وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Monday, April 29, 2013

آیا زلزله‌های اخیر نگران کننده است؟



زلزله‌هایی که در سه‌هفته گذشته در شهرهای مختلف ایران اتفاق افتاده، باعث شده است که علاوه بر ترس و وحشتی که مردم دچار آن شده‌اند، یک سوال هم برایشان به وجود بیاید؛ این‌که چه اتفاقی افتاده که باعث شده است در طول سه هفته، زمین به کرات و با شدت‌های بالا و پایین در شهرهای مختلف کشور بلرزد. برای پاسخ به این سوال، یک راه وجود دارد و آن هم مقایسه این دوره سه‌هفته‌ای با یک دوره سه‌هفته‌ای دیگر در چندماه پیش است. برای بررسی این موضوع باید گفت که غیر از زلزله بوشهر و زلزله‌ای که با بزرگای 7/7ریشتر در سراوان بلوچستان آمد، اتفاق غیرعادی‌ در این سه‌هفته در حوزه زلزله‌ها اتفاق نیفتاده است؛ به این معناکه ما همیشه این اتفاق‌ها و این تعداد زلزله را در کشور داشته‌ایم ولی به اندازه‌ای که در چندوقت اخیر زلزله‌ها رسانه‌ای شده و به دغدغه‌های مردم راه یافته، قبلا وجود نداشته است. این موضوع هم به دو دلیل است: یکی این‌که زلزله بوشهر، خسارت و تلفاتی داشت که باعث شد نگاه زیادی به آن معطوف شود و دوم این‌که در زلزله سراوان جمعیت بسیاری درگیر شدند و چون این زلزله در کشورهای دیگر هم احساس شد و در پاکستان حدود 40نفر کشته داشت، طبیعی بود که سروصدای زیادی در این‌‌باره به پا شود. بنابراین باید گفت که ما همیشه به همین تعداد زلزله در کشور داریم ولی چون همیشه جمعیت زیادی را درگیر نمی‌کند به این اندازه هم نگرانی ایجاد نمی‌کند. 
نکته دیگری که باید این موضوع را حول آن بررسی کرد، سه زمین‌لرزه دیگری است که بعد از این دو زلزله در ایران آمد. سه زمین‌لرزه‌ای که هرچند کوچک بودند ولی به نظر مردم آن‌قدر مهم آمدند که پس‌لرزه‌های آن‌ها را هم از نزدیک دنبال کردند و آن‌ها را به دغدغه‌هایشان راه دادند. سه زمین‌لرزه‌ای که به ترتیب در 20کیلومتری اصفهان، گلپایگان و درود آمدند و جمعیت بسیاری آن‌ها را حس کردند. بنابراین باید گفت که هرچند بزرگای این زلزله‌ها زیاد نبوده و خسارت خیلی زیادی هم برجا نگذاشته‌اند ولی به دلیل آن‌که تعداد بسیاری از مردم درگیر آن شدند و بعد روانی آن‌ها زیاد بود، نگرانی زیادی در مردم کشور به وجود آمد و آن‌ها فکر کردند که اتفاق خاص و جدیدی افتاده که باعث شده این تعداد زلزله در بازه زمانی در کشور اتفاق بیفتد و قرار است در همه شهرها به‌زودی زلزله بیاید. این‌ها را بگذارید در کنار شایعه‌ای که کشورهای عربی درباره آمدن قریب‌الوقوع زلزله 10ریشتری در خاورمیانه به راه انداختند و ترس و وحشت را بین مردم بیشتر کردند؛ شایعه‌ای که به نقل از آژانس زمین‌شناسی آمریکا در خبرها آمده بود و این در حالی است که اصلا در آمریکا آژانس زمین‌شناسی وجود ندارد و یک سازمان در این‌باره فعالیت می‌کند. شایعه زلزله 10ریشتری در حالی پخش شد که اساسا دانشمندان زمین‌شناسی، زلزله‌های در حد هشت‌ریشتر را انتظار دارند و حتی بعضی از آن‌ها حد هشت‌ریشتر را برای زلزله قبول ندارند. 
موضوع دیگری که در این سه‌هفته مطرح شده این است که می‌گویند گسل‌های ایران به‌تازگی فعال شده‌اند و به همین دلیل است که باید هر روز منتظر آمدن زلزله در همه نقاط باشیم؛ در این‌باره هم باید گفت که گسل‌های ایران همیشه فعالند و در مقاطعی از خودش جنبش نشان می‌دهد و در مقاطعی آرامند و بنابراین نمی‌توان گفت که در برهه زمانی‌ای که در آن به سر می‌بریم، این گسل‌ها فعال شده‌اند. 
نکته مهم دیگر این است همه زلزله‌هایی که در این دوهفته اتفاق افتاده‌اند را باید به‌عنوان هشدار‌هایی به نسبت کم‌خسارت و در عوض با داده‌های علمی بسیار و آگاهی‌بخش تلقی کنیم. دانشمندان باید روی داده‌ها و اطلاعات این زمین‌لرزه‌ها با دقت کار کنند تا خود را برای رویدادهایی که می‌تواند در مناطق لرزه‌خیز و پرجمعیت رخ دهند ،آماده کنیم. در فلات ایران یک روز زلزله‌ای با بزرگای 5/6 در شهر بم اتفاق می‌افتد که 33‌هزار نفر در آن جان می‌بازند و 500نفر کودک قطع نخاعی به‌جا می‌گذارد و روزی دیگر زلزله‌ای با بزرگای 7/7 ریشتر در منطقه‌ سراوان می‌آید که در آن فقط یک‌نفر کشته می‌شود. هر دو زمین‌لرزه‌های فلات ایرانند، ولی بی‌شک از رخداد دومی (زلزله با بزرگای 7/7 اخیر) باید خشنود باشیم تا از ریسک تلفات و خسارت‌های رویدادی مشابه با رویداد زلزله 1382بم که همچنان در جای دیگری از کشور محتمل است تا می‌توانیم بکاهیم و فقط در مقاطعی که زلزله در کشور می‌آید به فکر زلزله نباشیم و بعد به خواب فراموشی در این‌باره فرو رویم.

