وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Saturday, May 30, 2009

شبه علم در ایران -3

از مشخصات پرورش ایده های شبه علمی در ایران تلاش -گاه اغراق آمیز – در جهت بیان ریشه تمام جنبه های نوین علم و فناوری در گذشته های دور و نزدیک تاریخی ماست. البته بیان ریشه های تاریخی تلاشهای دانشمندان مربوط است. اینکه تلاشهای دانشمندانی که در محدوده تمدنی ایران و بین النهرین – با بیشترین نزدیکی فرهنگی و تمدنی به ما – می زیسته اند مورد بررسی و نقد و تحلیل تاریخی قرارگیرد، برای توسعه دانش تاریخ علم در ایران بسیار مهم است. این کار لازم است. و البته با بی طرفی ، بدون تعصب، و واقع گرائی باید صورت گیرد. اگر چنین نباشد، حس ناسیونالیستی حاد موجب داستانسرایی در آنچه که در گذشته انجام نشده به خلق خیالبافی از پیشرفتهای هرگز رخ نداده در تاریخ علم، و فناوری های توسعه نیافته می شود.

آنچه که البته در این نوع شبه علم بروز بیشتری دارد، یک حس حقارت و عقب ماندگی تاریخی است که به شکل اغراق آمیز با تحریف تاریخ و یا تفسیر های خاص از بعضی از فعالیتهای علمی دانشمندان گذشته و نمایاندن کار انها به عنوان همانند های علم مدرن و امروزی صورت می گیرد. گفته می شود که آنچه که امروزه کشف شده، منتشر شده یا اختراع شده یا به عنوان نظریه نوین مطرح شده، در واقع کار جدیدی نیست و همان است که دانشمندان ما در سده ها و هزاره های پیش کشف کرده اند، و بنابراین اولا: ما (اجداد ما) زودتر به این دستاورد ها رسیده اند و در ثانی : آنچه که دیگران به آن رسیده اند، باید با ذکر از دستاورد گذشته ما صورت گیرد و آنها مدیون ما هستند.

در ایران اگر در پزشکی، به طب سنتی و طب سینایی به عنوان تاریخچه علمی پزشکی بپردازیم و کار پژوهشی در این زمینه انجام شود، قطعا کار بسیار لازم و جالبی است که اکنون در پزوهشکده طب سینایی در تهران و مراکز دیکری در ایران دنبال می شود. ولی چگونه می توانیم (و اساسا چرا باید) تلاش کنیم که تمام دستاورد های علم پزشکی نوین که پژوهشگران پزشکی ایرانی نیز در آن سهیم هستند را به صورت تطبیقی و نعل به نعل به طب سینایی مربوط کنیم؟

نکته دیگر در این نوع شبه علم بیان قوانین علمی و جستجوی مفاهیمی از یافته های نوین علمی در لابلای اشعار و متون ادبی تاریخی است. به باور من انطباق مفهومی به طور کلی میان مفاهیم نوین و اشعار و متون کهن تلاشی است که گاهی – اگر حساب شده انجام شود- میتواند نشان دهد که این نوع تفکر در زمان کهن نیز وجود داشته است، مثلا این بیت از هاتف اصفهانی که به عنوان نماد در نشانه سازمان انرژی اتمی ایران مورد استفاده قرار گرفته است : دل هر ذره را که بشکافی / آفتابیش در میان بینی (از هاتف اصفهانی شاعر نیمه اول قرن دوازدهم هجری قمری، زاده اصفهان و درگذشته در قم). این بیت نشان از وجود انرژی و نور (آفتاب) در دل ذره (اتم) دارد که به خوبی به کارکرد سازمانی علمی به نام سازمان انرژی اتمی در ایران می خورد و در سردر آن قرار گرفته است. با این کار و استفاده از این بیت طبیعتا تلاشی نمی شود که گفته شود که آخرین دستاورد های علمی در زمینه اتم و انرژی اتمی مربوط به دویست سال قبل و در ایران است . بلکه تلاشی است برای بیان یک مفهوم و با وام گیری از ادبیات ایران و برای قرارگرفتن در نشانه این سازمان که سازمانی است جدید، مدرن و پیشرفته علمی و با دانشگرانی که در استاندارد های روز جهان در حال کارند.

ولی اینکه مثلا اندیشه های مولانا را به صورت کوانتومی ببینیم – کاری که دکتر محسن فرشاد انجام داده است و به نظرم یک مطالعه تطبیقی است که با نیت و قصدی نیک انجام شده – و انصافا زحمت هم برایش کشیده شده، ولی چه اصراری هست که ثابت شود که نوعی خاص از شناخت – عرفان – که هفت سده پیش توسط مولانا جلال الدین محمد بلخی به زیباترین شکل بیان شده است ، بر مفهومی جدید فیزیکی – کوانتوم – که مربوط به سده بیستم است مربوط و منطبق بوده است؟

Friday, May 29, 2009

انفجار تروريستي در زاهدان در روز شهادت حضرت فاطمه-س


ديروز عصر در هنگام نماز مغرب و عشا در مسجد اميرالمومنين زاهدان انفجار بمبي -ظاهرا انتحاري- موجب كشته شدن 19 نفر از هموطنان و جراحت بيش از 50 نفر شد. اين انفجار در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا-س- دخت گرامي رسول اكرم -ص- و در فضاي معنوي شيعيان به مناسبت برگزاري عزاداري هاي اين روز رخ داد. متاسفانه اين جنايت در حق مردمي روا شد كه در حال نماز و نيايش به درگاه خداوند متعال بودند. به دليل حضور در اوائل اسفند ماه در زاهدان به دليل سمينار معاونين پژوهشي و فناوري در دانشگاه سيستان و بلوچستان صميميت زيادي نسبت به مردم زاهدان احساس مي كنم. به خانواده هايي كه عزيزانشان در واقعه به شهادت رسيدند تسليت مي گويم و اميدوارم به هيچ عنوان تروريستها اين كار را نتوانند در هيچ نقطه كشور تكرار كنند.

Wednesday, May 27, 2009

شبه علم-2

دعوی های شبه علم معمولا قابل آزمون نیستند و بر اساس گفته های بزرگان در آن حوزه تخصصی منتقل می شوند. این نوع گفته ها قبلا در هیچ نشریه علمی معتبر منتشر نشده اند و صرفا بر مبنای آنچه که پیران قوم ممکن است گفته باشند -و ممکن هم هست که تعابیری را بیان کرده باشند که اطرافیان به آن پروبال شبه علمی داده باشند – به شیوه ای ذکر می شوند که لابد به صورت غیر قابل اجتناب باید آن را پذیرفت (!) . این موضوع هم به ارائه نظریه های خاص بین المللی که بیان می شود بنیان ساز و بی نظیر بوده و هم به موضوعات علمی- تخیلی مربوط است.

در ایران امروز از دانشمندان معاصر که در چند دهه قبل می زیسته اند، در حوزه های تخصصی علوم پایه – بیشتر فیزیک و ریاضی – تعابیری موجود است که معمولا با قصد ترویج علم بیان شده ولی عملا هم موضوع و هم نحوه بیان آن از مصداقهای بارز شبه علم است .

اینکه مرد سال علمی از ایران انتخاب شود ، در وضعی که موسساتی خصوصی بین المللی (معمولا انتفاعی) وجود دارند که با گرفتن پول نسبت به اعطای لقب مرد سال علمی – لابد هر سال به هزاران نفر! – اقدام می کنند، اعتبار علمی که ندارد هیچ، عملا با بر انگیختن عقده حقارت بعضی افراد در جهت خلاف جهت ترویج و توسعه علمی عمل می کند و در راستای ترویج شبه علم است (چراکه فقط قوه تخیل آنی و حس خود کم بینی بعضی از آحاد مردم را ارضا می کند!).

اینکه در کشوری که در زمینه های تخصصی مربوط به پژوهشهای کیهان شناسی ، هنوز در مراتب ایجاد زیرساخت علمی اولیه – با استاندارد های علم مدرن – است، مطرح شود که یوفو ها و موجودات فرا زمینی وجود دارند و به زمین رفت و آمد دارند، نه کشور را در علم پیش می برد و نه موجب توسعه کیهان شناسی است. بلکه احتمالا موجب فروش بیشتر داستانهای علمی تخیلی (به صورت فیلم و کتاب) خواهد شد.

اینکه هنوز در کشور ما ببینیم که مقالاتی با ترجمه – یا تالیف- بعضی متخصصان برای ترویج اکسیر جوانی یا افزایش قد، یا زیبا تر کردن افراد از طریق دارو های شیمیایی در بعضی مجلات علمی چاپ شود، نمایانگر آن است که هنوز این نوع باورها متاسفانه از سوی بعضی از دانشگران – یا حداقل با عنوان هایی که در مقالات چاپ شده نشان از تحصیل کرده بودن نویسنده یا مترجم دارد – پذیرفته می شود و این مصداقهای شبه علم از سوی همین افراد احتمالا با انگیزه های تجاری توسعه نیز داده می شوند.

اینکه برای توسعه انرژی درمانی، طب سوزنی و طبهای جایگزین هنوز بعضی از مردم صف می بندند – واین در حالی است که بسیاری از محققن حوزه علم و تاریخ علم ، این موضوعات را از مصداقهای شبه علم می دانند و نه پزشکی- و بعضی از رسانه های نوشتاری و رادیو و تلوزیون همچنان به ترویج آنها اقدام می کنند، نمایانگر ان است که باور به شبه علم همچنان در نزد بعضی از مردم از باور به علم قوی تر است .

