وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, September 30, 2005

کاری جالب درمورد بم- چرا رفرانس نمی دهند

در حال جستجو در اینترنت در موردزلزله های ایران بودم که به سایتی برخوردم که گزارش اولیه زلزله شناسی من در مورد زلزله بم را آورده، بدون قرار دادن نام من و بدون اینکه بنویسد مطلب را از کجا آورده است!به هر حال خود سایت را که نگاه کردم از ایده آن خیلی خوشحال شدم و مطالب جالبی از بچه های بم در ان دیدم
ولی نفهمیدم که چرا گزارش من را بدون مرجع در سایت خود گذاشته اند
به هرحال برای اینکه مشخص شود که این گزارش مربوط به من است به این سایتها (1و2) می توانید سربزنید

سالروز تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی-مولوی- مبارک باد

امروز در اخبار صبح رادیوفرهنگ شنیدم که امروز مصادف است با سالروز تولد مولانا جلالدین محمد بلخی معروف به مولوی - که در غرب بیشتر به رومی معروف است- به هر حال مولانا یکی از بزرگان ایران و ادب پارسی و شایدنامدارترین شخصیت در عالم عرفان باشد. مولانا در بلخ زاده شده که امروز در محدوده کنونی کشور افغانستان واقع است. مولانا از حدود بیست سالگی در قونیه در آسیای صغیر - ترکیه امروزی - ساکن می شود و ملاقات با شمس تبریزی اورا به عالم عرفان می کشاند. شرح زیر را از سایت مشاهیر در مورد زندگی حضرت مولانا به صورت خلاصه می آورم.
mashaheer.net
در سایه پدربها ولد بین سالهای ۶۱۶_۶۱۸ هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد . بر سر راه در نیشابور با فرزند سیزده چهارده ساله اش ، جلال الدین محمد به دیدار عارف و شاعر نسوخته جان ، شیخ فریدین عطار شتافت . جلال الدین محمد، بنا به روایاتی در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد.
در دوران جوانی مولانا پدرش به سال ۶۲۸ در گذشت و جوان بیست و چهار ساله به خواهش مریدان یا بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت . دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به سال ۶۲۹ ه.ق به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد.به تشویق همین برهان الدین یا خود به انگیزه درونی بود که برای تکمیل معلومات از قونیه به حلب رهسپار شد. اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال نگذشت. پس از آن به قونیه باز گشت و به اشارت سید برهان الدین به ریاضت پرداخت.پس از مرگ برهان الدین ، نزدیک 5 سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنانچه نوشته اند تا ۴۰۰ شاگرد به حلقه درس او فراهم می آمدند.
تولد دیگر او در لحظه ای بود که با شمس تبریزی آشنا شد. شمس در بیست و هفتم جمادی الاخره سال ۶۴۲ ه.ق از قونیه بار سفر بسته و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت .در شعر مولانا طوماری است به درازای ابد که نقش "تومرو"در آن تکرار شده است .گويا تنها پس از یک ماه مولانا خبر یافت که شمس در دمشق است و نامه ها و پیامهای بسیاری برایش فرستاد . مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذر خواه گشتند . پس مولانا فرزند خود،سلطان ولد،را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد . شمس پس از حدود پانزده ماه که در آنجا بود پذیرفت و روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه غایب گردید و دانسته نبود که به کجا رفت.مولانا پس از جستجوی بسیار،سر به شیدایی بر آورد.انبوهی از شعرهای دیوان در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است .
پایان زندگی روز یکشنبه پنجم جمادی الآخره سال ۶۷۲ ه.ق هنگام غروب آفتاب ، مولانا بدرود زندگی گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خردو کلان مردم قونیه در تشییع جنازه او حاضر بودند. مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ او زاری و شیون داشتند.مولانا در مقبره خانوادگی خفته است و جمع بسیاری از افراد خاندانش از جمله پدرش در آنجا مدفون اند.
رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو ، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است مارا ، دارد دلی چو خارا
بکشد ، کسش نگوید :" تدبیر خونبها کن"
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
دردی است غیر مردن ، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب ، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد ، هین ، دفع اژدها کن

Thursday, September 29, 2005

کانون مهلرزه ای زمینلرزه ها

یکی از راههای مهمی که می توان بر اساس آن دقت و صحت گزارش زمینلرزه ها را بر اساس گزارش مراکز مختلف کنترل کرد بررسی محلهائی های که زلزله در آنها توسط مردم احساس شده است. در مورد فلات ایران از آنجا که بیشتر جاهای مملکت مسکونی و دارای آبادئی هائی است که بتوان از آنها گزارش دریافت کرد، می توان احساس شدن و نشدن زلزله ها را در نواحی مختلف و حتی شد ت و ضعف میزان احساس زلزله را کنترل کرد. بنابر این هر چه به محل کانون زلزله -یعنی رومرکز مهلرزه ای یا محل بیشترین شدت یا خرابی زمینلرزه - نزدیکتر باشیم باید گزارشهای دقیقتری از میزان خرابی ها بیشتر دریافت کنیم. طبیعی است که اگر زلزله ای در جائی گزارش شود که آدمیزاد در آن حوالی زندگی می کند ولی خیلی شدید آن را احساس نکرده است،- یا اصلا احساس نکرده است- در عوض در محل دیگری در فاصله ای دوریا نزدیک مردم زلزله را شدیدتر احساس کرده باشند ،می توان پی برد که آن گزارش دستگاهی در براورد محل کانون زلزله به خطا رفته است. این همان روشی است که با آن رومرکز مهلرزه ای زلزله های تاریخی را یافته اند. در زمان قبل از سده بیستم به دلیل نبود دستگاههای لرزه نگاری امکان محاسبه کانون و میزان بزرگای زلزله وجود نداشت و همین اطلاعات موجب می شدتا محققان برای زلزله ای تاریخی ، بر اساس گزارشهای مستندتاریخی از میزان شدت و خرابی، کانون - یا پهنه رومرکز مهلرزه ای - پیدا کنند. در این مورد می توان از شواهد زمینی - مثل گسیختگی های سطحی از گسل ها تا ترک های کششی و همچنین وقوع پدید ها ئی مثل زمین لغزش و آبگونگی - نیز برای تکمیل کار استفاده کرد. به هر حال من پیشنهاد می کنم که در صورتی که امکان یک اطلاع رسانی سریع و خبرسانی - مثلا از طریق ای- میل یا وارد کردن داده ها به یک وب لاگ و یا استفاده از طریق اس.ام.اس. با شد، در سریعترین زمان ممکن میتوان اطلاعات ارائه شده به عنوان براورد های دستگاهی از مراکز لرزه نگاری مختلف را ارزیابی نمود.

ایسنا: دانشگاهها نیمی از سال تحصیلی را تعطیل هستند

امروز خبری در سایت خبرگزاری ایسنا خواندم که نشان از همان بحثهائی داردکه من نیز چند باز از زوایای مختلف به آن پرداخته ام. خلاصه اینکه تقویم دانشگاهی ما باید اصلاح شود. من هم روی نحوه تعطیلات بین ترم ها بحث دارم. این متن را بخوانید
به گزارش سرويس صنفي آموزشي خبرگزاري دانشجويان ايران، مساله زياد بودن ايام تعطيل سال اگرچه همواره از منظر اقتصادي، اجتماعي و سياسي و ... به آن پرداخته شده است، اما در عرصه آموزش عالي که منشاء تحول جامعه است، اين امر خسارات و تبعات بيشتري دارد که کمتر مورد توجه قرار مي گيرد.
يك محاسبه ساده ثابت مي‌كند دانشگاه‌هاي كشور از مجموع 290 روز كه مطابق تقويم آموزشي دانشگاه‌ها جزو سال تحصيلي محسوب مي‌شود، 130 روز در تعطيلي به سر مي برند.
اگر چه فلسفه تعطيلي پنجشنبه‌ها در اکثر دانشگاه هنوز مشخص نيست، اما همين اتفاق حدود 34 روز تعطيلي را در هر سال تحصيلي به دانشگاهيان تحميل مي‌كند.
دانشگاه‌ها به طور معمول حداقل يك هفته پيش از فرا رسيدن تعطيلات نوروز و 15 روز بعد از تحويل سال نو فعاليتي ندارند.
به گزارش ايسنا، تعطيلات قبل از شروع اولين امتحان آخر ترم در بعضي دانشگاه‌ها به دو هفته مي‌رسد كه باعث ناتمام ماندن دروس هم مي‌شود.
معمولا زمان انتخاب واحد دانشجويان با تاريخ شروع كلاسها يك هفته فاصله دارد و چون در اين زمان هيچ امكانات رفاهي مانند غذا يا خوابگاه براي دانشجويان وجود ندارد، دانشجويان غيربومي محيط دانشگاه را ترك مي‌كنند و معضل تعطيلي هفته اول پس از اعلام رسمي شروع كلاسها بوجود مي‌آيد.
اما شايد هيچ كدام از اينها به اندازه تعطيلات بين دو ترم كه گاه به يك ماه هم مي‌رسد خودنمايي نكند.
اگر به تمام اين تعطيلات،‌ تعطيلات رسمي و تعطيلات پيش بيني نشده را هم اضافه كنيم، مي‌توانيم متوجه شويم كه حدود 130 روز از 290 روز سال تحصيلي دانشگاه‌ها در تعطيل به سر مي‌برند.

Wednesday, September 28, 2005

مرز نقد علمی کجاست

یک سوال مهم این است که مرز نقد علمی کجاست؟ اساسا اگر فرد یا سازمان علمی دارای مسئولیتی است باید نقد هم بشود یا نه؟ مگر می توان مسئولیت داشت، و تولید داده علمی کرد ولی توقع نداشت که کسی نقد کند یا حتی سوال کند؟ واقعا چه باید کرد؟ چگونه جلوی سوء تفاهم را بگیریم؟ مگر می توان چیزی را نقد کرد و اگر کسی یا موسسه ای اشتباهی کرده یا به صورت مکرر چنین اشتباهی در حال تکرار است تذکر داد و انتظار داشت تا طرف مقابل ناراحت نشود؟ به هر حال جای بحث باز است. نظر من را اگر بخواهید این است که
اولا اگر کسی یا موسسه ای مسئولیتی دارد باید در قبال مسئولیتی که پذیرفته پاسخگوی تولیدات علمی خود نیز باشد
در ثانی نقد باید منصفانه باشد
سوم آنکه نقد اگر صریح و بی رحمانه - حتی!- اگر بود ولی منصفانه بود باعث رشد خواهد بود. در نقد را که ببندیم، حتما انتظار درجا زدن و تکرار و عادی شدن اشتباه را باید داشت

