وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Friday, December 31, 2010

سال 2010 : نگاهي به مهمترين اتفاقات از دیدگاه علم و فناوري

در سال 2010 در پایان دهه اول از سده بیست و یکم، دنیا شاهد اتفاقات مهم و اثر گزاری در عرصه علم و فناوری بود. البته اتفاقاتی که در این جا مرور می شود رویدادهای مهم در زندگی مردم جهان بوده اند، ولی نگاه نگارنده از دریچه علم و فناوری است و اهمیت آن در جامعه بشری در طی یک سال میلادی گذشته است. همینجا فرصت را غنیمت شمره سال نو 2011 به همه هموطنان مسیحی تبریک و تهنیت می گویم.


15
ژانویه 2010 ، جمعه 25 دي 1388 خورشيدگرفتگي قابل رویت از آفریقا تا چین (از جمله ایران) : این خورشيدگرفتگي به طور نسبي در ايران قابل رويت بود. نگارنده به همراه گروهی از علاقه مندان از ساعت حدود ۹ و بيست دقيقه صبح در محل بام مركز علوم و ستاره شناسی شمیران مستقر شد. اين خورشيد گرفتگي در بخشهايي آفريقا، جنوب آيران - حداكثر بيست درصد - تا چين قابل مشاهده بود. زمان گرفتگي هم از حدود ۹:۲۰ ردقيقه تا ۱۱:۳۰ صبح بود .



زمینلرزه 12 ژانویه 2010 هائیتی با بزرگای 7.0

در ساعت ۱۶:۵۳ به وقت محلی 12 ژانویه 2010 زمینلرزه ای با بزرگای گشتاوری 7.0 در فاصله حدود 25 کیلومتری شهر پورت-او-پرنس، پایتخت هائیتی در آمریکای مرکزی، موجب بیش از 230 هزار کشته و فاجعه ای ملی در این فقیر ترین کشور قاره آمریکا شد. زلزله هائیتی با تبعاتی مهمی چون آواذگی بیش از یک میلیون انسان و مجروح شدن بیش از 600 هزار نفر همراه بود و حتی در آخرین روزهای سال 2010 نیز خبر می رسد که همه گیری وبا در این کشور مصیبت موجب تلفات بیشتر شده است. این زلزله عملا تمام زیر ساخت های حکومتی و خدماتی کشور هائیتی را از بین برد، به هنحوی که کاخ ریاست جممهوری و ساختمان هیئت وزیران هائیتی نیز فروریحت. زلزله هائیئی تا حدود یک ماه بعد از رخداد مهمترین یا از خبر های اصلی بین المللی بود. فاجعه زلزله هائیتی برای تمام کشورهای در معرض ریسک بالای زلزله - نظیر ما - کاملا جدی است. اتفاقاتی که در هائیتی، این کشور فقیر آمریکای مرکزی، افتاد نمایانگر نوع فاجعه ای است که در تمام شهرهای بزرگ و پر جمعیت که در معرض ریسک بالای زلزله هستد، مثل تهران، تبریز، استانبول، اسلام آباد، کراچی، جاکارتا، توکیو، بوگوتا، آتن، الجزیره و ... می تواند رخ دهد. نوع مشکلات و چالشهای مدیریت سانحه کم و بیش همانهایی هستند که در تمام این شهرها قابل تکرار است. مساله زلزله هائیتی را نظیر یک سناریوی قابل رخداد برای خودمان- البته خدا نکند- باید مطالعه کنیم و بررسیهای پژوهشی بر روی داده های این زلزله از تمام جنبه ها برای تمامی تخصص های مرتبط با مدیریت سانحه انجام شود و سناریوهای مشابه در کشور ما مورد بررسی و آزمون قرار گیرد.



زمینلرزه با بزرگای 8.8 در ساحل شیلی – 27 فوریه 2010

زمینلرزه شیلی با بزرگای گشتاوری 8.8 ، در ساعت 6:34 به وقت بین المللی – 3:34 بامداد به وقت محلی- در نزدیکی شهر کونسپسیون در 65 کیلومتری غرب ساحل این شهر رخ داد. این زلزله از نظر مقیاس و اندازه رخداد از بزرگترین زمینلرزه ها است و با توجه به نزدیکی کانون این زلزله به ساحل شیلی و وقوع آن در دریا هشدار برای احتمال وقوع سونامی در تمامی کشورهای ساحل اقیانوس کبیر – پاسیفیک – داده شد که البته سونامی رخ داد ولی امواج خیلی بلند نیودند و بنابراین تلفات و خسات چندانی نداشت. ضمنا وقوع این زلزله ببیش از 500 نفر کشته همراه بود رئیس جمهور میشل باشله از مردم شیلی خواست آرامششان را حفظ کنند و دولت شیلی در این شرایط تمام توان خود را برای امداد رسانی به آسیب دید گان به کار خواهد برد. زمیلرزه در محل فرورانش روقه نازکا در غرب آمریکای جنوبی به زیر ورقه آمریکای جنوبی رخ داده است. این زلزله قوی تر از زلزله 12 ژانویه 2010 هایتی – پورتوپرنس – بود (انرژی آن حدود 900 برابر بیش از زلزله هائیتی).



22
مارس 2010 روز جهانی آب: منطقه های وسیعی در دنیا - به ویژه همین منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم : حاورمیانه - با چالش جدی بحران آب در آینده مواجهند. مهار ابهای سطحی و استفاده صحیح از منابع زیر زمینی راهکار کلی فائق آمدن بر این مساله است ولی واقعیت آن است که در منطقه خاورمیانه نوع استفاده از منابع طبیعی موجب شده است که در سطح منطقه کمبود منابع آب و از بین رفتن منابع زیر زمینی مشکل بزرگی برای اکنون و آینده بوجود آورد.

از سوی دیگر در ارتباط با آب، و تغییرات محیطی مربوط به آن، مشکلات اکولوژیک جدیدی بروز کرده است که به آنها اشاره می کنم: احداث سدهای متعدد و کم آبی حوزه های بسته آب های داخل فلات ایران نظیر دریاچه ارومیه با مشکلات اکولوژِیک و زیست محیطی مهم برای آینده منطقه همراه خواهد بود . احداث بزرگراه در وسط این دریاچه مهم نیز مزید بر علت شده است. در غرب ایران ، تغییرات زیست محیطی در منطقه غرب ایران و شرق عراق - مثل خشک کردن تالاب هورالعظیم و ایجاد دریاچه ماهی در شرق بصره و ...، همگی به دلیل نظامی گری و خوی تجاوز طلبانه این رژیم - موجب شده است تا منطقه غرب زاگرس، جنوب غرب ایران و شرق عراق در حال حاضر مسائل زیست محیطی گوناگون در ارتباط با منابع آب و خاک خود داشته باشند. مشکل ریز گرد و وجود هوای غبار آلود که روزها و هفته های پی در پی در منطقه غرب ایران در تابستان و زمستان گذشته مشکل ایجاد کرد آغازی خطرناک و جدی برای مسائل زیست محیطی منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم.


24
مارس 2010: رونمایی از نسل جدید خودرو های الکتریکی

یک شرکت خودروسازی -نیسان- از نسل جدید از خودرو اکتریکی رونمایی کرد. چالش های مهم در جهان آینده - و البته از مسائل مهم امروز - انرژی و محدودیت دسترسی به منابع آن است. در دنیای اینده نیاز زیادی به منابع انرژی های تجدید پذیر ، یا به زبان های دیگر انرژی های پایدار یا انرژی های جایگزین - چالشی مهم و تعیین کننده خواهد بود. از مهمترین منایع انرژی های تجدید پذیر می توان به انرژی باد، انرژی خورشیدی، انرژی حاصل از سوختهای زیستی و انرژی زمین گرمایی هستند. کشور ما به داشتن دشهای وسیع و موقعیت جغرافیایی مناسب از نظر تابش خورشید می تواند در آینده بر روی انرژی های پایداری چون انرژی خورشیدی حساب ویژه باز کند. توسعه استفاده از این نوع انرژی های جایگزین همسو با روند توسعه پایدار در کشور خواهد بود و هم اینکه می تواند مانع از بین رفتن منابع زیر زمینی و جنگل ها و مراتع خواهد بود.


30
مارس 2010 : بزرگترین آزمایش فیزیکی در جهان امکان پذیر شد: سرن : اصابت پروتون ها با یک انرژی بی سابقه محقق شد



شتابدهنده هادرونی بزرگ (ال.اچ.سی.) وابسته به مرکز "سرن"، سطح انرژی اصابت دو پرتوی پروتون را به ٣/ ۵ " ترا الکترون ولت" رسانده و بدین ترتیب رکورد جدیدی در این رابطه کسب کرد. شتابدهنده هادرونی بزرگ (ال.اچ.سی.) وابسته به مرکز "سرن"، سطح انرژی اصابت دو پرتوی پروتون را به ٣/ ۵ " ترا الکترون ولت" رسانده و بدین ترتیب رکورد جدیدی در این رابطه کسب کرد.

این دستگاه باید به انرژی بسیار بالایی برسد. این انرژی باید برای دیدن و درک دقیق پدیده هایی در فیزیک ذرات که تاکنون رصد نشده اند کافی باشد و باید بتواند مسائلی مثل مکانیزم جرم ذرات را کشف کند. در حال حاضر هیچ شتابگری در دنیا وجود ندارد که بتواند انرژی کافی برای رصد این مکانیزمهای ذرات را تامین کند.

اولین طراحیهای این شتابگر بیش از 25 سال قبل آغاز شد. در آن زمان دانشمندان سرن (شورای تحقیقات فیزیک هسته ای اروپا) ساخت سازه هایی را که بتوانند میزبان شتابگر باشند آغاز کردند. این سازه ها برای یک دستگاه برخورد دهنده الکترونی- پوزیترونی آماده شدند. سپس این دانشمندان به امکان ساخت ماشین دیگری با ابعاد قابل قیاس با دستگاه اول که بتواند با کارایی بیشتری این انرژی را ایجاد کند، اندیشیدند. به این ترتیب ساخت برخورد دهنده بزرگ هادرون ( LHC ) آغاز شد. سرانجام پس از سالها تلاش و آماده سازی فناوریها و تجهیزات، اولین فعال سازی برخورد دهنده بزرگ سرن در سپتامبر 2008 آغاز شد اما به دلیل مشکلات فنی و خرابی این ماشین عظیم پس از دقایقی LHC از کار بازماند.

