وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Wednesday, July 28, 2010

کاربرد شبه علم در معرفی دانشمندان : باز هم روانشاد دکتر حسابی

در روزنامه شرق، روز یکشنبه 3-5-89 ، در قسمت ویژه نامه زندگی، یادداشتهایی برای بزرگداشت روانشاد دکتر محمود حسابی آمده بود که مجددا اطلاعات درست را با نوشتارهای اغراق آمیز و بعضا بدون مستندات به هم آمیحته بود. هدف این ویژه نامه البته نشان دادن جایگاه رفیع علمی آن دانشگر بزرگ سرزمین ما بود و گرامی داشتن جایگاه علمی و اجتماعی ایشان و بیان تلاش های بی نظیر و مصائب و سختی هایی که برای رسیدن به چنان جایگاه رفیعی متحمل شده بودند. تردیدی نیست که آن انسان بزرگ نقش مهم و اثر گذاری در توسعه آموزش عالی در ایران داشته اند و به ویژه در ایران حدود 80 سال قبل که درصد باسوادان به زحمت به ده درصد کل جمعیت کشور می رسید، البته ایشان و هم نسلانشان با داشتن مدرک دکتری از بزرگترین و با سابقه ترین دانشگاههای جهان از معدود نخبگان کشور بوده که به ارائه خدمات در موسسات در حال تشکیل آن زمان - از قبیل وزارت خانه های مختلف و در نهایت دانشگاه تهران و سازمان های علمی و پژوهشی کشور - پرداخته اند. ایران مدرن در سده بیستم، البته با تاخیر و پس از ناکامی و فقر پس انقلاب مشروطه و بعد از فجایع مربوط به جنگ جهانی اول و پس از آن، و گرسنگی و تلف شدن بسیاری از هموطنان ما در خلال سالهای : 1295-1300 - ، در حال شکل گیری بود و نخبگان علمی چون مرحوم دکتر حسابی در دهه هاب پس از آن سالهای فاجعه بار بدون شک نقش مهمی در ایجاد و پایه ریزی همین ساختارهای مدرنی که امروزه داریم داشته اند که بسیار قابل ستایش و به یاد ماندنی است.

از سوی دیگر روحیه ایرانیان در تجلیل و بزرگداشت به ویژه کسانی مثل دکتر حسابی که دیگر در میان ما نیستند، چنان است که گاه ره به اغراق و آمیحتن داستان و افسانه به واقعیتهای زندگی آن بزرگان می برد و موجب می شود تا نسل هوشمند و با اطلاع امروز که منتقدانه پیگیر هر خبر به ویژه در حوزه علم است، احتمالا با دیده تردید به کل اطلاعات ارائه شده بنگرند.

اینجا نقش دو گروه اهمیت ویژه می یابد، یکی نزدیکان و شاگردان دانشمندان، که در ارائه تصویر آن بزرگان، اطلاعات دقیق و مستند بدهند، رعایت اعتدال و انصاف را بکنند و با اغراق، البته با نیت خیر، تصویری غلط و تحریف شده از آنها ارائه ندهند، و دوم روزنامه نگاران حوزه علم ، که دانسته ها را از منابع مستند گردآوری کنند و حتما هر اطلاع و خبر و گزارش را از سه منبع مستند کنترل کنند که تا صحت آنچه می نویسند بر اساس مستندات معتبر باشد، نه انکه آنچه می نویسند موجب مزاح اهل فن در آن موضوع شود، چراکه حتی جمله بندی ها نشان از آن دارد که با اصل مطلب ناآشنا هستند.

