وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Sunday, September 15, 2013

یادبود زمینلرزه 25 شهریور 1357، شدید ترین زلزله معاصر ایران

امروزبیست و پنج شهریور، سالروز زمینلرزه 25 شهریور 1357 در سی پنج سال قبل است. زلزله طبس با بزرگای 7.4 در ساعت 19:06 در هنگام غروب آفتاب (دقایقی بعد از اذان مغرب) با کشته شدن حدود 40% از ساکنان (14800 نفر از جمعیت حدود 36000 نفری) شهرستان طبس (طبس و روستاهای تابعه، مطابق سرشماری 1355) همراه بود. البته در خود شهر طبس در هنگام حادثه حدود 13000 نفر ساکن بودند که در زلزله حدود 9000 نفر (70%) کشته شدند. این یکی از بیشترین میزانهای تلفات در هنگام زلزله که در نیمه شب هم رخ نداده-در یک شهر است. در نظر داشته باشید که در زمینلرزه بم که در ساعت 5:25 بامداد با بزرگای 6.5 در شهری با حدود 80 هزار جمعیت رخ داد، حدود 33 هزار نفر کشته شدند (حدود 40%). تلفات بالای انسانی زلزله طبس در شرایطی رخ داد که شهر تاریخی طبس عملا نابود شد و پس از رخداد زلزله اثری از آن شهر زیبای تاریخی حاشیه کویری مرکزی ایران باقی نماند. در زمانی که زلزله طبس رخ داد کشور در روزهای بعد از کشتار جمعه سیاه در 17 شهریور 1357 در تلاطم انقلاب اسلامی قرار داشت. بعد از وقوع زمینلرزه نیز  شایعات و افسانه هایی  مبنی بر طبیعی نبودن زلزله طبس (و مثلا ربط آن به افسانه زباله های هسته ای دفن شده ، یا انفجار عمدی در نزدیکی طبس) بر سر زبانها افتاد که تا سالها بعد نیز (حتی در بازدیدی که نگارنده در آبانماه 1373 و آذر ماه 1375 از طبس داشت چنین داستانهایی از بعضی از ساکنان طبس شنیده می شد). بخشی از این داستانسرایی ها و قصه های شبه علمی تقریبا در مورد هر سانحه طبیعی قابل شنیدن و تا حدی می توان گفت که در حداقلی از موارد وجود چنین شایعاتی را می توان طبیعی (و البته از نظر محتوی، بی اهمیت) است. ولی توجه کنید که در آن زمان در روزگاری که در کشور انقلاب آغاز شده بود، امکان پخش چنین شایعاتی پس از چنین سانحه ای (و بی اعتمادی به اخبار رسمی و ـنچه از رادیو و تلویزیون و روزنامه های دولت وقت منتشر می شود) کاملا طبیعی بوده است. اینجا باید تاکید کنم که مطالعه نگاشتهای این زلزله کاملا نشان می دهد که رخدادی طبیعی بوده که کانون آن در ژرفای (عمق) حدود 10 کیلومتری سطح زمین قرار داشته است، و سازوکار آن نیز با دقت تعیین شده  (ترکیبی از فشاری و امتداد لغز) و نشان می دهد که این زلزله یک زلزله کاملا طبیعی با دلیل گسیختگی در گسل طبس در طول حدود 80 کیلومتر بوده است. این موضوع کاملا نشان می دهد که هم از نظر ژرفای رخداد و هم ساز و کار آن و اثر سطحی گسلش، پدید کاملا زمین شناختی بوده و به هیچ عنوان هیچ فعالیت بشری نه می توانسته آن را ایجاد کند و نه آن را (به هیچ ترتیبی) تحریک کند.  
