وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Wednesday, April 06, 2005

آفتاب می شود ...

برای تمام آنها که منتظرند زندگیشان پر از آفتاب شود .... قسمتی از شعر آفتاب می شود از فروغ فرخزاد را تقدیم می کنم. این شعر را بسیار دوست دارم. انشاالله آسمانتان پر از شهاب شود

نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
زعاجها، زابرها ، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
....

نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
سراحی سیاه دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

با عرض سلام خدمت جناب آقاي دكتر زارع.
وبلاگ جاي بسيار مناسبي براي ارايه نظرات ميباشد. وقتي كه وبلاگ شما را ديدم خيلي خوشحال شدم، چرا كه بهتر مي توان آرا ونظريات شما را فهميد و به مناظره نشست. با اجازه شما ميخواستم مختصري در باره شعر نو صحبت كنم و نظريات شما را نيز بدانم. البته اينها نظريات شخصي من است و ممكن است كه اشتباهاتي نيز داشته باشد.
بنده از زمان نوجواني علاقه خاصي به شعر داشتم و اكثر شعرهاي كه مطالعه ميكردم از شاعران سبك قديم بود ولي بعد از آن و مخصوصا در دانشگاه با شاعران شعر نو آشنا شدم و از نيما و سهراب و اخوان و فروغ و شاملو تا صالحي و... مطالعاتي داشتم. به نظر من شعر نو در ادبيات همانطوري منتظر الوقوع بود كه سبك ساده نويسي، زيرا پيشرفت زبان و تغييرات آن، اين دو پديده را لازم داشت. افراد نسل جديد اينگونه ادبيات را بهتر ميفهمند تا قديمي تر آن را. ولي با توجه به موفقيت سبك ساده نويسي آيا شعر نو نيز توانسته به همان اندازه موفق باشد؟
به نظر من اين گونه شعر راه بسيار زيادي دارد تا به غناي شعر قديم برسد، همانگونه كه قله هاي بلند شاعري مانند فردوسي، سعدي، حافظ، مولانا، نظامي، خيام و... تقريبا كه چه اصلا دست نيافتني شده اند.
بنده نسبت به شاعران سبك جديد حداقل در موقعيت زماني خودشان احترام زيادي قايلم وحتي سروده هاي مرحوم اخوان ثالث را نيز بسيار دوست دارم، ولي به نظر من اگر تمام شاعران حال حاضر را جمع كنيم يكي از حماسه هاي فردوسي كه سهل است حتي نميتواند يك بيت مانند آني كه ميگويد (توانا بود هر كه دانا بود – زدانش دل پير برنا بود)رابسرايند.
در انتها با اميد به سرفرازي براي تمام كساني كه در راه اعتلاي كشورمان ايران از جان مايه مي گذارند يكي از شعرهاي اخوان را به طور خلاصه تقديم شما ميكنم.

سر كوه بلند آمد سحر باد.
زتوفاني كه ميآمد خبر داد.
درخت و سبزه لرزيدند ولاله
به خاك افتاد و مرغ از چهچه افتاد.
....
سر كوه بلند ابر است و باران.
زمين غرق گل وسبزه بهاران.
گل وسبزه بهاران خاك وخشت است
براي آنكه دور افتد ز ياران.
.....
سر كوه بلند آهوي خسته
شكسته دست و پا غمگين نشسته
شكسته دست پا درد است اما
نه چون درد دلش كز غم شكسته
.....
سر كوه بلند افتان و خيزان
چكان خونش از دهان زخم و ريزان
نميگويد پلنگ پير مغرور
كه پيروز ايد از ره يا گريزان
.......
سر كوه بلند آمد عقابي
نه هيچش ناله اي نه پيچ و تابي
نشست سر به سنگي هشت و جان داد
غروبي بود و غمگين آفتابي
......
سر كوه بلند ابر است و مهتاب
گيا ه وگل گهي بيدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بيدار، گويند
كه هستي سايه ابر است درياب
........
سر كوه بلند آمد حبيبم
بهاران بود و دنيا سبز و خرم
در آن لحظه كه بوسيدم لبش را
نسيم و لاله رقصيدند با هم.
..........


با آرزوي توفيق روز افزون شما.
سعيد عاروان.

2:08 AM  

Post a Comment

<< Home