Thursday, April 25, 2013

گفتگوی مجله همشهری سرنخ با من در شماره 17-2-92 در مورد لرزه خیزی تهران و شایعات در مورد زلزله



Monday, April 15, 2013

کشورهای جنوب خلیج فارس مراقب باشند چون: گر حکم شود که مست گیرند /در شهر هر آنچه هست گیرند!


 هست گیرند! 

خبر آمد که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در پی زلزله ای  با بزرگای 6.3 در تاریخ  20 فروردین 92 در شهر شنبه در استان بوشهر، جلسه ای  در شهر ریاض برگزار کرده اند و در مورد فعالیت نیروگاه هسته ای بوشهر و نا امنی آن در اثر قرارگیری در پهنه ای لرزه خیز و خطر ناک ابراز نگرانی کرده و از آژانس بین المللی انرژی اتمی خواسته اند که در این مورد دقت کند و به ایران هشدار لازم را بدهد. در این میان رسانه دولت بریتانیا (بی بی سی) هم بر آتش و تندی قضیه افزود و با تهیه گزارشی از زبان کارشناسی ابراز کرد که این نیروگاه بر روی گسل بنا شده و با توجه به زمینلرزه ای که رخ داده نگرانی وجود دارد که اگر سناریو بدترین حالت رخ دهد – زمینلرزه ای بزرگ تر از آنچه رخ داده، بیاید – در آن صورت خطر انفجار و آلودگی منطقه خلیج فارس را تهدید می کند و کشور های حاشیه جنوبی این دریا متظرر میشوند. ضمنا بیان شد که چه بسا در ابتدا-در حین تعیین محل- و بعدا ، در مطالعات و طراحی،  این ملاحظات ایمنی نادیده گرفته شده و یا کمتر به آن پرداخته شده است (و به این ترتیب به موضوع نگرانی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس رنگ  و جلوه بیشتری داده شد). 
در این مورد ذکر چند مورد ضروری است:
1- اینکه نیروگاه هسته ای بوشهر یک نیروگاه شناخته شده بین المللی است، بر همگان روشن است. ملاحظات ایمنی در مورد آن مورد توجه آژانس بین المللی انرژی اتمی است و در مورد آن بررسی های مختلف ایمنی انجام شده و می شود و همچنان این کنترل و نظارت برپایه استانداردها و پروتکلهای بین المللی انجام می شود. رعایت استاندارد بین المللی برای ساخت نیروگاههای اتمی به میل یا نارضایتی یک کشور یا کشورهای همسایه آن وابسته نیست و کم و زیاد نمی شود. بنابراین ملاحظات ایمنی بین المللی وقتی وجود دارد، دادن بعد تبلیغاتی و خبر برای "الزام" چنین کاری (که در چنین اخباری به ظاهر، این مهم  نادیده گرفته شده) کاری حداقل  بیهوده و دست بالاتر شیطنت آمیز و مغرضانه است. 
2- در مورد مقایسه مورد نیروگاه هسته ای بوشهر و ایمنی لرزه ای با مورد انفجار در نیروگاه هسته ای فوکوشیمای ژاپن (در اثر زلزله و سونامی 11 مارس 2011در سواحل ژاپن)، قیاس مع الفارق صورت گرفته است و به نظر می رسد تشبیه بی وجهی انجام می شود. نیروگاه هسته ای فوکوشیما در کنار اقیانوس آرام و در مجاورت نوار فعالی از دید زمین شناختی قرارداشته و دارد که به آن زمین شناسان "حلقه آتش" می گویند. بیشترین زلزله ها و آتشفشانهای فعال جهان در این نوار دور اقیانوسی رخ می دهند و پتانسیل و توان لرزه زایی در سواحل ژاپن قابل مقایسه با توان لرزه زایی گسل ها در حاشیه خلیج فارس نیست.  