شخصا باور دارم که هرچه تلاش شود تا دانشمندان و دانشگران را به صورت انسانهای غیر واقعی نشان دهیم، در آن صورت جوانان و نسلهای بعدی را از آنها دورتر کرده ایم، و عملا چنان جایگاهی به دانشگران داده ایم که نسلهای بعدی فکر کنند که اینها موجوداتی فراواقعی و فوق بشر بوده اند و بنابراین بیهوده تلاش نکنیم که به چیزی شبیه انها تبدیل شویم چون امکان پذیر نیست!. البته همه می دانیم که انسانها، دانشمند یا غیر آنها، دارای مشخصات و قدرتها و ضعفهای طبیعی نوع بشر هستند. همه انسانها -از جمله دانشمندان- بعضا خوش اخلاق و گاهی بد اخلاق می شوند، از نظر فیزیکی و سلامتی بدنی گاه سرحال و گاه ناخوش هستند، محدودیت در توان و عملکرد دارند، و طبیعی است که قادر به هر کاری نیستند و صد البته که شرایط خانواده ، محیط زندگی و زمانه درپیروزی یا شکست هایشان بسیار موثر است. البته دانمشندان با تلاش بیشتر و زحمت و تحمل رنج بر خود امکان دستبابی به دستاورد های بزرگ را داشته اند. ما موحدان، عنایت و لطف خداوند را در این راه منشا اثر اصلی می دانیم، انها که چون ما نیستند، شانس و اقبال خوب را از دلیل های مهم موفقیت می دانند. به هر حال امکان ندارد که هر انسانی همزمان در چندین شاخه علمی، ورزشی، فرهنگی، مدیریتی، ادبی و ... ستاره زمان، یگانه دوران، درجه یک و قهرمان باشد.

در مورد مرحوم دکتر محمود حسابی که از دیدگاه صاحب این قلم، دانشمندی بزرگ و قابل ستایش بوده اند، علاوه بر عنایت پروردگاه، زحمات و کوششهای بی دریغی که کشیده اند بسیار مهم و موثر بوده و به هر تقدیر ایشان نخبه دوران بوده اند که وظیفه همه ما حفظ شان و جایگاه ایشان و احترام و پاسداشت یاد آن استاد بزرگ است.

همگان می دانند که فرزند دکتر حسابی، آقای مهندس ایرج حسابی، در بیان فهرست افتخارات استاد در رادیو، تلوزیون، نشریات و رسانه های مختلف گاه چنان به ورطه تکرار و اغراق افتاده اند که به باور من موجبات دلزدگی مخاطبان و غیر قابل باور پنداشته شدن فضائل روانشاد دکتر حسابی را فراهم آورده اند. البته هدف فرزندشان بی شک تکریم جایگاه آن استاد بزرگ است ولی بیان اغراقهایی نظیر آنکه استاد در کودکی قرآن، نهج البلاغه، گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ و منشات قائم مقام فراهانی را از حفظ داشته اند، فقط تصویر انسانی غیر قابل دسترس را بدست می دهد که ضمن غیر قابل باور بودن، کمکی هم به تشویق برای پرورش دانشگران بعدی برای رسیدن به چنان جایگاه نمادین نمی کند. حافظه قوی و مافوق تصور داشتن فقط مخصوص بعضی انسانهاست ولی مطالعه و از بر داشتن بخشهایی از متون دینی و ملی برای هر قوم و ملتی مساله ای مهم و لازم است. اینکه هر انسان فرهنگی با اثر پذیری مثبت از فضای تعلیمی خانه ، خانواده و-این روزها- مدرسه، با درست خواندن متون دینی و ملی خود آشنا شود، آنچه را می خواند بفهمد، بخش هایی از آنها را از بر کند و در بقیه زندگی -میانسانی و پیری- این متن ها را به یاد آورد، از آنها در گفتار و نوشتار خود استفاده کند ، به آنها فکر کند و حتی اگر امکان، زمینه و فرصت بود به مطالعه بیشتر و عمیقتر در مورد آنها بپردازد، همگی نکته های مثبت و مهمی است. ولی آیا موجب می شود که اگر انسانی - یا دانشمندی - در پیری بخشهایی از این متون را یه یاد آورد، چنان اغراق کنیم که بگوییم که تمامی این متون را به طور کامل در کودکی از بر کرده است؟!