به هر حال طالع بینی، ستاره بینی، انواع پیشگویی (به ویژه پیش گویی قطعی زلزله!)، کف بینی، داستانهای علمی – تخیلی در مورد موجودات فرا زمینی و موجودات زنده – شبه انسانی- که در زیر زمین زندگی می کنند (!) و ... همگی از مصداقهای شبه علم هستند.

واقعیت آن است که بعضی از بزرگان حوزه های تخصصی مختلف در زمانهای گذشته نیز به بعضی از این مسائل – به باور من به دلیل علاقه به ترویج علم در میهن خویش – پرداخته اند، ولی نمی توان این نیت و قصد خیر را منبع و مستند صحت چنین تفکرات شبه علمی دانست.

بعضی از اطرافیان و نزدیکان این بزرگان نیز چنان با آب و تاب به موفقیت های کسب نشده و تخیلی انها – و به آنچه که گوشه کوچکی در واقعیت داشته - پرداخته اند که عملا به دلیل جایگاه والا و زحمات و شان علمی و اجتماعی آن بزرگان کسی جرئت وارد شدن به این نوع مسائل را به خود نمی دهد.

اینکه بسیاری از نظریات علمی بدیع در کشور ما مطرح شده باشد که منشا توسعه علم و فناوری در بسیاری از نقاط دنیا یا کشورهای اطراف شده باشد، در آن صورت توسعه فناوری نیز بسیار راحتتر از آنچه که امروز می بینیم باید در کشور امکان پذیر باشد. ضمنا اگر این نظریات بدیع در جایی چاپ شده یاشد، لابد داوری شده، حداقل در جامعه تخصصی آن موضوع قابل پذیرش از نظر مبانی علمی بوده و حداقلی از استاندارد علم مدرن را داشته است. لابد امکان آزموده شدن با ابزار آزمایشگاهی مدرن نیز برای آن وجود داشته است. البته همه می دانیم که واقعیت چنین نیست و ما هنوز در عرصه نظریه پردازی علمی مدرن وارد نشده ایم، البته در بسیاری از جنبه های تخصصی در آن راستا در حال تلاش هستیم و بعضی موفقیتها – هر چند اندک ولی با ارزش- کسب شده است.

Tuesday, May 26, 2009

شبه علم در ايران

در فرهنگ روزمره و گفتار و باورهاي عاميانه مردم با طرز فكرها و ادعاها و دعوي هايي مواجه مي شويم كه علمي نيستند، ولي وجود دارند و ظاهرا علمي هستند، و از بيان و كلام ظاهرا علمي براي ادعاهاي غير علمي استفاده مي كنند. به اين نوع ادعاها و طرز فكر ها شبه علم مي گويند. شبه علم معمولا بيشترين آسيب را به علم و توسعه و ترويج آن مي زند، چرا كه ظاهر علمي دارند، ولي به ترويج خرافات و موهومات در قالب و ظاهر علم كمك مي كنند. بسياري از از دانشگران حوزه تاريخ و فلسفه علم مصداقهايي از جمله طالع بيني، ستاره بيني، كف بيني، هيميوپاتي و طب سوزني و انواع پيش گويي ها را از جمله موارد مرتبط با شبه علم مي دانند.
به هر حال علم آن چيزي است كه به عنوان قانون مندي طبيعت و زندگي از طريق فنون آزمايشي جديد، از طريق روش علمي و به صورت پويا بدست آيد. علم به پيش بيني آينده بر اساس قانون مندي هاي جهان شمول و قابل آزمون مي پردازد. اين قانون مندي ها را مي توان در هر عرصه تخصصي مطرح نمود. اين پيش بيني ها در جهان واقعي قابل پيگيري هستند. قانون هاي علمي با قوانين رياضي قابل بيان بوده و كوتاه و منسجم هستند. امكان كشف و ابطال هر گزاره علمي وجود دارد و سازوكاري قابل توضيح براي قانون هاي علمي بر اساس نيروهاي شناخته شده وجود دارد. نوشته ها و گزاره هاي علمي در صورت ابطال با گزاره جديد جايگزين مي شنود.
البته شبه علم هايي از قبيل كيماگري و طالع بيني كه در دنياي قديم- در دنيا و در ايران- رايج بوده، چه بسا در مواردي و در طي تاريخ علم به عنوان شروع بسياري از فعاليت هاي علمي تلقي شده باشند. ولي امروزه علوم شيمي و و اختر شناسي به عنوان شاخه هاي تخصصي علمي وجود دارند و فعاليهايي از قبيل كيمياگري و طالع بيني شبه علم هستند.
كمبود سطح سواد عمومي - آن چيزي كه در هر زمان به عنوان حداقلهاي سطح سواد عمومي تعريف مي شود-، نبود برنامه آموزش علمي همگاني موفق، عدم دقت در برنامه آموزش علمي در مدارس، و ژورناليسم علمي بي دقت و مغلوط همه از عواملي هستند كه به ترويج شيه علم مي انجامد. بعضي آمارها از رشد باور مردم به شبه علم در كشورهاي مختلف دنيا - از ايالات متحده آمريكا گرفته تا هند - اشاره دارد.
تصميم گرفتم به شبه علم در ايران در چند يادداشت بپردازم.

Monday, May 25, 2009

يك دهه بدون پدرم گذشت

امروز چهارم خرداد، دهمين سالروز درگذشت مرحوم پدرم، روانشاد محمد زارع است. ده سال پيش در بامداد چهارم خرداد 78 پس از يك دوره بيماري پدر در آغوش خودم به ملكوت اعلي پيوست و جان به جان آفرين تسليم كرد. با از دست دادن پدرم بخشي از احساسات و حرفهايي كه فقط با او ميزدم براي هميشه در دلم ماند. خاطره خوب پدر در ذهن اطرافيان و آنها كه او را مي شناختند چنان است كه هرگاه ما را مي بينند از نبودش اظهار افسوس مي كنند و از خيرخواهي، نوع دوستي و تدين او تعريف مي كنند. به هر حال خواست خدا چنين بود و ما به رضاي خدا راضي هستيم. در دهمين سالروز درگذشت پدرم به روحش درود مي فرستم و همچنان دلتنگ نبودش در اين ده سال هستم.

Sunday, May 24, 2009

سالروز فتح خرمشهر


امروز سوم خرداد بيست و هفتمين سالروز فتح خرمشهر پس از اشغال حدود بيست ماهه از سوي اشغالگران بعثي عراقي بود. پايداري خرمشهر و مقاومت سي و پنج روزه آن در مقابل اشغال در تاريخ 4 آبانماه 1359 نماد مقاومت ملت ايران ، و آزادي خرمشهر نماد فتح و پيروزي ملت ايران در مقابل تجاوز و توسعه طلبي ارضي صدام است. امروز فرصتي است كه ياد تمام شهيدان عمليات بيت المقدس و سرداران سپاه اسلام - جهان آرا، خرازي ، همت ، باكري، باقري و ... - كه در دفاع از سرزمينمان و عزت و شرف ما جان باختند گرامي بداريم. ديشب سردار علي فضلي - از فرماندهان سرفراز دفاع مقدس - در شبكه خبر تلوزيون صحبت هاي جالبي در مورد فتح خرمشهر داشتند و تقريبا تمام فرماندهاني كه نام مي بردند در دفاع مقدس به شهادت رسيده بودند. ياد همه آنها گرامي باد.
این نوحه که پس از ازادی خرمشهر از سوی غلام کویتی پور اجرا شده امروزه به سرود فتح خرمشهر درآمده و برای بسیاری از مردم ما خاطره انگیز است. در وصف شرایط دفاع و یادآوردی از شهدا و به ویژه محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر است:
ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
آه و واويــــلا… كو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودي ببيني
شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
آه و واويلا… كو جهان آرانور دوچشمان تر ما »
اي نخل غلتيده به خون
اشكي از شادي
هم چو من بفشان … روز آ ز ا د يخيل ياران را … خيز و ياري كن دشت شادي را … آ بـياري كن
نخل در آ تش شعله ور
گر چه شد بي سر
نو بتي د يگر گشته بار آور
شهد پيروزي خوشـهء خر ما
زورق ومن … ماهي و در يا
ممد نبودي ببيني
گر يهء باران
لاله رو يا ند از تربت ياران
گشته آبادان هرچه و يران شد
تربـت ياران گلباران شد
«ممد نبودي ببيني
شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته
خون يارا نت پر ثمر گشته
آه و و ا و يـــلا… كو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما …

Saturday, May 23, 2009

فارغ التجصیلان زمین شناسی دانشکده علوم دهه شصت

پنج شنبه گذشته - 31 اردیبهشت- چند نفر از فارغ التحصیلان دهه شصت زمین شناسی دانشکده علوم به همت دوست و همکلاسی مان آقای احمدعلی ساعتچی دور هم جمع شدند. این روز با حضور دوستان خوبمان و با خاطره دوست و همکلاسی تازه از دست رفته مان، روانشاد دکتر محمد سپهر به خوبی گذشت، با تجدید خاطره هایمان از نیمه دوم دهه شصت که همگی در دانشکده علوم، گروه زمین شناسی - امروزه پردیس علوم، دانشکده زمین شناسی- دانشجو بودیم . آقایان حبیبی، احمدی شیخانی، کاظمی، شایگان، فرزانگان ، شاکری، رضائی انزابی، جهانی، ساعتچی، و خودم که از ورودیهای سالهای 64 و 65 زمین شناسی دانشگاه تهران هستیم، در یکی از رستورانهای شمال شرق تهران ظهر تا بعدر از ظهر پنج شنبه با هم بودیم. پنج نفر از دوستانمان که مطلع بودند، به دلایل مختلف موفق به حضور شدند. خدا به آقای ساعتچی خیر دهد که بانی خیر چنین جلساتی است. در پایان این جلسات هم رسم ما چنین است که یاد همه رفتگان - استادان و همکلاسی های از دست رفته - را گرامی بداریم. انشاالله چنین جمع هایی منظم تر و بیشتر دو هم جمع شوند.

