وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Thursday, October 20, 2005

چرا دانشجویان انگیزه شان را از دست می دهند؟

یکی از دانشجویانم این هفته مراجعه کردو شکایت از این داشت که علارغم علاقه فراوان که به درس خواندن دارد ولی احساس میکند که به دلیل فشارهای مالی که به او وارد شده اندک اندک انگیزه خود را از دست می دهد. البته پیچیدگیهای اداری برای دریافت کمک هزینه دانشجوئی و همچنین انتخاب موضوع تحقیق به عنوان علاقه اصلی که در آن هیچ حق الزحمه ای برای دانشجو متصور نیست نیز به عنوان دلایل این مساله عنوان می کرد. من باید شهادت دهم که در کلاسی که با من داشت بهترین دانشجوی کلاس بود. ولی به هر حال با گفتن این مسائل به فکر فرو رفتم که چرا؟ مگر ما در هر سال چند نفر داشجوی واقعا علاقه مند و عاشق علم داریم که بخواهیم اینطوری بی انگیزگی آنها را هم شاهد باشیم؟ البته من هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم و در چند راستا این دانشجو را راهنمائی کردم تا مشکلش حل شود. ولی به هر حال مساله همچنان باقی است. وقتی حتی در دانشگاههای اصلی و مهم مملکت تدریس می کنیم و انگیزه و علاقه شدید را کمتر نزد دانشجویانمان می بینیم باید به فکرفرو رویم. آیا میتوان مساله را به موثر نبودن کنکور و اشکال گزینش علمی دانشجویان مربوط کرد؟ ویا مسائل دیگری در زندگی دانشجویان وجود دارد که ذهن آنها را از توجه و تمرکز به علم و تحقیق منحرف می کند؟ و یا اینکه استادان نیز به همان ترتیب مثل دانشجویانشان دگیر مسائل مختلفی هستند که نمی توانند انگیزه لازم را برای تلاش و زحمت کشیدن در دانشجویان ایجاد کنند؟ مگر نه این است که حتی از یک دانشجو با استعداد معمولی میتوان دانشجوی علاقه مند با انگیزه فراوان برای تلاش و تحصیل علم ساخت؟ حداقل تجربه من که پاسخی مثبت برای این سوال فراهم می کند. به هر حال شاید تمام عواملی که در فوق نوشتم موثرباشند و در هر مورد یکی از آنها مهمتر باشد ولی در هر حال یک نکته مهم وجود داردو آن اینکه اگر دانشجوئی عاشق تحصیل باشد و در حین تحصیل علاقه اش را از دست بدهد ما مسئولیم و سرمایه بزرگی از دست داده ایم. باید بسیار به این مساله توجه کرد.

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

در ژاپن- یعنی جایی که چندیست در آن زندگی میکنم – هر جوانی ( بیشتر جوانها) بخصوص پسرها برای اینکه درآینده زندگی مناسبی داشته باشد به یک چیز فکر میکند و آن دست یابی به موقعیتی به نام سالاری من ( که شاید به زبان فارسی نزدیکترین واژه به آن حقوق بگیر باشد) است. برای تبدیل شدن به یک سالاری من داشتن تحصیلات دانشگاهی در کنار مهارتهایی مثل زبان انگلیسی اجتناب ناپذیر است. نکته در این است که با داشتن چنین شایستگیهایی احتمال موفقیت و داشتن یک زندگی مناسب تقریبا صد در صد است. بنابراین جوانهای ژاپنی همواره در تلاش هستند که به کسب شایستگی های لازم بپردازند و در مورد دانشجوها بویژه از آن جهت که بخاطر ویژگیهای فرهنگیشان به اساتید خود بشدت اعتماد دارند تمام تلاش خود را در جهت جلب رضایت اساتید خود انجام میدهند. البته این دیدگاهی کلی است و بدون شک می توان نمونه هایی که از این قاعده پیروی نمی کنند پیداکرد. اما نکته مهم در رابطه با بحث آقای دکتر زارع این است که شایسته سالاری اهمیت بسیار دارد. نه تنها بین مردم بلکه در تمام ارکان اچتماع تا حاکمان. در یک کلام برای موفقیت راه های استانداردی وجود دارد که همه برای کسب موفقیت ناگزیر به طی کردن این مسیر هستند. وقتی در خیابانهای ژاپن قدم میزنید و آدم موفقی را می بینید با احتمال بسیار زیاد میتوانید حدس بزنید که چه راه دشواری را طی کرده و شما هم اگر می خواهید موفق شوید باید سخت کار کنید – در هر گوشه ای از اچتماع که باشید – و تقزیبا راه میانبری وجود ندارد. آیا در ایران هم راه میانبر وجود ندارد !؟
پیروز باشید
آرش گندمی

