وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Tuesday, May 05, 2009

انيشتن و كورت گودل و ماجراي علم، شبهه علم و غير علم! براي ما-2

جايگاه واقعي دانشمندان و دانشگران، به ويژه آنها كه از نسل اول متخصصان ايراني تحصيل كرده در خارج از كشور - بيشتر اروپا- بوده اند، از ديدگاه بنيان گزار و ايجاد كننده بودن آنها بايد مورد توجه قرار گيرد. قبل از اين نسل، عملا هيچ زير ساخت علمي مدرني در كشور وجود نداشته است و آنها، مرداني از نسل مرحوم دكتر حسابي، افرادي بوده اند كه با زحمت بسيار به ايجاد دانشگاه، دانشكده و مركز هاي پژوهشي در ايران همت گمارده و اين زحمات را هنگامي متحمل شده اند كه كمتر مسئولي در كشور اساسا معني دانشگاه و دانشكده را متوجه مي شد - به ماجرايي توجه كنيد كه مرحوم دكتر حسابي براي پيشنهاد تاسيس دانشگاه مجبور مي شود در زمان پهلوي اول توضيح دهد كه دانشگاه چيست و به چه درد مي خورد- بنابر اين اين نقش تاسيسي براي اين بزرگان علوم جديد (علوم تجربي) در ايران، بزرگترين و مهمترين دليل براي بزرگداشت جايگاه علمي استاداني چون دكتر محمود حسابي است.
البته بديهي است كه سرگذشت زندگي ايشان كه بسيار پر نوسان و با زحمات بسيار- به ويژه در كودكي - توانسته اند با پشتكار و پايمردي ، راه علم را بپيمايند، و به درجات عالي علمي برسند، براي بسياري از جوانان و علاقه مندان به علم ، سرمشق جالبي است كه مي تواند اميد بخش باشد (حتي براي آن دسته از جوانان كه فرصتهاي پيشرفت را براي خود گوناگون و در دسترس نمي بينند). به اين ترتيب كه راه بزرگاني چون مرحوم دكتر حسابي را بپيمايند و البته در اندازه ها و توانايي ها و امكانات زمانه شان - كه از بسياري از جهات با زمانه دكتر حسابي بسيار متفاوت است - در آن راه پيشرفت كرده و از طريق علم اموزي به جايگاه شايسته و بايسته اي برسند.
خوب البته طبيعي است كه امكان كسب چندين مدرك كارشناسي و دكتري - حتي براي كساني كه استعداد فوق العاده داشته باشند - در حال حاضر نه وجود دارد و نه اصلا منطقي است كه جواني حتي با استعداد خارق العاده در حال حاضر بخواهد - يا بتواند - پي در پي مثل مرحوم دكتر حسابي چندين مدرك كارشناسي يا كارشناسي ارشد يا دكتري كسب كند. تخصصي شدن و گسترش حوزه هاي خاص علم، و توسعه دوره هاي پژوهشي پسا دكتري در جهان و اكنون در ايران و همچنين فرصت هاي متعدد براي دوره هاي پژوهشي و عضويت در تيمهاي پژوهشي كه با بالاترين كيفيت در دنيا - و در ايران - وجود دارند، فرصتهاي نوين هستند كه هر جواني بتواند پس از اخذ مدرك دكتري ، در همان حوزه تخصصي خويش به پيشرفتهاي بيشتر دست يابد. زمانه عوض شده و معيارهاي رشد علمي نيز با حدود ۸۰ پيش همخواني ندارد (البته بعضي از معيارهاي رشد علمي حتي با بيست يا ده سال پيش هم متفاوت شده است!).
ولي آنچه كه مهم است ، آن است كه در هر زماني، با راستگويي و ارائه تصويري واقعي تلاش كنيم تا نسلهاي بعدي را به راه علم آموزي و كسب دانش تشويق كنيم. اگر هريك از دانشمندان را انسانهايي غير واقعي، تك بعدي، بعضا ماشيني (كه انگار مثل روبوت فقط هم و غمشان بلعيدن دانش و مدك بوده و هست!) نشان دهيم، در آن صورت اين هماني كه انتظار داريم در جوانان ايجاد شود، از اين راه ايجاد نمي شود. جوانان با نگاه به شرايط امروزي، فكر خواهند كرد كه اگر به طور معمول بخواهند رشد كنند، اگر شرط رسيدن به مدرك دكتري و مشاغل علمي آن باشد كه از همه جنبه هاي زندگي زده شوند، ترجيح مي دهند كه اصلا به دنبال چنين مسيري نروند. فكر مي كنند كه زندگي سعادتمند، حداقل با شرايط كنوني از طريق كسب علم فراهم نمي شود. البته كسب علم، دنبال مشاغل پژوهشي رفتن و رسيدن به مدارج بالا در اين نوع كارها در هر زماني، كاري است كه در هر جامعه اي به آساني حاصل نمي شود. زحمات و مشكلات خاص خودش را دارد. ولي واقعيت آن است كه به هر حال ارائه تصويري اسطوره اي از دانشمندان و دانشگران به صورت غير واقعي، اين خطر را دارد كه اساسا كسي در پي دنباله روي از آنها نباشد.