دفاع فوق لیسانس خانم مهندس محبوبه علینقی خانی

خانم علینقی دانشجو فوق لیسانس من در دانشگاه شهید بهشتی از تز فوق لیسانس خودبا موفقیت دفاع کرد. دانشجوئی بسیار علاقه مند و سخت کوش که از اول که پیش من برای کار پایان نامه آمد خود را فردی نشان داد که دنبال علم و یادگیری است . خانم علینقی ، لیسانسه زمین شناسی از دانشگاه فردوسی مشهد و دانشجوی فوق لیسانس تکتونیک در دانشگاه شهید بهشتی بود که از انجام کارهای علمی سنگین واهمه ای نداشت. هدایت او به طور مشترک به عهده من و دکتر پورکرمانی استاد دانشگاه شهید بهشتی - دانشکده علوم زمین - بود. موضوع تز او مطالعه لرزه زمینساخت و پهنه بندی خطر زلزله برای شهر کوهرنگ استان چهارمحال بختیاری بود. این خانم علینقی از مطالعه روی عکس هوائی - و حتی بازدید روی زمین - تا تهیه نقشه و انجام محاسبات تحلیل و پهنه بندی خطر را شخصا انجام دادو نشان داد که نسوان خراسان همتی بلند دارند! البته این بلند همتی بعضی وقتها موجب می شد که تلاش کند تابه صلاحدید خودش بعضی مراحل کاررا دنبال کند! که من اجازه دادم ببیند که در عین آزادی عمل اگر حرف ما را- که کمی بیشتر تجربه داریم- گوش کند به نفع خودش است. به هر حال من ازکار و نحوه دفاع او بسیار راضی ام. فقط به دلیل عجله و شاید تازه کاربودن - که ویژگی تمام دانشجویان ایرانی است!- تمام مرحله انجام محاسبات راموفق نشد به خوبی تشریح کند، طوری که یکی از استادان عضو ژوری فکر کرد که این همه عدد و رقم موجود در تز را رفته از جاهای مختلف گردآوری کرده و ریخته توی تز خودش! به هر حال بگذریم!. خانم علینقی می ترسید که نکند موقع دفاعش تمام ژوری و حضار او را سوال پیچ کنند و البته خودش دید که من به درستی پیش بینی جو بسیار آرامی برای دفاع او کرده بودم. انشاالله که درکار و زندگی شخصی خودش موفق باشد

Tuesday, September 27, 2005

زمینلرزه با یزرگای 9/4 در نزدیکی میانه -زمینلغزش در قافلانکوه

دیشب 4/7/84 ساعت 10:27درنزدیکی میانه زلزله ای بابزرگای 9/4 رخداد که اخبار صبح رادیو سراسری میزان خسارت را در حد خسارتهای محدود به منازل روستائی و همچنین وقوع لغزش در قافلانکوه و بسته شدن جاده زنجان- میانه اعلام کرد. این زلزله در نزدیکی میانه توسط همکاران من در شبکه لرزه نگاری باند پهن پژوهشگاه تعیین محل و بزرگا شده بر اساس محل تعیین شده احتمالا مرتبط بایکی از راستاهای گسلی با روند شمال شرق - جنوب غرب درشرق میانه و جنوب سراب است. این روند در حدود میانه به راستای غالب شمال غرب - جنوب شرق سامانه گسلی تبریز - زنجان می رسد. ساز و کار غالب این گسلهای با روند شمال شرق - جنوب غرب در منطقه مذبور امتدادلغز چپگرد است. به هر حال از نظر جنبا شدن یک روند مهم در سامانه گسله تبریز زنجان و اهمیت لرزه خیزی گذشته منطقه - به ویژه زلزله های تاریخی آذربایجان و تبریز- باید به این زلزله و جنبا شدن این روند گسله توجه نمود. مطالعات مفصل تر به این منظور در پژوهشکده زلزله شناسی دنبال خواهد شد. نگاشت این زلزله به صورت رقومی در این آدرس در وب سایت پژوهشگاه قابل دسترسی است

Monday, September 26, 2005

تق و لق!؟ - روز های آغاز مهر ماه

دیروز به سر کلاس رفتم ولی تعدادنفرات ظاهرا نصف افرادی بود که در کلاس ثبت نام کرده بودند. جالب است که دانشجویان کلاس را تق و لق تلقی می کنند ولی ما نه! به هر حال فکر کنم سنت خوبی نباشدکه ما ابتدای ترم تحصیلی را تق و لق تلقی کنیم! آخر ترم تحصیلی را هم که می خواهیم خودمان را برای امتحان آماده کنیم و برویم شهرستان، وسط ترم هم که مابه دلیل تکلیف درسهای دیگر وقت نداریم، به طور کلی ما ایرانی ها ظاهرا نمی خواهیم هیچ چیز به ویژه کلاس درس را جدی بگیریم! ما که همه چیز به وِیژه کلاس را جدی می گیریم. لطفا دانشجویان محترم هم همینطور عمل کنند و لطفا منظم تشریف بیاورند

Sunday, September 25, 2005

گردباد ریتا در آمریکا



در روزهای اخیر، به ویژه در روزشنبه، طوفان و گردباد ریتا در منطقه ایالتهای تگزاس و لوئیزیانای آمریکا یکی از خبر های مهم جهانی بود. البته درجه این طوفان را "سه" تعیین کردند واین یعنی طوفان یادشده خسارتی نظیر طوفان کاترینا ایجاد نخواهد کرد. تخلیه حدود دو نیم میلیون نفر ازشهرهای گالوستون و هیوستن تگزاس بدون خسارت نبود و آتش گرفتن یک اتوبوس به مرگ بیست و پنج نفر انجامید.ظاهرا مردم در حال بازگشت به این شهرها هستند و همین باعث راه بندانهای طولانی شده است. یکی از خوانندگان این وب لاگ آقای مهندس مهدی عظیمی ازرفقای قدیمی است که از شهر هیوستن تگزاس مطالب ما را می خواند. راستش در دو روز گذشته یک کم نگران او شده بودم و انشاالله که صحیح و سالم است و هیچ خسارتی هم ندیده باشد.

ساخت و ساز در دامنه ها در شهر های ایران


عکس فوق را ماه گذشته در مشهد گرفتم و همانطور که می بینید ساخت و ساز در دامنه ها در مشهد نیز فوق العاده جذاب است!همکاران ما که رشته شان مهندسی سازه است بعضا انتقاداتی به کیفیت ساخت این نوع ساختمانها وارد می کنند و می گویند که بعضی طبقات - مثلا همکف که به عنوان پارکینگ مورد استفاده است - در این نوع ساختمانها طوری ساخته می شود که در هنگام زلزله ممکن است به خوبی مقاومت نکرده وفرو ریزد و آن طبقه حذف شود. اگر اشتباه نکنم این متخصصان به این طبقات "طبقه نرم" می گویند. به هر حال من سازه ای نیستم و همین چند کلمه را نیز از همنشینی با دوستان یاد گرفته ام. مطمئن نیز نیستم که ساختمانهای موجوددر عکس حتما چنین مشکلی داشته باشند، ولی به هر حال در جای قرارگیری این ساختمانها ایراد بسیاری دارم. چرا در شیب های تند مثل آنچه در شکل می بینیم بایدساخت و ساز انجام شود؟ مگر در این مملکت در شهرها و حاشیه شهرها جا کم است؟ به هر حال مشهد نیز به این درد مبتلاست! این عکس مربوط است به ناحیه بلوار کمر بندی - بزرگراه کلانتری- وآن را در نزدیکی کوه سنگی گرفته ام. تجربیات قبلی در مناطق زلزله زده -و آنچه ما در ترکیه و الجزایر نیز دیده ایم -وضعیت بسیار خطرناکی برای این نوع ساخت و ساز ها در هنگام زلزله نشان می دهد.

Saturday, September 24, 2005

پروفسور آندره کیکو - دانشمند جهانی با شخصیت فوق العاده و فروتنی بسیار



میزبانی پروفسور آندره کیکو (Andrzej Kijko)
- دانشمند شناخته شده جهانی در زمینه خطرزلزله - در پژوهشگاه برای ما موجب بسی خوشحالی بود. ایشان از روز دوشنبه بیست و هشت شهریور تا پنج شنبه سی و یک شهریور یک دوره آموزشی برای دانشجویان دوره دکتری زلزله شناسی پژوهشگاه ما برگزار کردند که البته دانشجویان مهندسی زلزله پژوهشگاهو دانشجویان و کارشناسان علاقه مند سایردانشگاهها به ویژه موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران نیز در آن شرکت داشتند. پروفسور کیکو ، پنجاه و هفت ساله، زاده لهستان بوده و در کشورهای مختلف دنیا کار پژوهشی کرده اند. از سال هشتادو چهار درجه پروفسوری داشته و در حال حاضر رئیس بخش زلزله شناسی سازمان زمین شناسی آفریقای جنوبی - در پرتوریا- می باشند. این متخصص مقالات متعددی منتشر کرده به نحوی که مبتکر روش جدیدی در خطرزلزله به نام روش "پارامتریک - تاریخی" می باشند. ایشان با روئی گشاده با دانشجویان ایرانی برخورد داشته و از کیفیت بالای دانش دانشجویان تعریف کردند. روز چهارشنبه نیز یک کارگاه تخصصی با حضور ایشان و خود اینجانب بر روی روشهای نوین خطر زلزله و همچنین دستاوردهای پهنه بندی خطر زلزله در ایران برگزار کردیم که در حدود دو ساعت ایشان و بنده سخنرانی داشتیم و حدود دو ساعت نیز بحث عمومی با حضور حضار و سخنرانان برگزارشد . هم من، هم ایشان و هم حضار از کیفیت کارگاه راضی بودیم. سوالات خوب و بسیار جدی مطرح شد. عکسهای فوق نیز از حضور ایشان در پژوهشگاه و عکس دست جمعی با حضور حضار در روز دوم در حیاط پژوهشگاه است.

Friday, September 23, 2005

دفاع فوق لیسانس مهندس امیر عباس فاطمی

دیروز پنج شنبه سی و یک شهریور، یکی ازدانشجویانم مهندس امیر عباس فاطمی، از تزفوق لیسانس خود در کارشناسی ارشد مهندسی زلزله، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات دفاع کرد. مهندس فاطمی دانشجوئی بسیار زحمتکش و علاقه منداست که روی مساله پهنه بندی و تشدید نهشته های سطی در شهر بندرعباس کار کرد.کار در تمام مراحل - از جمع آوری داده ها تا پردازش و تفسیر- و همچنین انجام کتابنگاری مفصل با مطالعه مقالات گوناگون نیز از ویژگیهای کار خوب مهندس فاطمی بود . البته متمرکز کردن مهندس فاطمی کمی برایم سخت بود و اگر او تمرکز بر کار خود داشته باشد قطعا موفقیت هائی که کسب خواهد کرد بسیاربیشتر خواهد بود. ضمنا سفارش کرده ام مقاله ای نیز از کار خود تهیه کند که امیدوارم مثل بعضی از دانشجویان دیگر این کار را مشمول مرور زمان نکند! و با جدیت بلافاصله به کار تکمیل مقاله بپردازد. متاسفانه بعضی از دانشجویان سرشان از خود ما شلوغتر است! و وقتی برای انجام کار قول می دهند به دلیل صرفا علمی بودن حاصل کار، رقبت و جدیتی به تکمیل کار از خود نشان نمی دهند. انشاالله که مهندس فاطمی از آن دسته نیست -دارم به در می گویم تا دیوار بشنود!- به هر حال برای او آروزی سلامتی و موفقیت در زندگی و ادامه تحصیل دارم.

اول مهر،آغاز سال تحصیلی مبارک باد

برای دانشجویان و دانش آموزان و همچنین استادان و معلمان امروز - اول مهر - روز مبارکی است. روز آغاز سال تحصیلی، که البته امسال چون به جمعه افتاده است فردا- دوم مهر- روز آغاز سال تحصیلی تلقی می شود ، چنین مناسبتی را تبریک گفته و برای همه آرزوی موفقیت در امر علم آموزی و بالندگی و رشد می کنم. همچنین به دانشجویان و دانش آموزانی که در هر مقطع تحصیلی ورودی های جدید محسوب میشوند خوش آمد گفته و امیدوارم که این آغاز برایشان مبارک و خجسته باشد. انشاالله در این سال نو دانشجویان و استادان ما نیز با تمرکز و جدیت بیشتر به درسهای خویش بپردازند.

