وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Monday, May 23, 2011

برای ناصر حجازی دروازبان اسطوره ای فوتبال ایران که امروز درگذشت

برای نگارنده که از کودکی در دهه پنجاه شمسی با قرار گرفتن در یک خانواده علاقمند به فوتبال و البته بیشتر پرسپولیسی، همواره مساله فوتبال و تیم ملی و رقابتهای باشگاهی بسیار مهم بوده است، یک نام از همان موقع بسیار پر جلوه بود: ناصر حجازی. از حدود یک سال قبل از بیماری سرطان ریه او همگی مطلع بودیم. چون شخصا پدرم را به دلیل همین بیماری سرطان دوازده سال پیش در همین اوایل خرداد ماه از دست داده ام، در تمام این مدت می توانستم حال و روز خانواده اش را کاملا درک کنم. از طرفی استرس و ناراحتی و لزوم مراقبت از پدر بیمار در منزل و از طرف دیگر ابراز احترام، توجه و همدلی و همدردی از سوی نزدیکان. حال توجه کنیم که وقتی بیمار کسی مثل ناصر حجازی باشد، میزان توجه و ابراز علاقه و عشق و همدردی می تواند به حجمی برسد که آسایش و آرامش را از خانواده وی سلب کند.

به هر حال اینها جزو لاینفک محبوبیت ستارگانی چون مرحوم حجازی است که در دوم خرداد در 62 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. در دیماه ۸۸ در حاشیه یک برنامه رادیویی در رادیو تهران آقای حسن روشن را دیدم و احوال آقای حجازی را از ایشان پرسیدم. بسیار نگران بود و البته می گفت که ناصر خیلی مصمم است که تا آخر در مقابل این بیماری پایداری کند و امروز همه می دانیم که همین کار را هم کرد. ناصر حجازی، حسن روشن و علی پروین از نسل طلایی دهه پنجاه فوتبال ایران بودند که در اولین حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، در ترکیب اصلی تیم ملی ما حضور داشتند و در مقابل هلند و پرو بازی را واگذار کردند و یک مساوی تاریخی۱-۱ هم از اسکاتلند گرفتند.

ناصر حجازی از سال ۴۸ تا ۱۳۶۵ به مدت ۱۸ سال در رده باشگاهی فوتیال بازی کرد. البته در ترکیب تیم رقیب تیم محبوب من! یعنی در تاج -قبل از انقلاب-و استقلال، که نام جدید همان باشگاه تاج پس از انقلاب بود. او از سال ۴۷ -سال تولد نگارنده -تا ۱۳۵۹ به مدت دوازده سال در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران دروازبان ما بود. مربیگری را نیز از سال ۶۷ در بنگلادش آغاز کرد و به تناوب به مدت بیست سال تا سال ۸۷ در تیم خود یعنی استقلال و دیگر تیمهای ایرانی ادامه داد. این اواخر در تیمی در اسلواکی به عنوان مدیر فنی مشغول شده بود تا اینکه از بیماری خود مطلع شد و نتوانست ادامه دهد. هنگامی که ناصر حجازی در دروازه تیم ملی ما بود، می توانستم در همان حال و هوای کودکی احساس خوبی داشته باشم که دروازبان ما فردی است که خیالمان را تا حد زیادی راحت می کند. البته از شما چه پنهان که هنگامی که او در دروازه تیم استقلال می ایستاد، عکس العمل های عالی او، موجب می شد تا ما پرسپولیسی ها حرص بخوریم! که دروازبان تیم رقیب از بدشانسی ما بهترین دروازبان تاریخ فوتبال ماست!. بعد از انقلاب فقط احمد رضا عابد زاده توانست تا حدی این خاطره خوش را برای ما تکرار کند، که از بایت دروازه تیم ملی فوتبال خیالمان راحت باشد.