Tuesday, May 19, 2009

آموزش علم - ترویج علم-2

تا هنگامی که نتوان بر اساس تعریف علم، خرافات، تخیلات، و آرزوهای بشری که صورت واقع و قابل آزمون ندارد را از حوزه آموزش علم کنار گذاشت، امکان پرورش عاشقان به علم از طریق آموزش وجود ندارد. گزاره های علمی مفاهیمی قابل آزمون، ابطال پذیر و قابل تجدید نظر هستند. اگر مفاهیمی غیر صحیح - از غلط های تایپی گرفته تا غلط های بنیادی!- به صورت اجباری، تحکمی و بدون برانگیختن اشتیاق و ذوق به دانش آموزان به عنوان آموزش علم منتقل شوند، موجب کشتن ذوق علمی است. نقض غرضی بزرگ خواهد بود که متاسفانه حاصلش را در محصولات نظام آموزشی خودمان داریم می بینیم.

Monday, May 18, 2009

آموزش علم - ترویج علم-1

برای ترویج علم توجه به آموزش علم به ویژه در سنین کودکی اهمیت بنیادی دارد. اینکه کودکان چگونه با علم آشنا شوند در شناخت آنها از جهان پیرامونی موثر است. در آموزش علم به آموزگارانی کار دیده و متخصص نیاز داریم. سوال آن است که چه نسبتی از معلمان دوره پیش دبستان و دبسنانی با با شیوه های نوین آموزش علم و مفاهیم بنیادی آشنایی دارند. آنچه که در بعضی کلاسهای مدارس ابتدایی مطرح می شود - مثلا اینکه سیاره مشتری چون مشتری زیاد داشته به این نام نامیده شده (!!!) و یا اینکه خانم ماری کوری دانشمند نامی لهستانی-فرانسوی همان بانویی بوده که پس از تلاش زیاد نابینا شده است (لابد چون تلفظ نامش به فارسی معنی نوع خاصی از معلولیت را می دهد!!!) - نکته هایی است که نشان از اشکالات بزرگی دارد که در مدارس ما همچنان وجود دارد. با این انگاره های بنیادی و غلط - و یافتن دلیل های بی پایه برای نامها و اصطلاحات علمی و تخصصی- تنها به توسعه و گسترش شبه علم می انجامد.

Sunday, May 17, 2009

روزجهاني ارتباطات

امروز روز جهانی ارتباطات است. این روز را به تمام فعالان عرصه ارتباطات، استادان و دانشجویان، روزنامه نگاران، خبرنگاران، و گویندگان و متخصصان رادیو و تلوزیون تبریک و تهنیت می گویم. همچنین برپایه پیشنهاد هفته گذشته - رسانه علم، رادیو دانش- به طور خاص برای تمام روزنامه نگاران علمی آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم این عرصه هر چه بیشتر در کشور ما گسترش یابد.

Thursday, May 14, 2009

سالروز زمينلرزه هاي اردكول قائن و ونچوان چين

در روزهاي گذشته سالروز دو زلزله مهم را در ايران و چين پشت سر گذاشتيم. زلزله بيست اردي بهشت 1376 - ده مي 1997 - اردكول قائن با بزرگاي
Mw7.1
با بيش از 2000 نفر تلفات و زمينلرزه 12 مي ۲۰۰۸ ونچوان
چين با بزرگاي
Mw7.8
كه در سال گذشته با 23 اردي بهشت در تقويم ما تلاقي داشت و موجب بيشت از 80000 نفر تلفات شد. هر دو زلزله مجب تلفات زياد و خسارتهاي فراوان شدند و هر دو با جلب توجه جهاني به اين زلزله ها همراه بودند. ضمنا زمينلرزه اردكول قائن آخرين زمينلرزه با بزرگاي بيش از ۷ در ۱۲ سال گذشته در فلات ايران بوده است و اين در حالي است كه به طور متوسط در هر دهه ما زمينلرزه با بزرگاي ۷ به لحاظ آماري در فلات ايران داشته ايم.
از نكته هاي مهم زمينلرزه اردكول وقوع بيش از ۱۲۰ كيلومتر گسلش سطحي در آن بوده است كه از اين ديدگاه - گسلش سطحي طولاني در زلزله هاي درون صفحه اي
intraplate
- براي فلات ايران جالب بوده است. زلزله ونچوان هم با بيش از 20000 نفر تلفات در مدارس - چون در ساعاتي رخ داد كه مدارس مشغول فعاليت بودند- و همچنين بيرون آمدن وزغ ها در سطح شهر ونچوان يك روز قبل از رخداد زلزله در تاريخ مطالعات پيش بيني زلزله جالب توجه است.

Tuesday, May 12, 2009

رسانه علم-رادیو دانش4

در نهایت رسانه علم - که در این نوشتار به عنوان رادیو دانش آن را مطرح کرده ام - واسطه ارتباطی برای انتقال تفکر علمی و نگاه علم محور به جامعه است. البته به عنوان رسانه به باور من و تا ان حد که می دانم رسانه تلوزیون از رادیو پوشش و مخاطب بیشتری دارد. این موضوع می تواند نمایانگر پتانسیلی باشد که می توان برای توسعه نگاه علم محور از آن استفاده کرد. ولی در نگاه کلان ، گستردگی رادیو و مشخصات آن به عنوان رسانه ای که امکان تفکر و تعمق بیشتری در هنگام گوش دادن به آن فراهم است، رسانه برگزیده من به عنوان رسانه علم است. در دنیای امروز نیز بیشتر متفکران، نخبگان، دانشگران و دانشمندان از طرفداران خاص رادیو هستند. بسیاری از مردم با تحصیلات بالا و از گروه نخبه جوامع پیشرفته اصلا تلوزیون در منزل ندارند و تمام توجه شان به عنوان رسانه به رادیو است. بنابراین انتظار خاص از رادیو برای جامعیت و پوشش همه جانبه تمامی جنبه های زندگی وجود دارد. در چنین صورتی می توان به همگیر شدن استفاده از رادیو امیدوار بود.
رادیو به عنوان رسانه علم، قابل گسترش بیشتر و توسعه و تنوع و گوناگونی در شرایط مختلف و از از طرق مختلف - مثلا اینترنت - است . بنابراین توصیه می کنم که رسانه ملی به این جنبه های رسانه علم و به ویژه ایده رادیو دانش در آستانه روز ارتباطات توجه کند.