سالروزوآغاز جنگ تحمیلی- یاد شهدا گرامی باد

سی و یک شهریور سالروز آغازتجاوز نظامی رژیم بعثی عراق بر علیه میهن مااست. به یاد دارم که در روز سی و یک شهریور سال پنجاه و نه - بیست و پنج سال پیش- از بالاکن منزلمان هواپیمای عراقی را می دیدم که بر مناطق مرکزی و جنوبی تهران بمب می ریخت و این آغاز جنگی هشت ساله بود که برای ما دفاع جانانه در مقابل تجاوز صدام و صدامیان شد. در این جنگ هشت ساله جوانان وطن از جان مایه گذاشتند تا دشمن به میهن ما دست اندازی نکند و انصافا این جانبازی سدراه دشمنی شد که تقریبا تمام ابرقدرتها و کشورهای عرب منطقه از او حمایت می کردند. هزینه جنگ را عمدتا عربستان و کویت می پرداختند و انواع جنگ افزار را آمریکاو انگلیس وفرانسه و آلمان و روسیه و ... در اختیار می گذاشتند تا به زعم خودشان جلوی گسترش انقلاب اسلامی را بگیرند. از جوانانی که در این جنگ بالید و جان باخت یکی نیز دائی من شهید رجب نصیری بود که از سال شصت تا سال شصت و چهار که در عملیت فاو در روز سوم به شهادت رسید تقریبا همیشه در جبهه بود و این در حالی است که در هنگام شهادت فقط بیست سال داشت.تعهد و احساس مسئولیت او درحدی بود که قبل از عملیات فاو از پست خود در سپاه به عنوان مسئول پرسنلی تیپ کوثر در جبهه ای دیگر مرخصی گرفت و به عنوان بسیجی خط شکن به گردان "شهادت" - گردانی که واقعا نامش شهادت بود- در جبهه فاو پیوست، به این دلیل که در عملیات فتح فاو حضور داشته باشد. امروز خیابان جلوی مسجد جامع فاطمیه در محله تسلیحات تهران به نام اوست.محله ای که تقریبا هر خیابان و کوچه اش به نام یک شهید است. یادشان به خیر همه آنها که رفتند تا مملکت ما بماند، آنها که ما میشناختیم و امروز دیگر نیستند، امیررضا کشمیری که مفقود الاثر شد، و حسن هادی وسعید حسینی ومرتضی بناساز و... و همه پاکباختگان و جانبازان مهین

Tuesday, September 20, 2005

ساخت و ساز خطرناک در ناحیه لواسان تا میگون در شمال تهران

ساخت و ساز در ارتفاع در حال حاضر در کوهپایه های اطراف تهران دنبال می شود. این عکس مربوط به شهر ییلاقی و توریستی میگون در حدود سی کیلومتری شمال تهران است. جذب سرمایه گزاری به این مناطق با رشد بی رویه ساخت و ساز و در شیبهای تند - نظیر شکل فوق - انجامیده است . این موضوع با وجود جاده ای بسیار باریک که کشش تردد معمولی در هنگام تعطیلات آخر هفته را نیز ندارد و معمولا در جمعه ها عصر بند می آید! و همچنین قرارگیری در ناحیه ای بسیار لرزه خیز - میگون دقیقا در فرادیواره گسل فعال مشا با طول حدود صد و هفتاد کیلومتر قرارگرفته است - موجب شده تا دره لواسان تا اوشان، فشم، میگون و شمشک به یکی از پر خطر ترین نواحی شمال تهران تبدیل شود. با هر نوع بلای طبیعی - از جمله زلزله - که پی آمد آن می تواند وقوع لغزش های پی در پی، فروریزش زمین و حتی سیل باشد، فاجعه انسانی و زیست محیطی در چنین منطقه ای قابل انتظار خواهد بود. البته فاجعه زیست محیطی همین حالا درحال وقوع است! چرا که به حریم مراتع طبیعی تجاوز شده و شیب دامنه های طبیعی به دلیل ساخت و ساز مداوم تحریک و ناپایدار می شود و البته حجم عظیم زباله نیز به آلودگی وسیع منابع آب و خاک و در نهایت بیماری های محیطی خواهد انجامید. در این مورد قبلا صحبت کرده بودم، بعدا نیز بحث را ادامه خواهم داد.

Monday, September 19, 2005

پیشنهاد وارده

بحث طبس ادامه خوبی یافته است. دکتر آریامنش باز لطف کرده مجددا یادداشتی ارسال کرده اند که می تواند ایده خوبی برای تشکیل سازمان، وزارتخانه ویا ان.جی.او برای پیگیری مطالعلت زمینلرزه در مناطق لرزه خیز باشد. در زیر نوشته ایشان را با یک ویرایش کوچک می آورم

از فرصتی که پیش آمد تا یاد و خاطره زلزه 1375 بازگو شود خوشحالم نه از این بابت که غم و تاثر عزیزان مصیبت زده را زنده نموده باشیم بلکه از این بابت که اهمیت موضوع زلزله را یاد آوری نموده باشیم ، قبل از هر چیز ازجنابعالی فرصت را فراهم نمودید سپاسگزارم.
امروز که به وبلاگ مراجعه نمودم خودم هم متاثر شدم،شاید دلیلش این باشد که آنچه راکز دل بر آید لاجرم بر دل نشیند....... پیامها نشانگر این است که مردم طبس هنوز واقعا" زلزله را به یاد دارند و سینه ای پر از درد و اندوه ،و دنبال فرصتی هستند تا دلیل آن همه مصیبت را جویا شوند......و بقول شاعر: بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائیها شکایت می کند... کز نیستان چون مرا ببریده اند...از نفیرم مردو زن نالیده اند............
شاید هیچ کس به اندازه طبسی ها ، قاینی ها ، بمی ها و بوئین زهرائی ها اهمیت زلزله را درک نکرده باشد ، من اگر جای آقای رئیس جمهور بودم حتما یک وزارتخانه ای تحت عنوان وزارت حوادث غیر طبیعی ایجاد می نمودم و حتما" ستاد آن وزارتخانه را هم در یکی از همین شهرهای زلزله خیز ایجاد می نمودم تا بدرستی مفهوم حادثه غیر مترقبه درک شود... ولی واقعیت همین است که مفهوم زلزله در کشور ما بیشتر در همین اشعار و احساسات گنجیده است و دلمان به همین خوش است .... اگر هم چند نفری در کشور زندگی اشان را صرف تحقیق و مطالعه نمود ه اند علاقه خودشان است و بس . البته طبیعی است که کارهای زیادی با پیگیری همین شیفتگان خدمت انجام شده ولی حمایت مالی دولت در این خصوص بدون شک مهمترین عامل خواهد بود تا بتوان نتیجه مطلوب گرفت .
برای ایران با این همه زلزله و در کنارش در آمدهای نجومی نفتی ، تخصیص بودجه ای بیشتر برای پرداختن به این امور ، واقعا" کار چندان مشکلی نیست ، حقیر مدتی از خدمت کار ی ام را در زمینه های بودجه و امور مالی صرف نموده ام و خیلی خوب میدانم که می شود بودجه ها را بصورت بهینه تری هزینه نمود ، ای کاش گوش شنوایی بود ولی گاهی آدم از غصه به کوه پناه می برد ....تا خودش باشد وخدای خودش.....
ایران برای هر گسلی که در آن وجود دارد باید یک لرزه نگار داشته باشد و یک کارشناس ژئو فیزیک و زلزله شناس ، ولی افسوس که دوستانی را میشناسم که بعد از اخذ مدرک کارشناسی ارشد ژئو فیزیک زمینه کار تخصصی در ایران پهناور زلزله خیز وجود نداشت و ندارد
.
... زمین شناسان اغلب آدم بیابان هستند و نه سیاست .... شاید هم این از ذکاوتشان باشد! و در نتیجه هیچ پایگاه سیاسی ندا شته اند که از آنها دفاع کند ، معمولا رسم بر این است که بودجه به جائی بیشتر تعلق می گیرد که نماینده بیشتری در مجلس و سازمان مدیریت و برنامه ریزی داشته باشد و از این بابت هم تقریبا" این صنف علمی در اقلیت قرار گرفته اند هرچند فارغ التحصیلان قابل توجهی دارند....
ایران در زمینه علم زلزله شناسی باید پیشگام باشد ، متخصصین بسیار با ارزشی در ایران داریم به شرط اینکه حد اقل امکانات در اختیار آنها قرار بگیرد. مراکز علمی ژئو فیزیک ما کمبود ابزار و وسایل آزمایشگاهی دارند و اگر دانشجو مطلبی را یاد میگیرد فقط و فقط از خود گذستگی اساتید محترم است و علاقه دانشجو ،اساتید ما در ایران واقعا" با سواد هستند ، اساتید ما در ایران با بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا برابری میکنند و بسیاری از آنان در ردیف اولین ها در دنیا قرار می گیرند ، دانشجویان ما هم علاقمند هستند ولی افسوس که برنامه ریزان اغلب تخصص کافی در این زمینه را ندارند.
البته باید دنبال راه حل بود .
آقای دکتر، من پیشنهاد میکنم که یک انجمن زلزله شنا سی در ایران متشکل از علاقمندان و متخصصین این رشته ایجاد شود(NGO). و این پایگاه خوبی خواهد بود برای حمایت دانشجویان و علاقمندان و حتی پایگاه خوبی برای متمرکز کردن داده های پراکنده .
اگرچه در ایران انجمن ژئو فیزیک و زمین شناسی داریم ولی همانطور که مستحضرید در آنها مسائل مربوط به زلزله کمتر مورد توجه قرار گرفته ، شاید به لحاظ علمی مباحثی مطرح باشد ولی آنچه زلزله شناسی را عمیقا" از ژئو فیزیک کاربردی و زمین شناسی جدا می نماید ، مباحٍٍث اجتماعی و روانشناسی آن باشد که در انجمن های زمین شناسی و ژئو فیزیک عملا" جای بحث ندارند و آنچه به مباحث علمی زلزله شناسی اهمیت می دهد به نظرحقیر همین مسائل اجتماعی و روانی و اقتصادی آن است .
من حتی پیشنهاد می کنم در گرایش فوق لیسانس زلزله شناسی و دکتری درسهایی از قبیل روانشناسی زلزله، پیامدهای اجتمائی زلزله و مدیریت بحران گنجانده شود. در انجمنی هم که من مد نظرم است ما نیاز به کمیته های اجتماعی و ...... داریم.
یقینا" توجه به جنبه های انسانی و اجتمتعی زلزله حساسیت پیگیری علمی آن را بیشتر از خود واقعیت های علمی اش بر خواهد انگیخت.
اگر طوفان کاترینا در یکی از بیابان ها آمریکا اتفاق می افتاد یقینا" امروزه اینقدر مورد توجه جهانیان و تخصیص بودجه های کلان به آن تعلق نمی گرفت مثل دهها آتش سوزی دیگر در جنگلهای آمریکا. طبیعی است که همین موضوع و تبعات اجتماعی و اقتصادی باعث خواهد شد که از نظر علمی هم مورد مطالع عمیقتر قرار بگیرد.
غرض خدمتی است کز ما باز ماند
و نه نقشی کز ما بر جای ماند .