در نوامبر 2009 و پس از 14 ماه تلاش، دانشمندان سرن موفق شدند دو دسته پرتو پروتونی ثابت را به صورت آزمایشی وارد تونل 27 کیلومتری برخورد دهنده بزرگ کنند و موفق شدند انرژی برخورد این دو شعاع را به 2/1 ترا الکترون ولت برسانند.



14
آوریل 2010 آتشفشان ایسلند: روز اول فروردین 89، 21 مارس 2010 اولین آتشفشان در ایسلند در شمال اقیانوس اطلس –در رشته کوه میان اقیانوسی و محل حاشیه سازنده صفحه اقیانوسی - فوران کرد ولی در روز 14 آوریل 2010 آتش فشان ایافیالایوکول ( Eyjafjallajökull ) که فوران اصلی این آتش فشان بود، و خروج حجم عظیمی از خاکستر اتشفشانی و پخش شدن غبار و خاکستر آتشفشان در سطح قاره اروپا، بحران لغو پرواز های بین المللی –به ویژه بر فراز قاره اروپا و شمال اقیانوس اطلس- تا حدود یک ماه حمل و نقل بین المللی را مختل کرد.


20
آوریل 2010 : انفجار سکوی نفتی شرکت بی.پی در خلیج مکزیک

انفجار در سکوی نفتی شرکت بی.پی در حلیج مکزیک در سواحل جنوبی ایالات متحده ، موجب شد تا 13 نفر کشته شده و لکه ای نفتی ایجاد شد که تا 15 ژوئیه 2010 که نشط نفت مهار شد، حدود 5 میلیون بشکه نفت به دریا ریخت ولکه با وسعت حداکثر 180 هزار کیلومتر مربع ایجاد کرد. البته چاه منفجر شده رسما در 19 سپتامبر 2010 بسته شد.

این لکه نفتی موجب آلودگی وسیع زیست محیطی در دریا و سواحل اطراف حلیج مکزیک شد.


2
ژوئیه 2010: استفاده از فناوری اینترفرومتری-رادار برای پیش بینی زلزله

بر اساس آخرین گزارش ناسا در ژوئیه 2010 از فعالیت های آزمایشگاه جی.پی.ال. در ناسا، استفاده از فناوری تصویر برداری اینترفرومری-رادار می تواند به پیش بینی زلزله در آینده کمک کند. آندرا دونلان پژوهشگر این لابوراتوار در ناسا اعلام کرد که این فناوری می تواند در سالهای آینده به پیش بینی کمک کند. در دهه شصت میلادی توسعه فناوری های تصویر برداری در آب و هوا شناسی آغاز شد و امروزه - پس از حدود چهل سال - امکان پیش بینی هاریکین ها -طوفانهای دریایی- امکان پذیر شده است. بنابراین با توسعه این فناوری نوین نیز میتوان به امکان پیش بینی زلزله از طریق سنجش دقیق تغییر در راستای گسلها در سطح و مدلسازی جنبش گسل در ژرفا امید داشت. در حال حاضر پیش بینی کوتاه مدت به این طزیق غیر ممکن است ولی این پژوهشگر باور دارد که امکان خواهد داشت به پیش بینی میان مدت و داز مدت - در حد ده سال - از این طریق کمک شود. به این شیوه چه بسا بتوان روی برنامه های کاهش ریسک و مقاوم سازی در مناطقی که پیش بینی دراز مدت در آن ها صورت می گیرد تمرکز بهتری نمود.


5
اوت 2010 : انفجار در معدن کوپیاکو – شیلی، و به دام افتادن 33 معدنچی (و در نهایت نجات همه آنها)

انفجاری در معدن کوپیاکو شیلی موجب شد که 33 معدنچی به مدت 69 روز به دام بیافتند ولی در نهایت با تلاشهای دولت سیلی و البته کمک های بین المللی، همه این معدنچیان در 13 اکتبر 2010 به سلامت از زیر زمین بیرون کشیده شدند. مساله ایمنی در معدن و همچنین امداد زسانی به این معدن چیان در مدت بیش از 2 ماهی که در زیر زمین در عمق 700 متری زمین و در نهایت عملیان نجات انها با استفاده از کپسولی به نام فنیکس (ققنوس) که به منظور بیرون کشیدن نفر به نفر معدن چیان ساخته شد ، مورد توجه جهانی قرار گرفت.




20
اوت 2010 : سیل پاکستان : رودخانه سند

مردم این کشور ۱۷۴ میلیون نفری، اکثرا مسلمان و البته بسیار فقیر از نظر اقتصادی، در اثر سیل در دهه آخر ماه اوت 2010 در وضع مشکلی قرار گرفتند. تعداد کشته ها حدود 1000 نفر اعلام شد، ولی مردمی که تحت تاثیر آسیب های ناشی از سیل هستند تعدادشان بیش از ۴ میلیون نفر است. معنی این سخن آن است که هر چند تعداد کشته های ناشی از سیل اخیر احتمالا از چند هزار نفر فراتر نرفته - که در جای خود مصیبت است - ولی، پیامد های سیل پاکستان موجب گرسنگی و شیوع بیماری نزد مردم سیل زده شد و از سوی دیگر شیوع بیماری ها - به ویژه وبا- به حود این مردم و البته سایر مردم پاکستان کند. بنابراین اتفاقات بعدی مربوط به این حادثه از خود آن مصیبت بار تر بود.


14
نوامبر 2010 تا دسامبر 2010: وضعیت هشدار در هوای تهران

امسال در آبان و آذر 89 وضعیت هوای تهران در وضعیت هشدار قرار گرفت به نحوی که با 33 روز وضع هوای تهران در وضع هشدار و البته چندین روز در وضع اظطرار ، تهران رتبه اول در آلودگی هوا در دنیا را کسب کرد. روزهای زیادی از سال به خصوص فصل سرما در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور به دلیل پدیده وارونگی دما، پتانسیل آلودگی هوا به شدت بالا می‌رود که سبب پایداری وارونگی دمای هوا می‌شود.

منواکسید کربن، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد، ازن و ذرات معلق پنج آلاینده مهم هوای تهران هستند. وضعیت پاک، سالم، ناسالم، بسیار ناسالم، هشدار، اضطرار و بحران از شاخص‌های اندازه‌گیری هوا هستند و با این شاخص‌ها هوای تهران اندازه گیری می‌شود. هنگامی که شاخص کیفیت هوا بین ‪ ۱۰۰ تا ‪ PSI ۲۵۰ ( شاخص استاندارد آلودگی هوا ) قرار گیرد اعلام وضعیت هشدار، بین ‪ ۲۵۰ تا ‪ ۳۵۰ اعلام وضعیت اضطرار و بیش از ‪ PSI ۳۵۰ اعلام وضعیت بحران است. زمانی که شاخص کیفیت هوای تهران در وضعیت هشدار قرار می‌گیرد سازمان‌های ذیربط موظف هستند تا از طریق رسانه‌ها با استفاده از روش‌های مختلف اطلاع رسانی مردم را از وضعیت هوا با خبر کنند. این موضوع از طریق رسانه ها اعلام شد و کمیته ای که به این منظور در استانداری تهران تشکیل شده بود، در سه هفته پی در پی، روز های مختلفی را تعطیل عمومی و یا تعطیل مدارس برای کودکان دانش آموز اعلام نمود.

Wednesday, December 29, 2010

زاديو ايران صدا: مناظره من و مهندس ايرج حسابي در مورد هوش ايرانيان

چندی پیش رادیو ایران صدا برنامه ای در مورد هوش و بهره هوشی ترتیب داد. فایل شنیداری مناظره من و مهندس ایرج حسابی در مورد ادعای ایشان مبنی بر اینکه هوش ایرانیان یازده برابر هوش متوسط مردم دنیاست می توانید در سایت رادیو ایران صدا در این لینک بشنوید.

Monday, December 27, 2010

برنامه گفتگوي روز، راديو گفتگو، 4-10-89 به مناسبت سالروز زلزله بم با حضور دكتر زارع، دكتر فاطمي عقدا، دكتر عنبري

در برنامه گفتگوی روز شنبه ۴-۱۰-۸۹ در رادیو گفتگو، با حضور دکتر فاطمی عقدا، دکتر عنبری -جامعه شناس- و خودم، و با مجریگری مهندس جعفریان، در مورد سالروز زلزله بم و مساله زلزله و ایمنی در ایران صحبت شد. بحش اول و بخش دوم برنامه را اینجا لینک می دهم . در دبخش دوم از دقیقه ۲۶ به بعد در مورد پیش بینی زلزله هم صحبت شده است.

احداث یک پایتخت جدید برای ایران ضروری است: مقاله در روزنامه ملت ما- 4-10-89

لزوم تغییر پایتخت ایران ، موضوع مقاله ای بود که در روزنامه ملت ما به تاریخ 4-10-89 نوشتم و متن مقاله را در این لینک در اسکراب و اینجادر سایت روزنامه ملت ما و در زیر بیابید:

دكتر مهدي زارع - اين روزها مجددا بحث تغيير پايتخت از تهران بر سر زبان‌ها افتاده و اين‌بار مقامات مختلف مسوول اظهارنظرهاي گوناگوني نسبت به بررسي اين موضوع كرده‌اند. در اين مقاله، ضرورت‌ها و چالش‌هاي موجود در اين موضوع مورد توجه قرار مي‌گيرد. در مقاله حاضر مساله انتقال پايتخت (يا انتقال بخشي از نهادها كه موجب گسترش مداوم گستره شهري تهران مي‌شوند) به عنوان ضرورتي براي كاهش ريسك و كنترل آسيب‌پذيري و ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران مورد توجه قرار مي‌گيرد.

محورهاي اصلي درباره مساله تغيير يا انتقال پايتخت عبارت است از:

تهران، پايتخت ايران عملا مركز تمام فعاليت‌ها در كشور شده و همچنان براي جذب جمعيت جذابيت دارد. اين در حالي است كه تهران را مي‌توان به عنوان محور بعضي از فعاليت‌ها (نظير آموزش عالي، هاي‌تك و توسعه فناوري‌هاي نوين در آينده) توسعه داد، ولي بتدريج از مركزيت عام براي تمام امور كشور خارج كرد. به اين منظور مي‌توان تمركز رشد در عرصه‌هاي گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهاي گوناگون يا به يك نقطه جديد) منتقل كرد.