به هر حال درگذشت ناصر حجازی، با توجه پیشرفت بیماری او، مساله ای بود که همگی آرزو می کردیم رخ ندهد، ولی احتمال آن هم کم نیود. ناصر حجازی از نسلی بود که با امکانات محدود سالهای دهه ۴۰ در ورزش ایران به تدریج مطرح شد و با پشتکار و خودساختگی به بالاترین سطح ، به عنوان ستاره ورزش فوتبال و بهترین دروازبان تاریخ فوتبال ایران و یکی از بهترین ها در فوتبال آسیا مطرح شد. در این سالهای اخیر فضای کاری در همه شاخه ها از جمله ورزش، و به ویژه فوتبال عوض شده و اکنون دروازبانان فوتبال حتی در تیمهای درجه دو و سه فوتبال دستمزدهایی دارند که هم نسلان مرحوم ناصر حجازی در زمان بازی فوتبالشان تصورش راهم نمی توانستند داشته باشند. ولی حجازی، روشن، پروین، کلانی، اسکندریان و شاهرخی و ستاره های هم نسل آنها حاصل دسترنج و زحمت کشیدن خود و مربیانشان بودند و نه الزاما امکانات ویژه و هزینه های فراوان. از زمانی که فوتبال ایران به اصطلاح حرفه ای شده است، ما هنوز دروازبانی در سطح حجازی و عابد زاده نداشته ایم. ضمنا صرف پولهای فراوان و عدم رسیدگی متناسب به پرورش اخلاقی و روحیه ورزشی و عدم رشد متناسب فرهنگی موجب می شود که بعضا مسایلی تاسف بار در فوتبال ایران رخ دهد که در همین فصل گذشته هم مواردش کم نبود.

به عنوان یک طرفدار فوتبال، و البته به عنوان یک پرسپولیسی دو آتشه!، درگذشت غم انگیز شادروان ناصر حجازی را به اعضای خانواده و جامعه ورزش و به ویژه اعضا و هواداران باشگاه استقلال تسلیت می گویم و امیدوارم تا گرامیداشت ناصر حجازی محل رشد فضای همدلی و دوستی و بین ورزشگاران و هواراران ورزش باشد، همان همدلی و دوستی که آقای حسن روشن در حاشیه همان برنامه رادیویی در دیماه ۸۸ آرزو می کرد. روح ناصر خان حجازی شاد.

نگاهي به ششمين كنفرانس بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله

- هفته گذشته در روزهاي 26 تا 28 اردي بهشت 90 ششمين كنفرانس بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله بيست سال پس از برگزاري اولين كنفرانس در محل هتل استقلال تهران، برگزار شد. علي رغم وجود محل محلهاي گوناگون در تهران – نظير سالن اجلاس سران و مركز همايش هاي سازمان صدا و سيما، كه به باور نگارنده، محل هاي مناسبي براي كنفرانس هاي علمي بين المللي نيستند ولي براي اجلاسهاي رسمي و پروتكلي بسيار مناسبند - محل سالن همايش هاي ميلاد بهترين محل موجود در كشور براي برگزاري كنفرانسي همچون كنفرانس هاي بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله است.

- كنفرانس مذبور فرصت و زمان مناسبي براي يافتن استعداد ها و توانمندي همكاراني بود كه ما به طور معمول شايد كمتر امكان مي يافتيم تا مراتب توانمندي و مسئوليت شناسي و تحمل و مدارا در شرايط سخت را در آنها كشف كنيم. گزارش دكتر اميني حسيني ياد آور همكاري بيش از 75 نفر از همكاران پزوهشگاه در برگزاري اين كنفرانس است. البته ايشان ياد آوري كردند كه حدود بيست نفر از اين همكاران بيشترين فشار كار را براي برگزاري آن تحمل كرده اند.

- برگزاري كنفرانس فرصتي بود تا با آخرين تعييرات و سازماندهي هاي جديد در كشور هاي مختلف پيشرفته جهان بر اساس گفتگو با ميهمانان و مدعوين و بررسي دستاورد هاي ارائه شده در كنفرانس آشنا شويم. سرعت تحولات علمي و فناوري در دنيا و همچنين نيازهاي راهبردي در كشور و در منطقه پيرامون ما از ديدگاه زلزله شناسي، زلزله شناسي مهندسي و مهندسي زلزله نشان داد كه بخشها ، مراكز و گروههاي جديدي مي توان بر اساس نيازها و فناوري هاي جديد در مجموعه پژوهشگاه ايجاد كرد.

این كنفرانس به باور نگارنده آزموني براي حركت به سوي برگزاري رويداد هاي مهمتر در سطح جهاني است. سازماندهي و برگزاري ششمين كنفرانس بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله بر اساس آمار موجود و براورد همكاران ما با استقبال و حضور بيش از 1200 نفر از متخصصان داخلي و بين المللي و ارائه حدود 600 مقاله همراه شد. زير ساخت مناسب نيز براي برگزاري كنفرانس هاي بين المللي وجود دارد. اهميت كشور و فلات ايران و منطقه جنوب غرب آسيا به عنوان يكي از لرزه خيز ترين نواحي جهان و رخداد زمينلرزه هاي مهم و مخربي در پنج دهه اخير در ايران نظير زلزله هاي 1341 بوئين زهرا بابزرگای 7.2 - ، دشت بياض 1347 –7.2 - ، قير، كارزين 1351- 7.0- ، طبس 1357 –7.4- سيرچ 1360 –7.2-، منجيل 1369 –7.4-، اردكول-1376 –7.2- و بم 1382 –6.5- كه تنها همين رخداد هاي ياد شده موجب مرگ بيش از 150 هزار نفر از هموطنان ما در پنج دهه اخير شده است، عامل مهمي براي توجه در سطح ملي و بين المللي به مساله زلزله در ايران است.