به امید موفقیت

آریامنش – بنگلور – هند
ساعت 22:05 یکشنبه شب 18 سپتامبر 2005

Sunday, September 18, 2005

آنچه که از زلزله طبس و زلزله های بزرگ به یاد دارید

دیدن یادداشت دکتر آریامنش و فراهم شدن زمینه ارتباط با دوستان طبسی من را به فکر انداخت تا فراخوان بدهم که هرکس خاطراتی از وقایعی که در هنگام و پس از زلزله به یاد دارد برایم ارسال کند تا من به تدریج روی وب لاگ بگذارم. این باعث می شود تا یک زمینه بحث عمومی نیز فراهم شود. فقط برای هدفی که الان از آن سخن می گویم خواهش می کنم تا حتی الامکان متن های خود را به صورت ادبی و شاعرانه ننویسید بلکه خود را به عنوان وقایع نگار و مستند نویس فرض کنید. از هر جنبه که دوست داشته باشید می توانید بنویسید. از جنبه های اجتماعی و روانی، اقتصادی، تغییراتی که در زمین و چاهها دیده اید و یا خرابی هائی که در ساختمانها دیده اید و یا ساختمانهائی که سالم مانده اند. آثار تاریخی و سرنوشتشان و... آنچه در این بیست و هفت سال بر بازماندگان زلزله رفته است. به هر حال آزادید که بنویسید. ولی چون این وبلاگ محل بحث علمی و به اصطلاح خودم "اتاق فکر" است، بنابراین متنهای صرفا "ادبی، شاعرانه و احساسی" در مورد این فراخوان و متنهائی که برای صفحه اصلی انتخاب خواهم کرد مصداق نمی یابد. البته همه آزادند که اگر مطلبی احساسی و شاعرانه نیز خواستند بنویسند در قسمت کامنت ها اضافه کنند. برای اینه من راحت بتوانم این متن ها را بخوانم و برای صفحه اصلی متنهای بهتر را انتخاب کنم لطفا متن خود را- که می تواند حاوی عکس هم باشد- به فارسی به صورت فایل ورد
Word document
تایپ کرده و آن را به این نشانی برایم به صورت پیوست
Attachment
ای-میل فرمائید:
یا
منتظرم یادداشتها و مستندات شما را- که در خاطرتان مانده و یا جائی یادداشت کرده اید و اکنون می توانید به آن مراجعه کنید - و یا جوانانی که پس از زلزله به دنیا آمده اند ولی شاهد طبعات بعد از زلزله در زندگی اجتمائی خویش بوده اند ، دریافت کنم. این صفحه متعلق به شماست و می توانید آن را به تدریج آینه نظرات خود و محل تبادل نظر با آنها که به زلزله و بلایای طبیعی فکر می کنند و یا از آن دچار مصیبت شده اند، بدانید.
برای اینکه منحصر به زلزله طبس نباشد، هرکس صفحه را می بیند اگر در مورد زلزله دیگری که در ایران رخ داده و می تواند چنین مطالبی بفرستد، نیز استقبال می کنیم.

یادداشت مهمان- سلام بر طبس

ظاهرایادداشت دکتر آریامنش در مورد زلزله طبس با نام "موضوع انشا" احساسات خوانندگان وبلاگ را برانگیخت و بعضی مثل یادداشت زیر پاسخ داده اند. این یادداشت با نام "سلام بر طبس" از یکی ازدانشجویان من است که خودش خواسته تا باحروف اول نام و نام خوانوادگی معرفی شود.

سلام بر طبس،
با خواندن يادداشت آقاي دكتر آريامنش حال وهواي خاصي پيدا كردم،يه حال عجيبي بهم دست داد كه توصيفش برايم ممكن نيست،ناخودآگاه براي لحظاتي به طبس رفتم به طبس زلزله زده: شب خاموش است، ستاره اي در آسمان پرتوافشاني نمي كند، صدائي اين سكوت دهشتناك را نمي شكند، ابرهاي مقطع و بريده بريده سطح اسمان را پوشانيده اند،منم تنهاي تنها، برايم باور كردني نيست، خيلي سخته اعضاي خانواده ام كه تا قبل از زلزله همه با هم زير يك سقف بوديم و عاشقانه يكديگر را دوست مي داشتيم،
حال اين عزيزان بدون من عازم سفري طولاني شدند، ...به قاب عكس شكسته پدر و مادرم مي نگرم نگاهشان مبهوت و غم انگيز اه، ...خداي من، از اين پس براي تسكين رنجهاي تنهائيم با يك قاب عكس بر مزار عزيزانم ميروم و با آنها به مصاحبت مي پردازم تا كمي سبك شوم، مادر مهربانم، پدر عزيزودوست داشتنيم تنها بر سر مزارتان مي نشينم، به ياد و خاطره هايم با شما مي افتم، حركاتتان،سخنانتان،لبخند هايتان را دوباره زنده مي كنم، پدر نازنينم : هيچ نويسنده اي نمي تواند نور چشمان ترا كه به نور خداوندي بيشتر شبيه بود توصيف نمايد. مادر فداكارم: نمي داني از دوري ات چقدر افسرده و مغمومم، دلم براي صداي دلپذ يرت،لبخند شيرينت بسيار تنگ شده، اصلا در خاطرم نمي گنجيد كه روزي بدون تنها دخترت سفر كني. انگار طبس غم زده از من تقاضاي سكوت مي كند و من خاموش سكوت را برگزيدم اما... چشمانم سكوت مرا با اشك معاوضه كردند و قطره هاي اشك درد و اندوه دل مثل باران بهار ارمغان كوير گونه ها شدند. ديگه حرفي نيست... ديگه حرفي نيست ، بجز اشكي كه مي ريزم... به خودم مي آيم مي بينم كه در حال نوشتن و اشك ريختن مي باشم. دوستان عزيز اهل طبس همگي اتان را دوست مي دارم و خودم را در غم شما شريك ميدانم، روح جان باختگان زلزله طبس شاد و يادشان گرامي باد
با احترام
ج.ف از تهران

Saturday, September 17, 2005

چرا توزیع خرابی ها در پهنه رومرکزی زلزله طبس متفاوت بود

امروز این وبلاگ به محل پاسخگوئی به سوالات و کنجکاوی های دوستان طبسی تبدیل شد که البته باعث خوشحالی است. یکی از دوستان سوال کرده است که چرا توزیع جغرافیائی خرابی ها در منطقه زلزله زده متفاوت است. مثلا در دیهوک خرابی ها در زلزله طبس از خود طبس کمتر بود ولی به سمت طبس و شمالغرب طبس خرابی ها بیشتر بود. دلیل آن این است که
اولا به دلیل مساله کاهندگی، هر چه از کانون زلزله دور می شویم میزان خرابی ها به دلیل استهلاک دامنه امواج کاهنده می شود که در اصطلاح علمی زلزله شناسی به آن پدیده کاهندگی یا
Attenuation
می گویند. به همین دلیل است که طبس که نزدیکتر به کانون بوده بیشتر خراب شده ولی دیهوک که از کانون دورتر بوده خرابی کمتری تحمل کرده است.
دوم اینکه در زلزله طبس پدیده ای به نام جهت پذیری یکطرفه روی داد. به این معنی که در لحظه رخداد زلزله، گسیختگی در گسل از سمت جنوب شرق گسل زمینلرزه ای آغار و متاسفانه به سمت طبس حرکت نمود. این پدیده موجب می شود که مناطقی که در جلوی جبهه توسعه گسیختگی گسل قرار دارند - در مورد زلزله طبس: خود شهر طبس- بیشترین و شدیدترین جنبش ها و تکانها را متحمل شوند و ضمنا مناطق وسیعتری در همین سو - سوی گسترش گسیختگی- تحت تاثیر خرابی ها ی با شدت بیشتر واقع شود. همینطور که در زلزله طبس به دلیلی که توضیح دادم مناطق موجود در سوی شمال غرب طبس تحت خرابی ها و خسارتهای بیشتری قرار گرفتند.
ضمنا مطالب علمی بیشتر در همین مورد را می توانید از وب سایت شخصی من در آدرس زیر ببینید:

آیا پیش بینی زلزله ممکن است؟

یکی از دوستان - فکر کنم از طبس از من سوال کرد که آیا پیش بینی زلزله ممکن است. اگر منظور پیش بینی زمانی باشد جواب منفی است. در صورتی که محل های با بشترین خطر از نظر رخداد زلزله های آینده مد نظر باشد پاسخ مثبت است. ضمنا الان در دنیا به پیشیابی زمینلرزه می پردازند که برای مشاهده آخرین گزارش در این مورد می توانید به این آدرس در سایت سازمان زمین شناسی ایالات متحده مراجعه فرمائید
ضمنا هم اینک ما چنین روشی را به صورت پژوهشی در پژوهشگاه خودمان (پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله) برای کار بر روی ایران در دست بررسی داریم

تفسیر تصاویر ماهواره ای طبس





در ادامه بحث های دیروز امروز بهتر دیدم تفسیر خود بر اساس پردازش عکسهای ماهواره ای طبس را که از سایت گوگل گرفته ام روی سایت بگذارم. در این عکسها محل گسلهای شتری، اسفندیار،کلمرد و گسل زمینلرزه ای طبس و گسل شرقی غربی مشخص شده است.در این تصاویر سعی کرده ام تا محل گسلهای اصلی و کواترنری و همچنین تلاقی های ساختاری مهم در اطراف طبس را با ترسیم خطچین ها به ازای خطواره های کواترنری را معرفی نمایم.
این بحث را باز هم ادامه خواهم داد

Friday, September 16, 2005

به احترام جانباختگان زلزله طبس

ابرازاحساسات وبیان خاطرات از سوی دوستان طبسی مرابسیار متاثر کرد. پیشنهاد می کنم دراین شب که درست بیست و هفت سال از آن شب هولناک درطبس میگذرد همه آنها که این صفحه را می بینند یک دقیقه سکوت کرده و فاتحه ای قرائت کنیم. یاد تمام جان باختگان زمینلرزه 1357 طبس گرامی باد و به روان همه آنها که جان باختند دورد می فرستم.