پايتخت ايران با مشكلات گوناگون (از تردد، حمل و نقل و دسترسي به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگي هوا و...) دست به گريبان است. اين مسائل را بايد با به‌كار گرفتن مديران كارآمد و صرف امكانات گوناگون (نيروي انساني و تجهيزات و بودجه) حل كرد يا حداقل تا حدي التيام داد. مسائل كنوني تهران و رشد آنها با سرعتي رخ مي‌دهد كه به نظر مي‌آيد با ترميم مشكلات تهران حتي كارآمدترين مديران نيز نمي‌توانند چشم‌انداز توسعه پايدار را براي آينده اين كلانشهر رقم بزنند.

وضع جغرافيايي ايران به نحوي است كه مناطق مختلف آن اقليم‌هاي گوناگوني دارند. داشتن كلانشهري مانند تهران كه عملا مركز سياسي، آموزشي، صنعتي، بهداشت و درمان و تجاري كل كشور باشد، نياز به جابه‌جا شدن گروه‌هاي وسيعي از مردم كشور براي رفت و آمد به تهران (يا استقرار در آن) را به دليل توسعه فعاليت‌هايشان الزامي مي‌كند. به اين ترتيب بهتر است چند كلانشهر به سامان توسعه يافته، به جاي يك كلانشهر عمده، داشته باشيم.

وضع تهران از نظر قرارگيري بيشتر بخش‌هاي اخيرا توسعه‌يافته آن در پهنه‌هاي خطرناك از نظر بلاياي طبيعي (زلزله و حريم گسل‌هاي فعال، دامنه‌هاي جنبان و احتمال زمين‌لغزش، ناپايداري و فرونشست زمين، خطر سيل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحي و زيرزميني و خشكسالي در بازه‌هاي چندساله يا چند ده‌ساله) ريسك زندگي را در تهران به‌تدريج بيشتر كرده است.

روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرين آمارهاي مركز آمار ايران ادامه يافته است. نتيجه بخشي از اين موضوع، رشد حاشيه‌نشيني، توسعه ناامني (بويژه در حاشيه‌هاي شهري و شهرهاي جديد) بزهكاري و رشد بيكاري و ساير ناهنجاري‌ها در تهران بزرگ است. چند فرهنگي در تهران عملا به جاي رشد فرهنگي شهر تهران، موجب ناهنجاري‌هاي فرهنگي، بي‌فرهنگي و ايجاد امكان براي هجوم ناهنجاري‌هاي شبه‌فرهنگي از بيرون كشور به داخل تهران مي‌شود.

رشد تهران با وضع كنوني، عملا با تخريب فضاها و بافت با هويت

خانه باغ‌هاي گذشته همراه است. پايتختي كه نه هويت امروزي و مدرن داشته باشد و نه هويت ديروزی و گذشته را، ديگر عملا نمي‌تواند پايتخت كشوري با سابقه تمدني و فرهنگي همچون ايران باشد.

آلودگي هوا در تهران به نحوي است كه بويژه در فصل سرما با تلفات ناپيداي همشهريان خردسال و كهنسال ما كه مشكلات تنفسي دارند، همراه است. اين تلفات را ناپيدا ناميدم چرا كه بسياري از كساني كه به اين دليل عمرشان كوتاه مي‌شود، عملا نه خود و نه ديگران، آنها را در رده تلفات ناشي از آلودگي هوا به حساب نمي‌آورند.



ضرورت‌هاي يك پايتخت در چند عنوان

عدم تمركز تمام صنايع: در ايران امروز مي‌توان تلاشي ستودني را ديد كه از سوي مديران كارآمد براي عدم تمركز با انتقال بعضي از صنايع به بيرون از محدوده شهرهاي بزرگ و انتقال كسب و كار مزاحم (نظير مكانيكي و...) كه از نظر محيطي و صوتي براي شهروندان ايجاد آلودگي مي‌كنند، به محيط‌هاي بيرون از محدوده محلات انجام مي‌شود.

اين تلاش در تهران با ايجاد امكانات جديد و ارزش افزوده فراوان در بخش مسكن از نظر اقتصادي و همچنين تمركز مراكز بهداشتي حساس در محدوده گستره شهري خنثي مي‌شود. هرچه اين ارزش و سود در تهران بيشتر شود، هر نوع گسترش محدوده شهري به مستقر كردن تعداد هرچه بيشتر مردم (نوعا گروه‌هاي مختلف اصناف، معلمان، كارگران و كارمندان صنايع و ادارات مختلف در شهرك‌هاي اطراف تهران و در مجتمع‌ها و شهرك‌هاي جديد) در مناطق پرخطر شهري مي‌انجامد.

اين كار در گستره تهران با ايجاد شهرك‌ها در اطراف تهران و روي محدوده‌هاي گسل فعال (مثل ساخت شهرك در شمال سعادت‌آباد روي فراديواره گسل شمال تهران و حتي در شمال محدوده فروشگاه شهروند سعادت‌آباد) همراه است. ايجاد شهرهاي جديد و شهرك‌هاي مسكوني وابسته به صنايع و اصناف گوناگون در بيرون محدوده شهري تهران يك ضرورت است.

به اين منظور بايد در يك برنامه‌ريزي درازمدت بر اساس يك هدف كلان (يعني توقف رشد فيزيكي و جمعيتي تهران ساماندهي توسعه پايدار در آن) بعضي از صنايع را بتدريج به مناطق ديگر كشور منتقل كرد و ضمنا ايجاد هر نوع جاذبه جمعيت از جمله صنعت جديدي را در داخل يا در اطراف تهران متوقف كرد.

نزديك بودن به مركز كشور: شهر تهران عمدتا به شمال كشور نزديك است. در مقابل نزديك بودن شهر به پهنه شمالي كشور، طي زمان لازم بوده تا پايتخت‌هاي جايگزين در سوي جنوب به شرق و غرب كشور به عنوان مركزيت‌هاي رده دوم، هم در جهت تسهيل امور مردم بكوشند و هم از بار تهران بكاهند.

واقعيت آن است كه در وضع كنوني، كلانشهرهاي ديگر (شيراز، اصفهان، مشهد، تبريز و...) در موقعيتي نيستند تا نقش پايتخت‌هاي رده دوم را براي كشور بازي كنند و عملا در وضعي مشابه با شهر تهران (از نظر مشكلات) گرچه با مشكلاتي كمتر قرار دارند. از سوي ديگر مشكلاتشان نيز نه در جهت كاستن از بار پايتخت كشور، بلكه در جهت افزايش مسائل تهران است.

بنابراين هيچ‌يك از كلانشهرهاي ديگر پتانسيل جايگزيني به جاي تهران را ندارند و در صورت انتخاب هر كدام به عنوان پايتخت بلافاصله مسائل مشابه به مسائل تهران در همان شهرها تكرار خواهد شد. همچنين هيچ‌يك در موقعيت پايتخت جايگزين نمي‌توانند مسائل شهر تهران (در موقعيت يك بحران احتمالي) را به درستي بر دوش كشند.

چشم‌انداز طبيعي مناسب: شهر تهران در موقعيت شمالي دشت كوير مركزي و در منطقه‌يي گرم و خشك قرار گرفته است. براي فراهم كردن چشم‌انداز طبيعي زيبا، سالانه بايد هزينه‌هاي زيادي صرف فراهم آوردن فضاي سبز به صورت مصنوعي براي قسمت‌هاي مختلف بزرگراه‌ها و ميدان‌هاي شهر شود. با اين حال مي‌بينيم كه به رغم وجود منطقه‌يي با چشم‌انداز طبيعي زيبا در شمال شهر (شميران) عملا با تبديل باغات و فضاي سبز طبيعي به مجتمع‌هاي مسكوني، آپارتمان و برج، عملا همين منظر طبيعي نيز از شهر تهران به تدريج دريغ مي‌شود.

زيرساخت مناسب و امكان زيستن با استانداردهاي امروزي: استاندارد براي زيست مناسب به زيرساخت‌هاي مناسب نظير مترو، فرودگاه، فضاهاي تفريحي، شبكه حمل و نقل سطحي و... نياز دارد. وضع بافت كنوني شهر تهران فراهم كردن چنين امكاني را عملا بسيار مشكل مي‌سازد. هر نوع تغيير در بافت شهر كنوني تهران براي استانداردسازي زيرساخت‌ها به نحوي كه به كلانشهري امروزي تبديل شود عملا بسيار پرهزينه است و در صورت موفقيت نيز با افزايش جاذبه شهري به مشكلات شهر كنوني تهران خواهد افزود.

قرارگيري در پهنه‌هاي كمتر خطرناك از نظر بلاياي طبيعي: شهر تهران در پاي دامنه‌هاي رشته‌كوه‌هاي البرز و در شمال مركزي ايران، در موقعيتي پرخطر از نظر لرزه‌خيزي قراردارد. خطر رخداد يك زلزله بزرگ و ايجاد فاجعه براي كل كشور، سيل و بحران‌هاي ناشي از آن، زمين‌لغزش در دامنه‌هاي شمالي شهر تهران و فرونشست زمين در بخش‌هاي جنوبي آن در بخش‌هاي مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا پايتختي براي كشور ساخته شود كه از نظر تمام جنبه‌هاي خطرهاي طبيعي به نسبت كم‌خطر بوده و ميزان ريسك و آسيب‌پذيري آن از نظر موقعيت طبيعي و وجود زيرساخت‌هاي مقاوم، پايين باشد.

