نقش تولید ملی : بررسی موردی ، هندوستان
تولید ملی به عنوان یک هدف با نگرش ویژه به شرایط بومی به مراتب اهمیتی فراتر از آنچه که به نام تولید ایزار می شناسیم، دارد. در مملکت هائی مثل کشور ما از حدود پایان سده نوزدهم میلادی به اهمیت تولید ملی پی برده اند ولی هر کدام به تناسب موقعیت و شرایط فرهنگی خویش راه خود رفته اند. کشوری مثل هند از یوق استعمار انگلیس بیرون آمده و امروز اگرچه هنوز در استاندارد کشورهای جهان سوم – از نظر سطح رفاه اجتماعی و زندگی شهری برای شهروندان - است ولی از نظر تولید ملی – اندیشه و ابزار – در رده مطرح بین المللی قرار گرفته است. از دید تولید دانش دانشگاههای هند ارتباط وسیعی با جهان بیرونی برقرار ساخته و از نظر تربیت نیروی متخصص نیز دانش آموختگانی پرورش میدهند که بسیار در انتشار مقالات علمی در سطح درجه یک بین المللی توانائی دارند. از سوی دیگر بازار کامپیوتر و نرم افزار را حتی در ارتباط و رقابت با کشورهای پیشرفته همچون آمریکا انجام می دهند. ازنظر اقتصادی نیز ساختاری فدرال به امکان مشارکت بسیاری از مردم شهر نشین در زندگی اقتصادی و رفاه نسبی را فراهم میکند. البته همزمان بیشتر مردم در یک پذیرش و رضایت اجباری – که ریشه فرهنگی نیز دارد – با فقر خو گرفته اند. از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز به اصطلاح 72 ملت با هم به تسامح زندگی می کنند و به نسبت جمعیت آن که حدود یک میلیارد نفر براورد می شود ، یکی از کم تنش ترین کشورهای دنیا است.آزادی مذهبی و سیاسی در آن بر قرار است و خلاصه علارغم اینکه بسیاری از مردم از کوچکترین امکانات رفاهی برخوردار نیستند ولی به نسبت کشورهای درحال توسعه دیگر وضعی به طور نسبی به سامان دارد. در این کشور ماهاتما گاندی نهضت استقلال و آزادی آن کشور را بر علیه استعمار انگلیس رهبری کرد تا در سال 1948 به پیروزی رسید ولی به دست یک متعصب مذهبی - سیک – ترور شد. به باور من هند نمونه مناسی برای برای کشور ماست. البته بستر فرهنگی نسبتا متفاوتی در کشور ما برقرار است و از نظر بافت اجتماعی، جمعیتی و اقتصادی بستری کاملا متفاوت برای نایل آمدن به تولید ملی برقرار است. اتفاقا گرفتاری هم همینجاست.