یا اینکه اسرار بر اینکه ایشان در طی حدود سه سال ، از دانشگاه های فرانسه مدارک مهندسی محتلف گرفته اند، با دنیال کردن زمان اخذ هر مدرک می توان به این نتیجه رسید که در حدود هشتاد سال قبل با گذراندن یک یا چند درس امکان کسب دیپلمی در شاخه های مختلف علمی-مهندسی وجود داشته است. البته این موضوع به معنی تکمیل مراحل آموزش و تخصص در شاخه های مختلف – مثل مهندسی برق، مهندسی معدن، فیزیک و... – نمی تواند باشد، صرفا دیپلمی علمی بوده – لیسانس در آن زمان – که پس از طی مراحل عمومی دانشگاهی در آن روزگار بیشتر زمان تحصیل را شامل می شده (و امروزه اینگونه نیست)، کسب می شده و امکان کار در موسسات و وزارتخانه های مربوطه را فراهم می کرده است. البته این تلاش وکوشش روانشاد دکتر حسابی بسیار قابل تحسین است ولی ذکر این موارد هیچ قرینه ای را برای زمان حاضر ایجاد نمی کند. آیا همین امروز می توان در عرض سه سال، سه یا چهار لیسانس در علوم یا مهندسی از دانشگاههای فرانسه –یا هر نقطه دیگر در دنیا- گرفت؟ در همان ویژه نامه زندگی روزنامه شرق -3/5/89- ذکر می شود که ایشان از دانشگاه سو ربن مدرک دکتری خویش را در فیزیک گرفته اند. تا انجا که نگارنده می داند دانشگاه سوربن – پاریس 4- دانشگاه تخصصی رشته های علوم انسانی است. اکنون نیز فهرست شاخه های تخصصی که در این دانشگاه در مورد انها در مرکزها و موسسه های مختلف وابسته به سوربن پژوهش و تدریس می شود در سایت دانشگاه سوربن می توان دید. به باور من احتمالا این اشتباه مربوط به نام دانشگاه به دلیل معروفیت سورین به عنوان یکی از معروفترین دانشگاههای دنیا و البته فرانسه است و روزنامه نگار مربوطه تصور کرده که هر دانشگر مهمی که از پاریس مدرک دکتری گرفته باشد الزاما باید در سوربن تحصیل کرده باشد.

در مورد همنشینی و شاگردی انیشتین –تنها شاگرد ایرانی انیشتین- همچنان موضوع بارها گفته شده، (ماجرای نوروز در دانشگاه پرینستون و ... که البته این بار دکر نشده) در یادداشت اخیر شرق نیز به آن پرداخته شده است. اینکه ایشان مقطعی در دانشگاه پرینستون –همزمان با استادی انیشتین در آن دانشگاه- حاضر بوده اند، با عبارتهایی چون کسب کرسی انیشتین در پرینستون، تائید نظریه ایشان در آن دانشگاه، تحسین بزرگان فیزیک در آن زمان و ... همراه شده که همگی از اغراق های بی پایه و غیر مستند است. هیچ مستندی وجود ندارد که بتواند چنین مطالبی را با آن تائید نمود و با بازدید از وب سایت و موزه دکتر حسابی نیز مستنداتی در این مورد ها بدست نمی دهد. نکته قابل تائید آن است که استاد در مقطعی به عنوان فرصت مطالعاتی در دانشگاه پرینستون حاضر بوده اند و در فرصتی با انیشتین هم در مورد کارهایشان گفتگو کرده اند و به انیشتین در مورد نظریه شان توضیح داده اند، انیشتین هم بیان کرده که روی این موضوع بیشتر باید کار کنید. بیش از این هر موضوعی- از شاگردی اختصاصی انیشتین گرفته، تا مباحثات و همکاری و کسب کرسی ایشان و ...- بیان شود، در رده اغراقهای علمی و شبه علم است. البته هر استادی در مدت زمان عضویت هیئت علمی می تواند از فرصت مطالعاتی استفاده کند که روانشاد دکتر حسابی در یکی از بهترین دانشگاههای ممکن در آن زمان و در همان دپارتمانی که انیشتین حاضر بوده اند این فرصت مطالعاتی را گذرانده اند، که انتخابی بسیار خوب و بجایی بوده است.

در مورد شرکت در کنفرانسهای مختلف علمی –که فعالیتی مثبت و مهم و نشان از دنبال کردن فرایند روز علم در دنیا و به روز بودن و علاقه مندی به شاخه تخصصی مربوطه در گذشته و امروز دارد، و محلی برای ارائه نتایج مطالعات یک دانشگر و اطلاع از کار همکاران و بحث و گفتگو با آنان است- با تعبیر هایی از قبیل "عضویت" در کنفرانسهای مختلف ، یاد شده است. چنین مطلبی (عضویت در یک کنفرانس) نه در گذشته و نه در امروز وجود خارجی ندارد. کنفرانس یک رویداد علمی است که در یک زمان خاص برگزار می شود. دانشگران و متخصصان موضوع مربوطه هم یا با ارائه مقاله یا بدون آن در کنفرانس، سمینار، سمپوزیم، ورک شاپ، گردهمایی و... –که هر کدام تعریف و کارکرد خاص خود را دارند- شرکت می کنند. شرکت در یک کنفرانس هم معنی خاصی بیش از همان که همه دانشگران، متخصصان و اعضای هیئت علمی می دانند و بخشی از آن را در سطور قبلی نوشتم ندارد. ضمنا کاربرد عبارت "عضویت" در کنفرانس –هر موضوع تخصصی که داشته باشد- اساسا بی معنی و بلاموضوع است.