Sunday, May 22, 2011

ششمين كنفرانس بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله -SEE6- برگزار شد

هفته گذشته در روز هاي 26 تا 28 اردي بهشت در مركز همايش هاي بين المللي ميلاد تهران، ششمين كنفرانس بين المللي زلزله شنا سي و مهندسي زلزله -SEE6- توسط پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله به همت همكاران من در پژوهشگاه برگزار شد. عكسهايي از اين كنفرانس را در اين لينك در صفحه خودم در پيكاسا قرار دادم.

برگزاری هشمین کارگاه تخصصی یونسکو با عنوان کاهش خسارات زلزله در جنوب آسیا در تهران 18-19 مه 2011

هفته گذشته هجده و نوزده مه 2011، پژوهشگاه زلزله همزمان با ششمین کنفرانس بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله
SEE6
میزبان هشمین کارگاه تخصصی یونسکو با عنوان کاهش خسارات زلزله در جنوب آسیا
RELSAR
بود. عکسهای این کارگاه را در این لینک در صفحه من در پیکاسا می توانید ببینید.

Saturday, May 21, 2011

رازي در ميان است; توسعه شبه علم در دنياي مدرن: يادداشت من در ويژه نامه روزنامه شرق


گسترش شبه‌علم در دنياي مدرن بر اساس ظاهر علوم نوين
رازي در ميان است

1- امروزه استفاده از ظاهر علوم مدرن براي بيان باورهاي شبه‌علمي‌ شكل و فرم جديدي گرفته و متاسفانه با استفاده از امكانات فناوري اطلاعات، گسترش سريعي مي‌يابد. باورمندان به اين نوع از شبه‌علم، حالتي حق به جانب دارند. چرا؟ چون اول اينكه از زباني ظاهرا علمي استفاده مي‌كنند، دوم آنكه از رسانه‌ها و مسيرهاي مدرن به توسعه باورهاي خود مي‌پردازند و اسم آن را علم مي‌گذارند و سوم آنكه برخي مخاطبان‌شان بر هر چه كه از مسيرهاي مدرن به آنها برسد، تعصب نشان مي‌دهند و بنابراين اشاعه‌دهندگان اين نوع مطالب بر توسعه باورهاي خود بيشتر تشويق مي‌شوند. اينكه منبع هر پديده‌اي (ساده يا پيچيده) در جهان جديد با وجود نيروهاي پنهاني يا جن و موجودات ناپيدا توجيه شود (حتي اگر با زبان علم نيز انجام شود) كاري غيرعلمي انجام شده چرا كه مساله‌اي طرح مي‌شود كه غيرقابل تبيين و غيرقابل ابطال است. مساله كه اين‌گونه قابل ابطال نباشد، اساسا از جنس علم مدرن نيست.

2 در نوروز امسال در يك ديد و بازديد نوروزي، يكي از نزديكان به منشا رخداد زلزله توهوكو-سنداي 20 اسفند 89 ژاپن ترديد نشان داد. اين ترديد پس از توضيحاتي مطرح شد كه من تلاش كردم با بهره‌گيري از دانسته‌هاي علم زلزله‌شناسي كه تا آن روز (حدود 14 روز پس از رخداد زلزله مذكور) مطالعه كرده بودم در مورد اين زلزله بدهم. اين توضيحات البته بر اساس دانسته‌هاي فيزيكي و استدلال به زبان ساده علمي و رابطه‌هاي آشكار و اثبات‌شده موجود در فيزيك، علوم زمين و زلزله‌شناسي مطرح شد. با اين حال آن ميهمان حاضر در آن جلسه منشا اين زلزله را مربوط به نيروهاي پنهان مي‌دانست كه با عواملي ناآشكار موجب وقوع اين زلزله شده‌اند! ادعايي كه از مبنا بر پايه هيچ شاهد و سندي نبود و صرفا ادعايي غيرقابل ابطال طرح مي‌كرد. بنابراين از آنجا كه اين ادعا علمي نبود، امكان ابطال هم نداشت و تلاش نكردم كه آن را رد كنم، چون در واقع امكانش را هم نداشتم! كسي كه تصميمش را گرفته تا بر پايه حضور عواملي خرافي و ظاهرا هيجان‌انگيز استدلال‌هاي علمي را رد كند، عملا راه را بر هر نوع استدلال علمي متقابل مي‌بندد.