زمینلرزه ای که برای آن ناحیه براورد شده و ایمنی نیروگاه هسته ای فوکوشیما بر آن مبنا طراحی شده بود،  زمینلرزه ای  با بزرگای حداکثر 8 و سونامی با حداکثر ارتفاع امواج حمله ور آب در حدود 9 متربود. البته در رخداد 11 مارس 2011 زلزله ای با بزرگای 9 رخ داد و ارتفاع امواج سونامی به بیش از 12 متر رسید وبه همین دلیل امواج آب و زباله های حمله ور به سوی ساحل، وارد خنک کننده های نیروگاه هسته ای فوکوشیما شدند و در پی آن انفجاردر هر چهار رآکتور و فاجعه هسته ای رخ داد. حال مقایسه شود با آنچه در ناحیه خلیج فارس در انتظار است که البته در اندازه های رخداد 11 مارس 2011 ، و شرایط نوار ساحلی اقیانوس آرام نیست. البته نکارنده بر این باور است که باید بررسی های دقیق و مجددی بر روی توان لرزه زایی و پتانسیل سونامی در کل سواحل خلیج فارس با روش های مدرن و ابزار های جدید در قابل پژوهشهای منطقه ای انجام شد.
3- اینکه در هنگام انتخاب محل نیورگاه هسته ای بوشهر  چه ملاحظات ایمنی (به غیر از در کنار آب دریا بودن و نزدیک بودن به منبع قرضه برای ساخت) در نظر گرفته شده، اکنون به خوبی مشخص نیست ولی مشخص است که پس از انتخاب محل، مطالعات گوناگون و مفصلی در این ساختگاه انجام شده است. اینکه ملاحظات فنی و ایمنی باید در مورد نیروگاه هسته ای بوشهر همواره رعایت شود قطعی است و نیازمند توصیه یا یادآوری کسی نیست. 
4- در مورد اثر زمینلرزه 20 فروردین 1392 در شنبه، در شهرستان دشتی در استان بوشهر، با بزرگای 6.3 باید یادآور شد که بر اساس  گزارش مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، در ایستگاه شتابنگاری ریز، شتاب حداکثر 70 گال (سانتی متر بر مجذور ثانیه) در فاصله ای حدود 70 کیلومتری کانون زمینلرزه، گزارش شده است. نیروگاه هسته ای بوشهر در حدود 80 کیلومتری کانون زمینلرزه قرار داشته و قطعا شتاب ثبت و احساس شده در آن از این میزان هم کمتر بوده است . این شتاب در حدود احساس شدن زمینلرزه توسط بیشتر ساکنان محل، و معمولا بدون خرابی و خسارت است. ضمنا زمینلرزه طراحی برای نیروگاه هسته ای بوشهر  (مانند تمام نیروگاههای هسته ای دیگر) با لحاظ کردن سناریوی  بزرگترین رخداد ممکن صورت گرفته است. البته ملاحظات فنی و علمی دقیق در این محل بایداز دید زمینلرزه رخداده در نظرگرفته شود،  و این کار بر پایه بازدید ها و بررسی ها فنی و تخصصی و پروتوکلها و استاندارد های موجود الزامی است.   
5-  اینکه ایمنی سواحل خلیج فارس باید درنظر گرفته شود، اتفاقا نکته ای که با دقت از سوی کشور ما باید در نظر گرفته شود و چه بسا در این مورد تاکنون کوتاهی نیز صورت گرفته باشد. لازم به یادآوری است که در حاشیه جنوبی خلیج فارس تاسیسات مدرن و جدیدی احداث شده است (در نزدیکی سواحل دبی، ابوظبی، دوحه، منامه، کویت، بندر احمدی و...) که شامل تاسیسات نفتی، جزایر مصنوعی و نیروگاههای مختلف است. در این زمینه یادآوری می شود که کشور امارات متحده عربی طی