Monday, May 11, 2009

رسانه علم-رادیو دانش3

علم به عنوان مساله مهم كه راه حل مشكلات را در خود دارد اگر براي مردم مطرح نشود، فقط جنبه زينتي و موضوعي شيك و افتخار آميز باشد، ممكن است بخشي از مردم نسبت به آن تمايل يابند، ولي جامعه علم محور نخواهد شد. بنابراين اگر جامعه انتظار حل مشكل خود را از طريق علم بيابد يا ممانعت از مشكلي كه ممكن است رخ دهد (ايمني خود را از طريق علمي جستجو كند) همكاري خوبي در توسعه و جا افتادن روش علمي خواهد نمود. اين روزها مساله آنفولانزاي خوكي -ويروس
-H1N1
در سطح جامعه و به صورت بين المللي مطرح شده است. انتظار از رسانه علم و به ويژه راديو آن است كه كمك كند تا مردم با هر سطح سواد و درك ، كمك كنند تا جامعه ما اصلا آلوده نشود. الفباي موضوع گفته شود و دستورالعمل علمي ولي ساده و قابل فهم به مردم از سوي متخصصان گفته شود. وظيفه رسانه در چنين وضعي چنين نيست كه آنها را متقاعد كند كه هيچ خطري احتمالا وجود ندارد –تا مردم آسوده باشند – چراكه از آنجا كه موضوع آنفولانزاي مذبور در سطح جهان مطرح است (بيماري به عنوان يك پاندمي يا موضوعي جهانگير معرفي شده) مردم از منابع مختلف ديگر خبري ممكن است مطلع شوند كه موضوع خطرهاي خاص را دارد، و اگر اطلاع رساني، و آموزش درست به مردم داده نشود، شايعه به صورت تركيبي از داده هاي درست و انبوهي از اطلاعات غلط در جامعه گسترش مي يابد.
امروزه بحثي در موضع "جامعه شناسي علم" در دنيا مطرح است، به اين عنوان كه علم به عنوان يك مساله و علاقه فردي ديگر مطرح نيست، بلكه اين گروههاي اجتماعي هستند كه به علم مي پردازند، به آن اشتغال دارند، در توسعه آن مي كوشند و به بخشهاي ديگر جامعه انتقال مي دهند. اين گروه ها شامل دانش آموزان، دانش جويان، معلمان و استادان و گروههاي خاص تخصصي هستند. رفتار اجتماعي اين گروهها، كنشهاي انها در درون خود و نحوه تعامل آنها به گروههاي ديگر مي تواند در تصور مردم از علم و نحوه پذيرش يا مقاومت مردم در جافتادن پندارهاي علمي و معرفتي نقش مهمي داشته باشد. "جامعه تخصصي" (مثلا جامعه فيزيكدانان يا رياضي دانان و ...) در مرحله اي كه دانشگران در يك حوزه تخصصي به مرحله از رشد رسيده باشند كه هويت يك جامعه تخصصي در آن موضوع قابل تشخيص باشد، شكل مي گيرد. مي توان انتظار داشت كه رسانه علم، به شكل گيري اين جوامع تخصصي كمك و ارتباط بين كنشگران آن حوزه تخصصي را تسهيل كند. راديو به عنوان ساده ترين، ارزان ترين و فراگيرترين رسانه در شكل گيري اين جوامع تخصصي مي تواند مهمترين نقش را داشته باشد.
اگر مروجان علم را افرادي بدانيم كه حداقل بخشي از وظيفه آنها كمك به پرورش دانشمند و دانشگر در جامعه باشد، راديو مي تواند به عنوان ابزار ارتباطي نقش مهمي بازي كند. مهم آن است كه علم چگونه مطرح شود. علم به عنوان موضوعي جذاب، و مساله اي كه مي توان به آن عشق ورزيد و به اشتغال در آن مفتخر بود، در صورتي كه ترويج داده شود، مي تواند به قدري جذاب باشد كه دانش آموزان با درجه مشخصي از استعداد بتوانند به آن عشق بورزند و در صورت وجود شرايط مناسب به دانشگر و دانشمند تبديل شوند. اين ترويج از مجرايي كه اجبارو تكلف در ذات ارتباط با آن نيست – راديو – اگر صورت گيرد، به اين نوع مطرح شدن علم – موضوعي كه بتوان به آن عشق ورزيد – بسيار كمك مي كند.
رسانه علم و راديو دانش در صورت نداشتن راهبرد مناسب و در دسترس نبودن مجريان و گويندگان تخصصي، مي توان تبديل به بلندگوي تبليغ صرف و يكسويه مسئولان در هر حوزه اي شود. اگر افراد مطلع و متخصص و بدون گرايشهاي خاص سياسي در رسانه علم در حوزه هاي گوناگون تخصصي مشغول باشند، در آن صورت امكان تبديل شدن رسانه به بلندگوي تبليغ يا تخريب بسيار كم مي شود. البته ذكر كردم كه اگر ملاك ها و معيارهاي سنجش – حداقل براي حوزه ها و زمينه هايي كه موارد مشابه آن در ايران و جهان كار شده و كشورهاي شبيه به ما، و جامعه هاي تخصصي مشابه درگير موضوع هستند – اگر در رسانه علم (راديو دانش) مطرح شوند، مي توان انتظار داشت كه ، آن ملاكها پيشاپيش مانع شوند كه راديو تبديل به بلندگوي تبليغ يا تخريب صرف شود.
امروزه مساله اقتصاد و ارتزاق از طرق مختلف و زندگي سعادتمند از مسائل مهم جامعه است. ترويج علم بدون نشان دادن راه هاي ارتزاق سالم از طريق علم و نمونه هاي موفق آن را به جامعه امكان پذير نيست. بايد شغل هاي علمي و مرتبط با علم از طريق رسانه علم معرفي شوند تا موضوع علم به عنوان يك بحث انتزاعي شناسانده نشود.
علمي نگاه كردن به پديده ها و علم گراشدن و علم محور شده نحوه تفكر مردم از طريق رسانه علم امكان پذير است. اينكه مردم رخداد پديده ها را شانسي و برپايه بخت و اقبال ندانند، تنها هنگامي ممكن است كه نوع تفكرشان علمي – بر پايه روش علمي – باشد. طبيعي است كه منظور آن نيست كه مردم همه دانشمند و دانشگر باشند. مهم آن است كه با هر درجه از تحصيل به مسائل علمي نگاه كنند. رسانه علم اين وطيفه را دارد كه با "طرح مناسب مسائل" به علمي نگاه كردن به پديده ها كمك كند.
اطلاع رساني علمي اگر صرفا برپايه انتقال آخرين كارهايي كه خوب است انجام شود – مثلا بيان اين گزاره خبري كه خوردن سيب از فلان بيماري ممانعت مي كند و ... – موجب سلب اعتماد مردم به علم مي شود. اگر مردم به همان دستور چند روز عمل كنند ولي تغييري در وضع خود نبينند، ديگر به چنين دستوراتي و اساسا به اصل موضوع بي اعتنا شوند. درعوض اگر از طريق رسانه علم تلاش كنيم كه مثلا مصرف يك نوع ماده غذايي در رژيم غذايي بخش مهمي از جامعه بيشتر شود، در آن صورت و با فرض صحت (استفاده نشدن از نشريات زرد كشورهاي پيشرفته و وبلاگهاي اينترنتي به عنوان منبع خبر!) اصلاح وضع سلامت يا بهبود روندي بهداشتي در جامعه ممكن است
.

Sunday, May 10, 2009

رسانه علم- راديو دانش-2

مساله مهمي در مورد رسانه علم مطرح است آن است كه به دليل اهميت موضوع و وجهه مثبت و افتخار آميزي كه پيشرفتها و خبرهاي جديد اين حوزه دارد، معمولا تمايلي براي اغراق در بيان، ناخدآگاه ممكن است بوجود آيد. به هر حال وجهه كشور و تشويق جوانان و نسلهاي بعدي و ايجاد اميدواري همه از انگيزه هاي مثبتي هستند كه در اين مساله ممكن است موجب تمايل به بزرگنمايي شود. به باور من بزرگنمايي اگر از حدود واقعيت خارج نشود مي تواند در مواردي قابل توجيه باشد. يعني همان چيزي كه واقعا رخ داده را با تاكيد و با اهميت زياد مطرح كنيم. ولي وقتي چيزي اصلا رخ نداده است، چگونه مي توان بزرگنمايي كرد و به دام خيال پردازي و دروغگويي نيافتاد؟! معمولا داستانسرايي غير واقعي در پي چنين دروغهاي ضد علمي و شبهه علمي رخ مي دهد : وقتي بخش كوچكي از موضوع واقعي است ولي تمام مراحل ديگرش بر پايه اي غير علمي و اوهام شكل گرفته است. رسانه علم مهمترين وظيفه اش آن است كه همان كه رخ مي دهد بيان كند، طبيعتا به دنبال نكته هاي مثبت بيشتري بگردد تا با انعكاس دادن آن اميدآفريني كنند و با مطرح كردن نكته هاي منفي زمينه براي نقد را فراهم كند. بگويد واقعا در چه وضعي هستيم . در اين ميان شخصا تمايل دارم تا راهبرد كلي را اميدبخشي و نگاه مثبت به سير وقوع مسائل انتخاب كنم. ولي اغراق، خيال پردازي و اوهام به صدماتي مي انجامد كه جبرانش بر عهده بخشهاي واقعا فعال و حاصلش ضرر بخشهاي علمي كشور خواهد بود.

رسانه علم اگر به طرح وضع مطلوب تمايل دارد ، بايد مشخص كند كه اين وجه مطلوب چه شكل و شمايي دارد؟ چشم انداز ما از آنچه كه مي خواهيم به آن برسيم چيست؟ در چه زماني مي خواهيم اين چشم انداز را حاصل كنيم و مشخصات اين چشم انداز چقدر به وضع مطلوب ما- بر اساس مشخصات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي- نزديك است. البته اين كار سختي است كه براي حركت به سوي وضع مطلوب و تبليغ رسانه اي آن لازم است تا چشم انداز توسعه علمي در دسترس باشد. شايد در زمان حاضر استفاده از سند چشم انداز بهترين كار ممكن باشد. يعني با لحاظ كردن چهارچوب سند چشم انداز توسعه كشور در 1404 نسبت به جهت گيري به سوي وضع مطلوب تصميم گرفته شود. خوب براي اين كار نقشه راه لازم خواهد بود. نقشه را توسعه علمي كشور در دست تهيه در ستاد انقلاب فرهنگي است ولي براي رسانه اي كردن و ترويج علم به نظرم به نقشه راه مخصوص اين موضوع نياز است كه با مدد گرفتن از متخصصان رسانه و مروجان علم و استادان دانشگاه و معلمان با سابقه خوب در زمينه آموزش علم مي توان به تهيه آن دست زد.

انعكاس مطالب مربوط به فعاليتهاي علمي اگر همزمان از سوي رسانه با ارائه معيار هاي توسعه و پيشرفت در آن موضوع همراه نشود، صرفا گزارشي تبليغي ارائه شده كه امكان ارزيابي حداقل را نيز از مخاطب مي گيرد. در جهان ، كشورهاي مختلف راههاي توسعه و پيشرفت علمي را به درجات گوناگون طي كرده اند. همين كه معياري بدست دهيم كه مثلا كشورهايي كه در حدود ما از نظر توسعه يافتگي، اجتماعي ، فرهنگي و ... هستند (مثلا در تركيه، اندونزي و كره -در حدود سي سال پيش -چه كرده اند) ملاكي براي سنجش به طور نسبي خواهد بود. البته از نظز توسعه علمي مي توان كشورهايي ديگري از شرق اروپا را نيز در نظر گرفت كه كمابيش در وضعيتهاي نزديك به ما يا بوده اند و يا هستند. به هر حال هر گاه چنين ملاكي در دسترس نباشد عملا مشخص نيست كه چه چيز را بايد پيشرفت تلقي كنيم و چه چيز را پسرفت و درجا زدن بناميم؟ اگر در رسانه مطرح شود كه در يك موضوع تخصصي زير ساختي دركشور مثلا 1000 واحد ايجاد شده است، اگر ملاك سنجش نسبي نباشد، نمي دانيم كه اين تعداد زياد است؟ كم است؟ كافي است؟