اهميت محيط زيست و رعايت استانداردهاي توسعه پايدار: در شهر كنوني تهران ضمن عدم رعايت استانداردهاي اوليه زيست‌محيطي نظير فضاي سبز و پاكي هوا (كه در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت كاهش شاخص‌هاي پيشرفته‌ايم)، با ساخت‌وساز بيشتر، ضمن رشد اقتصادي متمركز در پايتخت، توسعه‌يي بشدت ناپايدار رخ داده است. هنگامي كه درشمال شهر تهران در محدوده منابع طبيعي حاشيه (سابق) شهر تهران، در سوهانك، دارآباد، نياوران، دربند، فرحزاد و كن آپارتمان، مجتمع و شهرك ايجاد شده، ضمن اينكه به حريم منابع طبيعي جنوب البرز تجاوز شده است، مي‌توان بارزترين جنبه‌هاي ناپايداري توسعه را مشاهده كرد (چنين مسائلي امروزه در شمال ولنجك و در نزديكي تله‌كابين توچال، شمال سعادت‌آباد، سوهانك، ميني‌سيتي، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نياوران، شهرك نفت در شمال پونك و فرحزاد و شهرك جديد ايجاد شده در ناحيه شمال روستاي سابق كن در شمال تهران ديده مي‌شود. همين مسائل در شهرك‌هاي باغميشه و فازهاي مختلف بانك صادرات، كوي ارم، منطقه شمال فرودگاه و كل محدوده بزرگراه كمربندي شمالي شهر تبريز به طريق مشابهي وجود دارد) . در چنين شرايطي لازم است تا در شهري جديد كه بايد در يك مكان جديد ساخته شود، براي آينده چشم‌اندازي مثبت و روشن از ديد توسعه پايدار بتوان برنامه‌ريزي كرد.

مساله آلودگي هوا: مساله‌يي كه هر ساله در فصل سرما تهران را با بحران مواجه مي‌كند، آلودگي هواست. امسال شهر تهران با بيش از 30 روز هواي پايدار و وضع آلودگي در حالت هشدار تا اضطرار ركورد دار آلودگي هوا در دنيا شد. وزارت بهداشت اعلام كرد كه بيش از 3 هزار و 600 نفر سال 88 در تهران بر اثر آلودگي هوا فوت كرده‌اند. البته در زمان‌هاي ديگر در طول سال نيز آلودگي هوا موجب كاهش سطح سلامت و گسترش انواع بيماري‌هاي تنفسي و ريوي در شهر تهران مي‌شود. بخشي از اين موضوع به‌موقعيت فيزيوگرافيك شهر تهران مربوط است، به نحوي كه امكان مناسب براي تهويه هواي شهر به دليل محاصره بودن آن از 3 طرف با كوه‌هاي بلند است. در پايتخت جديد به اين مساله از نظر وضع توپوگرافي و همچنين از ديدگاه ساماندهي منابع آلوده‌كننده هوا لازم است توجه شود.

جاذبه‌هاي شهري و گردشگري: شهر كنوني تهران از نظر جاذبه‌هاي معماري و چشم‌اندازهاي شهري بسيار فقير مي‌نمايد. اين در حالي است كه پايتخت شايسته براي كشور ما بايد داراي بافت زيبا و با جاذبه گردشگري براي ساكنان و مسافرانش باشد. اين موضوع را بايد در مكان پايتخت جديد ساماندهي كرد.

ايمني زيرساخت اصلي حكومتي: قرارگيري بيشتر زيرساخت‌هاي اصلي حكومت در مكان كنوني شهر تهران آسيب‌پذيري كلي كشور را در شرايط يك بحران (مثلا يك زلزله بزرگ) بسيار زياد مي‌كند. لازم است تا در پايتخت جديد زيرساخت‌هاي حكومتي، نظير ساختمان دولت، مجلس و قوه قضاييه با استانداردهاي امروزي ايجاد شود يا حداقل بخش‌هاي مهمي از آنها به آن پايتخت منتقل شود.

شاخص‌هاي توسعه انساني: هر ساله شاخص‌هاي توسعه انساني در كشورهاي مختلف جهان توسط سازمان ملل متحد سنجيده مي‌شوند و معمولا كشور ما در ميانه‌هاي جدول رده‌بندي كشورها قرار مي‌گيرد. لازم است تا با استانداردسازي معيارهاي توسعه در مكاني كه به عنوان پايتخت جديد انتخاب مي‌شود به رشد شاخص‌هاي توسعه انساني در كشور كمك كنيم. البته بعضي از متخصصان بخشي از مساله رده پايين قرار گرفتن كشور در چنين جدولي را به دليل عدم اطلاع‌رساني مناسب مي‌دانند و نابساماني در گردآوري داده‌ها را به عنوان يكي از دلايل مهم چنين مساله‌يي اعلام مي‌كنند. به هر حال با ايجاد پايتختي جديد مي‌توان چنين ساماندهي را براي كل كشور به نحو مناسب‌تري مديريت كرد.

وجهه جهاني كشور: وضع كنوني شهر تهران به عنوان پايتخت شايسته كشور ايران نيست. وجهه جهاني كشور ايجاب مي‌كند تا با ايجاد يك پايتخت ايمن و مدرن و براساس شاخص‌‌هاي فرهنگي ايراني- اسلامي در سده بيست و يكم، نمادي از پيشرفت در عرصه شهرسازي نوين در دنياي كنوني معرفي كرد.

شهر نماد تمدن ايراني‌- اسلامي: در 200 سال اخير شهر تهران به عنوان پايتخت ايران بوده است. اين شهر شاخص‌‌هاي شهري نماد تمدن گذشته فرهنگي كشور را يا از ابتدا نداشته يا طي زمان و به تدريج نمادهاي شاخص فرهنگي‌-تمدني ايجاد شده در تهران از ميان رفته است. لازم است تا در پايتخت جديد به چنين شاخصي توجه شود و شهري كه نماد تمدن پرافتخار ايراني‌-اسلامي باشد و ضمنا آينده‌يي روشن را براي برپايي تمدني شكوفا در كل كشور راهبري كند، بنا شود. ضمنا همزمان براي بازسازي هويت فرهنگي شهري در تهران تلاش كرد.

بافت سامان‌يافته و يكدست شهري: كلانشهر كنوني تهران مكان‌هاي گوناگون زيستي را به صورت محلات فقيرنشين و ثروتمند با توزيع نامتوازن فضاي زيست‌شهري شامل مي‌شود. در چنين وضعي، توزيع امكانات هم در جاهاي گوناگون اين كلانشهر (كه در واقع يك مجموعه شهري متشكل از چندين محدوده شهري با هويت‌هاي مختلف است) نامتوازن است و اين موضوع نيز زيبنده پايتخت كشور ما نيست. در يك پايتخت جديد مي‌توان با عنايت به هويت ملي و ديني مردم كشور ما، نسبت به شكل‌گيري يك شهر مدرن با يكدستي و توزيع برابر امكانات اقدام كرد.

مساله ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران: آنچه كه باقي مي‌ماند اين است كه آيا با تغيير پايتخت، قصد داريم تا شهر تهران كنوني و مردم آن را فراموش كنيم و فقط امكانات كشور را صرف ساخت پايتختي جديد كنيم كه در آن مسوولان و خانواده‌هايشان ايمن باشند و راحت‌تر زندگي كنند؟ (معمولا اين انتقاد مهمي است كه در مقابل نظريه انتقال پايتخت به شهري ديگر مطرح مي‌شود) پاسخ آن است كه نخستين كاري كه براي ساماندهي شهر كنوني تهران بايد بكنيم آن است كه رشد محدوده شهري و رشد جمعيت در تهران را بايد به صفر برسانيم. فقط در چنين شرايطي است كه از افزودن بر معضلات تهران مي‌توان جلوگيري كرد و با طي كردن برنامه‌يي مناسب به ساماندهي محدوده شهري تهران پرداخت.

لزوم اجتناب از انتقال پايتخت به يك كلانشهر موجود: يكي از بحث‌هاي موجود درباره تغيير و انتقال پايتخت آن بوده كه اگر پايتخت به

هر يك از كلانشهرهاي موجود (مثلا اصفهان، سمنان، يزد يا شيراز در مركز يا جنوب ايران) منتقل شود، مسائل تهران به تدريج به آن نواحي منتقل مي‌شود و عملا به جاي حل مشكل، با صرف هزينه، فقط آن را جابه‌جا كرده‌ايم. واقعيت آن است كه اين نظر درست است ولي پاسخ آن است كه در صورتي كه براي انتقال پايتخت به مكاني جديد (در واقع ايجاد يك پايتخت كاملا جديد) برنامه‌ريزي شود، ديگر مشكلي براي ساير شهرهاي بزرگ كشور ايجاد نخواهد شد.