قراردای با کشور فرانسه برای احداث اولین نیروگاه هسته ای در امارات ، کار مطالعه و احداث این نیروگاه را به سرعت به پیش می برد. به  باور نگارنده، اتفاقا این کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هستند که به دلیل احداث این همه تاسیسات مختلف در سواحل جنوبی این شاخاب مهم و بین المللی، منطقه ای بالقوه با ریسک بالای از نظر ایمنی ایجاد کرده اند که در صورت هر نوع حادثه برای این تاسیسات، همه کشورهای ساحلی از جمله کشور ما متضرر خواهند شد و اتفاقا اثرهای زیست محیطی این خطرات بالقوه برای ایران که بیشترین ساحل را در خلیج فارس را دارد بسیار بیش از بقیه خواهد بود. از نظر جمعیت نیز ساکنان ایرانی در شهر های ساحلی (بنادر) استان های هرمزگان، بوشهر و خوزستان، برپایه برآورد های سال 1390 مرکز آمار ایران به حدود 3 میلیون نفر می رسند (حدود 1.5 میلیون نفر در استان هرمزگان، حدود 700 هزار نفر در استان بوشهر و حدود 800 هزار نفر در استان خوزستان)، و این در حالی است که در حدود 12 میلیون نفر در نواحی ساحلی کشورهای کویت، قطر، بحرین و امارات متحده عربی برپایه برآورد های سال 2012 زندگی می کنند. بنابراین مردم ساکن در بنادر کل سواحل خلیج فارس در حدود 15 میلیون نفر هستند که یک پنجم آن در سواحل شمالی آن در ایران ساکنند، و البته در این میان در اثر هر نوع خطری که به نظر نگارنده ریسک آن در سواحل جنوبی آن بسیار بالاتر از سواحل شمالی آن است، کل این 15 میلیون جمعیت در معرض آسیب های احتمالی خواهند بود.
6- به باور نگارنده، نگاه واقع بینانه و بر پایه روش علمی و با در نظر گرفتن آمار و داده های واقعی می تواند پایه برآورد دقیق از وضع موجود باشد. آنچه که در شرایط کنونی و در پی زلزله 20 فروردین 1392 رخ داده است، بیشتر با نگاهی با انگیزه های خاص و غیر واقع بینانه صورت گرفته است که با حمایت و پوشش رسانه ای بین المللی  به نشر و ترویج آن (به صورت نگرانی کشورهای جنوبی خلیج فارس از نا امنی در تاسیسات ایرانی در شمال خلیج فارس) نمایانده شده است. بررسی ها و داده های نگارنده نشان می دهد که اتفاقا این ما ایرانی ها هستیم که از توسعه های صرفا اقتصادی و مدرن سازی ناپایدار در سواحل جنوبی خلیج فارس هم برای ایمنی خود و محیط زیست کل خلیج فارس و هم برای ایمنی مردمان ساکن در کل سواحل این شاخاب مهم بین المللی نکران هستیم و باید نگران هم باشیم. نعل وارونه زدن در این مورد، نمی تواند واقعیت و داده های علمی را پهنان کند. 
7- در پایان باور دارم که بهترین روش در مقابله با هر نوع آسیب احتمالی در اثر ریسک تاسیساتی که در سواحل خلیج فارس نصب شده است (که بیشتر در کشور های ساحلی جنوبی آن این اتفاق رخ داده است) همکاری و همفکری علمی و فنی از سوی تمام کشور های منطقه و به ویژه با مشارکت علمی و فنی کشور ماست. این به نفع همه ساکنان سواحل خلیج فارس است. 
8- ضمنا هیاهو و جنجال تبلیغاتی و رسانه ای ممکن است دست آخر به نفع جنجال کنندگان تمام نشود. 
 