3 در خرداد سال گذشته نيز بر پايه خرافات بيان مي‌شد كه هشت‌پايي به نام «پل» در جام جهاني 2010، پيش‌بيني‌هاي درستي از بازي‌هاي جام جهاني فوتبال 2010 آفريقاي جهاني ارايه مي‌دهد. وقتي با اين پديده با نوشتن يادداشتي مخالفت كردم و آن را باوري خرافي و شبه‌علمي دانستم كه بعضي افراد از ناداني مردم و احتمالا در جهت سودجويي مالي آن را طرح مي‌كنند، در يكي از كانال‌هاي راديويي با يكي از كاركنان آن شبكه مواجه شدم كه اصرار داشت كه لابد يك مساله‌اي هست (به اصطلاح لابد كاسه‌اي زير نيم‌كاسه هست! ) كه چنين مي‌گويند و در تلويزيون‌ها، شبكه‌هاي جهاني و بين‌المللي و اينترنت آن‌قدر گسترده به آن مي‌پردازند، بنابراين لابد اين هشت‌پا (كه اتفاقا در ميان جانوران آبزي كوچك‌ترين مغزها را نيز دارد! ) موجودي است كه از رازي در همه يا اكثر بازي‌ها باخبر است! در اين مورد هم بحث امكان ادامه نيافت چون ادعايي مطرح مي‌شد كه چون از جنس غيرقابل ابطال مي‌نمود، بنابراين علمي نبود.

4 در سه سال گذشته فيلمي آمريكايي (با نام 2012) مطرح شده بود كه با ديدگاهي آمريكايي و زبان و فضايي هاليوودي، بيان مي‌كرد كه پايان جهان در 2012 فرا مي‌رسد و... در جلسه‌اي ديدم كه اين مساله اذهان اهل رسانه را نيز به خود مشغول كرده و روي اين مساله به تكاپو و تامل مي‌پردازند. در همان جلسه نيز طرح كردم كه اين فيلم‌ها بر اساس داستان‌پردازي خيالي (و بدون استناد علمي) با هدف‌هايي خاص تهيه شده (و دلايلي كه من همه آن را نمي‌دانم ولي ظاهرا براي سرگرم كردن مردم به خرافات و ايجاد ترس و توهم در آنها و در نتيجه افزايش فضاي خشونت و سلطه در كشورهاي مختلف و در كل جهاني كه به اين خرافات و تبليغات اعتنا مي‌كنند و...) اساسا پرداختن بي‌مورد به اين خرافات يعني تن دادن و اسير شدن در دام اين نوع فضاسازي‌ها.

5 تفاوت بين علم و شبه‌علم و تفكيك بين باورهاي علمي (مسايلي قابل تبيين و قابل اثبات و ابطال) و باورهايي خرافي ولي در ظاهر و قالبي علمي، امروزه موضوع‌هاي «آموزش علم» و «سواد علمي» است. جوامعي به دام اين نوع باورها مي‌افتند كه از آموزش علمي بي‌بهره يا كم‌بهره‌اند. سواد علمي در آنها زياد نيست يا علم آنچنان ناقص و غلط آموزش داده شده است كه دانشجويان و دانش‌آموزان‌اش دچار توهم دانستن هستند. بنابراين با سوادي ناقص ابزارهايي را مي‌توانند به كار بگيرند (مثل اينترنت) كه با فراهم كردن خوراك بيشتري با ظاهرهايي مدرن به باورهاي خرافي خود و ديگران بيشتر دامن بزنند.

6- بعضي از مردم با ناداني خود به ترويج و گسترش باورهاي خرافي مي‌پردازند. اين ناداني و بحث و گسترش آن، احتمالا مي‌تواند احساس خوش موقتي به بيان‌كننده، شنونده و باوركننده نادان‌تر آن بدهد. اين ناداني با نگراني و خلأهاي رواني ديگر گوينده و شنونده مرتبط است. البته متاسفانه گوينده و مبلغان اين نوع از مطالب چه بسا علاقه‌هايي خرافي، ولي بعضا مقاصدي انحرافي و سودجويانه دارند. انگيزه‌هاي آنها را نمي‌توان همواره با شفافيت دانست چرا كه اين كار مبنايش بر عدم شفافيت است. مقابله با اين باورهاي انحرافي در جامعه با گسترش و آموزش علم و بالا بردن سواد علمي و گسترش هرچه بيشتر آگاهي در جامعه ممكن است.

