آزادی بیان و وبلاگ من
سلام
من دیروز مجبور شدم دو تا کامنت از کامنت های دوستان را علارغم میل باطنی خود حذف کنم. دلایل ساده هم دارم و آن این که یک کامنت اولا کاملا شعاری بود و ربطی به یادداشت من نداشت - وب لاگ من جای شعار دادن نیست- و دومی نیز علاوه بر اینکه ربطی به یادداشت نداشت کار را به تمسخر، تهمت و دست انداختن و به ویژه مسخره کردن افراد دیگر که موضوع وب لاگ بنده نیستد کشانده بود که البته من خوشبختانه آن را بلافاصله پاک کردم. حالا یک بحث کوچک در مورد این کلمه شیرین "آزادی" و بویژه آزادی بیان
اول اینکه هیچ ملتی به آزادی نرسیده است مگر آنکه خود خواسته باشد. مردمی به آزادی رسیده اند که خود آزادی خواه باشند و آن را تمرین کنند تا بتوانند در جامعه خود فضایآزادی را جا بیاندازند و باور کنیم که آزادی با زور وتجاوز نظامی نظامی و اشغال در هیچ جای جهان نهادینه نشده و نخواهد شد
دوم اینکه محدوده آزادی خود آزادی است به این معنی که آزادی شما ، آزادی دیگران را مختل نکند و این کار نیاز به شجاعت دارد . هم شجاعت در بیان نظرات و شجاعت در کنترل خود در سلب نکردن آزادی بقیه
سوم اینکه حتی در فرانسه که من در آن دکترا گرفتم آزادی معنی هرج و مرج و منع آزادی دیگران نمی دهد. قانونی "عرفی" جاری و حاکم است و اگر چنین قانونی را کسی زیر پا بگذارد به تناسب و با جدیت با او برخورد می شود
چهارم آنکه معنی آزادی این نیست که ما تمام دنیا را با سیاست بسنجیم. آن هم آنچه خود سیاست میدانیم و سواد سیاسی. با گسترش روزنامه ها و خوشبختانه روزنامه خوانتر شدن بعضی از جوانان ما، بعضی سواد روزنامه ای و ژورنالیستی را عین فهم سیاسی از امور گرفته اند. و البته تمام مسائل را می خواهند با آن بسنجند. باور کنید که این سطح از دانسته های عمومی بسیار خوب است ولی به بعضی امر مشتبه نشود که از سیاست و فلسفه و سایر علوم انسانی بسیار میدانند چرا که هر روز مطالب پراکنده ای از آنها را در
روزنامه ها می خوانند. البته روزنامه ها کارکرد خودشان را دارند وبنده شخصا هر روز دو روزنامه فارسی و دو روزنامه خارجی را مرور می کنم. ولی باور کنید که برخلاف باور عمومی -تحصیلی- در ایران عرصه علوم انسانی سخت ترین و بنیانی ترین عرصه در توسعه علمی در دنیا - حتی در دنیای پیشرفته غربی- است. اینطور نیست که مثل ایران و بسیاری از کشورهای درحال توسعه، مردم عرصه علوم انسانی را عرصه سواد و فهم عمومی بگیرند
پنجم آنکه وب لاگ ها -دیروز در جائی خواندم حدود 60000 وبلاگ ایرانی هم اکنون وجود دارد که البته خبر بسیار خوبی است- مکان خوبی برای تمرین گفتگو وبنیان گرفتن فضاهای مجازی - اینترنتی برای نهادهای جامعه مدنی است. و اصلا مگر در دنیا پیشرفته با توسعه گفتگو و نهادهای جامعه مدنی به توسعه سیاسی و آزادی نرسیده اند؟ پس ما چرا از این فضا درست استفاده نکنیم؟ و چرا سریعا بخواهیم فضای گفتگوها رابه شعارهای تند سیاسی بکشیم.
ششم آنکه این سخن سعدی بزرگ را بگوش جان بخریم که این کار را از خرد به دور دانست : "دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی"
نبود تاریخی آزادی و آزاد اندیشی موجب شده که در کشور ما آدم های آزاده نیز کمتر امکان رشد بیابند و به همین دلیل در هر فضای آزاد می خواهند تمام حرفهائی که حق می پندارند و در جای خود گفته نشده بیان کنند ولی باور کنید که این مسیر راه خوبی برای توسعه آزادی نیست
به هر حال همچنان از کامنتهای عزیر همه دوستان استقبال فراوان میکنم. و منتظر نظرات شما به ویژه در مورد همین یادداشت هستم
8 Comments:
This comment has been removed by a blog administrator.
سلام آقای دکتر؛
مطلب بسیار جالبی را مطرح فرمودید. به نظر بنده درهیچ جامعه ای آزادی جاری نمی شود، مگر اینکه شهروندان آن جامعه انسان هایی آزاده باشند . آزادی خواهی هم که شما فرموده اید بسیار درست است، اما امروز کدام ایرانی است که لا اقل در کلام و حرف آزادی خواه نباشد.