نگاهی به پهنه رومرکزی زمینلرزه 20 فروردین 1392، شنبه، خورموج (استان بوشهر) با بزرگای Mw6.3



 برپایه بازدید از پهنه رومرکزی زلزله شنبه (Shonbeh) -که در ساعت 16:22 بعد از ظهر روز 20-1-92 رخ داد- مشخص شد که پهنه رومرکزی و محل بیشترین خرابی در خود شهر کوچک شنبه از توابع خورموج در جنوب شهرستان دشتی استان بوشهر واقع است. تمامی 37 کشته در این زمینلرزه مربوط به همین شهر هستند . براورد های بر پایه بازدید صورت گرفته نشان می دهد که در این شهر تقریبا تمام کشته ها مربوط به سکونت مردم در خانه های نامقاوم و بدون تاب آوری در مقابل زمینلرزه – از نوع مسکن روستایی، با دیوارها و سقف سنگین بوده اند. نکته حائز اهمیت آن است که مردم در بعضی از منازل که حتی در آن بنایی جدید با داشتن شناژ نیز احداث شده بود، باز به سکونت در این ساختمانهای جدید – به دلایل فرهنگی و روانی – رغبت نشان نداده اند و حاضر نبوده اند که در آنها ساکن شوند. و اتفاقا در بسیاری از این منازل افرادی که در بنای قدیمی بوده اند – به دلیل تخریب آن بنا کشته شده اند، ولی بنای جدید تقریبا سالم و یا با خسارت کم- و البته خالی از سکنه  قبل و بعد از زلزله- باقی مانده است! این نکته مهمی است که از دید معماری، روانشناسی و جامعه شناسی نوسازی و بازسازی شهر ها و روستاهای ایران بسیار باید به آن توجه شود.
در 5 کیلومتری غرب شنبه و در دشت زال، نمونه ای جالبی از روانگرایی مشاهده شد. همچنین در شرق گنبد نمکی جاشک (کوه نمک) وجود گسیختگی سطحی به صورت یک روند با طول تقریبی – و قابل دنبال کردن در حدود 2 کیلومتر- در راستای تقریبی شمالی جنوبی (آزیموت N310-320) قابل توجه بود. البته این گسیختگی های سطحی را به سختی می توان به طور مستقیم به گسلش سطحی زمینلرزه ای مرتبط نمود ولی به هر حال این روند تظاهرات سطحی  به صورت ترکهای کششی و یا ترکهای با جابه جایی قائم با حداکقر 20 سانتی متر جا به جایی در آبرفتهای غرب کوه نمک ناشی اززمینلرزه 20 فروردین 1392 بوده اند.
از دیدگاه مدیریت بحران نیز، علی رغم حضور نهاد های مسئول، و توزیع چادر و بعضی مایحتاج اولیه، نیار مردم به چادر های مجهز به وسایل خنک کننده کاملا مشهود است. به نحوی که در بیشتر مواقع از حدود 10 صبح به بعد، بسیاری از مردم به دلیل گرما (که در داخل چادر ها در این فصل به بیش از 32 درجه می رسد)و دم کردن زیاد هوای داخل چادر ها امکان سکونت و استقرار در آنها را ندارند.  ضمنا از نظر وسایل بهداشتی (به ویژه سرویس بهداشتی و حمام) در شنبه و روستاهای اطراف به دلیل تخریب اکثر امکانات موجود، تنگا و مضیقه برای مردم در روز پنجم پس از سانحه مشاهده شد.
زلزله شنبه به هر حال در ساعت 16:22 اتفاق افتاد و از این دیدگاه باید گفت که از خطر بزرگی (نظیر رخداد زلزله در ساعات میانی روز و در وقت باز بودن مدارس، و یا ساعات نیمه شب و موقع خواب مردم که می توانست به تعداد کشته ها بسیار بیافزاید) جسته ایم. ولی این میزان خسارت به مردم آسیب دیده هم غیر قابل قبول است و باید طوری عمل کنیم تا تکرار این نوع رویداد ها بدون حتی یک کشته در کشور ما باشد. از سوی دیگر تعداد کشته های کمتر از 40 نفر (و تلفات کمتر در مقایسه با مثلا زمینلرزه ورزقان در 21 مرداد 1391 در آذربایجان شرقی) نباید چشم ما را بر روی مشکلات و رنجهای مردم آسیب دیده  در منطقه آسیب دیده ببندد.  