سالگرد زمینلرزه طبس - لزوم توجه جامعه تخصصی و یادآوری

خوشحالم که امروز وبلاگم یک کارکرد بهینه پیدا کرد و دوستان از شهر طبس یادداشتهای من و دکتر آریامنش را دیدند و خوشبختانه در همین وبلاگ اظهار نظرهم کردند. این یعنی اینکه ما از وسیله ای به نام اینترنت در ایران داریم استفاده بهینه می کنیم و داریم همدیگر را پیدا می کنیم و با هم در مورد مسائل بنیادی - نظیربلایای طبیعی -حرف می زنیم.
دوستان چند سوال در مورداحتمال لرزه زا شدن و تحریک گسلها به دلیل ساخت سد و معادن زغال سنگ مطرح کردند که در پاسخ آوردم که زلزله های القائی معمولا زلزله های متوسط و کوچک هستند و زلزله ای به اندازه طبس را نمیتوان القائی دانست. ولی همینجا یاآوری کنم که
اولا هر جا زلزله رخ دهد ازنظر علم زلزله شناسی دارای پتانسیل زلزله های بعدی است. این تصوری اشتباه است که مردم فکر کنند اگر زلزله ای بزرگ رخ دهد تا ده ها و صدها سال انتظار زلزله بعدی را نباید داشت. نمونه زلزله های پی در پی منطقه قائنات در دهه های پنجاه و هفتاد شمسی را به عنوان شاهد می توان ذکر کرد.
دوم اینکه گسلهای کلمرد، اسفندیار، نایبند و گسل شرقی -غربی در جنوب طبس درهمان وضعی هستند - حداقل به لحاظ نظری - که گسل طبس درقبل و بعد اززلزله 1357 قرارداشت. فقط چهار گسلی که در منطقه طبس نام بردم هنوزدر زمانی که ما رکورد تاریخی داریم جنبا نشده اند. توان لرزه زائی و مشخصات لرزه زمینساختی آنها شباهت بسیاری به هم دارد. البته مشخصات ویژه هریک باید درمطالعات تفصیلی بدست آید که هنوزانجام نشده است.
سوم آنکه برای سرمایه گذاریهای بعدی درطبس حتما باید به نتایح مطالعات قبلی و ادامه آنها توجه کرد. این کاری است که معمولا نادیده گرفته میشود و لی توجه به مطالعات بنیادی هم لازم است و هم کم هزینه، و حداقل بی ضرر است! نتیجه بی توجهی را نیز همه میدانیم! در مورد زلزله های بم و طبس می توان - و باید- کتابها نوشت

سالروز زلزله طبس1357-عکسهای طبس امروزی و پس از زمینلرزه






عکسهارا نیز آقای آریامنش در اختیار من قرار داده اند.لطفا هر کس از این عکسها استفاده می کند ارائه رفرانس و مرجع فراموش نشود! با تشکر

یادداشت مهمان ازدکتر آریامنش- خاطرات روز زلزله طبس 1357

خوشبختانه دکترمحمد آریامنش دعوت من را اجابت کردند و خاطرات آنروز را برایم نوشته و ارسال کردند. از ایشان که چنین لطفی کرده و این یادداشت را از محل اقامت کنونی - دربنگلور هند - برایم فرستادند سپاسگزارم. متن ایشان رابا یک ویرایش کوچک تقدیم
می کنم
بنام خدا

موضوع انشا:
تابستان را چگونه گذراندید ؟

تابستان سال 57 من کلاس چهارم دبستان را در بیرجند تمام کرده بودم بعد از تعطیل شدن مدرسه حدودا" تیر ماه بود که برای گذراندن تعطیلات به طبس رفتیم. آن سالها بدلیل شغل پدرم ، در بیرجند زندگی میکردیم و هر ساله تقریبا" اغلب تعطیلات را مخصوصا" عید نوروز و تابستان را به همراه خانواده به طبس می رفتیم ودر منزل خودمان واقع در میدان شاه آن زمان ایام را سپری میکردیم . شمال ما باغ گلشن طبس و دریای ما هم استخر آب روستاهای اطراف بود. .برادرم و خواهرم دوران دبیرستان خود را در طبس میگذراندند تا مادر بزرگ تنها نباشد . تابستان 57 خیلی قشنگ آغاز شد شاید زیبایی اش برای من این بود که وقتی به طبس رسیدیم پدرم به خاطر موفقیت در امتحانات برایم دوچرخه خریده بودند ، یادش بخیر آقای ضرابی یک کلام دوچرخه را با 320 تومان به پدرم فروخت ، مغازه ایشان دقیقا" کنار ساختمان مخابرات قبل از زلزله و دیوار به دیوار خانه ما بود ، و به عبارتی پشت مغازه های مسگر ها. هی .. یادش بخیر که چه صفایی داشت ، صبح زود صدای چکش مسگر ها بلند میشد و تا غروب ادامه داشت ، مخصوصا" تابستانها که بچه مدرسه ایها هرکدام قلم و چکشی بدست می گرفتند تا هم مشغول باشند و هم با حکاکی در سینی های مسین یادی از خود بجای گذاشته باشند .
شبهای باغ گلشن واقعا" زیبا بود ، اصلا آدم باور نمی کرد که در کویر است ،... بگذریم روزها می گذشت و می گذشت و ما باید با نزدیک شدن مدارس دوباره به بیرجند برمی گشتم ، روز 20 شهریور پدرم از بیرجند به طبس آمدند تا باتفاق به بیرجند برگردیم ، چند روزی بیشتر تا اول مهر باقی نمانده بود گفتتند سری به اقوام بزنیم و کم کم آماده برگشتن شویم ، حدودا" صبح روز 24 شهریور بود که برای خداحافظی از اقوام ساکن در اطرف طبس، از شهر خارج شدیم ، غافل از اینکه باید با طبسی های و فامیل ساکن در طبس خداحافظی کنیم ، مخصوصا" دختر عمه ام که آن روز اصرار داشت با ما همسفر شود ، ولی نشد ، های های گریه میکرد که دایی جان من هم می خواهم با شما بیایم . هیچ نمی دانستیم دیگر هیچوقت او را و حتی چهره معصومش را نخواهیم دیدید .... مادرش میگفت فردا، دایی بر میگردند و قرار است به امام زاده برویم ( امام زاده حسین بن موسی الکاظم) . به هر حال فردای آن روز با اصرار مادرم به طبس برنگشتیم، روز 25 شهریور قرار بود شام را در روستا و در نزد عموی مادرم باشیم که با اصرار ایشان حدود ساعت 5 غروب بود که به منزل ایشان رفتیم. هوا واقعا" گرم بود و از هر روز شاید گرمتر بود بر خلاف سایر روزها که اغلب طوفانی بود آن روز اصلا" طوفانی در کار نبود و روی همین اصل فرشی در ایوان پهن کردیم ومشغول صحبت بودیم دقایقی از ساعت 7 گذاشته بود ، آن وقتها در روستاها برق نبود و سر شب باید چراغهای توری را پر نفت می کردند که تا آخر شب که شب نشینی طول میکشید (به قول طبسی ها چراغانی) چراغ توری ، تاب آورد ، چراغ توری را تازه آماده کردند و آویزان بر زنجیر بلندی که به همین منظور از سقف بلند ایوان آویزان شده بود. هوا رفته رفته تاریک می شد ، در طبس ، چه در روستا ها و چه در شهر اغلب مردم معمولا چند تا مرغ و خروس و مرغابی و بو قلمون داشتند ، منازل اغلب بزرگ با حیاطهای بزرگ و حوض آبی هم در وسط حیاط بود که در آن ماهی نگهداری می شد.ما بچه ها در حیاط بازی میکردیم ناگهان فکر کردم چیزی در آب حوض افتاد ، و به سمت دریاچه رفتیم ماهی ها به سطح آب آمده بودند و هراسان بودند همزمان صدای بوقلمون ها پیشی گرفته بود و در پی آن سایر ماکیان همصدا شده بودند و بال بال میزدند و بی تابی می کردند. ، تقریبا" در چند لحظه ظاهرا" این صدا از تمام روستا بگوش میرسید ، خفاشها به طرز عجیبی از این طرف به آن طرف و از آن طرف به این طرف در پرواز بودند ، البته همه این اتفاقات شاید یک تا دو دقیقه شاید هم کمتر طول کشید ، خیلی دقت نداشتیم ، ولی آنقدر موضوع غیر عادی بود که توجه همه جلب شده بود. ناگهان یکی از بستگان که تجربه تلخ زلزله فردوس را به خاطر داشت فریا زد چراغ توری دارد تکان میخورد ممکن است زلزله باشد ، دقیقا" خاطرم هست هنوز هیچ کس هیچ عکس العمل خاصی را نشان نداد ه بود که صدای کوبید ه ای ( مثل جسم سنگینی که از پشت بام می افتد ) فضا را پر کرد و زمین به شدت شروع به تکان خوردن کرد ، چراغی که آویزان بود ابتدا حالت پاندولی داشت و لی در یک لحظه حا لت تقریبا" چرخشی بخود گرفته بود ، زلزله فرا رسید تقریبا" رو طاقچه ها واقعا" چیزی نماند و آنجه بر آن نهاده بودیم بر زمین افتاد. سبوهای آب که بر دیوارها تکیه داده شده بود افتاد و شکست ، ایوانها ترک برداشت ولی هنوز از طبس خبری نبود ، حدود ساعت 9 بود که یکی از اقوام که جان سالم از زلزله طبس بدر برده بود ، سراسیمه وارد شد ...و فریاد زد .. طبس...طبس........ و شروع کرد به فریاد و ناله و در جایش نشست... که ... همه مردند.... همه رفتند... طبس خراب شد..... راستش در آن لحظه فقط گریه و ناله ....بود ... پدرم فورا" جوانها را جمع کردند و گفتند سریعا" هرچه بیل و کلنگ و چراغ قوه دارید با خودتان بر دارید .تا برویم . یادم هست چندین دبه 20 لیتری هم آب برداشتیم و تقریبا" وانت پراز نیروی کمکی به راه افتایم هرچه به طبس نزدیکتر می شدیم موضوع را بیشتر حس می کردیم..پسلرزه ها ی زلزله کاملا" واضح بود چندین بار ماشین از جاده منحرف شد .... من خودم که حتی پسلرزه های 2 سال بعد زلزله طبس را شاهد بودم و در منطقه قاینات ( زلزله زیرکوه 1378) هم حضور داشتم .. چنان پسلرزه های را ندیدم ... مثل آدمی که تب لرز دارد ،واقعا" زمین میلرزید ..... 40 یا 50 دقیقه طول کشید که به طبس رسیدم، شهر در غبار و تاریکی بود ... فریاد و فغان همه جا را پر کرده بود.......البته هنوز دیوارهایی بر جا بود که بعدا" و در اثر پس لزره ها خراب شد... خیابان باغ گلشن تقریبا" مسدود بود ، هیچ جایی قابل شناسایی نبود ، یبشتر از روی درختها و آب انبارها می شد حدود آدرس را پیدا کرد. آب انبارها آگر چه آسیب دیده بود ولی پا برجا مانده بود ..... منزلمان که ادرس کاملا سر راستی داشت و دور میدان مرکزی شهر بود را با زحمت پیدا کردیم .... صدای ناله اجازه نمی داد از کجا شروع کنیم ..... دقایقی بعد از کند و کاو پیکر مادر بزرگم را یافتیم ، خدایش رحمت کند ...لحظات سختی بود .... تا صبح کند و کاو ادامه داشت مرده و زنده ...از زیر خروارها خاک بیرون کشیده میشدند......زمین حرارت داشت شب طوفانی شده بود و ماه گرفتگی بر شدت تاریکی و غربت افزوده بود...... دوست داشتیم به هر ناله ای پاسخ بدهیم ولی واقعا" امکان ناپذیر بود.... دیوارهای گلین و پهن بر سر هر جنبنده ای فرود آمده بود در اولین لحظات او را به دیار ابدی فرستاد و آنان که فریاد داشتند یا آنان بودند که در سردابها ( زیرزمین) بودند و یا آنان بودند که در مسیرهای رفت و آمد تقریبا" آوار کمتری را تحمل می کردند .....صبح نزدیک می شد و با طلوع فجر خرابی طبس نمایانتر می شد......نزدیک صبح بود که پس از تلاش فراوان پیکر دیگر بستگان هم تقریبا بدست آمد ، اغلب جنازه ها فقط از روی لباس شناخنه می شدند و گرنه قابل شناسایی نبودند......شاید اولین گروههایی که به امام زاده رسیدیم ما بودیم ..... تا مکانی را برای دفن اجساد بیابیم ....زمین طبس که قبلا" با بیل دستی قابل حفر بود ، آن روز با کلنگ کنده نمی شد ، گویی خاک غربال شده را غلطک کوبی نموده بودند...... به همین دلیل اغلب جنازه ها در گورستانهای جمعی دفن شد که به ماشین های سنگین حفر شده بود . ...... باد سرد صبحگاهی کویر، بوی مرگ طبس را به چهار سوی عالم برد و روز بعد رادیو با اعلام خبر زلزله طبس، مردمی را روانه طبس نمود تا به فر یاد آسیب دیدگان برسند..... اگرچه افرادی حتی تا روزهای بعد از زلزله از مرگ نجات یافتند ولی تقریبا" بسیاری از ساکنان طبس در اولین دقایق جان باختند ...... و چه راست می گفت عمه ام که فردا قرار است همه با هم به امام زاده برویم .....روحشان شاد و یادشان گرامی باد
....اگرچه از آن صبح سالیان سال میگذرد ... امام زاده بازسازی شد و شهر عوض شد ولی چهره به خاک خفته طبس در آن روز برای بازماندگان زلزله فراموش نشدنی است... طبس را اگر هزاران بار زیباتر از قبل بسازند بازهم برای طبسیها ،آن طبس نمی شود...