به حق که آزادی هیچ خط قرمزی ندارد جز آزادی. بنده فکر می کنم، در کنار شجاعت ما نیاز به صداقت هم داریم یعنی آن چیزی که دستاورد آزادگی است. فکر می کنم خیلی مهم است که ما بتوانیم در کنش های مان لحظه ای خود را جای طرف مقابل قرار دهیم و دنیا را تنها از یک پنجره ننگریم. اما همیشه این سوال برای من مطرح بوده که این خط قرمز را چه کسی تعین می کند؟ قطعا می پذیریم که جواب این سوال "من" و یا "شما" نیست، و شما در قسمت سوم به "عرف" اشاره کرده اید. حقیقت اینکه بنده نمی دانم در جامعۀ امروز ما "عرف" کدام است؟ به هر حال احترام به دیگران و رعایت اخلاق در رفتار ها امری بدیهی است، اما باور کنید با همین عرف در بسیاری از موارد آزادی را لگدکوب کرده ایم و می کنیم. شاید یکی از دلایل آن دگرگون شدن هنجار ها و همینطور ارزش ها در درون جامعه ما باشد؛ نمی دانم؟
آقای دکتر، به هر حال متاسفانه سیاست حیاط خلوت همه ما شده است! و البته که در دنیای امروز سیاست که هیچ، آشپزی هم جایگاه تخصصی خود را دارد. اما فکر می کنم نتیجه گیری آخر شما کمی با آنچه در پیش گفتید متناقض است و یا شاید ایراد از خوانش بنده باشد. به هر حال انسان حق دارد آنچه را که درست می داند بیان کند، با این شرط که بپذیریم حقیقت در میان ماست و در نزد ما. من فکر می کنم اگر در بیان مطالب منصف باشیم و یا به قول شما شجاع (که در این صورت وارد هر حیطه ای برای گفتگو نمی شویم)، آنگاه بیان مطالب و گفتگو مسیر بسیار خوبی برای گسترش آزادی در جامه است.
ارادتمند شما
فرهنگ
پی نوشت: مطلب پیشین که پاک شده است، از سوی بنده بود که به علت چند اشتباه تایپی آن را پاک کردم.
سلام بر آقای فتاحی عزیز
با سلام البته من نام نبردم که کامنت چه کسی را حذف کردم. و شما نیز برای همان کامنت خود نیز شجاعانه نام خویش را مرقوم فرموده بودید. به هر حال از اینکه کامنتهای شما جهت دار هم باشد اشکالی نمی بینم و لی به نظرم رعایت حدود - حداقل اشخاص دیگر- الزامی است. به هر حال ممنون که آمدید و خود مجددا اظهار نظر کردیدو البته من نیز با آن حذف نشان دادم که خط قرمزم چگونه است . و البته خدای نکرده نمی خواهم مردم قربان صدقه من بروند. شما آزادید که با من و ماشین سمند و غیر آن که بنده خواهم داشت هر نوع شوخی که میخواهید بفرمائید. و ضمنا خوشحال می شوم که مجددا تشریف بیارید و کامنت بدهید و اساسا غیر از بحثی که نوشتید در مورد همین بحث آزادی بیان نیز اظهار نظر کنید. اینجا اتاق فکر است . خوش آمدید
جناب دکتر زارع اگر فرصتی بود به آدرس http://azarbad.blogfa.com/ که یک وبلاگ گروهی است و با نام گفت و شنود سه نسل نام گذاری شده سری بزنید . خوشحال میشویم که مقاله ای از شما را در این وبلاگ داشته باشیم . با سپاس
سلام جناب دکتر. گزارش نهایی بازدید زرند را به همراه فراخوان برای کودکان یتیم بم روی وبلاگ موج گذاشته شد . وقت فرمودید سر بزنید خوشحال میشوم .. در پناه حق
This comment has been removed by a blog administrator.
جناب دكتر زارع عزيز
با سلام
مدتيست كه اين قضيه فكرم را مشغول كرده ولي ظاهرا اين يك جريان عاديست در چنين روابطي تا تك تك اعضا جايگاه خود را طي آن بشناسند ولي بنده در مورد خودم وشايد اغلب دوستان عرض كنم كه گاهي اوقات ما به علت اطمينان و شناختي كه از شخصيت و بزرگواري جنابعالي داريم خارج شدن از برخي حدود شاگردي و معلمي را بر خود روا ميدانيم كه درست يا غلطش عرض كردم با گذشت زمان آشكار ميشود كه اين خود عيبيست بزرگ و فرجامش يا شور است يا بي نمك به هر حال احترام و درك ايجاد چنين فضايي (وبلاگ) از جانب ما حداقل وظيفه شاگردي و معلميست
با تشكر
امير عبدي
kjj
Post a Comment
<< Home