Tuesday, April 02, 2013

براي تماميت ارضي و وحدت ملي كشورمان دارند خواب مي بينند، به هوش باشيم


در دهه سوم دي ماه 91 بود كه خبر آمد در قاهره گروهي از اعراب از كشورهاي مختلف و البته از ايران گردهم آمده اند و در مورد هويتي عربي براي اهواز و خوزستان جلسه اي با حضور مدعويني مختلف (عمدتا تجزيه طلب و مخالف حاكميت ملي ايران) برگزار كرده اند (به نحوي كه اهواز را الاحواز و خوزستان را عربستان ناميده اند!).

 هم زمان در وب سايتهاي مختلفي در قالب مقالات و يادداشت در دفاع از حقوق اقوام ايراني، به بيان "به ظاهر" حقوق پامال شده قومهاي ايراني در ادوار مختلف تاريخي پرداخته شد (و همچنان هم مي شود) به نحوي در بيشتر آنها كه قوم فارس در همه زمانها قومي تماميت خواه و پامال كننده حقوق اقوام ايراني ديگر (كرد، آذري، بلوچ و لر...) بوده است. در اين ميان قالب و صورت ظاهر قضيه هم دفاع از حقوق همه انسانها، با يادآوري گوشه هايي تلخ (و البته انتخاب شده از) تاريخ به همراه ذكر حق آزادي اقوام و مثالهايي (باز انتخابي ) از تاريخ ساير ملل و كشورهايي است كه قبلا در يك قالب و يكپارچه بوده و امروزه به صورت چندين كشور گوناگون در جغرافياي جهان به رسميت شناخته مي شوند. دنباله اين بحث مسائل مذهبي است و دامن زدن به اختلافهاي مذهبي (در ايران بيشتر با تاكيد بر تفاوتهاي شيعيان كه اكثريت هستند و برادران و خواهران اهل سنت ما كه در اقليت هستند) و بيان حقوقي با ذكر مجددا انتخابي از بخش هايي از تاريخ و تاكيد بر اينكه حقوق اقليتها پايمال شده و مي شود.