رازي در ميان است; توسعه شبه علم در دنياي مدرن: يادداشت من در ويژه نامه روزنامه شرق


گسترش شبه‌علم در دنياي مدرن بر اساس ظاهر علوم نوين
رازي در ميان است

1- امروزه استفاده از ظاهر علوم مدرن براي بيان باورهاي شبه‌علمي‌ شكل و فرم جديدي گرفته و متاسفانه با استفاده از امكانات فناوري اطلاعات، گسترش سريعي مي‌يابد. باورمندان به اين نوع از شبه‌علم، حالتي حق به جانب دارند. چرا؟ چون اول اينكه از زباني ظاهرا علمي استفاده مي‌كنند، دوم آنكه از رسانه‌ها و مسيرهاي مدرن به توسعه باورهاي خود مي‌پردازند و اسم آن را علم مي‌گذارند و سوم آنكه برخي مخاطبان‌شان بر هر چه كه از مسيرهاي مدرن به آنها برسد، تعصب نشان مي‌دهند و بنابراين اشاعه‌دهندگان اين نوع مطالب بر توسعه باورهاي خود بيشتر تشويق مي‌شوند. اينكه منبع هر پديده‌اي (ساده يا پيچيده) در جهان جديد با وجود نيروهاي پنهاني يا جن و موجودات ناپيدا توجيه شود (حتي اگر با زبان علم نيز انجام شود) كاري غيرعلمي انجام شده چرا كه مساله‌اي طرح مي‌شود كه غيرقابل تبيين و غيرقابل ابطال است. مساله كه اين‌گونه قابل ابطال نباشد، اساسا از جنس علم مدرن نيست.

2 در نوروز امسال در يك ديد و بازديد نوروزي، يكي از نزديكان به منشا رخداد زلزله توهوكو-سنداي 20 اسفند 89 ژاپن ترديد نشان داد. اين ترديد پس از توضيحاتي مطرح شد كه من تلاش كردم با بهره‌گيري از دانسته‌هاي علم زلزله‌شناسي كه تا آن روز (حدود 14 روز پس از رخداد زلزله مذكور) مطالعه كرده بودم در مورد اين زلزله بدهم. اين توضيحات البته بر اساس دانسته‌هاي فيزيكي و استدلال به زبان ساده علمي و رابطه‌هاي آشكار و اثبات‌شده موجود در فيزيك، علوم زمين و زلزله‌شناسي مطرح شد. با اين حال آن ميهمان حاضر در آن جلسه منشا اين زلزله را مربوط به نيروهاي پنهان مي‌دانست كه با عواملي ناآشكار موجب وقوع اين زلزله شده‌اند! ادعايي كه از مبنا بر پايه هيچ شاهد و سندي نبود و صرفا ادعايي غيرقابل ابطال طرح مي‌كرد. بنابراين از آنجا كه اين ادعا علمي نبود، امكان ابطال هم نداشت و تلاش نكردم كه آن را رد كنم، چون در واقع امكانش را هم نداشتم! كسي كه تصميمش را گرفته تا بر پايه حضور عواملي خرافي و ظاهرا هيجان‌انگيز استدلال‌هاي علمي را رد كند، عملا راه را بر هر نوع استدلال علمي متقابل مي‌بندد.

3 در خرداد سال گذشته نيز بر پايه خرافات بيان مي‌شد كه هشت‌پايي به نام «پل» در جام جهاني 2010، پيش‌بيني‌هاي درستي از بازي‌هاي جام جهاني فوتبال 2010 آفريقاي جهاني ارايه مي‌دهد. وقتي با اين پديده با نوشتن يادداشتي مخالفت كردم و آن را باوري خرافي و شبه‌علمي دانستم كه بعضي افراد از ناداني مردم و احتمالا در جهت سودجويي مالي آن را طرح مي‌كنند، در يكي از كانال‌هاي راديويي با يكي از كاركنان آن شبكه مواجه شدم كه اصرار داشت كه لابد يك مساله‌اي هست (به اصطلاح لابد كاسه‌اي زير نيم‌كاسه هست! ) كه چنين مي‌گويند و در تلويزيون‌ها، شبكه‌هاي جهاني و بين‌المللي و اينترنت آن‌قدر گسترده به آن مي‌پردازند، بنابراين لابد اين هشت‌پا (كه اتفاقا در ميان جانوران آبزي كوچك‌ترين مغزها را نيز دارد! ) موجودي است كه از رازي در همه يا اكثر بازي‌ها باخبر است! در اين مورد هم بحث امكان ادامه نيافت چون ادعايي مطرح مي‌شد كه چون از جنس غيرقابل ابطال مي‌نمود، بنابراين علمي نبود.