نکته ای که در مورد زلزله طبس باید بر آن تاکید کرد آن است که بازسازی زلزله طبس به زمان اوج انقلاب اسلامی و سپس، برقرار دولت موقت و سالهای اول انقلاب اسلامی و سپس جنگ تحمیلی مربوط شد. در چنین زمانی و بر پایه گزارشهای موجود بازسازی کامل شهر طبس عملا تا سال 1361 و در زمانی که کشور در گیر جنگ تحمیلی هم شده بود، طول کشید. و همه اینها موجب شده بود که زلزله طبس و بازماندگان آنها در شرایط بدی هم از نظر رخداد ناگهانی این سانحه مهم قرار گرفتند و هم از نظر آنکه تا سالها بعد از رخداد زلزله، اولویتهای اصلی در کشور  مسائل دیگری غیر از موضوع زلزله باشد. از سوی دیگر آمار سرشماری 1385 نشان می دهد که شهرستان طبس (طبس و حومه) در این سال در حدود 30هزار نفر جمعیت داشته است. این موضوع نشان می دهد که شهرستان طبس بعد از زلزله طبس علاوه برآنکه حدود 40% از ساکنان خود را از دست داده است، ولی در سه دهه بعد از زلزله نیز روند مهاجرت به نحوی بوده که جمعیت سه دهه بعد از رخداد نیز به جمعیت قبل از زمینلرزه 1357 نرسیده است.    
در روزهای بعد از زلزله طبس حضور نیروهای مردمی (و انقلابی، که بخشی از آنها با هدایت شهید آیه الله صدوقی، امام جمعه فقید یزد به شهر ویران شده طبس شتافته بودند) و  دولتی که  برای کمک و بازسازی مناطق زلزله زده به این منطقه عزیمت کردند، عملا  نمادی از نیروهای اجتماعی موثر در صحنه ایران آن روزگار را نشان میدهد. جالب است که در روز سوم بعد از رخداد، شاه سابق نیز با یک هواپیمای سی-130 برای بازدید از شهر طبس به این شهر می رود ولی بر اساس آنچه نگارنده در پرس و جوی محلی در سالهای 1373 و 1375 متوجه شد، شاه با مشاهده جو شهر زلزله زده  طبس و مردم حاضر در شهر ، فضا را ناامن برای خویش می یاید و  از همان فرودگاه شهر را ترک می کند.
زلزله طبس از نظر نگاشت شتابنگاری نیز همچنان و پس از 35 سال مهمترین (و شدیدترین) نگاشت ثبت شده شتابنگاری ایران را از سال 1353 تا کنون در سال  1392 (در میان حدود 10 هزار نگاشت ثبت شده) برجای گذاشته است. ابتدا باید از کوششهای استاد مهندس علی اکبر معین فر به دلیل پیشگامی و راه اندازی شبکه شتابنگاری در ایران از سال 1353و نصب ایستگاه شتابنگاری در طبس یاد کرده و سپاسگزاری کنم. به علاوه  شتاب ثبت شده حداکثر  روی شتابنگاشت طبس روی دو مولفه افقی بر اساس تصحیحی که نگارنده در زمان پژوهشهای تز دکتری خود انجام داد (در سالهای 1374-1377)، عملا شتابی بیش از یک g  (شتابی معادل شتاب جاذبه زمین) نشان داد (در عمل می توان حالتی نزدیکی به بی وزنی و پرتاب شدن را در لحظاتی در هنگام رخداد لرزه اصلی تصور نمود).  و از سوی دیگر از نظر محتوی انرژ ی و دوام جنبش نیز همچنان نگاشت لرزه اصلی ثبت شده در محل ساختمان  شیرو خورشید سرخ طبس قوی ترین نگاشت ثبت شده در 39 سال اخیر در ایران است. همه اینها نشان می دهد که در شرایط نزدیک به گسل (اثر سطحی گسل زمینلرزه ای طبس از حدود 5 کیلومتری شرق طبس عبور کرد)، چه اتفاق شدید و فاجعه باری رخ داده است. نگارنده با مطالعه نگاشتهای زلزله طبس و اثر حوزه نزدیک گسل که به وضوح در این نگاشتها دیده می شود بر این باور است که حتی اگر ساختمان بلند مرتبه نیز در طبس وجود داشت، از ویرانی و تخریب در اثر رخداد زلزله طبس در امان نمی ماند.

در پایان هم باید یادآور شد که در بازسازی طبس، شهر کاملا تغییر چهره داد و امروزه متاسفانه اثری از میراث تاریخی و فرهنگی گذشته طبس جز در عکسها و یادهای مردمان بازمانده از زلزله باقی نمانده است. ولی قطعا مهمترین سرمایه ای که از بین رفت، جان عزیز حدود پانزده هزار نفر از هم میهنانمان بود که به روان همه آنها درود می فرستم.         