برای برقراری بستری بومی - با پذیرش و مرتبط با ساختار کنونی جهانی – چگونه فکر و عمل کنیم؟ این موضوع را که در یادداشتهای قبلی نیز به آن پرداخته ام در دو غالب «تولید ابزار ملی» و «تولید اندیشه ملی» دنبال می کنم. دوست دارم در اینجا در این موارد بحث کنیم. چرا در دنیای کنونی در مورد کشورهائی مثل ما برای بعضی از جوانان تولید و اولویت ملی مطرح نیست؟ آیا ارتباطات و برقراری دهکده جهانی در این مورد مقصر است و برای برقراری تولید اندیشه و ابزار ملی باید جوانانمان را از دنیا بی خبر نگاه داشت یا مشکل از جاهای دیگر است؟ چرا جوانان ما کمترین تحمل را یافته اند و بیشترین توقع را؟ چرا ...؟
برای برقراری بستری بومی - با پذیرش و مرتبط با ساختار کنونی جهانی – چگونه فکر و عمل کنیم؟ این موضوع را که در یادداشتهای قبلی نیز به آن پرداخته ام در دو غالب «تولید ابزار ملی» و «تولید اندیشه ملی» دنبال می کنم. دوست دارم در اینجا در این موارد بحث کنیم. چرا در دنیای کنونی در مورد کشورهائی مثل ما برای بعضی از جوانان تولید و اولویت ملی مطرح نیست؟ آیا ارتباطات و برقراری دهکده جهانی در این مورد مقصر است و برای برقراری تولید اندیشه و ابزار ملی باید جوانانمان را از دنیا بی خبر نگاه داشت یا مشکل از جاهای دیگر است؟ چرا جوانان ما کمترین تحمل را یافته اند و بیشترین توقع را؟ چرا ...؟
3 Comments:
با سلام و عرض ارادت
راستي اگر يك خودرو ملي داشته باشيم كه باهاش تصادف كنيم اولين چيزي كه به ذهن ما مي رسد چيست ؟
مي گوييم اين هم از توليدات داخلي ؟
يا اينكه از خود مي پرسيم دليل بروز مشكل چه بوده و چگونه مي توان آنرا برطرف كرد ؟
با سلام
من يك سوال داشتم كه شايد ارتباط مستقيم با اين يادداشت ندارد مي خواستم نظر شما را هم بدانم: خيلي ساده عرض ميكنم اين قضيه خوب و بد يا به قول اون فيلمه"خوب بد زشت" اينكه خوب چطور خوب شده؟ و در مقايسه با چي بهش ميگن خوب؟ و بد چطور؟ من براي خودم چند تا دليل ميارم مثلا" يكي اينكه در هر فرهنگ و مليتي چيزهاي خاصي نماد يا خاصيت خوبي به شمار ميروند يا بدي ولي تو همين هم اشكال هست اگر خوب واقعا" خوبه و باعث ميشه انسان احساس مطلوبي پيدا كنه و راضي بشه و احساس ارامش كنه پس اصلا" چرابحث فرهنگ يا قوميت خاص پيش مي ايد؟يا اون قضيه خط قرمز كي تعريفش ميكنه و رو چه حساب تعريف ميشه؟
با عرض پوزش از اينكه اين بحث را اينقدر ساده و كوتاه مطرح كردم ولي دوست داشتم اينجوري بگم تا شايد جواب دادن به اون هم ساده تر باشد
با احترام
امير عبدي
آقای عبدی
حرف شما درست است بلاخره خوب خوب است و مهم نیست که مربوط به کجاست و وطنی است یا بگانه و همانطور که آقای فرزاد نوشته ممکن است خودروی ملی هم هزار عیب داشته باشد که یکی از آنها باعث تصادف بنده شود. ولی بحث من چیز دیگری است. من نمیگویم که بصورت افراطی هر چیز که ایرانی است و در داخل ایران است بیشترین و بهترین چیز در دنیاست و اگر ساخت داخل است به عنوان تولید ملی باید به مردم ایران غالب کرد - هرگزچرا این شووینسم و فاشیسم است و نه ناسیونالیسم- ضرری که خودرو پیکان به محیط زیست و سلامتی و اقتصاد همین وطن عزیز ما می زند اگریک روز روزتر متوقف شود بیشتر به صلاح کشور و ملت ماست ، ولی من میگویم که اولا تولید ملی فقط ابزاری نیست و بخش بنیادی آن تولید اندیشه ملی است و از سوی دیگر می گویم که چرا تولید ملی در روح یک ملت در بعضی از اوقات در اولویت نیست. و این موضوع را در یادداشت بعدی وبلاگ دنبال کرده ام که شما را به خواندن آن دعوت می کنم. فقط یک یادآوری کوتاه و آن اینکه اتفاقا من معتقدم باید به تمام دنیا تعامل مثبت و منطقی داشت و در کشور را نباید بست واصلا ناسیونالیسم را با شووینیسم و فاشیسم اشتباه نمی گیرم
Post a Comment
<< Home