Saturday, May 09, 2009

دوست و همكلاسي عزيزم دكتر محمد سپهر درگذشت



امروز يعد ار ظهر مطلع شدم كه دوست و همكلاسي عزيزم دكتر محمد سپهر كه مانند من ورودي سال 1365 رشته زمين شناسي دانشگاه تهران بود، دیروز جمعه در حين مطالعات صحرايي در منطقه جنوب كشور - از سوي شركت ملي نفت ايران- دچار حمله قلبي شد و بالافاصله درگذشت. حقيقتا شوك بزرگي است كه هنوز نتوانسته ام از آن بيرون بيايم.
دكتر سپهر پس از انجام دوره كارشناسي زمين شناسي به دانشگاه امپريال كالج لندن رفت و فوق ليسانس و دكتري را با موفقيت و به ترتيب بر روي تكتونيك منطقه كرمان و زاگرس ايران به انجام رساند. حدود پنج سال قبل به كشور بازگشت و به عنوان متخصص زمين شناسي ساختماني به شركت ملي نفت ايران - شركت ملي اكتشاف - پيوست. در همين شركت نيز در مطالعات تخصصي در زمينه زمين شناسي ساختماني متعددي براي مقاصد اكتشافي شركت داشت و مقالات متعددي از ايشان منتشر شده است.
به روح او درود مي فرستم كه فقط ۴۲ سال زندگي كرد. بسيار پسر نازنيني بود و از او جز خوبي و نيكي چيزي در ذهن نمانده است. هنوز باور ندارم كه رفته است.

رسانه علم – رادیو دانش -1


در سالروز تاسيس راديو ، پيشنهادي مبتني بر ايجاد شبكه راديويي دانش مطرح كردم. اكنون فرصتي است تا كمي در اين مورد توضيح دهم. راديو و تلوزيون و رسانه هاي نوشتاري – اعم از چاپي: روزنامه يا الكترونيكي: سايتهاي اينترنتي- در سالهاي اخير به مساله دانش توجه كرده اند. همين كه بخشي از فضاي خود را به طرح مساله علم اختصاص مي دهند نمايانگر آن است كه تمايل به اين مساله وجود دارد. اينكه واقعا چقدر از اين تلاش با موفقيت همراه بوده، نياز بررسي كارشناسي دارد. البته من كارشناس حوزه رسانه و ارتباطات نيستم، ولي آنچه به نظرم مي رسد به صورت يادداشتهاي شخصي مطرح مي كنم

اول اينكه مسئوليت رسانه چيست. اگر در زمينه علمي، رسانه بتواند به خوبي طرح مساله بكند، رسالت خود را به خوبي انجام داده است. بديهي است كه حل مسائل و مشكلات علمي جامعه بر عهده رسانه نيست. ولي طرح موضوعات علمي ، اطلاع رساني، و نشان دادن وضعيت و در نهايت طرح كردن مساله فرايندي است كه اگر در رسانه انجام شود، وظيفه خود را انجام داده است.

هميشه اين نكته وجود دارد كه بيان مساله علمي طوري باشد تا عموم مردم متوجه شوند؟ آيا اين موضوع به معني تغيير دادن زبان علمي است؟ طبيعي است كه جواب منفي است. هر موضوع تخصصي زبان خاص خود را دارد. فقط بيان همان موضوعات تخصصي در حوزه تخصصي به نحوي كه مردم در سطح متوسطي از سواد متوجه آن موضوعات – در حد نياز – بشوند، نكته مهمي است كه با داستان سرائي و بيان موضوعات تخيلي و غير واقعي امكان دستابي به ان نبست. پرورش گويندگاني كه اين حدواسط را بتوانند پر كنند –موضوعات علمي را به بيان رسانه اي و بدون خدشه به ادبيات علمي و فني بيان كنند- بسيار مهم است. البته از خود متخصصان موضوع هم مي توان دعوت كرد تا به حوزه رسانه بيشتر توجه كنند، و تا حد امكان در حوزه هاي مختلف علمي متخصصان آشنا با زبان رسانه هم پرورش يابند.

ساحت علم نبايد به دليل عمومي كردن با ادبيات نامناسب ، و با شوخي هاي نابه جا تبديل به حوزه بذله گويي شود. البته از گويندگان و مجريان هرچه بيشتر صميمي و شوخ طبع بايد استفاده نمود. ولي مثلا براي اينكه مسائل سياره مشتري را به كودكان آموزش دهيم، نبايد بگوييم كه نام اين سياره به اين دليل مشتري است، كه سرش شلوغ است و مشتري زياد دارد!!! يا به حوزه دليل تراشيدن براي هر چيز كه نمي دانيم وارد نشويم و يا دليل واقعي موضوع جستجو شود و بعد بيان گردد.

در رسانه اي كه به علم و مسائل علمي مي پردازد، تهيه كننده، نويسنده، كارگردان و مجري برنامه علمي در حقيقت نقش حد واسط بين مردم و منابع و توليد كنندگان علم را دارند. اگر اين حد واسط به خوبي نقش خود را ايفا كند، طرح مساله به درستي براي جامعه صورت خواهد گرفت. اگر نه حتي ممكن است طرح موضوعات علمي براي مردم به سوتفاهم نيز منجر شود. سو تابير به دلايل مختلف مي تواند رخ دهد و بدترين شكل آن هم وضعي خواهد بود كه ما در مورد نشريات زرد مي بينيم! مسائل پيش پا افتاده در دنيا صرفا چون ظاهر مهمي دارند، در رسانه ما با اهميت تلقي شوند، و بدون جستجوي اهميت واقعي موضوع طرح شود. مثلا يك وب سايت يا نشريه در صفحه اخبار خود مطلبي در مورد پيش بيني زلزله اي قريب الوقوع در ايران خبر دهد، و بعد بلافاصله وب سايتها و رسانه هاي ما به آن چنان بال و پر دهند كه جدا از ميزان صحت و علمي بودن موضوع فقط تيتر مطلب هيجان انگيز باشد و مردم را به هراس و هيجان بيهوده بياندازد – مثالي كه در ايران خودمان در دو هفته گذشته رخ داد. وضع وقتي پيچيده مي شود كه در اين موضوع گروهي هم وجود داشته باشند تا در پوشش علم بخواهند هدفي – مثلا تجاري – را تعقيب كنند. اينجا موضوع پيچيده مي شود و واقعا كنترل صحت هر موضوع از سه منبع براي رسانه ها به كار مي ايد. وگرنه مسابقه اعلان سريع موضوع مي تواند به وضع بدي بيانجامد كه نتيجه آن بدبيني به علم و دانشمند و دانشگر نزد مردم و سو تفاهم براي مردم در مورد واقعيت موضوع خواهد بود.

Thursday, May 07, 2009

و در كرمان پس از هيجان بيهوده ...، اندر مصائب پيش بيني زلزله

بالاخره روزهای پایان ماه آوریل، پایان دهه اول اردی بهشت، گذشت، و زلزله شدیدی هم نیامد. اساس این داستان از هشدارهای غلط تا انعکاس بد در رسانه های محلی و توجه بیهوده به یک خبر در سایت مجله نیو ساینتیست، تا مدعیان پیش بینی زلزله که هشدار هم ارسال می کنند و هنگامی که مورد سوال قرارگیرند، پاسخی در مورد روش و مراحل انجام کار نمی دهند و ... مسببانی داشت که اکنون الیته هیچکدام جوابی نمی دهند و ترجیح می دهند که اصلا مورد سوال و توجه قرار نگیرند. بالاخره یک چیزی را مطرح می کنند، اگر گرفت که عالی می شود و اگر هم نشد، که خوب سکوت می کنند تا آب از آسیاب بیافتد!. این الگوی کلی روندی است که به التهاب بیهوده و غلط در کرمان انجامید و هرچه هم ما توضیح دادیم که روش علمی کدام و چیست، البته کارگز نیافتاد. حال چند نکته می ماند که به نظرم به آنها بد نیست در همین روزها بپردازیم:
همه می دانند که در مناطق لرزه خیز، احتمال رخداد زمینلرزه به ویژه در نواحی نزدیکتر به پهنه گسلهای فعال بیشتر است. آشوبناکی پدیده زمینلرزه هم موجب می شود در قوی ترین مطالعات نیزامروزه نتوان به پیش بینی قطعی دست یافت. بسیاری از زلزله ها هم بدون پیش نشانگر شناخته شده - تاکنون - رخ داده اند. بنابراین طبیعت پدیده نمایانگر آن است که در کلیت آن تصادفی بودن - حداقل در لحظه رخداد و مکان دقیق آن - بر اساس دانش کنونی بشر وجود دارد. همین موجب شده که پیشگویان و فال بینان و طالع بینان هم برای خود در پیش بینی زلزله شانسی قائل باشند! به این ترتیب چه بسا با شیر یا خط هم بتوان به صورت تصادفی و اله بختکی بعضی از زلزله ها را پیش بینی کرد، و حتی اگر درصد موفقیت خیلی هم کم بود، یا اصلا دقیق نبود، چون قرار نیست دلیل و استدلالی آورده شود - چون در این روشها اصلا پرسش از استدلال و روش علمی بیهوده است!- پس خواهند گفت که به ماهیت روش کاری نداشته باشید، فقط نگاه کنید و ببینید که بالاخره در چند مورد خیلی محدود توانسته اند- البته شانسی - بعضی از زلزله ها را در محدوده خیلی کلی و بسیار دور از محل رخداد! پیش بینی کنند، همین را حمل بر صحت کنید. من پیشنهاد می کنم که این نوع پیش گویان که چیزی از روش علمی نمی دانند یا نیازی به آن ندارند، به خود در تولید دلیل زحمت ندهند. همان روش شیر یا خط را هر کودکی می تواند امتحان کند، و چه بسا پیش بینی موفقتری هم ارائه دهد! به ادعای سنجش تغییرات استرس، یا گرانش یا تغییر وضع هوا هم خیلی نیاز نیست! با همین روشهای ساده می توان به مقصود رسید. البته در این صورت دیگر چه نیازی به روش علمی است؟.
ولی اگر باور بر این است که چیزی به نام علم و روش علمی هم محلی از اعراب دارد، البته کار کردن در زمینه پیش بینی زلزله کاری است بسیار مشکل، نیازمند همت بسیار عالی و نگاهی دراز مدت. هیجان برای چنین نوع کار پژوهشی مانند سم است، و اصلا نباید در مرحله حاضر آن را با هشدار واطلاع رسانی نا به هنگام و نا به جا، به بیراهه کشاند. راهی که ما تلاش می کنیم برویم، اینگونه - استفاده از روش علمی - است. ولی درنظر بگیرید که چقدر انرژی باید صرف پاسخگویی و دادن اطلاع درست و تصحیح دیدهای غلط مثلا در موردی مانند ایجاد هراس در مردم کرمان در هفته گذشته نمود، این در حالی است که نیروی سازمانیافته و پژوهشگر حرفه ای در زمینه پیش بینی عملا هنوز در ایران نداریم. داریم تلاش می کنیم تا گروهی را روی این موضوع در مقاطع تحصیلی بالا متمرکز کنیم.
نکته دیگر هم آنکه با این نوع هیجان آفرینی ها و روند پس از آن نباید اهمیت توجه به مساله کلی کاهش ریسک زلزله کم شود، که هم بهسازی و مقاوم سازی لرزه ای و هم پیش بینی زلزله بخشهایی از این برنامه کلی هستند تا بالاخره بتوانیم به طور نسبی ریسک زلزله را کاهش دهیم. برنامه های کاهش ریسک زلزله باید با جدیت در مناطق لرزه خیز دنبال شود. این مناطق هم پهنه های لرزه خیز استان کرمان و هم تمامی نواحی دیکر با ریسک بالای زمینلرزه در ایران را شامل می شود.

