مدیریت نوآور و تحول خواه در آموزش و پژوهش عالی در ایران ضروری است
این یادداشت در روزنامه شرق، پنج شنبه 14-9-92، صفحه -9 منتشر شده است.
مراسم نکوداشت سالروز صدسالگی استاد «فضلاللهرضا» که چهارشنبه گذشته (29آبان) در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، علاوه بر جنبههای جالب و مهم گوناگونی که داشت، محل طرح نکتههایی از فعالیتها و نوآوریهای استاد «رضا» در دوران ریاست وی بر دانشگاههای تهران و شریف (آریامهر سابق) بود. نگارنده در یادداشت حاضر، با توجه به این جنبه از نکتههای مطرحشده در جلسه، به لزوم نوآوری و بازنگری در نظام آموزش و پژوهش در ایران امروز میپردازد
1- دکتر «سعید سهرابپور»، یکی از سخنرانان مراسم نکوداشت استاد «فضلاللهرضا»، از فارغالتحصیلان دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1344 و رییس اسبق دانشگاه صنعتی شریف ابراز داشت (نقل به مضمون) در سالهای ابتدایی دهه40 که ما در دانشگاه تهران درس میخواندیم، در برنامه درسی ما، درسهای مختلف و متنوعی وجود داشت که برخی از آنها مربوط به رشته تخصصی دانشجو بود و برخی هم درسهای گاه بیربطی بود که از گذشته بهعنوان ماده درسی در نظر گرفته بودند و دانشجو موظف بود همه آنها را بگذراند، اما نکته جالب آن بود که اگر در مجموعه درسها، حتی یک درس را در یکسال تحصیلی رد میشدیم، بهعنوان مردود سالانه، مجبور میشدیم کل درسهای آن سال را در سال بعد دوباره بگذرانیم! با مسوولیتپذیرفتن استادانی مانند پروفسور «رضا» در سال 1347 در مقام ریاست دانشگاه تهران (و قبل از آن در دانشگاه صنعتی شریف) بود که این ساختار کهنه، نوسازی شد و نظام «واحدی» جانشین نظام سالانه یعنی گذراندن سالانه دروس (آن هم گاه با محتوای قدیمی و در برخی موارد غیرمرتبط با موضوع تخصصی هر رشته) شد.
2- خود استاد «فضلاللهرضا» نیز در سخنانش در پایان برنامه، به نیاز به نوسازی و انطباق با نیازهای ملی و درسآموزی از تجربیات جهانی برای تدوین برنامه توسعه آموزشی و پژوهشی ایران تاکید کرد. نیاز به دروس عملی و آزمایشگاه و کار میدانی، نیاز به توجه به اولویتها در کشور و تحتتاثیر جو تبلیغی خارجی قرارنگرفتن، از دیگر تاکیدات استاد «رضا» بود.
3- آنچه نگارنده را در جریان این برنامه به فکر واداشت، آن بود که مثلا اگر شخصا در ابتدای دهه 40 (حدود 50سال قبل) دانشجو دانشگاه تهران بودم، مجبور به گذراندن اجباری برنامههای آموزشی بودم (از خوب و نامناسب تا هرآنچه موجود و مصوب بود) و لابد اگر به ذهنش میرسید که بخشی از این برنامهها یا نحوه اجرای آنها حاوی اشکال است، به معنی مخالفت با برنامههای آموزشی دانشگاه تلقی میشد! و عملا تغییری در ساختار و مدیریت نظام دانشگاهی در ابتدای دهه40 امکانپذیر نبود، اما افرادی مانند دکتر «رضا» بودند که با حضورشان در عرصه مدیریت دانشگاههای صنعتی شریف (1346) و دانشگاه تهران (1347، یعنی سال تولد نگارنده!) در این زمینه، باورهای غلطی را که بهصورت قاعده و قانون و مقررات آموزشی و پژوهشی درآمده بود، شکستند و طرحی نو درانداختند. در حال حاضر نیز مقررات یا رویههای گوناگونی بهعنوان روالمعمول و موجود اعمال میشود که از دید نگارنده، حاوی اشکالات فراوان است که در ادامه بهعنوان مثال به دو مورد اشاره میکنم: یکی در حوزه دانشجویی و دیگری در حوزه کاری اعضای هیات علمی.
