي بخواهيم كه همواره نسبت به بازيكني كه با او روزي همبازي بوده ، به طور دائمي موضعي يكسان داشته باشد و مثلا جاي او را به صورت ثابت در تيم ملي حفظ كند، كاملا غير منطقي است. اگر به اين نتيجه مي رسد كه آن فرد را نبايد در موضعي كه قبلا بوده، مورد استفاده قرار دهد، حفظ آن فرد در آن موضع كاري احمقانه است. از او نخواهيم كه كاري را كه احمقانه مي داند، به دليل ترس از مورد انتقاد واقع شدن و رگبار انتقاد و تخريب و ... انجام دهد.
- بالاخره كساني هستند كه از اول تا آخر، دل و چشم ديدن علي دائي و امثال او را ندارند. چه مي شود كرد؟ آيا مي توان همه را راضي كرد؟ چنين كاري محال است. مگر در عالم واقع مي توان انتظار داشت كه كساني كه او را نمي پسندند - دليلش مهم نيست - را يك به يك خشنود نمود؟ مي توان البته انتظار مردم داري و خوش خلقي و رعايت و تعامل با ديگران را از او داشت. ولي اگر با همه اين احوال باز كساني با چنين رفتاري غوغا سالاري كنند و با شلوغ كردن ميدان بخواهند خاك در چشم رقيب و حريف بپاشند، آيا مي توان چنين منتقد و مخالفي را نيز راضي نمود؟ به نظرم محال است.

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام آقای دکتر
با قسمتی از نوشته هایتان پیرامون تخریب به جای انتقاد موافقم
ولی متاسفانه برخوردهای جناب دایی با اصحاب رسانه و مردم از موضع قلدرمابانه را نمیپسندم

فارق از نتایج کسب شده توسط تیم ملی نحوه بازی و قدرت تیم ایران نسبت به سالهای گذشته بسیار تحلیل رفته است
ارائه بازیهای تدافعی،ضعف تاکتیکی،ناهماهنگی مشهود که علی رغم انجام 4 دیدار کماکان پابرجا است
دلایلی هستند است که علی دایی را گزینه نامناسبی برای هدایت تیم حداقل برای زمان کنونی میگرداند
بی شک ضعف فدراسیون فوتبال در این امر قابل انکار نیست ولی نمیتوان بی تجربگی مربی جوان تیم ملی را نیز کتمان کرد

3:55 PM  

Post a Comment

<< Home