بیست و پنج شهریور - سالروز زمینلرزه طبس


امروز بیست و هفتمین سالروززمینلرزه مخرب طبس در بیست و پنج شهریور پنجاه و هفت است. زلزله در ساعت هفت و پنج دقیقه عصر به وقت محلی با بزرگای هفت و چهار رخ داد. رکورد شتابنگاری حاصله در محل ساختمان شیروخورشید طبس هنوز قوی ترین نگاشت شتابنگاری از نظر محتوی انرژی و و مشاهده شدن دامنه های بلند در فرکانسهای مختلف است. این زلزله با گسل زمینلرزه ای حدود هشتادکیلومتری و عمق حدود ده کیلومتر همراه بود. گسل زمینلرزه ای از فاصله حدود ده کیلومتری شهر طبس گلشن عبور می کرد. "گلشن" را به خاطر باغ گلشن به طبس می گفتند و هنوز میگویند. واقعا در منطقه بیابانی مرکزی ایران وجود واحه زیبائی مثل شهر طبس همچون نگینی درخشان بود. شهر طبس شهری بود با بناهای تاریخی فراوان و میراث فرهنگی مختلف که در آن زلزله کاملا ازبین رفت. عملا در اثر زلزله طبس چیزی از شهر باقی نماند. در این مورد به یادداشت سه روز پیش آقای دکتر آریامنش در همین وب لاگ مراجعه کنید. او در همان لحظه زلزله در پهنه زلزله زده بود و آن شب وحشتناک را برایم با تاثرفراوان تعریف کرده است و گوشه ای از آن را در همین یادداشت خویش نیز آورده است. آنطور که دکتر آریامنش تعریف می کرد وقتی در طبس به دنبال بازماندگان می گشته اند، چون چیزی باقی نمانده بوده اولا باید می رفتند به باغ گلشن تا از نظر جغرافیائی خودشان را توجیه کنند و بدانند که به کدام سمت بروند. توجه کنید که شب تازه آغاز شده بوده و تاریکی مطلق - چون برق هم طبیعتا قطع شده بوده - با فریادها و ناله های مجروحان چه فضائی رابرای بازماندگان ایجاد کرده بود. حدود بیست هزار نفر از مردم در این زلزله کشته شدند. کانون زلزله در نزدیکی کریت واقع بود و خرابی ها از دیهوک در جنوب شرق تا اسفهک و سپس خود طبس گسترش می یافت. شهر طبس در مدت حدود سه سال بازسازی شد ولی شهری که امروز به عنوان طبس در قلب کویر مرکزی ایران وجود دارد نسبتی با طبس زیبای تاریخی قبل از زلزله ندارد! شهری است مثل همه شهر ها و حاشیه شهرهای تازه ساز - و اغلب بی هویت!- ایران. ای کاش برای بازسازی فکری به حال هویت تاریخی علاوه بر ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله میشد.
ضمنا زلزله طبس در بهبوهه انقلاب در ایران رخ داد - حدود یک هفته پس از واقعه هفده شهریور در تهران -. همان موقع ظاهرا در طبس رخداد زلزله را به انفجار -و رخدادی غیر طبیعی - در کویر نسبت می دهندکه البته بر اساس نگاشتهای برجای مانده از آن معلوم است درست نیست و کاملا بر اساس پژوهشهای متعدد مشخص شده است که زلزله طبس یک زلزله کاملا طبیعی بوده که پس از یک نبود لرزه ای طولانی - که هنوز نمی دانیم چند هزار ساله بوده است - اتفاق افتاد. آقای دکتر آریامنش حدود سه سال پیش تز فوق لیسانس خود را با دکتر عکاشه و اینجانب در طبس کار کردو نتیجه پژوهش او بسیار جالب بود. در آن تحقیق معلوم شد که سطح های زمینریختی یاژئومورفیک متعددی در پای دامنه کوههای شتری درشرق طبس وجود دارد که با گسلهای کواترنر از هم تفکیک می شوند. یکی از این گسلهای کواترنر همان گسل زمینلرزه ای طبس بود که اگر برای طبس و هر شهر دیگر ایران مطالعاتی نظیر آنچه درتز فوق لیسانس آقای آریامنش انجام شد انجام دهیم می توانیم مکان گسلهای کواترنر و - گسلهای زمینلرزه ای بالقوه بعدی را حدس بزنیم. یعنی بفهمیم که در زلزله های احتمالی بعدی چه محلهائی ممکن است گسیخته شود. چیزیکه حتی قبل از زلزله طبس قابل تشخیص بود. به هر حال هنوز برای شناخت دقیق زلزله طبس در آغاز راهیم. هنوز مطالعه دیرینه لرزه شناسی برای تعیین سن گسیختگی های قبلی در راستای گسل زمینلرزه ای طبس انجام نشده است و هنوز نمی دانیم نبود - گپ- لرزه ای طبس چند هزار ساله است. هنوز ریز پهنه بندی لرزه ای طبس صورت نگرفته است و همچنین هیچ تلاشی نیز برای باز زنده سازی بافت تاریخی (قبل از زلزله) و اساسا دوباره سازی بناهای تاریخی براساس مستندسازی های قبلی درطبس انجام نشده است. یکی از این مستند سازی ها در کتاب جالب" طبس، شهری که بود- نوشته مهندس دانش دوست" انجام شده است. در این مسیر باید شهرداری و شورای شهر طبس و نماینده طبس در مجلس شورای اسلامی پیشگام شوندو میراث فرهنگی رانیز به کمک بطلبند. هویت تاریخی طبس یاید به این شهربازگردد و اینکار را با دقت و تلاش و درس گیری از تجربیات صورت گرفته در سایر نقاط جهان می توان انجام داد. ضمنا اکنون شهر طبس بخشی از استان یزد است که بنابر این استانداری یزد و سایر نهادهای محلی یزد نیز باید به مطالعاتی که گفتم انجام نشده و باید انجام شود ، توجه کنند. غم انگیز این است که هنوز میشنوم که در ناحیه ای مثل طبس پروژه های عمرانی و معدنی بعضا بدون توجه به ملاحظات زلزله شناسی و مهندسی زلزله انجام میشوند. به هر حال یاد جان باختگان این زلزله را گرامی می داریم و به روانشان درود می فرستیم. عکس فوق نیز از مهندس نادر خلیلی است.

Thursday, September 15, 2005

بازنگری در درسهای زمین شناسی و مهندسی معدن یک نیاز است

درسهای رشته زمین شناسی و مهندسی معدن عمدتا درزمان انقلاب فرهنگی در حدود بیست و پنج سال قبل تنظیم شده است. بنابر این در بهترین حالت این درسها با توجه نیاز های ربع قرن پیش تنظیم شده است. مساله این است که درسهائی که هم اکنون به دانشجویان ارائه می شود به غیر ازدرسهای پایه، نیازهای امروزه در محیط علمی و فنی را تامین نمی کند.این موضوع را می توانم در قالب بند های زیر دسته بندی و بیان نمایم:
اول اینکه: نیاز های دنیای امروز - حتی در کشور ما که به عنوان کشور در حال توسعه محسوب میشود - به سمت توجه به خطرهای طبیعی، محیط زیست، آلودگی و آشنائی با علوم و رشته های مرتبط به علوم زمین تمایل یافته است. درسهائی که امروزه در گروه های زمین شناسی و معدن ارائه می شود اساسا به نکات یاد شده بی تفاوت است و صرفا بعضی از استادان به ابتکارشخصی خویش تلاش می کنند تا در غالب محتوی همین درسهای موجود مواد مورد نیاز و آیتم های مدرن را تدریس کنند. این موضوع همواره فضائی دوگانه در کلاس فراهم می کند. به این معنی که از طرفی استاد مجبور است تا محتوی کلاسیک درس قدیمی را تماما ارائه کند و از طرف دیگر نگران آن باشد که مباحث جدید ناقص و ابتر نماند!. به هر حال تا موقعی که اصلاح اساسی در فهرست و محتوی دروس یاد شده به عمل نیاید همین فضای یاد شده ادامه خواهد یافت.
دوم اینکه: تکنیک های جدید مثل استفاده از جی . آی . اس . و یا تکنیکهای استفاده ، پردازش و تحلیل عکسهای دیجیتال ماهواره ای و رادار هم اکنون بسیار برای فارغ التحصیلان علوم زمین مورد نیاز است. چنین تکنیک هائی امروزه برای دانشجویان تدریس نمی شود و اگر کسی به چنین تکنیک هائی احساس نیاز کندباید به کلاسهای خاصی تخصصی - معمولا خصوصی و فوق برنامه- برود که البته مدت زمان و محتوی انها برای دانشجویان و متخصصان علوم زمین تنظیم نشده است.
سوم اینکه: امروزه یکی از نیازهای مهم برای استفاده و کاربرد علوم زمین نگاهی چند رشته ای و چند جانبه به مسائل فنی است. به این منظورلازم است تا اولا نحوه این نگاه چندجانبه نگر ودر ثانی فهم اولیه در مورد آنها به دانشجویان آموزش داده شود. مثلا در مورد براورد خطر و پهنه بندی بلایای طبیعی لازم است تا نگاه محقق علاوه بر مسائل بنیادی علوم زمین، به مسائل زیست محیطی، جمعیت، اقتصاد منطقه و اولویتهای توسعه محلی و منطقه ای در ناحیه مورد مطالعه و در نهایت الویتهای خطرپذیری در منطقه طوری باشد که بتواند با وزن دهی و امتیاز دهی به هر یک از عوامل مهم به یک جمع بندی در مورد خطر پذیری و ریسک در منطقه مذبور برسد. محتوای آموزشی امروزه معمولا چنین بینشی را در فارغ التحصیلان ایجاد نمی کند.
به نظرم با وجود هیئت امنا به ویژه در دانشگاههای بزرگ می توان فضای بیشتر با آزادی عمل گسترده برای گروههای تخصصی ایجاد کرد تا به تغییر محتوایی و حتی عنوانهای دروس بپردازند.
درسهای زمین شناسی که هم اکنون تدریس می شود چنین نیازهائی را تامین نمی کنند.
در دانشکده علوم دانشگاه تهران که ما درس خواندیم به دلیل اینکه اولین گروه زمین شناسی در ایران بودیم بسیاری از دروس توسط استادان خودمان مطرح و به تصویب رسیده بود و بعدا در محتوای دورس تخصصی سایر دانشگاهه و ستاد انقلاب فرهنگی نیز گنجانده شده بود. همین روند باید ادامه می یافت که پس از ربع قرن هنوز تحول مهمی در آن احساس نمی شود. حتی در بعضی موارد درسهای پایه و حساسی که قبلا در برنامه آموزشی بوده اند به باور من بی دلیل حذف هم شده اند! یعنی اصلاحات در جهت منفی!. مثالی که به خاطرم می آید آن است که مثلا درس چینه شناسی ایران که به پیشنهاد استادم آقای دکتر خسرو تهرانی به محتوای دروس زمین شناسی - در ابتدا در گروه زمین شناسی دانشکده علوم و سپس در تمام گروههای زمین شناسی در تمام ایران -دراوائل دهه پنجاه شمسی اضافه شده بود در سالهای اخیر از درسهای لیسانس زمین شناسی حذف شده است! در حالی که کدام زمین شناسی است که بدون اطلاع از چنین شاخه پایه و تخصصی مهمی بتواند درایران کار زمین شناسی کند! به هر حال این
بحث را بعدا نیز ادامه می دهم.