4- هماکنون مقرراتی برای پذیرش با تسهیلات ویژه برای دانشجو ممتاز در دورههای تحصیلات تکمیلی و پسادکترا وجود دارد، ولی عملا مشاهده میشود که در بسیاری از دانشگاهها و پژوهشگاهها این تسهیلات که برای دانشجویان ممتاز مقرر شده است، با سختی و با فرآیندهای طولانی بوروکراتیک اعمال میشود که در بسیاری موارد، متقاضی عطایش را به لقایش میبخشد! این در حالی است که خبر میرسد در کشور آلمان، برخی دانشگاهها قوانینی برای ورود دانشجویان ممتاز با مدرک لیسانس و تحصیل در دوره دکترا (بدون داشتن مدرک فوقلیسانس و با گذراندن یکسال مقدماتی دوره دکترا و با شرط موفقیت) وضع کردهاند و در سال 2011، تعداد هزارو300دانشجوی دکترا به این ترتیب پذیرفته شدهاند. این طرح جدید منبع جذب نخبگان از نقاط مختلف دنیا، بهویژه از ایران ماست. بسیاری از دانشجویان ممتاز ما اگر در پیچوتاب بوروکراتیک مراحل جذب، درگیر شوند و ببینند که امکان جذب سریعتر و راحتتر در جایی دیگر مانند آلمان فراهم است، در رفتن درنگ نخواهند کرد. اینها پیامی برای ماست که در مقررات کنونیمان تجدیدنظر کنیم و در اجرای همین قوانین موجود نیز روال کار طوری مدیریت شود که افراد، خود را در ماراتن ضوابط، خسته و وامانده نیابند. (در واقع شاید یکی از دلایل این مشکلات، کندی مجریانی است که به هر دلیل دوست ندارند کار نخبگان و افراد استثنایی راه بیفتد!)
5- در وزارت علوم برای کارهای پژوهشی اعضای هیات علمی در مراحل مختلف «کار گروهی و حوزههای بینرشتهای» نیز توصیه شده است، ولی در مقررات ارتقای اعضای هیات علمی، داشتن تعداد مشخصی مقاله مستقل (اینکه خود فرد بهتنهایی مقالهای نوشته باشد، یا تنها خودش و دانشجو وی (مثلا دکترا) مقاله را نوشته باشند)، بهعنوان شرط اصلی مطرح شده است. در بسیاری از موضوعات بینرشتهای، عملا حضور چند محقق برای انجام کار پژوهشی و بهصورت گروهی الزامی است، ولی توجه کنید که با شرایط موجود، داشتن هر تعداد مقاله با همکاران، با وجود اینکه امتیاز مربوطه را برای نویسنده مقاله بههمراه میآورد، ولی عملا شرط داشتن مقاله مستقل را تامین نخواهد کرد. این در حالی است که حتی اگر مقاله مستقل در پرونده عضو هیاتعلمی موجود باشد، در مراحل ممیزی، نوع مجله و محل و اعتبار ناشر یا موضوع و مضمون مقاله- و ربط مستقیم آن به حوزه تخصصی عضو هیات علمی- مورد بحث و سوال واقع میشود و چهبسا از میان مقالات منتشرشده واقعا مستقل عضو هیات علمی، تعدادی نیز در مراحل ممیزی کنار گذاشته شود! البته مسلم است که نظر نگارنده حذف ممیزی یا نادیدهگرفتن لزوم سختگیری برای ارتقای سیستم نیست، ولی در اینجا هم وجود اشکال در مقررات وضعشده (حتی با نیت و قصد و منظور خوب و مناسب) و هم در نحوه چیدمان و مدیریت چنین فرآیندی دیده میشود. نگارنده با استادان بنام در رشتههای مختلف در دانشگاهها و پژوهشگاههای مختلف- که هم درجه استادتمام دارند و هم افرادی شناختهشده و با تجربه علمی و مدیریتی در عرضه دانشگاهی هستند- گفتوگو کرده و تقریبا همه بدون استثنا، چنین روالی را- برای الزام به نوشتن مقاله مستقل برای ارتقای اعضای هیات علمی- درست نمیدانند. این موضوعی است که باید با بازنگری در دوره جدید وزارت علوم، اصلاح شود.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home