 اين روند (توليد محتوي فرهنگي در اينترنت و ساير رسانه ها) ادامه داشت تا اينكه در 11 فروردين 92 خبر رسيد كه جلسه اي مشابه در باكو پايتخت جمهوري آذربايجان، در مورد "آذربايجان جنوبي" (!) برگزار شده است. با مروري بر مضامين مطرح شده در گزارشهايي كه در اينترنت از اين جلسه موجود است، اين بار، سازي مشابه با جلسه اي كه در قاهره براي قوم عرب زبان ايران در استان خوزستان برگزار شده بود، در مورد هموطنان آذري ما دارند كوك مي كنند (و اين بار براي تمام استانهاي آذري ايران). شخصا با نگاه توطئه ديدن همه جريانات، مشكل دارم و معتقدم اول بايد به خودمان به عنوان منشا مشكلاتمان بپردازيم و تلاش نكنيم كه همه مشكلات را از طريق توطئه و دسيسه خارجيان توجيه كنيم. ولي با اين جلساتي كه ظاهرا پي در پي در حال برگزاري است، دم خروس واضح تر از آن است كه بتوان پنهانش كرد! ضمنا اينطور سازمان يافته كه برنامه هايي به صورت جلسات تجزيه طلبان در كشورهاي مختلف اجرا مي شود و توليد محتوي در فضاي مجازي و رسانه هاي مختلف ديگر هم به صورت مقاله و از سوي اهالي قلم و رسانه كه تمايلاتي تجزيه طلبانه و يا گريز از مركز دارند، به نظر مي رسد كه موضوع جدي تر از آن است كه به صورت يك اتفاق يا تصادف به آن نگاه كنيم. 

موضوع جدي است و براي وحدت ملي ايران دارند خواب مي بينند. اينكه اين برنامه ها از صورت چه كشورها و سازمانهايي مورد حمايت است، از حيطه اطلاع نگارنده خارج است، ولي اصل موضوع بر نگارنده مسلم است و آن اينكه اين موضوع بايد از سوي همه همه نخبگان و اهل نظر و فرهنگ در ايران جدي گرفته شود. نگاه نگارنده البته اين نيست كه با اين نوع برنامه ها و تلاش ها كشور ما خداي ناكرده متلاشي مي شود. ايران ما با تمام تنوع قومي و زباني و فرهنگي اش پيكر يكپارچه اي است كه با اين حركتها تكه تكه نمي شود. شهيدان حماسه ساز براي حفظ اين كشور اتفاقا بسياري ازهمين قومها و استانهايي بوده اند كه اكنون برنامه هاي اينگونه برايشان مي سازند. از سوي ديگر تلاشم بر اين نيست كه نشان دهم كه در هيچ زماني در گذشته يا امروز هيچ مساله اي يا مشكلي در هيچ قسمتي از ايران وجود نداشته است.

 ولي اين نوع پرداختن سلسله وار به مساله اقوام و زبانها و لهجه هاي گوناگون در ايران، و پرداختن سازمان يافته به تفاوتهاي مذهبي بين اقوام مختلف ايران، و دميدن به آتش احساس تظلم و يادآوري بخشهايي انتخابي از تاريخ (بدون نقد و بررسي) و با ترويج فراموشي اهميت وحدت ملي ايران، در شرايط زماني و مكاني حساسي كه در منطقه جنوب غرب آسيا و خاورميانه به لحاظ ژئوپلتيكي برقرار است، نشان دهند خطري جدي است. با اين برنامه ها به وضوح براي تماميت ارضي و وحدت ملي ما خواب ها ديده اند و مسلم است كه موضوع جدي است. بايد به هوش باشيم. بر همه ماست با احترامي عمومي و همگاني و متقابل به همه اقوام، بيش از پيش بر وحدت و يكپارچگي هويت ملي مان تاكيد كنيم. 

 پاينده ايران