Wednesday, May 06, 2009

یازدهمین جایزه ترویج علم ایران

ديروز عصر در فرهنگسراي ابن سينا مراسم اهداي يازدهمين جايزه ترويج علم ايران از سوي انجمن ترويج علم برگزار شد. برنامه انجمن ترويج علم براي ارائه اين جايزه به كوشندگان در راه ترويج علم در كشور ما، مهمترين نمود فعاليت اين انجمن است. هدف انجمن ترويج علم، حمايت از ترويج دهندگان علم، گسترش مقهوم علم و توسعه گسترش اشتياق در تلاشگران در راه ترویج علم در كشور است. برنامه امسال در فضاي محدود فرهنگسراي ابن سينا به نظرم به شكل محدودتري نسبت به سالهاي قبل - از حدود ۵ سال قبل كه من در انجمن ترويج علم عضويت داشته ام و در برنامه هاي اهداي جايزه هم بوده ام - داشت. در برنامه امسال ابتدا خانم رستگار رئيس انجمن ترويج به فعاليتهاي انجمن در سال گذشته اشاره كرد و حضار را به پيوستن هرچه بيشتر به اين انجمن تشویق كرد.
سپس آقاي دكتر سياوش شهشهاني استاد رياضي دانشگاه صنعتي شريف سخنراني جالبي در مورد ترويج علم، با نگاه ويژه به ترويج رياضي داشت كه در آن به لزوم حذف فضاي اجباري و تحكمي در آموزش علوم در مدارس پرداخت و به ويژه حذف آموزش اجباري علوم در سالهاي تا قبل از مقطع دبيرستان و پرداختن به زبان خارجي، انشا و كمي رياضي در اين سالها توصيه نمود. در سخنراني ايشان نكته جالب اهميت توجه به مساله يادگيري از طريق بازي در رياضي و لزوم مشتاق كردن دانش آموزان براي يادگيري علوم و رياضي بود. ايشان متعقدند كه هرنوع اجبار در انتقال ديكته وار مطالب مباني علمي به دانش آموزان، آنها را از خلاقيت و علاقه به علم دور خواهد كرد.
دكتر شهشهاني معتقد است كه براي ترويج علم لازم است تا : ۱- فضاي طوري فراهم كنيم كه در آينده از دانش آموزان كنوني دانشمند بوجود بيايد. ۲-آگاهي عمومي را نسبت به علم، جريان علم و ماهيت و مسير علم بالا بريم. و ۳- افراد مروج علم تربيت كنيم و با اين روش نهضت ترويج علم را ادامه دهيم. ایشان افزود مروجين علم معمولا خود راه خود را مي يابند.
در پي اين سخنراني اعضاي هيئت داوران جايزه ترويج علم، آقاي دكتر باقري، استاد معمتدي، خانم دكتر توران ميرهادي، و خانم رستگار و آقاي روحاني فراخوانده شدند تا جايزه هاي امسال را اعطا كنند.
برندگان جايزه ترويج علم امسال عبارت بودند از خانم سرلك صفايي (كه خود به روي سن نيامندند و توضيح هم داده نشد كه دليل جايزه به ایشان چه بوده!)، انجمن علمي-پژوهشي نجم شمال از استان گيلان به دليل فعاليت در زمينه توسعه علم نجوم ، آقاي محمد بهمن بيگي به دليل بيش از سي سال تلاش در راه توسعه آموزش عشايري، آقاي سايه بان رئيس خانه رياضيات انزلي به دليل ترويج علم رياضيات در ميان جوانان استان گيلان به ويژه بندر انزلي ، آقاي شفقي ، به دليل فعاليت هاي علمي و ايجاد مدارس مختلف به صور مجتمع آموزشي شبانه روزي در روستاي آفريد شهر قائن در خراسان جنوبي و آقاي علي اضعر رحيم زاده بناب از شهر بناب به دليل گسترش علوم در ميان دانش آموزان استان آذر بايجان شرقي.
به هر حال تداوم اين فعاليت از نبود آن خيلي بهتر است، حتي اگر برگزاري امسال مراسم جايزه ترويج علم به رونق سالهاي قبل نباشد. ولي بهتر است تا ميزان فعاليتهاي اين انجمن از آنچه كه به صورت ارائه جايزه سالانه انجام مي شود بسيار بيشتر گسترده شود. ضمنا دبير انجمن در حين برگزاري برنامه مدام به دليل كمبود وقت به سخنرانان - به ويژه برندگان جايزه- تذكر مي دادند، و اين در حالي است كه اگر اين افراد در همين يك فرصت كه براي بيان فعاليتشان فرصت بيان مناسب - البته كوتاه - فعاليتشان را نيابند، عملا امكان ديگري در سطح كشور ممكن است براي نشان دادن مسير موفقيتشان در چنین جمعی نباشد.
در بيرون سالن هم نمايشگاه مختصري از كتابهاي انجمن ترويج علم و بعضي از انتشارات انجمن نجوم برقرار بود. مراسم جالبي بود كه به برگزار كنندگان آن خسته نباشيد مي گويم و براي اعضاي هيئت مديره انجمن نيز آرزوي موفقيت دارم.