تجربه ساير كشورها

در كشورهاي مختلف دنيا تجربه انتقال پايتخت به دلايل گوناگون (از جمله خطر بالاي زمين‌لرزه) عملياتي شده و نتايج خوبي نيز به دست آمده است. در ابتداي سده بيستم و در هنگام تشكيل كشور جمهوري تركيه، پايتخت از استانبول به آنكارا منتقل شد. امروزه مي‌توان گفت كه آنكارا علاوه بر مدرن‌تر بودن (از استانبول) در معرض خطر پايين‌تري از ديدگاه رخداد يك زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسيب‌پذيري آن نيز بسيار كمتر است. در مقابل، استانبول (مثل تهران) ريسك بسيار بالايي از نظر يك زمين‌لرزه مخرب احتمالي دارد. در سوي ديگر در همسايگي ما، در كشور جمهوري اسلامي پاكستان در اوايل دهه 60 ميلادي پايتخت از كراچي به منطقه‌يي سرسبز و زيبا در حدود 40 كيلومتري شهر راولپندي آن روزگار منتقل شد كه نام اسلام‌آباد را روي آن گذاشتند. شهر اسلام‌آباد البته با پهنه‌هاي پرخطر از ديدگاه خطر گسلش زمين‌لرزه (در اثر گسلش احتمالي در پهنه سينتكس هزاره و گسل جيهلوم كه از نزديكي اسلام‌آباد عبور مي‌كند) فاصله كمي دارد، ولي مدرن‌ترين شهر پاكستان است و استاندارد زندگي شهري در آن از هر نقطه ديگري در اين كشور بالاتر است. اين تجربه در كشور كازاخستان (كه در ايران با نام قزاقستان از آن ياد مي‌شود) دقيقا به دليل خطر زلزله در حدود 10 سال قبل رخ داد و در كشورهاي ديگري مثل استراليا نيز تجربه شده است. ضمنا در كشوري مثل سريلانكا نيز شخصا شاهد آن بوده‌ام كه با وجود عدم تغيير رسمي پايتخت، عملا تمام نهادهاي مهم حكومتي به منطقه‌يي خارج از كلمبو (پايتخت) منتقل شده است. در كشوري مانند آلمان نيز به دليل رخداد جنگ جهاني دوم و شكست اين كشور در جنگ و ايجاد كشورهاي آلمان شرقي و غربي و به وجود آمدن 2 پايتخت در برلين شرقي و بن به ترتيب براي آلمان دموكراتيك و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پايتخت به شهر يكپارچه برلين، تجربيات بسيار مفيدي در اين مورد به صورت مدون وجود دارد. جالب است كه اين جابه‌جا شدن پايتخت در كشور آلمان در حدود 50 سال رخ داد و با برنامه‌ريزي، كوشش، نظم و جديتي كه در آلماني‌‌ها سراغ داريم، هرگز موجب ايجاد بحران در اين كشور نشده است. در امريكاي جنوبي نيز در كشور برزيل، با ايجاد شهري جديد به نام برازيليا در مركز اين كشور، تجربيات بسيار جالبي در اين مورد وجود دارد كه به باور نگارنده مي‌تواند در ايران نيز مورد استفاده قرار گيرد. در اين حال به مرور، مدون كردن و لحاظ كردن تجربيات همسايگانمان (پاكستان و تركيه) مي‌توان به مسائل، هزينه‌ها و دستاوردهاي چنين تجربه‌يي در كشوري نظير كشور خود دست بيابيم و آن را در كشور به كار بريم. ضمنا از ياد نبريم كه در كشور كوچك جنوبي خليج فارس (امارات متحده عربي) با ايجاد مراكز گوناگون سياسي، تجاري، توريستي و... در امارت‌هاي مختلف كشور، بويژه با توسعه چشمگير بندر دوبي به تدريج در 20 سال گذشته و با برنامه بسيار جالبي كه براي توسعه اين بندر تا سال 2025 وجود دارد، مي‌توان به ارزش افزوده‌هاي بسيار در عرصه اقتصاد ملي و بين‌المللي دست يافت. نقش پايتخت كشور و شهرسازي نوين و مدرن در ايران براي توسعه كشور، ايمن‌سازي تهران، كمتر كردن ريسك رخداد زلزله براي مديريت كلان كشور و ايجاد نمادي از تمدن ايراني در قرن آينده و جذب گردشگر و نشان دادن جنبه‌هاي مثبت مديريت راهبردي، كلان و آينده‌نگر براي كشور بسيار مهم است و تمام برآوردهاي SWOT (هزينه، فايده، سود و زيان) نشان از فايده‌بخش بودن و ارزشمند بودن تلاش كردن و هزينه كردن در اين راه است.



نتيجه‌گيري

با توجه به ملاحظات گوناگون، جاهاي گوناگوني از ايران كمتر در معرض خطرهاي طبيعي نظير زلزله و سيل هستند و منابع طبيعي قابل استفاده صحيح، بيشتر در دسترس است (بويژه در پهنه نوار سنندج)، سيرجان (مثلا ناحيه‌يي در نزديكي گلپايگان يا ملاير) مي‌توان ناحيه‌يي را كه از نظر دسترسي، آب و هوا، آب زيرزميني، امنيت و آسايش براي نسل‌هاي بعدي مناسب باشد، انتخاب و بر اساس لحاظ كردن موارد گوناگون به عنوان شاخص‌هاي توسعه انساني و معيارهاي توسعه پايدار، شهري براي پايتختي ايران قرن بيست‌ويكم طراحي كرد و ساخت. اين شهر جديد بايد مركز اداري و حكومتي و همچنين مركز علم و فناوري‌هاي پيشرفته و شايسته مركزيت براي غرب آسيا در آينده باشد. مديران و برنامه‌ريزان كارآمد بايد به كار آيند تا با شهرسازي مدرن، درنظر گرفتن معيارهاي طراحي سنتي و نمادهاي ملي و مذهبي ايران و آينده‌نگري از نظر ايجاد زير ساخت، همزمان با احداث شهر، نظير مترو و فرودگاه مدرن و پيشرفته، شهري قابل سكونت و شايسته نام ايران ايجاد كنند.

*دانشيار و معاون پژوهشي و فناوري پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله

سرپرست مركز ملي پيش‌بيني زلزله پژوهشگاه

mzare@iiees. ac. ir

Friday, December 24, 2010

چرا زلزله 29-9-89 ريگان، با بزرگاي گشتاوري 6.5، تلفات كمي داشت؟ و چند نكته مهم ديگر

زمینلرزه ای که در ساعت 22:12 شب هنگام دوشنبه 29 آذر ماه 89 در ناحیه جنوب شرق نرماشیر –فهرج – (استان کرمان) و شمال غرب بزمان (استان سیستان و بلوچستان) با بزرگای گشتاوری 6.5 رخ داد، با چهار نفر تلفات – از کودکان دانش آموز ساکنین روستای چاه قنبر، از توابع ریگان – همراه بود. این زلزله به دلیل وقوع در دیر هنگام شب و همچنین بزرگای آن و اینکه در حدفاصل استانهای سیستان و بلوچستان و کرمان رخ داد، در دقایق و ساعت های اول موجب نگرانی زیادی شد که مبادا تلفات فراوان و خسارات بسیار برجا گذاشته باشد. البته با دریافت اطلاعات بیشتر مشخص شد که کانون زمینلرزه بین بخش ریگان و بخش بزمان و در دامنه کوههای جبال بارز – خوشبختانه در منطقه ای کاملا خالی از سکنه – واقع بوده است. برآورد های ما در روزهای اول نشان از ژرفای حدود 15 کیلومتری این زلزله داشته و محل کانون نیز با نزدیکترین روستا – چاه قنبر ، از توابع ریگان– حدود 40 کیلومتر فاصله داشته است. همین روستا نیز که بر اساس فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کرمان- شهرستان بم، (چاپ سال 1382) 30 خانوار ، شامل 187 نفر ساکن داشته است که در منازلی سنگی و گلی زندگی می کرده اند. این منازل حتی با کمترین شدت لرزش – به هر دلیل- ویران شده و فرو می ریزند . این در زمانی است که کانون زمینلرزه در نزدیکی حتی اولین نقطه ای که انسانها زندگی می کرده اند واقع نبود. در پی این زلزله سوالها و نکته هایی نزد بعضی از خبرنگاران و البته مردمی که با نگارنده برخورد کردند مطرح شد که با کنجکاوی به دنبال پاسخ آن بودند. در این یادداشت تلاش می کنم تا حتی الامکان به این ابهامات در حد امکان خود پاسخ دهم.

1- این زلزله چهار نفر ( همگی کودکان دانش آموز) تلفات داشت. نزدیکی زمان وقوع آن به هفتمین سالروز زمینلرزه 5 دیماه 82 بم و نزدیک بودن تقریبی پهنه رومرکزی این زلزله با یهنه رومرکزی زلزله بم (1382)، و بزرگای مشابه هر دو رخداد، موجب شد که از بسیاری از جهت ها مقایسه بین این دو رخداد صورت گیرد. اولین و سریعترین سوالی که به ذهن ها رسید این بود که چه شد که این زلزله 4 نفر کشته داشت ولی زلزله بم بیش از 33 هزار نفر تلفات داشت؟ پاسخ بسیار سریع و واضح آن است که کانون این زلزله در جایی رخ داد که کسی زندگی نمی کرد و کانون زلزله بم -1382- متاسفانه درست در کنار شهر بم واقع بود. در حقیقت زلزله بم اوج بد بیاری برای ما بود و البته این زلزله اخیر ریگان به خیر گذشته است. البته سوالی مهم همچنان باقی می ماند که اصلا چرا در همین شرایط که روستای چاه قنبر در فاصله حدود 40 کیلومتری کانون واقع بود، باز 4 کودک بی گناه در این اتفاق باید کشته شوند؟ پاسخ تلخی وجود دارد که آنرا همه ما می دانیم: مردم بخش ریگان عملا در منازلی زندگی می کنند که کوچکترین شباهتی به خانه ای با حداقلهای پایداری ندارد. کمترین شدت لرزشی می تواند موجب ویرانی این منازل شود. توجه کنیم که کانون زلزله بم حدود 8 کیلومتر عمق داشت و زلزله ریگان 15 کیلومتر عمق داشته است. بنابراین حتی در شرایط مشابه نیز کانون زلزله ریگان حدود دو برابر کانون زلزله بم با سطح زمین -رومرکز- فاصله داشته است. وقتی همه واقعیت را می دانیم بهتر است این کمتر بودن تلفات در زلزله ریگان – در مقایسه با زلزله بم- را به دلایل منطقی و علمی توجیه کنیم و همچنان برایمان مساله باشد که اصلا چرا همین تلفات را باید در چنین شرایطی داشته باشیم؟ (که در شرایط معمول عملا این زلزله باید بدون کشته می بود).

2- پرسش دیگر آن است که این زلزله چرا تقریبا همزمان با سالروز زلزله بم رخ داد؟ البته قبلا این پرسش در مورد زلزله در دیماه (مثل زلزله بم 1382، اندونزی 1383، هائیتی 1388) مطرح بود. از نظر تقویمی این زلزله در پایان پائیز، آذر ماه رخ داده ، واز طرف دیگر زلزله های مهم دیگری در همین استان کرمان در ماههای دیگر سال رخ داده اند. این مساله را می توان با زلزله 21 خرداد 60 در گلباف، 5 مرداد 1360 سیرچ و 4 اسفند 1383 داهوئیه زرند در ماههای دیگر سالهای فبل یادآوری کرد. ضمنا تا کنون هیچ مطالعه معتبر علمی که با روش های مدرن اندازه گیری شده و داوری شده و منتشر شده باشد ، وجود نداشته که نشان دهد وقوع یا عدم وقوع زلزله ها با فصلها و عوض شدن آنها و ماههای سال مربوط باشند. واقعیتی که همچنان بر اساس مستندات موجود می توان بر آن تصریح کرد این است که زلزله ها در فصلها و ماههای مختلف و روزهای متفاوت از ماههای سال می توانند رخ دهند، وقوع دو رویداد در سالهای مختلف ولی در نزدیکی سالگرد یکدیگر تا آنجا که ما از اطلاعات علمی موجود درک می کنیم صرفا تصادفی است.
3- البته تلفات کم این زلزله نباید موجب شود که به تلاشهای مسئولان و کارشناسان محلی در ستاد حوادث غیر مترقبه و دانشگاه علوم پزشکی کرمان و هلال احمر و سایر نهادها کسانی که به این رویداد در همان نیمه شب رسیدگی کردند اشاره نکنیم. حساس شدن به موضوع و پرداختن به اتفاق و آماده بودن و به وضع آماده باش در آمدن همگی نکته های مثبت و مهمی است که برای کشوری مثل کشور ما و استان هایی چون کرمان و سیستان و بلوچستان که در معرض رخداد سوانح طبیعی مختلف – به ویژه زلزله- هستند، بسیار لازم است.