به باور من تصوير واقعي تمام آنها كه در راه علم و توسعه دانش و ايجاد دانشگاه و پژوهشگاه در كشور ما و در تمام جوامع ديگر زحمت كشيده اند، بهترين و قابل باور ترين تصويري است كه بايد در رواج آن كوشيد و نسلهاي بعدي را با آشنا نمود. واقع بيني و واقع گرايي بهترين شيوه نگاه به اين مساله است. همينكه بزرگان علم و دانش نقش مثبت و مهم خود را بر زمانه خود گذاشته اند، دليل كافي براي تجليل از آنها است. همينكه در زمانه اي كه بيشتر هم نسلان اين دانشمندان و دانشگران با انتخاب شيوه هاي ديگري از زندگي، در طول عمر خود بسيار راحت تر مي زيسته اند، ولي استادان و بنيانگزاران دانشگاه ها، پژوهشگاهها و مركزهاي پژوهشي، با انتخاب راه علم با تمام مشكلات مي بايست مبارزه مي كرده اند، به جنگ باورهاي غلط مي رفته اند و ... خلاصه ابتدا بايد موضوع را جا مي انداخته اند،و بعد به سختي به ايجاد و ساخت دانشگاه مي پرداخته يا كمك مي كرده اند، خود به خود كار سترگ اين بزرگان بوده است. همين زير ساختهاي ايجاد شده - دانشگاهها و پژوهشگاهها - مكان هايي بوده و هست كه نسلهاي بعدي در آنها مي توانند رشد كنند و به توسعه دانش و آزمودن فرضيات علمي بپردازند. پس بايد به روح انها كه آن روز اين زحمات را كشيده اند و امروز در ميان ما نيستند درود فرستاد و تلاش نمود كه واقع بينانه جوانان نسل بعدي را با اهميت كار انها آشنا نمود. يادمان باشد كه در زماني اين اتفاقات افتاده است كه كشور ما تا حد زيادي از قافله رشد علمي در جهان عقب اقتاده است و عوارض يك مساله در زواياي گوناگون زيست هموطنان ما در نسلهاي گذشته به صورت شكستهاي تاريخي و معضلات گوناگون اجتماعي در ابتداي قرن گذشته - انتهاي دوره قاجار و ابتداي دوره پهلوي اول - خود را نشان داده بود. پس پر كردن خلع و رفع عقب افتادگي كه ده ها سال براي آن زمان لازم بوده است را نمي بايست از استادان نسل اول دانشگاههاي كشور انتظار داشته باشيم (و نداشته ايم).
ولي اينكه اكتشاف علمي، حركت در مرزهاي دانش، هم ارزي و هم سنگي با افراد مشهور علمي جهان را بخواهيم به افتخارات استادان نسل اول بيافزايم، در دنياي امروز كه دسترسي به اطلاعات و كنترل داده ها از طرق مختلف - به ويژه اينترنت- حتي براي محصلين - بسيار راحت است ، كاري ناصواب است كه بر خلاف هدف تشويق جوانان به علم آموزي است. ساحت علم و دانش با تفكر منطقي، نگاه واقع بينانه و زندگي شرافتمندانه اجين است. اينكه كسي را بيهوده و به صورت غير واقعي در مرزهاي علم تصور كنيم و تلاش كنيم تا نظريات آزموده نشده را به عنوان قوانين علمي در جهان به عنوان افتخارات علمي خود تلقي كنيم، كار ناصوابي است كه نه از دل آن براي ما انيشتن بيرون مي آيد(!) و نه جايگاه انيشتن را در تاريخ علم به افتخارات ملي ما نزديك خواهد كرد (و نه لازم است كه چنين اتفاقي رخ دهد). افتخارات ملي ما هم اكنون نيز با تلاش هاي واقعي دانشمندان و دانشگران ما كه مقالات آنها در سطح درجه يك بين المللي در حال انتشار هستند، در حال شكل گيري است. معرفي مناسب و به جاي مقالات علمي ، نظريات آزموده شده، اختراعات واقعا ثبت شده در سطح بين المللي و كتب قابل انتشار در سطح جهاني كه در همين ايران ما نوشته شده و مي شود - هر چقدر كه تعداد انها كم هم باشد- ولي به هر حال افتخار ما هستند. آنها را به صورت واقعي معرفي كنيم تا جوانان نسل بعدي ما هم با مشكلات آشنا شوند و هم با افتخاراتي كه واقعا مي توان كسب كرد. جايگاه واستاندارد علمي را هم از اين طريق به درستي مي توان شناخت و مي توان فهميد كه به درستي اگر در همين كشور خودمان بخواهيم در سطح درجه يك و استاندارد واقعي امروز علمي دنيا حركت كنيم، معيارها و ملاكهاي سنجش چيست و چگونه قابل كسب هستند.
با خيال پردازي و افسانه گفتن در مورد كارهاي انجام نشده از سوي بزرگان علمي درگذشته (كه چنين انتظاري نيز به طور منطقي از آنها نمي رفته است)، نمي توان به توسعه علمي كمك كرد. كسي را هم نمي توان از اين طريق به راه علم كشاند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home