Tuesday, May 05, 2009

انيشتن و كورت گودل و ماجراي علم، شبهه علم و غير علم! براي ما-2

جايگاه واقعي دانشمندان و دانشگران، به ويژه آنها كه از نسل اول متخصصان ايراني تحصيل كرده در خارج از كشور - بيشتر اروپا- بوده اند، از ديدگاه بنيان گزار و ايجاد كننده بودن آنها بايد مورد توجه قرار گيرد. قبل از اين نسل، عملا هيچ زير ساخت علمي مدرني در كشور وجود نداشته است و آنها، مرداني از نسل مرحوم دكتر حسابي، افرادي بوده اند كه با زحمت بسيار به ايجاد دانشگاه، دانشكده و مركز هاي پژوهشي در ايران همت گمارده و اين زحمات را هنگامي متحمل شده اند كه كمتر مسئولي در كشور اساسا معني دانشگاه و دانشكده را متوجه مي شد - به ماجرايي توجه كنيد كه مرحوم دكتر حسابي براي پيشنهاد تاسيس دانشگاه مجبور مي شود در زمان پهلوي اول توضيح دهد كه دانشگاه چيست و به چه درد مي خورد- بنابر اين اين نقش تاسيسي براي اين بزرگان علوم جديد (علوم تجربي) در ايران، بزرگترين و مهمترين دليل براي بزرگداشت جايگاه علمي استاداني چون دكتر محمود حسابي است.
البته بديهي است كه سرگذشت زندگي ايشان كه بسيار پر نوسان و با زحمات بسيار- به ويژه در كودكي - توانسته اند با پشتكار و پايمردي ، راه علم را بپيمايند، و به درجات عالي علمي برسند، براي بسياري از جوانان و علاقه مندان به علم ، سرمشق جالبي است كه مي تواند اميد بخش باشد (حتي براي آن دسته از جوانان كه فرصتهاي پيشرفت را براي خود گوناگون و در دسترس نمي بينند). به اين ترتيب كه راه بزرگاني چون مرحوم دكتر حسابي را بپيمايند و البته در اندازه ها و توانايي ها و امكانات زمانه شان - كه از بسياري از جهات با زمانه دكتر حسابي بسيار متفاوت است - در آن راه پيشرفت كرده و از طريق علم اموزي به جايگاه شايسته و بايسته اي برسند.
خوب البته طبيعي است كه امكان كسب چندين مدرك كارشناسي و دكتري - حتي براي كساني كه استعداد فوق العاده داشته باشند - در حال حاضر نه وجود دارد و نه اصلا منطقي است كه جواني حتي با استعداد خارق العاده در حال حاضر بخواهد - يا بتواند - پي در پي مثل مرحوم دكتر حسابي چندين مدرك كارشناسي يا كارشناسي ارشد يا دكتري كسب كند. تخصصي شدن و گسترش حوزه هاي خاص علم، و توسعه دوره هاي پژوهشي پسا دكتري در جهان و اكنون در ايران و همچنين فرصت هاي متعدد براي دوره هاي پژوهشي و عضويت در تيمهاي پژوهشي كه با بالاترين كيفيت در دنيا - و در ايران - وجود دارند، فرصتهاي نوين هستند كه هر جواني بتواند پس از اخذ مدرك دكتري ، در همان حوزه تخصصي خويش به پيشرفتهاي بيشتر دست يابد. زمانه عوض شده و معيارهاي رشد علمي نيز با حدود ۸۰ پيش همخواني ندارد (البته بعضي از معيارهاي رشد علمي حتي با بيست يا ده سال پيش هم متفاوت شده است!).
ولي آنچه كه مهم است ، آن است كه در هر زماني، با راستگويي و ارائه تصويري واقعي تلاش كنيم تا نسلهاي بعدي را به راه علم آموزي و كسب دانش تشويق كنيم. اگر هريك از دانشمندان را انسانهايي غير واقعي، تك بعدي، بعضا ماشيني (كه انگار مثل روبوت فقط هم و غمشان بلعيدن دانش و مدك بوده و هست!) نشان دهيم، در آن صورت اين هماني كه انتظار داريم در جوانان ايجاد شود، از اين راه ايجاد نمي شود. جوانان با نگاه به شرايط امروزي، فكر خواهند كرد كه اگر به طور معمول بخواهند رشد كنند، اگر شرط رسيدن به مدرك دكتري و مشاغل علمي آن باشد كه از همه جنبه هاي زندگي زده شوند، ترجيح مي دهند كه اصلا به دنبال چنين مسيري نروند. فكر مي كنند كه زندگي سعادتمند، حداقل با شرايط كنوني از طريق كسب علم فراهم نمي شود. البته كسب علم، دنبال مشاغل پژوهشي رفتن و رسيدن به مدارج بالا در اين نوع كارها در هر زماني، كاري است كه در هر جامعه اي به آساني حاصل نمي شود. زحمات و مشكلات خاص خودش را دارد. ولي واقعيت آن است كه به هر حال ارائه تصويري اسطوره اي از دانشمندان و دانشگران به صورت غير واقعي، اين خطر را دارد كه اساسا كسي در پي دنباله روي از آنها نباشد.
به باور من تصوير واقعي تمام آنها كه در راه علم و توسعه دانش و ايجاد دانشگاه و پژوهشگاه در كشور ما و در تمام جوامع ديگر زحمت كشيده اند، بهترين و قابل باور ترين تصويري است كه بايد در رواج آن كوشيد و نسلهاي بعدي را با آشنا نمود. واقع بيني و واقع گرايي بهترين شيوه نگاه به اين مساله است. همينكه بزرگان علم و دانش نقش مثبت و مهم خود را بر زمانه خود گذاشته اند، دليل كافي براي تجليل از آنها است. همينكه در زمانه اي كه بيشتر هم نسلان اين دانشمندان و دانشگران با انتخاب شيوه هاي ديگري از زندگي، در طول عمر خود بسيار راحت تر مي زيسته اند، ولي استادان و بنيانگزاران دانشگاه ها، پژوهشگاهها و مركزهاي پژوهشي، با انتخاب راه علم با تمام مشكلات مي بايست مبارزه مي كرده اند، به جنگ باورهاي غلط مي رفته اند و ... خلاصه ابتدا بايد موضوع را جا مي انداخته اند،و بعد به سختي به ايجاد و ساخت دانشگاه مي پرداخته يا كمك مي كرده اند، خود به خود كار سترگ اين بزرگان بوده است. همين زير ساختهاي ايجاد شده - دانشگاهها و پژوهشگاهها - مكان هايي بوده و هست كه نسلهاي بعدي در آنها مي توانند رشد كنند و به توسعه دانش و آزمودن فرضيات علمي بپردازند. پس بايد به روح انها كه آن روز اين زحمات را كشيده اند و امروز در ميان ما نيستند درود فرستاد و تلاش نمود كه واقع بينانه جوانان نسل بعدي را با اهميت كار انها آشنا نمود. يادمان باشد كه در زماني اين اتفاقات افتاده است كه كشور ما تا حد زيادي از قافله رشد علمي در جهان عقب اقتاده است و عوارض يك مساله در زواياي گوناگون زيست هموطنان ما در نسلهاي گذشته به صورت شكستهاي تاريخي و معضلات گوناگون اجتماعي در ابتداي قرن گذشته - انتهاي دوره قاجار و ابتداي دوره پهلوي اول - خود را نشان داده بود. پس پر كردن خلع و رفع عقب افتادگي كه ده ها سال براي آن زمان لازم بوده است را نمي بايست از استادان نسل اول دانشگاههاي كشور انتظار داشته باشيم (و نداشته ايم).
ولي اينكه اكتشاف علمي، حركت در مرزهاي دانش، هم ارزي و هم سنگي با افراد مشهور علمي جهان را بخواهيم به افتخارات استادان نسل اول بيافزايم، در دنياي امروز كه دسترسي به اطلاعات و كنترل داده ها از طرق مختلف - به ويژه اينترنت- حتي براي محصلين - بسيار راحت است ، كاري ناصواب است كه بر خلاف هدف تشويق جوانان به علم آموزي است. ساحت علم و دانش با تفكر منطقي، نگاه واقع بينانه و زندگي شرافتمندانه اجين است. اينكه كسي را بيهوده و به صورت غير واقعي در مرزهاي علم تصور كنيم و تلاش كنيم تا نظريات آزموده نشده را به عنوان قوانين علمي در جهان به عنوان افتخارات علمي خود تلقي كنيم، كار ناصوابي است كه نه از دل آن براي ما انيشتن بيرون مي آيد(!) و نه جايگاه انيشتن را در تاريخ علم به افتخارات ملي ما نزديك خواهد كرد (و نه لازم است كه چنين اتفاقي رخ دهد). افتخارات ملي ما هم اكنون نيز با تلاش هاي واقعي دانشمندان و دانشگران ما كه مقالات آنها در سطح درجه يك بين المللي در حال انتشار هستند، در حال شكل گيري است. معرفي مناسب و به جاي مقالات علمي ، نظريات آزموده شده، اختراعات واقعا ثبت شده در سطح بين المللي و كتب قابل انتشار در سطح جهاني كه در همين ايران ما نوشته شده و مي شود - هر چقدر كه تعداد انها كم هم باشد- ولي به هر حال افتخار ما هستند. آنها را به صورت واقعي معرفي كنيم تا جوانان نسل بعدي ما هم با مشكلات آشنا شوند و هم با افتخاراتي كه واقعا مي توان كسب كرد. جايگاه واستاندارد علمي را هم از اين طريق به درستي مي توان شناخت و مي توان فهميد كه به درستي اگر در همين كشور خودمان بخواهيم در سطح درجه يك و استاندارد واقعي امروز علمي دنيا حركت كنيم، معيارها و ملاكهاي سنجش چيست و چگونه قابل كسب هستند.
با خيال پردازي و افسانه گفتن در مورد كارهاي انجام نشده از سوي بزرگان علمي درگذشته (كه چنين انتظاري نيز به طور منطقي از آنها نمي رفته است)، نمي توان به توسعه علمي كمك كرد. كسي را هم نمي توان از اين طريق به راه علم كشاند.