Wednesday, September 14, 2005

باخت رئال مادرید در استادیوم خاطره انگیز برای ما


دیشب تیم رئال مادرید سه هیچ به تیم فوتبال المپیک لیون باخت. بازی از لیگ قهرمانان اروپا ودر استادیوم ژرلان در بخش جنوب شرقی این شهر برگزار شد. این همان استادیومی است که در 30 خرداد 1377
تیم ملی فوتبال ایران در رقابتهای جام جهانی فوتبال تیم ملی آمریکا را شکست داد. من به همراه حدود ده نفر از سایر دوستان که در ان موقع در گرونبل فرانسه دانشجوی دکتری بودیم به تماشای این مسابقه رفتیم و خوشبختانه با نتیجه برد دو به یک ایران بسیار خوشحال به خانه برگشتیم. گروهی از هواداران که از ایران آمده بودند با سنج دمام - که وسیله موسیقی نواحی بوشهر و حاشیه خلیج فارس است - در بیرون استادیوم به پایکوبی پرداخته بودند و ما نیز فریاد شادی سر دادیم. یادش بخیر. دیشب زیدان و رونالدو یکی به دلیل آسیب دیدگی و دیگری به دلیل محرومیت در بازی حضور نداشتند ولی بکام و روبرتو کالوس بودند. به هر حال با تمام بزرگان رئال مادرید، این لیون بود که به رهبری ژرار هولیه برنده شد . از تلویزیون شبکه سه گزارش خوب عادل فردوسی پور نیز به جذابیت بیشتر مسابقه افزود. البته من انقدر خسته بودم که دو گل را دیدم و خوابیدم ولی صبح که اخبار رادیدم فهمیدم که لیون گل سوم را هم زده و در همان نیمه اول یک پنالتی هم از دست داده است! جالب است که آنطور که من در تلویزیون دیدم تمام گل ها در دروازه سمت چپ - نسبت به دید تلویزیونی - وارددروازه رئال شد که همان دروازه ای بود که من در روز بازی ایران - آمریکا در تقریبا در بالای آن، گل دوم ایران به آمریکا - توسط قهرمان بزرگ ما مهدی مهدوی کیا - رادیدم. درست مثل اینکه مهدوی کیا گل را در دروازه ای که تقریبا زیر پای من بود وارد کرد!!! .. عجب تفسیر فوتبالی جالبی!.به هر حال این نتیجه در استادیوم خاطره انگیز برای ایرانیان بسیار جالب و به یاد ماندنی بود.

Tuesday, September 13, 2005

زمینلرزه طبس- یادداشت مهمان از دکتر محمد آریامنش که درزمان زلزله در طبس بود


Monday, September 12, 2005

بعد از 11 سپتامیر 2001

درمورد پیامدهای یازده سپتامبر 2001 که حمله تروریستی به برجهای تجارت جهانی در نیویورک انجام شد در یادداشت قبلی نوشتم ولی در مورد بعد ازآن در امروز می نویسم. یادم هست که حدود سه هفته بعد از این اتفاق ما در پژوهشگاه میزبان یک کارگاه تخصصی بین ایران و فرانسه بودیم. همه می دانیم که بعد از این اتفاق بسیاری از سفرها از شرق به غرب عالم و بالعکس لغو شد یا به تعویق افتاد. به هر حال این سفر همکاران فرانسوی به موقع انجام شد ولی نکته جالب این بود که مهمانان فرانسوی ما کنجکاو بودند که ببیند که مردم ما در مورد این حملات تروریستی چه فکر می کنند. و جالب تر اینکه می دیدند که بلا استثنا با هر کس که برخورد می کنند این موضوع را محکوم کرده و آن را عملی بر ضد اسلام می داند. به هر حال باور آنها این بود که حملات یازده سپتامبر نه فقط بر ضد آمریکا و نیویورک بلکه بر علیه تمدن غربی انجام شده است. از طرف دیگر برایشان مهم بود که مردم منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان چه تعبیری برای این واقعه دارند. به نظرم این مساله برایشان ثابت شد که از دیگاه ایرانیان مسلمان مساله تروریسم از اسلام به طور کلی جداست. همان زمان من در حال مکاتبه با پرکینز در مورد برنامه خطر زلزله که به صورت آزاد برای برداشت روی اینترنت قرارداده بود - و هنوز هم هست- بودم و داشتم اشکالات برنامه اش را به او یاد آور می شدم که او هم با حوصله پاسخ می داد. وقتی حملات تروریستی رخ داد در پایان یکی از همان ای -میل ها نوشتم که ما این حملات را محکوم میکنیم و این کارها بر علیه بشریت است

Sunday, September 11, 2005

یازده سپتامبر - سالروز حملات تروریستی به نیویورک



حملات تروریستی یازده سپتامبر سال 2001 - بیست شهریور سال هشتاد - جنایتی دهشتناک در تاریخ معاصر بود که با به گروگان گرفتن مسافران بی گناه چند هواپیما و سپس هدایت آن به سوی برجهای تجارت جهانی به وقوع پیوست. بعدا مشخص شد که گروه تروریستی القاعده که گروهی تندرو و بنیاد گرا - و البته منحرف از نظرگاه دینی - است مسئولیت چنین جنایتی را به عهده گرفته است. هر چه فکر می کنم که مردمی که در آن روز در هواپیما و همچنین آنها که در برجهای دو قلو تجارت جهانی بوده اند چه ربطی به اهداف طرح مزبورداشته اند فکرم به جائی نمی رسد. از دید دین مبین اسلام کشتن بی گناهان گناهی نابخشودنی است و آنها که به نام دین جنایت می کنند قطعا ظلمی مضاعف - هم به انسانهای بیگناه که قربانی می شوند و هم به دین اسلام و مسلمانان سراسر جهان - می کنند. البته این حملات پایه حمله آمریکا به افغانستان و سپس حمله به عراق - بدون اجازه سازمان ملل متحد - شد.
به باور من حمایت آمریکاو دولتهای غربی دیگر از رژیم صدام درزمان تجاوز نظامی به خاک ما، حمایت ازگروه ورژیم طالبان در افغانستان ، حمایت از رژیم اسرائیل در حالی که به مردم و سرزمین فلسطین حمالات تروریستی می کند و پناه دادن به گروههای تروریستی بنیادگرای مذهبی و قومی در غرب - به ویژه آلمان ، انگلیس و آمریکا -و خاور میانه و هر نوع حمایت از هرنوع عملیات تروریستی در دنیا به بهانه دفاع از گروههای انقلابی، اعدام انقلابی و ... در ردیف جنایتی است که گروه القاعده در نیویورک و سپس در استانبول، مادریدو لندن انجام داده است. ما ملت ایران هنوز زخمهای ناشی از تروریسم را در سالهای دهه شصت از یاد نبرده ایم و متاسفانه در حدود سه ماه قبل در حدود ایام انتخابات ریاست جمهوری نیز انفجارهای تروریستی در اهواز و تهران جان مردم بی گناه هم وطن ما را گرفت. امیدوارم هیچگاه مردم ما قربانی چنین اعمالی نشوند و هرگز در میهن ما این نوع حملات باب نشده و امنیت اجتماعی مردم ما تهدید نشود.
حمله تروریستی را کسی انجام می دهد که از انسانیت بویی نبرده و به روز معاد، حساب و آخرت باور ندارد.

Thursday, September 08, 2005

Anniversary!

6-taei-haa!!!

16/06/1352; 6 taei-haa!!!

Wednesday, September 07, 2005

خاطره روز اول سال تحصیلی که به دانشکده علوم دانشگاه تهران رفتم

اول مهر نزدیک است و من به یاد نوزده سال پیش که وارد دانشگاه شدم خاطره روز اول دانشگاه خودم را می نویسم
روز اولی که به دانشکده علو م و گروه زمین شناسی رفتیم یادم هست سال 65 یکی از اولین روزهای مهر ماه. یادم نیست دقیقا اول مهر بود یا نه . به هر حال روز خوبی بود. به شدت کنجکاو بودم و از خانه که در خیابان دردشت نارمک راه افتادم نا سر خیابان تهران نو که در اتوبوس نشستم هیجان عجیبی داشتم. به در دانشگاه تهران - همان سر در پنجاه تومنی! - که رسیدم فکر کردم که اگه یکی از نگهبانان از من بپرسه: آقا شما؟ - یعنی شما برای چی داری وارد می شی؟ - من لابد باید کارت دانشجوئیم را نشان بدم. به هر حال نگهبان که چیزی از من نپرسید. بعدا در دانشگاههای غربی که دیدم یک نکته برایم عجیب بود که آن دانشگاهها نگهبان دم در نداشتند . بعد از ورود به دانشگاه مسیر سر بالائی خیابان سمت شرقی را از کنار دانشکده هنرهای زیبا و ادبیات ادامه دادم تا به دانشکده علوم رسیدم . از قبل می دانستم گروه زمین شناسی کجاست. از بس که این رشته را دوست داشتم درتابستان چند با به دلیل کنجکاوی به داخل دانشکده آمده بودم و جای گروه را به خوبی می دانستم. .
داخل دانشکده سراغ کلاس زمین شناسی فیزیکی را گرفتم. دکتر ولی زاده آمد سر کلاس. بر حسب عادت و بر خلاف قد نسبتا بلندم رفتم نشستم کاملا جلو کلاس. تقریبا دکتر ولی زاده جلوی چشم من داشت تدریس می کرد! خوش آمد گفت و خودش را معرفی کرد: من نامم محمد ولی و نام خانوادگیم ولی زاده است. در س شما هم زمین شناسی فیزیکی است. بطور کلی علم زمین شناسی به دو شاخه تقسیم می شود. زمین شناسی فیزیکی و زمین شناسی تاریخی .... ایشان پیوسته ادامه داد و من هم بر حسب عاذتم که از دوران کودکی کسب کرده بودم، یکسره می نوشتم!.. این عادت به یادداشت کردن همه چیز باعث شد که تقریبا هر چه دکتر ولی زاده گفت من بنویسم. الان افسوس می خورم که آن یادداشتها رو ندارم. ای کاش بیشتر دقت می کردم و الان آونها را می تونستم دوباره پیدا کنم. خلاصه بعد از کلاس یک راست به کتابخانه رفتم. برایم بسیار جای شیک و تمیز و بزرگی بوده . هنوز هم این کتابخانه را از بسیاری از کتابخانه هائی که در اروپا و آمرکای شمالی بعدا دیدم زیبا تر و بعضا مجهز تر می دانم. به هر حال اونجا آقای عمرانی و . خانم محجوب و خانم عدالت - آنهائی که به یاد می آورم چون بیشترین محبت ها رو به من کردند - با روی باز پذیرای ما بودند.
کتابخانه دانشکده علوم تقریبا پاتوق دائمی من بود
.