مکاتبه با بزرگان علم، فلسفه و مشاهیر هم نشانه هم بحثی و همسنگی با آنان نیست. هر دانشگری می تواند با یک متخصص مشهور مکاتبه کند و البته می تواند پاسخ دریافت کند و یا نکند. اینکه کسی یه مشاهیر نامه بنویسد نشانه هموزنی و هم صحبتی و هم کلامی با آنان نیست. امروزه هم می توان به شرط آشنایی با زبان مشاهیر به متخصصان هر رشته نامه نوشت –یا راحتتر: ایمیل زد- ولی هرکه این کار را انجام داد، چه دانشجو باشد و چه استاد و عضو هیئت علمی نمی تواند مدعی همکلامی و همرده بودن با آن استادان را داشته باشد.

در پایان بر این نکته تاکید می کنم که نگارنده از ستایشگران جایگاه علمی و فرهنگی روانشاد دکتر محمود حسابی و تلاشهایی است که آن انسان بزرگ برای توسعه علم، ایجاد موسسات علمی، گسترش امکانات علمی و پژوهشی در کشور و پرورش چند نسل از دانشگران ایرانی در سخت ترین شرایط داشته است. توجه به این مهم نیز ضروری است که همه این تلاشها در زمانی در کشور انجام شده که عملا هیچ زیر ساختی در کشور وجود نداشته و همه سازمانها مدرن علمی در حال تشکیل بوده و ایجاد و رشد هر یک از این موسسات، دانشگاهها و مراکز پژوهشی و تخصصی با خون دل خوردن، صبر و حوصله فراوان و عشق به رشد علم در ایران و توسعه ملی صورت گرفته است. ولی همزمان لازم است هشدار دهم که بی دقتی در بیان و ترویج علم، تشریح تاریخ علم به صورت غلط و اغراق آمیز و بدون مستندات، و بزرگنمایی در مراتب و کارهایی که دانشگران بزرگی چون دکتر حسابی انجام داده اند، همگی از مصداقهای توسعه شبه علم و عوام گرایی است و عملا نه کمکی به توسعه و ترویج علم می کند و نه به شناخت درست سرمایه های علمی و بزرگان و بنیانگزاران نهادهای علمی مدرن در ایران کمک می کند. برعکس، نتیجه این نوع ترویج علم، بدبینی به اهل علم و دانشگران و بی اعتمادی به فرایند علم، و بدفهمی مراحل درست تبدیل یک دانش آموز و دانشجو به یک دانشگر و استاد است. اسطوره سازی از انسانهایی که به موفقیت های مهمی علمی رسیده اند، و البته مثل همه انسانها محدودیتها و توانایی های مشخصی داشته اند، جز سرگرم کردن بعضی از مردم و البته التیام ضعفهای روحی بعضی از مردم و ترمیم بعضی تحقیر های تاریخی، هیچ جایگاه واقعی علمی برای ما فراهم نمی کند. درست آن است که هر جا توانستیم به درستی، و با دقت، و با ارائه اطلاعات درست و مستند، به معرفی واقعیتهای مربوط به بزرگان علم بپردازیم. اگر چنین کنیم ترویج علم انجام داده ایم و حق برزگان را هم ادا کرده ایم، اگر نه، اگر نیت خیر هم داشته باشیم به تحریف بیشتر از واقعیت، کمک کرده ایم و نه بیشتر. البته امیدوارم، آنها که ترویج غلط و به این ترتیب می دهند نیت خیر داشته باشند و فقط راه را به غلط رفته باشند.

1 Comments:

Anonymous atefeh banaei said...

ba salam . darbareye hamin mozu
in matlab ra bekhanid
http://atefehbanaei.blogfa.com/

2:14 PM  

Post a Comment

<< Home