Thursday, September 05, 2013

ضرورت حفاظت و مرمت میراث فرهنگی ایران در مقابل ریسک زلزله

- سرزمین ایران به عنوان کشوری تاریخی در تاریخ خود با زمین لرزه های مختلف مهم رو برو بوده و این زلزله گاه با نابودی یا آسیب هایی جدی به بناهای تاریخی و زیر ساختهای کهن شهر های ایران همراه بوده است. از بناهای مهمی که در زلزله های ایران یک یا چند بار تخریب شده اند می توان به به مسجد جامع تبریز (مسجد کبود) و ارگ تبریز و همچنین حرم حضرت معصومه و مسجد جامع کرمان و ارگ تاریخی بم اشاره نمود. بناهای تاریخی ذکر شده بخش مهمی از هویت تاریخی و فرهنگی مردمان فلات ایران هستند. مرمت و بازسازی بناهای تاریخی نیازمند همکاری و مشارکت معماران، زلزله شناسان و متخصصان مرمت بناهای تاریخی است.
- در ایران مثالهایی وجود دارد که با نابودی کامل بناهای تاریخی همراه بود و پس از زلزله عملا بناهای نابود شده یا رها شده و یا بیشتر آنها بازسازی یا تعمیر نشده اند. از میان شهر های تاریخی می توان به شهر طبس اشاره کرد که در زلزله 25 شهریور 1357 با زمینلرزه مهمی کاملا تخریب شد و پس از زلزله عملا نشانه ای از بافت تاریخی و بناهای این شهر باقی نماند. در برنامه های بازسازی شهر طبس که در اوایل دهه شصت اجرا شد نیز عملا شهر به صورتی بازسازی شد که تقریبا هیچ نشانی از گذشته تاریخی خود ندارد و ریخت ظاهری امروزه آن تقریبا مانند تمام شهر های نوساز و ساخته شده در چند دهه اخیر در ایران و به واقع بدون ویژگی شاخص فرهنگی طبس است. در مثالهای دیگری مانند مثال مسجد جامع تبریز، این بنا با وجود تخریب کامل در زلزله 1780 میلادی، در حدود 40 سال قبل در یک برنامه بازسازی، عملا نوسازی شده و امروزه بنای بازسازی شده، جای بنای تخریب شده را گرفته است. نمونه دیگر ارگ تاریخی بم است که از حدودا ابتدای دهه پنجاه شمسی بازسازی شد، ولی در زلزله 5 دیماه 1382 بم تقریبا - در بیشتر بخش ها بیش از 70%- تخریب  شد. برنامه های بازسازی ارگ بم به شیوه ای متفاوت در سالهای بعد از زلزله بم پیگیری شده است و البته امروزه بهوضع قبل از سال 1382 باز نگشته است.
- توجه به بافت تاریخی و فرهنگی و ثبت و تهیه نقشه و مستند سازی  آنها (هم بافت تاریخی شهر ها و روستاها و هم تک تک بناهای دارای ارزش فهرنگی و باستانی) در سرزمینی مانند ایران که هر آن انتظار زمینلرزه ای مهم در بخشی از آن وجود دارد به عنوان یک وظیفه ملی از سوی نهاد های فرهنگی (به ویژه سازمان میراث فرهنگی) لازم است پیگیری شود. این موضوع با توجه به وجود مناطقی که هنوز مورد بررسی های تفصیلی باستانشناسی در ایران قرار نگرفته اند (نظیر بیشتر نواحی شمال، مرکزی، شرقی و جنوب شرقی ایران)، که از سوی باستانشناسان به عنوان مناطق "سفید" تلقی می شوند، بسیار حائز اهمیت است. چنانچه زمینلرزه ای نظیر زلزله طبس 1357 و بم 1382 در نواحی شهری که دارای هویت تاریخی خاص و با ارزش هستند رخ دهد، نبود مستندات تفصیلی از بافتتهای تاریخی در مناطق مختلف، موجب می شود تا در  بازسازی آنها (در صورت وجود اراده برای بازسازی با توجه به هویت تاریخی و فرهنگی قبلی همان محل) نقشه راه مشخصی وجود نداشته باشد و عملا شهری مدرن بنا شود که حداکثر در آن نشانه هایی - نمادین- به عنوان یادمانی از گذشته شهر قرار داده شود. چنین شیوه ای به ساخت شهر هایی مانند شهر طبس، بعد از زمینلرزه 1357 و شهرهای منجیل و رودباز پس از زمینلرزه  1369 و شهر بم، پس از زمینلرزه 1382 خواهد انجامید.