Tuesday, September 06, 2005

دیروز تهران لرزید


دیروز ساعت دو بعد از ظهر تهران در زمینلرزه ای که در شمال شرق شهر آران بیدگل در نزدیکی کاشان رخ داده بود لرزید. در محل پژوهشگاه ما در شمال تهران بسیاری - غیر از خودم!- آن را احساس کردند. زلزله با بزرگای 4.8 رخ داد و در بسیاری از استانهای اطراف- از جمله اصفهان ، قم ، تهران ، سمنان ، یزد و مرکزی احساس شد. نقشه فوق رومرکز مهلرزه ای را روی نقشه زمین شناسی تهیه شده توسط دکتر نوگل - نشان می دهد. گزارش نسبتا کاملتر از این رویداد در این آدرس در وب سایت پژوهشگاه موجود است.
http://www.iiees.ac.ir/bank/Aran-Bidgol/aran_report.html

Monday, September 05, 2005

تصاویر ماهواره ای حرمین شریف امام حسین – ع- و حضرت ابولفضل –س- در کربلا





امروز با استفاده از نرم افزار
Google Earth
در حال گشت و گذار هوائی از طریق اینترنت در کشور عراق بودم . روی شهر کربلا که برای ما شیعیان به دلیل حرمین شریفین حضرت امام حسین –ع – و حضرت ابولفضل – ع – بسیار عزیز است فوکوص کردم که نتایج کار را در فوق می بینید. ضمنا روی منطقه عمومی کربلا و مسیر رود فرات نیز تصویر دیگری تهیه کردم که با قدری دقت روی آن می توان مسیر قبلی رود فرات را در زمان واقعه جانگداز عاشورای سال 61 هجری قمری دید. مسیری که با خط آبی رنگ مشخص کرده ام به باور من مسیر رود فرات در 1325 پیش – به سال هجری شمسی حساب کرده ام – بوده که در کنار آن امام حسین –ع- و یاران باوفایش به شهادت رسیدند. دقت در مسیر کنونی رود فرات نشان می دهد که هم اکنون در فاصله حدود چند ده کیلومتری از محل آن واقعه آب فراوانی در جریان است!. این آب فراوان برای ما یاد آوری تشنگی امام حسین است. فراوانی آب در نزدیکی مزار حسین نیز استعاره ای عجیب و غم انگیز است.

Sunday, September 04, 2005

دره فشم- جابه جائی در راستای گسل



یکی از جالب ترین جلوه های جابه جائی گسل در تصاویر فوق در دره فشم در شمال غربی تهران دیده می شود. البته روی این تصویر اثر جنجا شدن در کواترنر مشخص نیست ولی از نظر زمین ساختی خیلی شکل جالبی ایجاد کرده است . دانشجویان عزیز لابد می توانند نوع گسل را بر ا ساس شواهدی که می بینند حدس بزنند.

Saturday, September 03, 2005

توفان دریائی کاترینا وآسیب پذیری در مقابل یک فاجعه پیش بینی شده


سه شنبه گذشته در اثر عبور یک توفان دریائی که از قبل نیز عبور آن پیش بینی و اعلام شده بود ،به نام کاترینا در ایالت جنوبی لولیزیانا، شهر نیو اولان و شهر بیلوکسی ایالت می سی سی پی آمریکا بیشترین آسیب را دیده است و بیشتر مصیبت دیده ها نیز مردم فقیر و و سیاه پوستان و بی خامانها هستند که البته در هر حادثه طبیعی و غیر طبیعی اولین گروهی هستند که آسیب می بینند! تا کنون بیش از هزار نفر کشته و بیش از سیصد هزار نفرتحت تاثیر این توفان بی خانمان شده و گنگره آمریکا بیش از چهارونیم میلیارد دلاربرای کمک رسانی به این مردم تصویب کرده است. صلیب سرخ آمریکا نیز تاکنون بیش از چهل میلیون دلار کمک گردآوری کرده است. این فاجعه طبیعی که در کشور آمریکابه عنوان بزرگترین فاجعه طبیعی در این کشور توصیف شده است نشان میدهد که حتی کشوری مثل آمریکا چقدر در مورد یک فاجعه طبیعی حتی قابل پیش بینی چقدر می تواند آسیب پذیر باشد. یک سایت جالب خبری نیز دراین مورد به این آدرس وجود دارد:
http://www.reliefweb.int

Friday, September 02, 2005

بانک داده های فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشکده علوم

دیروز با آقای ساعتچی فارغ التحصیل سال 70 رشته زمین شناسی دانشکده علوم در مورد فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران صحبت می کردیم. قرار شد که اول بگردیم ببینیم چند نفر قابل دسترس هستند و بعد یک فهرست آماده کنیم. در این راه چند مشکل وجود دارد : اول اینکه بیشتر بچه ها سرشان خیلی شلوغ است و در موضوعات مختلف زمین شناسی مشغول کار حرفه ای هستند. از سوی دیگر بعضی از فارغ التحصیلان در رشته خود مشغول نیستند و به کار دیگری پرداخته اند و بعضی از بچه ها نیز در خارج از کشور مشغول کار و زندگی هستند و خلاصه معلوم نیست که دقیقا کجا هستند و به قول آقای ساعتچی گرفتاری های زندگی مانع است تا کسی وقت بگزارد و بقیه را پیدا کند!... دنباله این یادداشت را در وبلاگ فارغ التحصیلان زمین شناسی دانشکده علوم در آدرس زیر ببینید:
geotehran60.blogspot.com

Thursday, September 01, 2005

وب لاگ فار غ التحصیلان رشته زمین شناسی دانشکده علوم

وب لاگ فار غ التحصیلان رشته زمین شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران را در صفحه زیر را اندازی کرده ایم . محلی برای تبادل نظر، تعریف کردن خاطرات و یافتن دوستان قدیمی ... خلاصه به همه رفقای قدیم در این صفحه خوش آمد می گوئیم.
http://geotehran60.blogspot.com/

چهل و سومین سالروز زلزله بوئین زهرا


امروز نیز سالروز یکی از مخرب ترین زلزله های تاریخ معاصر ماست که به کشته شدن حدود بیست هزارنفر از هم میهنان ما در اول شهریور سال چهل و یک انجامید. این زلزله با بزرگای هفت و دو دهم در ساعت ده دقیقه به یازده شب با ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و تمام روستاهای اطرافش – دانیسفهان، تاکستان، توفک ، رودک ، سگزآباد، رستم آباد، آغچه مزار و ایپک – همراه بود. زلزله با شدت بالائی در تهران احساس شد به نحوی که آنها که در آن زمان در تهران می زیسته اند همگی این زلزله را به خوبی به یاد دارند. در بررسی هائی که حدود سه سال پیش در یک کار تحقیقی روی بوئین زهرا داشتم اثری از خرابی های آن روز ندیدم و فقط از مقاله پروفسور آمبرسیز که سال بعد بر پایه تحقیق ایشان روی زلزله بوئین زهرا در مجله انجمن زلزله شناسی امریکا چاپ نمود عکس فوق را اسکن کرده و در اینجا به رسم یادبود و به یاد جانباختگان زلزله بوئین زهرا می آورم و به روان همه هموطنان جان باخته در آن رویداد درود می فزستم.
یاد آوری کنم که این زلزله همان رویدادی است که زنده یاد جهان پهلوان تختی برای کمک به بازماندگانش به پا خواست و مردم از طریق او کمک بسیاری به آسیب دیدگان زلزله کردند.
در بازدید از منطقه از اثر سطحی گسلش زمینلرزه ای پس از حدود چهل سال چیزی باقی نمانده بود و گزارشهای پس از آن رویداد – از جمله مقاله ای که به آن اشاره کردم – گسیختگی سطحی حدود هشتاد کیلومتر را در راستای شرقی ، غربی در جنوب بوئین زهرا ایجاد کرده بود.
از سوی دیگر یک نکته که در تحقیقات در محل متوجه شدم این بود که روستای توفک در پنج کیلومتری جنوب بوئین زهرا توسط جمعیت صلیب سرخ کشور هلند در مدت یک سال به طور کامل بازسازی شد و روستای رودک که در فاصله حدود سه کیلومتری توفک واقع است نیز در همان مدت توسط استادان و دانشجویان دانشگاه تهران بازسازی گردید.
یک یاد آوری دیگر: امروز در ژاپن نیز روز کاهش خسارت بلایای طبیعی یا همان روز زلزله است که دلیل آن نیز آنکه روز اول سپتامبر سال 1923 میلادی زلزله مهیبی شهر کانتون ژاپن را کاملا ویران نمود و موجب یک آتش سوزی مهیب نیز شد. به هر حال امروز در تاریخ روز زلزله های مخرب و فاجعه بار بوده است.
دیروز هم یادآوری کردم که دهم شهریور ماه سال چهل و هفت و یک روز پس از زلزله دشت بیاض، زلزله ای با بزرگای شش و چهار دهم شهر فردوس را در غرب دشت بیاض ویران کرد. پس امرور سی و هفتمین سالروز زلزله فردوس نیز هست. زلزله های دشت بیاض و فردوس را می توان به عنوان مورد شناخته شده زلزله های پیاپی در اثر پدیده شلیک یا چکانش گسیختگی در اثر جنبائی یک گسل – گسل دشت بیاض - در گسل دیگر – گسل فردوس – در نظر گرفت. این موردرا ما در یک پژوهش با استفاده از تغییرات تنش کولمب در این ناحیه اندازه گیری و اثبات کردیم. ولی همان تحقیق ما نشان داد که هنوز باید کار بسیار بیشتری روی چنین مناطقی صورت گیرد.
چنین پدیده گسلش های پی در پی در گسلهائی که به دنبال هم هستند در مورد گسل ایپک که مسبب زلزله بوئین زهرا بود نیز باید بررسی شود. از جمله به این دلیل که گسل اشتهارد در سوی شرقی گسل ایپک واقع است و از سوی دیگر این سامانه گسله باز به سوی شرق به گسل ماهدشت – جنوب کرج، و آن هم در انتهای شرقی خود به گسل شمال تهران می رسد. اگر فاصله حدود صد و پنجاه کیلومتری بوئین زهرا تا تهران را در نظر بگیریم به اهمیت قضیه بیشتر پی می بریم. بنابراین بسیار لازم است که تغییرات تنش کولومب در این سامانه نیز بررسی شود.