Monday, May 04, 2009

پيش نشانگرهاي زلزله علمي و شناخته شده هستند، با هياهو نمي توان پيشزفت علمي كرد


در بررسي پيش­بيني زلزله، مطالعات پيش­نشانگرهاي زلزله بر اساس روش علمي صورت مي­گيرد. اين روشهاي مطالعه عيني و شناخته شده هستند و شواهد موهومي كه به روشي غيرعلمي قابليت نتيجه گيري از آنها وجود داشته باشد، نيستند. اگر روش علمي شناخت پيش نشانگرها را به خوبي پيگيري كنيم مي­توانيم به رصد آنها بپردازيم. بدون روش علمي و با ايجاد هياهو بر روي روشهاي ناشناخته و حدس­هاي كاملاً تصادفي، هيچ نتيجه علمي براي پيش­بيني زلزله حاصل نمي­شود. به قول سهراب سپهري، شاعر فقيد معاصر: "هيچ صيادي از جوي حقيري كه به گودالي فرو مي­ريزد مرواريدي صيد نخواهد كرد"!.
براي دستيابي به موفقيت در زمينه پيش­بيني زلزله، روشي كه ما انتخاب كرده­ايم، پژوهش در درازمدت و سعي در ايجاد زيرساخت مناسب است. در اين صورت مي­توان اميدوار بود كه در اين زمينه بسيار مهم براي كشور ما، در طي ساليان دراز دستاوردهاي مناسب هم حاصل شود. توجه كنيم كه در كشورهاي پيشرفته و لرزه خيز جهان نظير ژاپن و ايالات متحده در سالهاي دراز (بيش از يك ربع قرن) پروژه هايي بزرگ مانند
را اجرا كرده اند و كمترين هيجاني در منطقه اي كه اين پروژه در آن اجرا مي­شده، ايجاد نشده است. ضمناً اين برنامه­هاي تفضيلي از طريق ايجاد زيرساخت مناسب و سرمايه گذاري نيروي انساني و مالي اجرا شده اند.
براي عملياتي كردن پيش بيني زلزله در ايران نياز به يك شبكه علمي داريم. در اين شبكه بايد متخصصان و سازمانهاي مختلفي عضو باشند كه بتوانند از جنبه هاي گوناگون تخصصي به شناخت و پيش بيني اين موضوع پيچيده بتوانند مثمرثمر باشند. اينكه چرا از شبكه علمي سخن مي­گوييم، به آن سبب است كه نمي­توان بدون ديدي همه جانبه نگر، و بدون بر هم نهي اطلاعات تخصصي از زمينه­هاي مختلف مرتبط با زمين، نمي­توان در پيش­بيني زلزله پيشرفتي حاصل نمود.
براي پيش بيني زلزله نياز به زيرساختهاي مهمي از نظر نيروي انساني و فني داريم. در اين مورد از امكانات موجود كشور نيز مي­توان به شرط دسترسي مناسب بهره گيري نمود. ولي مسأله آن است كه مثلاً براي رصد سطح آب زيرزميني و ميزان تغييرات، گاز رادن محلول در آب، بايد امكان رصد دائمي و برخط چنين پديده­هايي براي كل گستره فلات ايران در دسترس باشد. چنين مكاني هنوز وجود ندارد، ولي بايد براي آن تلاش نمود.
براي راه اندازي شبكه علمي نياز داريم تا همكاري مجموعه­اي از سازمانها، دانشگاهها و پژوهشگاههاي فعال در اين زمينه را برانگيزيم. سازمانهايي مثل سازمان زمين شناسي، هواشناسي، نقشه­برداري، دانشگاه تهران، مؤسسه ژئوفيزيك، پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله، مركز تحقيقات ساختمان و مسكن، سازمان انرژي­هاي نو و ... بايد با هم همكاري كنند تا امكان تبادل داده­هاي تخصصي مورد نياز براي موضوع پيش بيني وجود داشته باشد.
فناوري­هاي نوين نظير فناوري اطلاعات و نانو فناوري زيست فناوري امكانات خوبي در همه زمينه هاي علمي فراهم كرده اند. زمينه پيش بيني زلزله نيز عرصه هاي پيچيده تلفيق اطلاعات زميني با يكديگر، به طور قطع با استفاده از فناوري هاي نوين، قابل دسترس­تر براي بشر خواهد بود.
در زمينه پيش بيني و پيش يابي زلزله، مؤسسه فيزيك درون زمين و زلزله شناسي (IASPEI) يك كميسيون تخصصي در زمينه پيش بيني زلزله دارد كه در آن دو پيش نشانگر تغييرت سطح آب زيرزميني و تغييرات سطح گاز رادن (محلول در آب) به عنوان پيش نشانگرهاي شناخته شده اند. به غير از اين پيش نشانگرها، علائم ديگر در طبيعت از سوي بعضي از دانشگران به عنوان تغييرات قبل از رخداد يك زلزله بيان شده اند. البته شواهد ديگر چون تحت آزمونهاي گوناگون از طريق روش علمي قرار نگرفته­اند، به عنوان پيش نشانگر شناخته شده در نظر گرفته نمي شوند. از اين دسته مي توان به شكل گيري و تغييرات ابرها به دليل تمركز بيرون آمدن گاز Co2 از پهنه­هاي گسله و يا يونيزه شدن ابرها در محدوده گسلهاي فعال اشاره نمود. اين مسأله هنوز به صورت استاندارد در نيامده ولي عمدتاً بعضي فيزيكدانها شواهدي در اين مورد ابراز داشته، و به اين شواهد به عنوان پيش نشانگر باور دارند. تاكنون شاهدي از تمركز ابرها قبل از وقوع زلزله ها گزارش نشده، بلكه پس از وقوع زلزله (مثل زلزله بم 1382) ادعا شد كه تمركز ابرها در ناحيه جنوب شرقي ايران، از پيش از زلزله 5/10/82 بم قابل رصد بوده است. بنابراين تمركز ابرها، هنوز اهميتي نظير تغييرات گاز رادن محلول در آب زيرزميني و يا تغييرات سطح آب زيرزميني ندارد.
البته در مورد ساير شواهد آب و هواشناختي نظير ذوب شدن يخ ها و يا پايان يافتن خشكسالي هاي مهم (عبور از خشكسالي هاي مهم به ترسالي ها مهم) نيز به عنوان شواهد آب و هواشناختي قبل از رخداد زمين لرزه ها به باور بعضي پژوهشگران قابليت استفاده به عنوان پيش نشانگر وجود دارد.
بنابراين به درستي يا غلط بودن يك پيش نشانگر هنگامي مي­توان اطمينان يافت كه اعلام شده و شناخته شده باشند. پيش نشانگرهايي كه هيچگاه شناخته نشود، اصلاً پيش نشانگر نيستند (پيش نشانگر مخفي نداريم!). با كار كردن در فضاي ايزوله نيز نمي توان راه ميانبر پيمود. از مشخصات روش علمي نيز قابليت آزمون است. اگر چنين قابليتي وجود نداشته باشد، اساساً موضوع در حد شايعه است كه نبايد به آن توجه نمود. بايد در پايان يادآوري كنم كه شايعه آفرينان نيز بايد در معرض تبعات ناشي از عمل خود قرار گيرند. اين نمي­شود كه هر زمان، هركس خواست بخشي از مردم يك ناحيه يا استان كشور را به هراس و نگراني فرو برد، و بعد هم هيچكس پاسخگو نباشد كه چرا چنين شده است.

Sunday, May 03, 2009

چگونه داده هاي غلط به هراس مردم مي انجامد


حدود دو هفته قبل از ايجاد حالت هراس در مردم صوفيه به دليل يك اعلان غلط پيش گويي زلزله - به نقل از خبرگزاري هاي داخلي - يادداشتي داشتم. در طي هفته گذشته نيز ظاهرا اين اطلاع رساني غلط به صورت رواج شايعه موجب هراس مردم كرمان شد. در گفتگويي راديويي در روز سه شنبه گذشته با راديو مركز كرمان در حدود هشت دقيقه براي مردم كرمان توضيح دادم كه چيزي كه به عنوان پيش گويي و يا پيش بيني زلزله در كرمان در پايان هفته قبل شايع شده هيچ پايه علمي ندارد. البته ظاهرا صحبتها و توضيحات من اثري نداشت! چون چند نفر از دانشجويان از كرمان در طي روزهاي گذشته خبر دادند كه مثلا در ساعتهاي مختلف بين مردم شايع شده بود كه در ساعت خاصي زلزله مي آيد. طبيعي است كه اين نوع ادعاها هيچ پايه اي نداشته و كسي كه كوچكترين دانسته اي از مباني رخداد زمينلرزه ها داشته باشد، به خوبي درمي يابد كه حتي در پيشرفته ترين لابوراتوارهاي زمينلرزه شناسي جهان چنين نوعي از پيش بيني به صورت بيان ساعت رخداد زلزله مطرح نيست.
البته انتظار آن است كه آنها كه به عنوان استاد دانشگاه نيز جهت توضيح شرايط براي مردم در چنين مواقعي در رسانه ها - به ويژه ذاديو و تلوزيون - ظاهر مي شوند، به گونه اي دو پهلو سخن نگويند كه به طور غير مستقيم به افزايش هراس در مردم بيانجامد. اينه كه استان كرمان و بسياري ديگر از نواحي ديگر ايران مناطقي لرزه خيز هستند كه قبلا در آنها زمينلرزه هاي مخرب رخ داده است، اصلا و ابدا پايه اي باشد براي هشدارهاي نا به هنگام براي مراقبت هاي ويژه در اين محدوده زماني كه مردم بي دليل تحت شايعات غلط قرارگرفته اند.
.

Friday, May 01, 2009

روز جهاني نجوم - پارك ملت

امروز بعد از ظهر برنامه ويژه روز جهاني نجوم در تهران- در پارك ملت- برگزار شد. اين برنامه از سوي انجمن نجوم ايران و با حمايت شهرداري منطقه ۲ در منطقه دور استخر پارك ملت از ساعت ۱۴ تا ۲۱ امروز جمعه به صورت برگزاري نمايشگاه و اجراي نمايشهاي علمي برقرار بود. برنامه بسيار جالبي بود كه در آن چند تن از جوانان در نقش و لباس دانشمندان منجم ايراني و غير ايراني مشهور در تاريخ با مردم سخن مي گفتند و با ايفاي نقش به بيان تاريخچه فعاليت هريك از دانشمندان - مثل خواجه نصيرالدين طوسي، ابن سينا، ابوريحان بيروني و كوپرنيك، گاليله و نيوتن - و اهميت كارهاي هريك پرداختند.
در غرفه هاي ديگر، سازمانهاي مردم نهاد و مجله نجوم مطالب علمي و توضيحاتي در مورد فعاليتهايشان ارائه كردند. انجمن نجوم ايران و به ويژه شاخه آماتوري ان غرفه مخصوصي داشت و جوانان زيادي در آن فعال بودند. از زحمات تمام برگزار كنندگان اين برنامه به ويژه دوستم آقاي دكتر منصور وصالي كه انصافا حتي زير بارش باران نيز به كار خود ادامه دادند!، سپاسگزارم .