4 در سه سال گذشته فيلمي آمريكايي (با نام 2012) مطرح شده بود كه با ديدگاهي آمريكايي و زبان و فضايي هاليوودي، بيان مي‌كرد كه پايان جهان در 2012 فرا مي‌رسد و... در جلسه‌اي ديدم كه اين مساله اذهان اهل رسانه را نيز به خود مشغول كرده و روي اين مساله به تكاپو و تامل مي‌پردازند. در همان جلسه نيز طرح كردم كه اين فيلم‌ها بر اساس داستان‌پردازي خيالي (و بدون استناد علمي) با هدف‌هايي خاص تهيه شده (و دلايلي كه من همه آن را نمي‌دانم ولي ظاهرا براي سرگرم كردن مردم به خرافات و ايجاد ترس و توهم در آنها و در نتيجه افزايش فضاي خشونت و سلطه در كشورهاي مختلف و در كل جهاني كه به اين خرافات و تبليغات اعتنا مي‌كنند و...) اساسا پرداختن بي‌مورد به اين خرافات يعني تن دادن و اسير شدن در دام اين نوع فضاسازي‌ها.

5 تفاوت بين علم و شبه‌علم و تفكيك بين باورهاي علمي (مسايلي قابل تبيين و قابل اثبات و ابطال) و باورهايي خرافي ولي در ظاهر و قالبي علمي، امروزه موضوع‌هاي «آموزش علم» و «سواد علمي» است. جوامعي به دام اين نوع باورها مي‌افتند كه از آموزش علمي بي‌بهره يا كم‌بهره‌اند. سواد علمي در آنها زياد نيست يا علم آنچنان ناقص و غلط آموزش داده شده است كه دانشجويان و دانش‌آموزان‌اش دچار توهم دانستن هستند. بنابراين با سوادي ناقص ابزارهايي را مي‌توانند به كار بگيرند (مثل اينترنت) كه با فراهم كردن خوراك بيشتري با ظاهرهايي مدرن به باورهاي خرافي خود و ديگران بيشتر دامن بزنند.

6- بعضي از مردم با ناداني خود به ترويج و گسترش باورهاي خرافي مي‌پردازند. اين ناداني و بحث و گسترش آن، احتمالا مي‌تواند احساس خوش موقتي به بيان‌كننده، شنونده و باوركننده نادان‌تر آن بدهد. اين ناداني با نگراني و خلأهاي رواني ديگر گوينده و شنونده مرتبط است. البته متاسفانه گوينده و مبلغان اين نوع از مطالب چه بسا علاقه‌هايي خرافي، ولي بعضا مقاصدي انحرافي و سودجويانه دارند. انگيزه‌هاي آنها را نمي‌توان همواره با شفافيت دانست چرا كه اين كار مبنايش بر عدم شفافيت است. مقابله با اين باورهاي انحرافي در جامعه با گسترش و آموزش علم و بالا بردن سواد علمي و گسترش هرچه بيشتر آگاهي در جامعه ممكن است.

Monday, May 09, 2011

7.2 ، براي زمينلرزه هاي با بزرگاي هفت يا بيشتر در فلات ايران به هوش باشيم

چهارده سال قبل در چنين روزي در 20 اردي بهشت 1376 در ساعت 12:27 ظهر به وقت محلي زلزله مخربي شرق قائناب به ويژه روستاهاي اردكول و آبيز را ويران كرد . در اين رويداد منطقه اردكول، آبيز و حاجي آباد در شرق قائن در استان خراسان و بخشهايي از غرب افغانستان به شدت به لرزه در آمد. از نكته هاي مهم زمينلرزه اردكول وقوع بيش از ۱۲۰ كيلومتر گسلش سطحي در آن بوده است كه از اين ديدگاه - گسلش سطحي طولاني در زلزله هاي درون ورقي براي فلات ايران جالب بوده است. ياد اوري مي كنم كه در زمينلرزه 5 ديماه 1382 بم با بزرگاي 6.5 – كه متاسفانه بسيار پر تلفات و فاجعه بار نيز بود – اولا بزرگاي زمينلرزه به 7 نرسيد و در ثاني تلفات و خسارت هاي زياد آن علاوه بر بافت بسيار فرسوده بخش هاي زيادي از شهر بم، واقع شدن كانون زمينلرزه در پهنه شهري شهر بم بود.

عدم وقوع هيچ زلزله اي در طي اين چهارده سال با بزرگاي 7 يا بالاتر، بيشتر نگران كننده است تا آرامش بخش، چرا كه فلات ايران سرزميني است كه به طور متوسط در هر ده سال در آن يك تا دو زمينلرزه با بزرگاي بيش از 7 رخ داده است. وقوع زمينلرزه هاي با بزرگاي در حد 7.0 در پنج دهه اخير در حافظه نسل كنوني ما وجود دارد.