4- این بار هم پیش گویان که با دقت های بالا –بیش از 90 درصد صحت!- امکان پیش بینی زلزله را در ایران در ماههای قبل یاد آوری و اعلام کرده بودند، و به ویژه از این امکان در استان کرمان برای بزرگای بیش از 4 سخن گفته بودند، چنین زلزله ای حتی با بزرگای بیش از 6 را پیش بینی –زمان ، مکان و بزرگا- نکردند. یاد آوری این نکته را ضروری می دانم که این زلزله بر اساس تاریخچه رخداد زلزله ها در یکسال گذشته، این اولین زلزله امسال با بزرگایی بیش از 6 در فلات ایران بود. در روز پنج شنبه 2 دیماه 89 روی سایتهای خبری (آفتاب و بازتاب) خبری قرار گرفت که یک مخترع ایرانی، که نه مدال طلای جهانی در زمینه اختراع دارد، سامانه پیش بینی زلزله ایجاد کرده است که این" ...طرح پیش بینی زلزله می تواند وقوع زلزله را از 48 ساعت تا 10 روز قبل تشخیص دهد و این دستگاه توسط موسسه بین المللی زلزله شناسی ایران تائید شده است." اولا این اختراع با مدعی اول اختراع فناوری پیش بینی در ایران متفاوت است (یعنی الان با دو ادعای اختراع سامانه پیش بینی زلزله در ایران مواجهیم!) و در ثانی به عنوان کسی که در سه سال گذشته مسئولیت مرکز ملی پیش بینی زلزله در پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله را عهده دار بوده ام، لازم است تاکید کنم که چنین تائیدی هرگز از سوی پژوهشگاه صورت نگرفته و متاسفانه بعضی رسانه ها بدون دریافت تائید خبر، ادعاهای گوناگون را منتشر می کنند. آنچه که ما انجام می دهیم در بعد آکادمیک، تلاش برای پی ریزی زمینه های نظری و عملی پیش بینی زلزله با روش احتمالی، حداقل برای رویداد هایی است که ممکن است در آینده با مدل سازی های آماری ما –با روشهای مختلف- هماهنگی خوبی نشان دهند، و امکان پیش بینی احتمالی آنها فراهم باشد. برای این موضوع پروژه های کاربردی تعریف کرده ایم و دانشجویان دکتری را بر روی متدولوژی هایی متمکز کرده ایم که قبلا در دنیا شناخته شده و مقالات معتبر در این زمینه ها در دنیا در ژورنالهای تخصصی به چاپ رسیده است. ما در توسعه بخشی از این دانش در ایران، البته با اهداف ملی برای کشور خودمان می کوشیم. کاری که ما می کنیم، زمینه سازی و انجام فرایند علمی با روشهای شناخته شده و منتشر شده در دنیا و تلاش برای استفاده و مدلسازی بر اساس داده های زلزله های ایران است. این کاری است که موسسات پژوهشی معتبری در دنیا در حدود 4 دهه گذشته به صورت مستمر انجام می دهند و هرگز اعلام اختراع و تولید فناوری نوین (!) نکرده اند و هرگز نیز تاکنون اعلام نکرده اند که زلزله بعدی در کجا رخ می دهد. ولی پیش بینی زلزله را با روش علمی دنبال می کنند. بالاخره وقوع زلزله ریگان با بزرگای گشتاوری 6.5 موجب این پرسش مجدد می شود که مدعیان پیش بینی زلزله –به ویژه در استان کرمان- چرا این زلزله را حتی با وقوع یک زلزله کوچک با بزرگای 3.6 در ساعت 10:06 بامداد همان روز 29 آذر 89 در همان محدوده (اگر بتوان آن را پیشلرزه محسوب کرد) پیش بینی نکردند؟!

5- در هفته های اخیر اخبار مربوط به وضعیت هشدار و اضطرار در آلودگی هوای تهران و چند شهر مهم دیگردر کشور موجب این سوال شده بود که آیا رخداد زلزله اخیر و یا بارندگی در حدود 10 روز قبل در کشور، با این زلزله ریگان مربوط نبوده است؟ پاسخ این سوال هم شبیه همان پاسخی است که در مورد ارتباط یا عدم ارتباط زلزله با فصلها و ماهها سال دادم. هیچ مطالعه مستند، با اندازه گیری مدرن و با روش های علمی شناخته شده که به صورت مدون در آمده و در ژورنالهای معتبر علمی –داخل و خارج از کشور- منتشر شده باشد در این زمینه وجود ندارد. اینکه بعضی انسانها با همزمانی رخداد بعضی رخداد های طبیعی و یا پدیده هایی که انسانها موجبش بوده اند (مثل آلودگی هوا) با وقوع زلزله ها به این همانی بپردازند، ممکن است در تصور و یا تخیلات بعضی از مردم جا داشته باشد، ولی هرگز شاهد ومنطق علمی و فرایند قابل تبیین علمی برای آن وجود ندارد. ضمنا استفاده از باران مصنوعی و پاچیدن آب با هواپیما برای مقابله با آلودگی هوا، یا مقابله با آتش سوزی در جنگلها –صرفنظر از درست و موثر بودن یا نبودن این روشها برای اهدافی که به کار می روند- با هیچ مطالعه علمی معتبر و منتشر شده ای به تحریک وقوع زلزله ها نیانجامیده است.

6- زلزله ریگان نشان از جنبا بودن بخش شرق و جنوب شرقی ناحیه لوت دارد، و یادآوری مهمی –با کمترین تلفات ممکن- برای ماست که اگر همین اتفاق در نزدیکی مناطق جمعیتی ما رخ می داد، بدون شک فاجعه ای شبیه به زلزله بم 1382 در کشورما تکرار می شد. البته این بار به خیر گذشت، ولی همانطور که در زلزله 5 دیماه 82 شاهد بودیم، همواره اینطور نخواهد بود. موضوع کاملا جدی است، و با شوخی هایی شبیه اختراع فناوری و سامانه های پیش بینی زلزله نمی توان در موردش تدبیر کرد. ضمنا این نوع شوخی ها را –اختراع های یاد شده را عرض می کنم! - نیز در حد گفتگوهای روزمره رسانه ای می توان تلقی و تحمل کرد، ولی اصل مساله کاملا جدی است. هم از نظر علمی و هم از نظر پرداختن به موضوع از جنبه آمادگی و مدیریت بحران بسیار پیچیده و جدی است. زلزله ریگان هشدار مهمی بود برای اتفاقهای مخرب بعدی آماده شویم.

Tuesday, December 21, 2010

گفتگو با خبرگزاری مهر: تصاویر نقشه‌های زلزله استان کرمان/ زلزله دیشب می توانست فاجعه ملی باشد


گزارش اختصاصی مهر / تصاویر نقشه‌های زلزله استان کرمان/ زلزله دیشب می توانست فاجعه ملی باشد
خبرگزاری مهر - گروه فناوریهای نوین: زلزله فهرج که جزء زلزله های شدید محسوب می شود و بیش از 30 پس لرزه نیز داشته است به گفته معاون پژوهشی پژوهشگاه اگر این زلزله در منطقه ای پر جمعیت تر اتفاق می افتاد می توانست فاجعه ای ملی رخ دهد.
به گزارش خبرنگار مهر، زلزله ای با بزرگای 2/6 ریشتر در ساعت 22 و 12 دقیقه و 2 ثانیه شب گذشته دوشنبه 29 آذرماه رخ داد. این زلزله در شرق استان کرمان در مسیر بم به زاهدان بوده و سه استان سیستان و بلوچستان، کرمان و یزد را لرزانده است.

کانون این زلزله در مرز سیستان و بلوچستان و کرمان بوده و بیشترین خسارات وارده در روستاهای "حسین آباد"، " شهداد شهیکی" و "غلام شهیکی" گزارش شده است. جمعیت این مناطق بیش از پنج هزار نفر تخمین زده می شود.

دکتر مهدی زارع معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله در گفتگو با خبرنگار مهر، عمق این زلزله را 15 کیلومتری زمین دانست و افزود: کانون زلزله در جنوب فهرج و شمال غرب بزمان - جایی که کوه آتشفشان "بزمان" قرار دارد- است.

وی بزگای این زلزله را 2/6 ریشتر اعلام کرد و اظهار داشت: از نظر استانداردهای بین المللی، زلزله هایی که با بزرگای بیش از 6 ریشتر باشد به عنوان زلزله های شدید معرفی می شود. زلزله اخیر در کرمان نیز جزء زلزله های شدید بوده به گونه ای که در کلیه استانهای جنوب شرقی احساس شده است.

معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله با تاکید بر اینکه بر اثر زمین لرزه شب گذشته، علاوه بر استان کرمان، لرزشهایی در استانهای هرمزگان، خراسان جنوبی، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و یزد احساس شد به مهر گفت: خوشبختانه این زلزله در مناطق کم جمعیت رخ داد. چنانچه این زلزله در شهرهای بزرگتر اتفاق افتاده بود تبدیل به فاجعه ملی می شد.

اولین لرزش در ساعت 22 شب گذشته

زارع با اشاره ثبت لرزه های زلزله شب گذشته فهرج یادآور شد: اولین لرزشهای این زلزله در ساعت 22 و 20 دقیقه شب گذشته ثبت شده است.

پس لرزه های زلزله کرمان همچنان ادامه دارد

معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله با اشاره به پس لرزه های این زلزله به مهر گفت: بزرگترین پس لرزه های این زلزله در ساعت 1 و 40 دقیقه بامداد امروز سه شنبه 30 آذرماه با بزرگای 7/4 ریشتر ثبت شده است.