-البته باید توجه داشت که چه بسا و در بسیاری از موارد عملا اراده ای نیز برای بازسازی بر پایه هویت گذشته نواحی آسیب دیده در سوانح طبیعی (یا سوانحی نظیر جنگ، برای نمونه در بازسازی های پس از جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق بر علیه ایران) دیده نمی شود، و در هر یک از نواحی بازسازی شده، در صورتی که بازدیدی صورت گیرد، کمتر نشان و نمادی از هویت گذشته شهر یا روستای تخریب شده دیده می شود. در چنین مواری عدم انطباق بافت قدیمی با تسهیلات و ضروریات زندگی امروز و دسترسی های محدود به نواحی و محلات با بافت سنتی و فرسوده قدیمی و تغییر شیوه مالکیت و زندگی شخصی در روستاها و شهر ها (که در بسیاری از آنها در گذشته در خانه هایی به شیوه مجتمع و دست جمعی اعضای چند فامیل نزدیک زندگی می کردند ولی عملا در چند دهه گذشته، چنین شیوه ای به کنار گذاشته شده و به تدریج سبک و شیوه زندگی آپارتمانی به دلیل ترجیحات و راحتی آن حتی در روستاهای ایران به شیوه مسکونی معمول تبدیل شده است) و همچنین تاب آور نبودن بناهای قدیمی و ضعف آنها در مقابل هر نوع سانحه قابل پیش بینی، به عنوان ایجاد بناها، محلات ، روستاها و شهرها به شیوه های جدید شده است.
- به هر حال در صورتی که این سرعت در تخریب آثار تاریخی ایران به دلایل سوانح طبیعی و بی توجهی در نوسازی های جدید ادامه یابد، در دهه های آینده می توان انتظار داشت که اثر چندانی از بافت تاریخی و فرهنگی سازگار با شرایط ایران و واجد ویژگیهای فرهنگی ملی و مذهبی ایران باقی نماند. شهر های طبس و تبریز که در اثر زمینلرزه ها به طور کامل تخریب و بعد به تدریج بازسازی شده اند، نمونه هایی از شهر هایی هستند که چنین روندی موجب شده تا چهره گذشته آنها تقریبا از صفحه روزگار پاک شود.
- به این نکته هم توجه شود که در بناهایی که در دهه ها و قرن اخیر نیز احداث شده اند، باید نگاه حافظتی و مرمتی را اعمال نمود، چرا که اکنون بناهایی نظیر مرقد مطهر امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) و احمد بن موسی (ع) به ترتیب در مشهد، قم و شیراز به تدریج شکل کنونی خود را در قرن اخیر به خود گرفته اند، و همچنین بناهای مدرنی مانند آرامگاه فردوسی در طوس، آرامگاه این سینا در همدان و آرامگاه عطار و کمال الملک در نیشابور و حافظ و سعدی در شیراز با وجودی که همگی بناهایی جدید هستند امروزه بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی ایران به شمار می روند و حتی بناهای مدرنی مانند برجهای آزادی و میلاد در تهران، و تالارهایی مانند وحدت و فرهنگ و فرهنگسراهایی مانند نیاوران و شفق، خانه های هنرمندان و بزرگان فرهنگی و سیاسی ایران (مانند خانه نیما و قوام السلطنه و ...)  در پایتخت  و بناهای مشابه که به نسبت بناهای معاصر و مدرن محسوب می شوند نیز بخشی از میراث و هویت فرهنگی شهر های مختلف ایران شده اند.
 - به نظر می رسد که در دوران نوین، و در دولت یازدهم می توان انتظار داشت که به مرمت بافت و بناها تاریخی و فرهنگی ایران با توجه و برآورد میران خطر و ریسک زلزله و سایر سوانح طبیعی و انسانی در هر نقطه و منطقه توجهی ویژه شود. این توجه و سرمایه گذاری به تدریج و در یک برنامه دراز مدت می تواند به تدریج روند نابودی میراث فرهنگی و تاریخی ایران را متوقف کرده و در آینده با شیوه های علمی و به روز به احیای بناهای تاریخی و فرهنگی  ایران با توجه به هویت فرهنگی و تاریخی و بر پایه روشهایی که به احداث بنا و شهرسازی تاب آور در برابر زلزله و سوانح دیگر کمک کند، امید بست.