در روز 10 شهريور 1341 زلزله بوئين زهرا با بيش از 12000 نفر كشته و با بزرگاي 7.1، در منطقه جنوب دشت قزوين در حدود 150 كيلومتري غرب تهران را با بزرگاي ۷.۱ به لرزه در آورد. بيش از ۲۰۰۰۰ كشته حاصل چنين زلزله بود كه منطقه بوئين زهرا و تاكستان و دشت قزوين را به شدت تخريب كرد. كانون زلزله در نزديكي رودك در جنوب بوئين زهرا و در راستاي گسل ايپك واقع بود. در اين زلزله گوينده راديو ايران با اشاره به ويراني تاكستان و روستاهاي آن در راديو گفت : نه از تاك نشان ماند و نه از تاكنشان. در سال 1347 در روز 9 شهريور زلزله دشت بياض منطقه دشت خضري و كاخك را در خراسان جنوبي با بزرگاي 7.1 ويران كرد، و در بامداد فرداي آن رخداد سهمگين، زلزله فردوس با بزرگاي ۶.۷ موجب ويراني شهر قديمي فردوس به طور كامل و كشته شدن مردم آن و همچنين گروهي از مجروحان زلزله دشت بياض بود كه براي درمان به فردوس منتقل شده بودند. زلزله فردوس به احتمال زياد بر اساس جنبايي گسل فردوس و تحريك حركت در اين گسل در اثر گسيختگي در گسل مجاور ، دست بياض، رخ داد. اين دو زلزله -دشت بياض و فردوس - كه پي در پي رخ دادند، نمونه بارزي از رخداد زنجيره اي و پي در پي زلزله ها به ويژه در گسلهايي است كه به هم مي رسند و جنبايي در يكي مي تواند موجب حركت و چكانش حركت در گسل بعدي باشد. زلزله 25 شهريور 1357 طبس با حدود 20000 نفر تلفات در آغازين روزهاي انقلاب اسلامي 1357 و با بزرگاي 7.4 از شديد ترين زمينلرزه هاي قرن اخير در ايران بود. زلزله 21 هاي خرداد 1360 در گلباف كرمان با بزرگاي 6.9 و 5 مرداد 1360 در سيرچ كرمان با بزرگاي 7.1 كه بيش از 3000 نفر تلفات به جاي گذاشتند و زلزله 31 خرداد 69 منجيل با بيش از 15000 نفر تلفات همگي از زلزله هاي مهم فلات ايران بوده اند. در مناطق مختلف فلات ايران گسلهاي فعال مهمي وجود دارد. زلزله هاي كوچك تا متوسط در منطقه جنوب و جنوب شرق تهران در دو سال گذشته ، در پهنه اي كه حداقل سه زمينلرزه مهم تاريخي در سالهاي 330 قبل از ميلاد مسيح، 855 ميلادي و 1384 ميلادي موجب ويراني شهر ري شده است، و وقوع نبود لرزه اي در پهنه شهر تبريز براي بازه زماني 231 سال – از زمان زلزله 1870 ميلادي كه با ويراني كامل اين شهر همراه شد همگي نشانه هاي مهمي براي وقوع زلزله هاي مهم بعدي در اين شهر ها هستند.

از سوي ديگر وقوع زلزله هاي متوسط در منطقه كاشمر و نيشابور يادآور احتمال رخداد زلزله هاي اصلي در پهنه گسله درونه و شمال آن مي تواند باشد. از سوي ديگر گسلهاي مركز و جنوب البرز مركزي در دو سال اخير زلزله هايي با بزرگاي 4 تا 6 در منطقه شرق تهران به ويژه در ناحيه فيروزكوه داشته اند. موقعيت شهرهاي بندرعباس و ميناب در جنوب ايران – كه عملا لرزه خيز ترين منطقه ايران در شمال تنگه هرمز هستند نيز بسيار مهم است. اينها زنگ خطر و بيدارباشي براي ماست تا به وقوع زمينلرزه اي با بزرگاي 7 يا بيشتر كه هر آينه در نقطه اي از پهنه هاي جنباي فلات ايران قابل انتظار است، و به ويژه به پيامد هاي آن بيانديشيم. وقوع زلزله اردكول قائن در 20 ارديبهشت 1376 تا قبل از امروز آخرين زلزله از اين رخداد هاي با بزرگاي بيش از 7 است كه اكنون چهارده سال است رخ نداده اند. معمولا در چنين وضعي مي توان به وجود نبود هاي لرزه اي و محل هاي مختلف براي تمركز تنش هاي بالا و در نتيجه آمادگي منطقه فعال ولي ظاهرا آرام براي وقوع زمينلرزه اي با بزرگاي بيش از 7.0 مشكوك شد.