وی با تاکید بر اینکه پس لرزه های زلزله فهرج همچنان ادامه دارد، اضافه کرد: تاکنون 30 پس لرزه از این زلزله گزارش شده است.

نقشه های زلزله فهرج

به گزارش مهر، پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله نقشه هایی از شدت زلزله، منطقه زلزله و شدت حرکت زمین را تهیه کرده است که در زیر مشاهده می شود:

زلزله 29-9-89 با بزرگای 6.5: در منطقه جنوب شرق نرماشیر و شمال غرب بزمان




در ساعت ۲۲:۱۲ شب هنگام ۲۹-۹-۸۹، زلزله شدیدی با بزرگای گشتاوری ۶.۵ منطقه جنوب نرماشیر -فهرج- در استان کرمان و شمال غرب بزمان را به لرزه در آورد. خوشبختانه پهنه رومرکزی تقریبا خالی از سکنه بود ولی به هر حال خسارت ها و تلفاتی به روستاهای توابع نرماشیر در جنوب شرق بم وارد آمد. کانون زلزله در استان سیستان و بلوچستان و دست در مرز با استان کرمان واقع است. سازوکار ژرفی امتداد لغز و به احتمال زیاد پهنه گسله - یا گسلی به موازات گسله - کهورک با راستای شمال شرق- جنوب غرب و سازو کار امتداد لغز راستگرد مسبب این رخداد بوده است. به نظر می رسد که با اعلام آمار تلفات ۴ نفر در بخش خبری ساعت ۱۴ تلوزیون، شبکه ۱، و اینکه احتمال تلفات بیش از این نخواهد بود، یک رویداد مخرب که می توانست در صورت نزدیک بودن کانون آن به یک شهر مهم تلفات و خسارات فراوان به بار آورد در این مورد حداقل در منطقه ای تقریبا بسیار کم جمعیت رخ داده و عملا تلفات سنگین به بار نیاورده است که جای شکرش باقی است.
ضمنا نقشه لرزش زمین که در اینجا آمده و روی وب سایت پزوهشگاه هم قرار گرفته کار دانشجوی دکتری من، اقای مهندس شاهوار است که به عنوان تز دکتری اش روی این موضوع مشغول کار است و برای ایجاد این نوع نقشه ها - شدت دستگاهی- از ایشان سپاسگزارم.

Friday, December 17, 2010

Ashoura, Imam Hossein A.S., Ceremony, 2010, Tehran, Narmak, IRAN

عكسهاي عزاداري عاشوراي 89 در نارمك تهران

عكسهايي از مراسم عاشوراي ديروز ۲۵-۹-۸۹ در منطقه نارمك تهران گرفته ام بر روي گوگل، پيكاسا، آپلود كرده ام كه مي توانيد در اين لينك ببينيد.

Thursday, December 16, 2010

عاشورا، عزاداري شيعيان براي حضرت ابي عبدالله-ع- و يارانش و اهميتش در وحدت اجتماعي

امروز روز عاشوراست. پرشور ترین تظاهرات ملی و مذهبی بسیاری از ایرانیان و مردم شیعه در کشورهای عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و... در چنین روزی برگزار می شود. عزاداری مردم در این روز یادآوری مصائب سالار شهیدان و سرور آزادگان جهان در سال ۶۱ هجری است، آنکه زیر بار ظلم نرفت و در دفاع از حق و مبارزه با ستم، خون پاک خود، برادانش ، فرزندانش و اصحابش، دشت کربلا را گلون کرد. از نظر تاریخی دهم محرم ۶۱ هجری مصادف با ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی، و ۱۳ اکتبر سال ۶۸۰ میلادی بوده است. از نظر وضع هوا ابتدای پائیز در بین النهرین - میانرودان - هوا در طول روز به دمای حدود ۳۵ درجه سانتی گراد می رسد و در حدود ۱۳۰۰ سال قبل نیز دمای هوا در هنگام ظهر به احتمال در همین حدود بوده و در شرایطی که در مقتلها آمده راه دسترسی به آب بر امام حسین و یارانش بسته بودند، همگی در تشنگی و در اوج مظلومیت به شهادت رسیدند. شهادت حضرت ابی عبدالله و یاران با وفایش تنها صحنه خشونت و ظلم تاریخ نبوده ولی اینکه امام -ع- نوه حضرت رسول -ص- بود و نحوه حرکت و شرایط زمان و مکان و نوع خشونتی که دستگاه خلافت ظالم یزد ، سپاهیان ابن سعد به کار بستند، موجب شده که نه تنها در مذهب شیعه این موضوع مهمترین نماد و سمبل مذهب شده است، بلکه بسیاری از غیر شیعه ها و غیر مسلمانان نیز با حرکت و قیام امام حسین در برابر ظلم دستگاه خلافت یزید ، به عنوان نماد قیام بر علیه ظلم و دفاع از حق و حقیقت و مظهر شهادت در طول تاریخ آشنا هستند.

از نظر اجتماعی و ملی، در زمانه مدرن، آن هنگام که مردمان سر به کار معیشت و زندگی خویشند -که البته لازم است باشند- و با گسترش ارتباطات مدرن و گوناگونی نحوه دسترسی به فناوری های جدید، بیم از دور شدن مردم از یکدیگر را موجب شده، و به اصطلاح فردیت روز به روز پر رنگتر می شود، گرامیداشت عاشورا و عزاداری برای حضرت ابی عبدالله-ع-، علاوه بر توسعه روحیه معنوی، بسط معارف دینی، پاسداشت سنت های نیک، و گرامیداشت و یادآوری فرهنگ اجتماعی با هویت اسلامی - ایرانی، به باور نگارنده موجب وحدت و چسبندگی اجتماعی بین مردم است. عوامل مختلفی در روزگار مدرن می توانند مردم را دسته دسته، و از هم جدا کند و در مقابل یکدیگر قرار دهد. گرامیداشتی از نوع مراسم عاشورا، مردم را از گروهها و دسته های مختلف اجتماعی با هر درجه از دانش، ثروت، تمول و هر نوع گرایش سیاسی، قومی، فرهنگی و هر زبان و لهجه محلی، می تواند به گرد هم آورد و ایجاد وحدت و همبستگی اجتماعی کند.

و چه زیباست که این مراسم عزاداری که مردمان خود و بر مبنای علاقه خویش، و با سلیقه و میل خود به آن می پردازند، رسم ها و آئین های نیکی از نوع همیاری، کمک به مظلومان و محرومان، اهدای خون، کمک و دعا به جان بیماران، اطعام نزدیکان و به ویژه نیازمندان، دعا و نیایش به درگاه خداوند متعال برای سعادت ملت، سلامت نزدیکان و همکارای و همفکری و تلاش جمعی -در جهت تقویت نهاد های مدنی، مردمی و اجتماعی- را به همراه دارد. فرهنگ و شعائر اسلامی که مردم در مراسم عاشورا به گرامیداشت آن می پردازند، به همراه یادآوری دفاع از حق، و ایستادگی در برابر ظلم و ستم و گرامیداشت خاندان رسول خدا -ص-، است، حاوی جلوه های زیبایی از فرهنگ والای اسلامی، نزد شیعیان است، فرهنگی که حاوی کمک و نوعدوستی، وحدت، دعا، نیایش و زیارت، و تقبیح خشونت است.

امروز در ابتدای دهه دوم از قرن بیست و یکم، ما به عنوان انسانهای ایرانی، با گرامیداشت عاشورا، و شهادت حضرت ابی عبدالله -ع-، غنای فرهنگی پاک و ارزشهای والای معنوی و انسانی را به نمایش می گزاریم. همزمان با پاسداشت فرهنگ عاشورا، وحدت اجتماعی و همدلی و همیاری بین مردمان بیش از هر زمان دیگر است. عزاداری عاشورا، گرامیداشت سنتهای نیک و فرهنگ والای نیاکان ماست، و همزمان یادآوری ارزشهای بزرگی چون دفاع از حق و پایداری در برابر ظلم. عاشورا برای ما تنها سالروز شهادت امام حسین -ع- و یارانش نیست، سالروز گرامیداشت ارزشهای والای فرهنگی، اجتماعی و انسانی ماست.

در دفاع از این ارزشها، هر چه ممکن است، با تاکید بر جنبه های نیک و خیرخواهانه و انسانی این روز بزرگ، برای وحدت و همدلی میان ملت ایران و همدردی با تمام مردمان مظلوم جهان و همنوایی فرهنگی با تمام شیعیان و آنها که به هر دلیل و با هر زبان، فرهنگ حسینی را پاس می دارند، بکوشیم.

از همه عزادان امام حسین بن علی -ع- التماس دعا دارم. برای سعادت و وحدت ملت ایران، و همچنین شفای مریضان و نیکروزی محرومان، یتیمان و فراموش شدگان دعا کنیم و در کمک به هم نوع هر چه می توانیم در این ایام بکوشیم.

Monday, December 13, 2010

مطلب من در مورد ميزباني قطر براي جام جهاني در ويژه نامه شرق

مطلب من در مورد ميزباني قطر براي جام جهاني ۲۰۲۲ در ويژه نامه شنبه ۲۰-۹-۸۹ روزنامه شرق در اين آدرس آمده است.

