وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Sunday, June 15, 2008

وقتي اعتماد به جوانان خود ساخته نتيجه مي دهد

ديشب بابرد ۲-۰ تيم ملي فوتبال ايران با رهبري و هدايت علي دائي در مقابل سوريه در استاديوم عباسيون دمشق، ضمن تضمين صعود به مرحله بعد بازيهاي انتخابي جام جهاني ۲۰۱۰ در قاره آسيا، روند رو به رشد تيم ملي فوتبال ايران حفظ شد. همانطور كه در بحث هاي قبلي آوردم، تعداد زيادي از نظرها و بحث هاي منفي پيرامون تيم ملي فوتبال شكل گرفته بود و بسياري آماده باخت و عدم نتيجه گيري علي دائي بودند. ولي شايد درست به مانند زمان بازيگري علي دائي - كه در شرايط سخت با عملكرد مثبت و عالي ، شرايط را به نفع خود بر مي گرداند - اين بار هم در مربي گري همان روند را ادامه داد. و توانست نتيجه مثبتي بگيرد. ادامه بحث قبلي را اينجا مي آورم:
- علي دائي صبور نيست و به ناشكيبائي مشهور است. او با منتقدان مماشات نمي كند و به همين دليل بسياري او را مردم دار نمي دانند. او مانند سرباز و بر اساس قواعد و مقررات - و با كمتر در نظر گرفتن حواشي و رسم و عادت و عرف - به جلو مي رود. آيا مي توان او را متهم دانست؟ علي دائي با عمل به مقررات و استفاده از توان و نيرو و زحمات شخص خودش، و بدون در نظر گرفتن - يا با كمتر در نظر گرفتن - عرفهاي موجود، بالاخره براي خود دشمن مي تراشد. اين درست است كه او شايد تلاش زيادي براي مردم داري نكند، و يا بهتربگويم، آنقدر كه به موفقيت در راهي كه انتخاب كرده فكر مي كند، به حفظ جوانب كارها معتقد نيست. به باور من او متهم نيست و نمي توان او را گناه كار دانست. اگر ايرادي بر كارش وارد است، مي توان مطرح كرد ولي چون مردم داري نمي كند، حق نيست كه با جوسازي و شلوغ كاري او را از ميدان بدر كنند.
- مديران بالادست و اطراف علي دائي، شايد با بودن او خيال راحتي داشته باشند كه با وجود علي دائي به اندازه كافي نظر منتقدان به همين يك نفر جلب شود و خودشان كمتر در معرض نقد باشند. به هر حال اين موضوع شمشيري دو لبه است، به اين معني كه حالا كه علي دائي خوب نتيجه گرفته است، نيز نمي توان نتيجه خوب او را به مديريت صحيح فدراسيون فوتبال مربوط كرد، و مثلا فرض كرد كه چون برنامه دقيق و بازي هاي تداركاتي منظمي براي تيم ملي فراهم كرده بودند، حالا اين تيم محصول ان همه برنامه ريزي و مديريت و هدايت صحيح است! شرمنده! اين موضوع را همه مي دانند كه علي دائي را با كمترين حمايت و تدارك به رقابت با رقبا فرستادند. پس بگذاريد موفقيت بدست آمده را منحصرا - يا تا حد زيادي - محصول كارداني و هوش و زحمات شخصي علي دائي در امر مديريت تيم و البته زحمات بازيكنان در زمين بدانيم.
- تيم ملي در اولين بازي - با سوريه - با هدايت يك كمك مربي در تهران مساوي كرد - زماني كه به دنبال مربي اسپانيائي براي تيم بودند - و حالا همان تيم در دمشق به ما ۲-۰ باخته است. اين نشان مي دهد كه گذاشتن يك مدير بي خاصيت - كه نه درد سر دارد و نه مشكل و نه فايده!- مي تواند به بي عملي و بي اثري منجر شود و البته كسي هم نباشد كه سوال كند - چون به اصطلاح آن مثل قديمي كه آسته آمده و آسته رفته، و هيچ نگراني از آن نداشته كه گربه شاخش بزند! - و خلاصه همه چير بي اثر و بي خاصيت و به ظاهر به خير و خوشي پايان گيرد! ولي واقعيت آن است كه چنين مديران بي خاصيتي همزمان با احتياط براي آنكه كاري نكنند كه كسي احتمالا سوالي از آنها بكند، فرصت ها را نيز دارند نابود مي كنند، اميدها را از بين مي برند و چه بسا به از بين بردن فرصت ها استعدادها و امكانات را نيز به نابودي بكشانند.
- امروز در همه دنيا با تغييرات و پيشرفت و مدرن كردن مواجهيم. همين جام ملتهاي اورپا را ببينيد. اكثر بازيها در فضايي برگزار مي شود كه انگار هنر، حركت، اميد، پيشرفت، و البته ورزش به هم آميخته شده تا يك مسابقه فوتبال انجام شود. ما هم تغيير مي خواهيم. بهتر هم مي خواهيم بشويم. براي اين كار چه كساني بهتر از امثال علي دائي و افشين قطبي كه هم دنيا را ديده اند و هم تجربه بين المللي دارند و هم با زحمات خودشان بالا آمده اند. اگر همين كه داريم خوب است - مثلا چيزي در حد ليگ برتر و جام حذفي و تمام جنبه هاي ان از پخش تلويزيوني گرفته تا حواشي كنار زمين و رفتار بازيكنان با هم و داوري و... - كه البته حرفي نيست، همان كه داريم را ادامه مي دهيم و تغيير هم هر وقت خودش خواست اتفاق مي افتد!!! ولي در عالم واقع ابنطور نيست. تجربه بين المللي لازم است تا كساني مثل افشين قطبي و علي دائي بيايند و روش و متد كار را عوض كنند. و نه فقط روش كار، بلكه شايد لازم باشد روش حرف زدنمان هم اصلاح شود! راستي همه باشگاههاي ما نام فرهنگي را در عنوان يدك مي كشند. ولي كمتر شعار و
عمل فرهنگي در حاشيه و متن ورزش ما مي بينيم. شعار
No to Racism
را ديده ايد كه در جام ملتها در پشت دروازه ها نصب كرده اند؟
- بالاخره چند چهره اصلي در هر موضوعي كارهايي را به طور سنتي انجام داده اند. اين كارها روال و عرفي را ايجاد كرده است، به نحوي كه تغيير در روند انجام كارها ماموريتي غير ممكن به نظر مي رسد. روشهاي سنتي در انجام كار ها - در اين مثال مورد بحث كه تيم ملي فوتبال است- به چيزي بيش از دست آورد هاي بدست آمده قبلي نخواهد انجاميد. هر گاه هم كه كسي بخواهد به گوشه اي از كار دست بزند و اصلاحي كند، داستان شير بي يال و دم و اشكم مولوي پيش مي آيد! - كه آقا اين قسمت را دست نزن! همان كه هست خوب است! به سراغ قسمت بعدي هم كه بروي، داستان همان است و تكراري!- ولي اين ماموريت هاي غير ممكن را بايد با تدبير ممكن كرد. البته همه چيز را مي توان نسبي ديد، بديهي است كه همين موضوع فوتبال ملي هم را بايد به طور نسبي سنجيد كه چه قدر به جلو رفته و بهتر شده است و انشاالله خواهد شد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home