1:36 PM  
Blogger Mehdi ZARE said...

درایران به دلیل قرارگرفتن در میانه زمان تحول - که البته زمانش دارد طولانی می شود- یک حالت ناپایداری و بحران برای بسیاری از جوانها بروز کرده است- به بیان دیگر احساس ثبات و امیدبه آینده در آنها کمترو کمتر شده است. توقع ها هم به دلیل افزایش ناگهانی و انفجاری ارتباطات بسیاربالا رفته است. جوان درایران زندگی می کند ولی توقع بیشتر از خاورمیانه را دارد.امید دادن هم با زبان و حرف زدن خالی امکان پذیر نیست چون باور نمی کنند و حق هم دارند. باید برایشان شرایط امیدبخش ایجاد کرد. کارو احساس موفقیت ونشان دادن و اطمینان دادن به اینکه در همین ایران می توان به زندگی سعادتمندرسید البته کار سختی است ولی به نظرم شدنی است. انسانهای عملگراو برنامه ریز اگر کنار گود باشند وضع بدتراز این هم می شود. ذهن های متفکر و عملگرا و فهیم را باید به تفکر و ارائه طریق و کارآفرینی و ایجادامید تشویق کرد. مسیر سختی است ولی من خوشبینم که شدنی است.

7:07 PM  
Anonymous Anonymous said...

salam
به نظر من علاقه به تحصيل علم
اول اينکه چيزي نيست که به راحتي ايجاد شود
و دوم اينکه اين طور نيست که به راحتي فراموش و کنار زده شود
ممکن است به پستوي خانه اي محدود شود
يا ممکن است در يکي از معتبرترين مراکزعلمي دنيادنبال شود

به هر حال اين احساس مسئوليت شما قابل قدرداني است
دو ديدگاه ميتوان داشت
مي خواهم بدانم تا بهتر زندگي کنم
مي خواهم زندگي کنم تا بيشتر بدانم
کدام انگيزه بهتري ايجاد ميکند
و کدام انرژي بيشتري مي طلبد

5:55 AM  
Anonymous Anonymous said...

به نام خدا
استاد گرامی جناب آقای دکتر زارع سلام
موضوع بسیار جالبی را مطرح نمودید به عنوان کسی که ماهها ست در خارج از ایران بسر می برم همیشه افسوس خوردم که چرا نباید زمینه ای فراهم شود تا علاقمندان به علم که عملا" زندگی اشان را فدای تحصیل کردند در داخل کشور تحصیل کنند . اساتید ما کجا و بسیاری از اساتید خارج از کشور مخصوصا" دیگر کشورهای جهان سوم کجا . امروزه رسم شده که در بسیاری از کشورها، اساتید با کمال بی شرمی مبالغ هنگفتی را از دانشجو طلب می کنند که شنیدنش حتی ممکن نیست . مگر آنها به دانشجویان ما چه آموخته اند و یا چه می آموزند ؟ چرا در کشور زمینه ای نباشد تا در این همه طرح تحقیقاتی دانشجو هم تز خود را بگذراند و هم نزد اساتید داخلی مطلبی را فرا بگیرد . خوب برای تکمیل اطلاعات اگر لازم شد می شود دوره های کوتاه مدت را در کشورهای معتبری آنهم طی قراردادهای تعریف شده گذراند . من شخصا" آنچه آموختم نزد اساتید ایرانی ام آموختم و همیشه افسوس خوردم که چرا دولت در این خصوص فکر اساسی نمی نماید..
با تشکر آریامنش

6:34 PM  

Post a Comment

<< Home