یادی از دکتر محمد سپهر که دو سال است که دیگر در میان ما نیست

هجده اردی بهشت دوسال از درگذشت دوست و همکلاسی عزیزم مرحوم دکتر محمد سپهر گذشت. دکتر
سپهر در دوران تحصیل لیسانس زمین شناسی در دانشکده علوم دانشگاه تهران در فاصله سالهای 1365 تا 1369 همکلاسی من بود و همواره به یاد شخصیت والا و روحیات انسانی، ادب و علاقه وافر او به علم و به ویژه علم تکونیک هستم، همان شاخه ای که بالاخره در دانشگاه امپریال کالج لندن در آن دکتری گرفت و به کشور بازگشت ، و در معاونت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار شد ولی در چنین روزی دوسال پیش در یک مطالعه صحرایی زمین شناسی در استان فارس دچار حمله قلبی شد و خانواده، دوستان و این جهان فانی را گذاشت و رفت. روحش شاد که بسیار جوان رفت. برای خانواده اش ، به ویژه همسر و فرزندانش آرزو صبر، سلامت و سعادت دارم.

Wednesday, May 04, 2011

رادبو گفتگو- برنامه گفت انديش با حضور من - اردي بهشت 90

فايلهاي حضورم در برنامه گفت انديش راديو گفتگو ، در سه قسمت روي صفحه خودم در فورشيرد گذاشتم كه به ترتيب در بخش اول، بخش دوم و بخش سوم در اينجا گذاشته ام كه قابل دانلود و شنيدن به طور مستقيم است.

Sunday, May 01, 2011

روز معلم و یاد استاد شهید مرتضی مطهری گرامی باد

روز دوازده ارديبهشت در كشور ما به عنوان روز معلم گرامي داشته مي شود. سالروز ترور استاد شهيد مرتضي مطهري به دست يك گروه تند رو، پر هيجان و بي عقل به نام فرقان كه با كشتن امثال شهيد استاد مطهري و شهيد دكتر مفتح مي خواستند كشور را اسلامي كنند! به هر حال تحجر و نفهمي خسارتهايي مي زند كه نمونه اي از آن در تاريخ ما در اولين ماههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي 1357 با ظهور گروه فرقان خودنمايي كرد. استاد مطهري معلمي گرانقدر و مولفي بي مثال بود كه علاوه بر استادي و تدريس در دانشكده الهيات دانشگاه تهران، با نوشتن كتابهايي چون داستان راستان و مساله حجاب دغدغه هاي اجتماعي و ترويجي نيز داشت و با اين كتابها كه براي قشر هاي مختلف اجتماع مي نوشت سعي به پاسخ گويي به نياز هاي هر بخش از جامعه داشت. اين روز را خدمت تمام معلمان عزيزم تبريك گفته و قدر همه آنها را تا زنده هستم خواهم دانست.

از معلم كلاس اول ابتدايي ام، تا تمام معلمان و استادانم در تمام مراحل تحصيل، به ويژه استاد راهنماي دوره هاي ليسانس - دكتر مهرداد اسفندياري- فوق ليسانس - دكتر علي اروميه اي - و دكتري - پروفسور پيير ايو بارد - همگي به من در حد توان خود دانش خود را در اختيارم قرار دادند و همچنين استاداني كه در جريان كار و تحقيق - و نه سر كلاس - مطالب با ارزشي به من در حين كار آموختند . به روان تمام استادانم كه امروز ديگر در بين ما نيستند - روانشادان دكتر سيروس زرعيان ، دكتر رسول اخروي و دكتر ميشل كارا - درود ميفرستم و برايشان آرزوي آمرزش و آرامش روح دارم.

پرونده روزنامه شزق - 7 ارديبهشت 90- در مورد اخبار شبه علمي و بشقاب پرنده ها

روزنامه شرق در روز 7 ارديبهشت 90 در صفحه علم خود يك پرونده در مورد اخبار شبه علمي و بشقاب پرنده ها داشت كه مطالب آن را در اين آدرس مي توانيد دنبال كنيد
http://sharghnewspaper.ir/Page/Paper/90/02/07/16
و نسخه پي دي اف را در اينجا
http://sharghnewspaper.ir/Pdf/90-02-07/16.pdf
ببينيد. ضمنا مطلب من با عنوان "مرز مغشوش علم و شبه علم " نيز در همين صفحه پي دي اف شده و همچنين به صورت متني در اين لينك موجود است.
http://sharghnewspaper.ir/News/90/02/07/14896.html