Monday, December 06, 2010

گزارش ششمين گردهمايي انجمن نوريهاي مقيم تهران - آذر 89

بعد از ظهر جمعه گذشته ۱۲/۹/۸۹ ، ششمین گردهمایی انجمن نوریهای مقیم تهران در تالار معلم در خیابان ولیعصر، بالاتر از میدان ونک برگزار شد. در این برنامه بر جنبه های فرهنگی و اجتماعی شهرستان نور تاکید ویژه شد. ضمن اجرای برنامه موسیقی سنتی توسط گروه موسیقی سنتی پارپیرار از شهر نور، برنامه شعر خوانی از سوی شاعران نوری، به ویژه آقای افشین علا، شاعر شناخته شده کودک اجرا شد. ضمنا به یاد خواننده بزرگ موسیقی سنتی ایران ، زنده یاد غلامحسین بنان - شخصیت شناخته شده و به یاد مانندی نوری، در عالم هنر ایران- که بیست و نه سال قبل درگذشت، از همسر ایشان که در مراسم حاضر بودند تجلیل به عمل آمد. در این برنامه آقایان مهندس نواب و اباصلت بینایی از مدیران انجمن نوریها گزارشی از وضعیت انجمن ارائه کردند و آقای محسنی از پیشکسوتان هنر طراحی فرش ایران و عضو انجمن، طی سخنانی از جایگاه فرهنگی و اجتماعی و تاریخی منطقه نور سخن گفتند. چند بارهم در مراسم از زنده یاد علی اسفندیاری - نیما یوشیج - که به حق به عنوان پدر شعر نو ایران شناخته می شود یاد شد و قسمتهایی از شعرهای این شاعر بزرگ سرزمین ما توسط شاعران حاضر در مراسم قرائت شد. در پایان نیز برنامه تجلیل و قدردانی یه ویژه از فارغ التحصیلان دوره های دکتری در ایران ، که از منطقه نور بودند و همچینن از مهندس صادقی معاون محیط بانی منطقه نور که برای حفاظت از محیط زیست نور، در ماههای گذشته با به خطر انداختن جان خود یه مقابله با سارقان و قاچاقچیان جنگل پرداخته بود و به شدت نیز مجروح شده بود، اجرا شد. به طور کلی مراسم بسیار خوبی بود و نوریها از تهران و حتی از نور - شهر ها و روستاهای مختلف، آنها که خبر شده بودند - در آن شرکت کردند.

Friday, December 03, 2010

فايل صوتي برنامه راديو ايران، مانور زلزله و ايمني - 8 آذر 89

فايل برنامه زنده راديو ايران به مناسبت مانور زلزله و ايمني در روز ۸ آذر ۸۹ را در اينجا قراردادم. مجري اين برنامه آقاي ناصر خيرخواه و كارشناس بخش عمده اي از برنامه نيز خودم بوده ام.

چگونه قطر براي ميزباني جام جهاني 2022 پذيرفته شد؟

دیشب دوم دسامبر ۲۰۱۰ ، ۱۱ آذر ۸۹ ، پس از دو روز رقابت هیئت های نمایندگی از کشور های مختلف در مقر فیفا در زوریخ سوئیس، روسیه به میزبانی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ و قطر به میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ انتخاب شد. اگر انتخاب روسیه به میزبانی جام جهانی ۲۰۱۸ خیلی دور از دهن نبود و البته روسیه در این رقابت رقبای مهمی نظیر انگلیس، و اسپانیا-پرتقال و ... را پشت سر گذاشتند، ولی قبول میزبانی قطر برای جام جهانی ۲۰۲۲ به نظرم خیلی عجیب بود.

در اینکه قطر کشور بسیار کوچک و البته ثروتمندی در حاشیه جنوبی خلیج فارس -با منابع گسترده نفت و به ویژه گاز- است که با پول ظاهرا هر کاری بخواهد می کند، تقریبا کسی شک ندارد، قطر کشوری است که با ۱۱۴۳۷ کیلومتر مربع که در ۱۸ دسامبر سال ۱۹۷۱- ۱۳۵۰ هجری شمسی - از مستعمرات انگلیس به استقلال رسید. این کشور از بدو استقلال تحت حکومت آل خلیفه اداره می شود. بر اساس آنچه در سایت ویکیپدیا آمده جمعیت آن در سال ۲۰۱۰ - امسال - ۱۶۹۵۵۶۳ نفر یعنی زیر دو میلیون نفر است. منابع آب تقریبا ندارد و تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۰۹ حدود ۸۳ میلیارد دلار و میانگین تولید ناخالص داخلی به اعضای هر نفر حدود ۶۹ هزار دلار است. در مالکیت میدان گازی پارس در خلیج فارس با کشور ما مشترک است و البته بسیار زودتر از ما دست به بهره برداری از این میدان گازی زده است.

قطر در سال ۲۰۰۶ - ۱۳۸۵ هجری شمسی - میزبان پانزدهمین دوره بازیهای آسیایی بود. از موارد دیگری که این شبه جزیره جنوب خلیج فارس را در دو دهه اخیر در دنیا معروف کرده است، یکی شبکه تلوزیونی الجزیره است و دیگری شرکت هواپیمای قطر -قطر ایرویز- که هر دو سعی کرده اند تا جنبه های هر چه بیشتر مثبتی برای کشور قطر باشند.

آنچه در تعیین میزبان جام جهانی در سالهای اخیر به عنوان معیار مطرح شده است، داشتن جمعیت مشتاق و فعال در امر فوتبال، ترجیحا حضور قبلی کشور کاندید میزبانی در جام های جهانی قبلی فوتبال، امکان رشد بعدی فوتبال در آن کشور، داشتن یا امکان احداث زیر ساخت مناسب برای میزبانی (از ورزشگاه گرفته تا امکان تردد، گردشگری و ...) آب و هوای مناسب در زمان برگزاری جام جهانی (معمولا خرداد ماه و تیرماه) و برقراری آرامش کافی در آن کشور، برگزاری نوبتی جام جهانی در قاره های مختلف و... بوده است . توجه کنید که از این ملاکهای مشهور، کشور قطر غیر از امکانات وسیع مالی و بنابراین شانس خوب برای توسعه زیر ساخت مناسب، ایجاد تصویری جهانی آرام و رو به رشد، عملا هیچ کدام از ملاکهای دیگر را ندارد! یعنی نه جمعیت انبوه فعال در ورزش فوتبال دارد، نه آب و هوای مناسب در هنگام جام جهانی -دمای قطر در خرداد و تیر به حدود ۴۵ تا ۵۰ درجه سانتی گراد می رسد-، نه زیر ساخت مناسب، نه سابقه حضور در جام جهانی و نه هیچ گونه افتخار قبلی قاره ای در زمینه قوتبال. اینکه قطر در سالهای اخیر توسعه خوبی یافته و به لطف وجود منابع وسیع مالی و برنامه ریزی و اجرای مناسب و منظم، در زمینه رسانه ای و ایجاد شرکت هواپیمایی مشهور در منطقه بسیار موفق عمل کرده است، شکی نیست. در این نیز تردید نیست که کشور های جنوب خلیج فارس در مسیر توسعه با داشتن طرح جامع -مستر پلن- برای توسعه خود گامهای خوبی برداشته اند. به خاطر داشته باشیم که این کشور ها به ویژه امارات متحده عربی و قطر روابط گسترده ای با ایالات متحده و انگلیس داشته و البته از این نظر رقیب یکدیگر هم محسوب می شوند.

ولی واقعا در مقرر فیفا چه می گذرد که از میان ایالات متحده ، با سابقه میزبانی جام جهانی، استرالیا، کره جنوبی -که این یکی هم سابقه میزبانی و البته سابقه ای درخشان حداقل در آسیا در زمینه فوتبال دارد-، ژاپن و قطر، این کشور کوچک قطر است که به عنوان میزبان جام جهانی ۲۰۲۲ انتخاب می شود؟ اگر سابقه فوتبالی را در نظر بگیریم، یا جمعیت، یا توسعه یافتگی، یا جمعیت مناسب و قابلیت رشد آینده فوتبال در آن کشور ها و اب و هوای مناسب، هر یک از کشور های دیگر رقیب قطر، مزیتهای متعددی نسبت به قطر داشته اند. در خبر های دیشب آمده بود که تیم قطری که برای میزبانی تلاش می کرد، حدود دویست و پنجاه میلیون دلار در این راه هزینه کرده است. ضمنا در رقابت برای کسب میزبانی قول داده است که بین ۳۰ تا ۴۰ میلیارد دلار برای توسعه زیر ساخت مناسب برای برگزاری جام جهانی هزینه کند. ضمنا خبر های دیگری در روزنامه های اروپایی مطرح بود مبنی بر اینکه اعضای تصمیم گیر در فیفا ممکن است تحت تاثیر حمایتهای گوناگون و تطمیع هیئت های میزبانهای مختلف قرار گفته و غیر شفاف عمل کرده باشند.

به هرحال اینکه یک شبه جزیره کوچک در جنوب خلیج فارس، به طور نقطه ای بسیار توسعه یافته و علاوه بر منابع مالی، برنامه ریزی، طرح جامع و پیشرفت خوبی هم به ویژه در دو دهه گذشته داشته، و البته در تعاملات بین المللی نیز در جهت ایجاد یک چهره طرفدار ایالات متحده از خود عمل کرده است، همگی می فهمیم، ولی نمی فهمیم که چطور این کشور می تواند در گرمای حدود ۵۰ درجه ظهر های خرداد ماه ۱۴۰۱ هجری شمسی میزبانی جام جهانی را به عهده بگیرد؟ خودشان گفته اند که در محیط ۱۲ استادیومی که خواهند ساخت، دمای هوا را در حدود ۲۵ درجه سانتی گراد حفظ خواهند کرد، که البته استفاده جالبی از علم و فناوری - با هزینه بسیار زیاد- خواهد بود. به نظر همه چیز در فیفا حالت تجاری -بیزینس- به خود گرفته است، چرا که پس از انجام جام جهانی ۲۰۲۲، چه ملتی می خواهد در این ورزشگاهها - ظاهرا ۱۲ ورزشگاه سوپر مدرن- به توسعه فوتبال در منطقه کمک کند؟ البته متوجه می شوم که بالاخره لیگ های مختلفی و مسابقات متفاوتی ملی و بین المللی خواهند داشت. از نظر خود قطری ها یک نقطه هدف -بنچ مارک- خوب و مهم برای ۱۲ سال دیگر ایجاد شده و می توانند و باید برای توسعه همه جانبه و مدرن کردن همه چیز و البته رشد اقتصادی هرچه بیشتر و ... تلاش همه جانبه کنند. ولی این توسعه نقطه ای چه حسنی برای ملتهای متطقه خواهد داشت؟ البته عده زیادی -و لابد تعداد بسیار زیادی از هموطنان من- برای تماشای بازیهای ۲۰۱۲، به قطر خواهند رفت و لازم نیست تا راه دوری بروند. ولی همچنان این سوال در ذهنها باقی می ماند که اعضای هیئت رئیسه فیفا توسعه را چطور می بینند و به توسعه فوتبال در جهان و میان ملتها چگونه فکر می کنند؟ اصلا به این می اندیشند که به غیر از داشتن زیر ساخت، و حامیان مالی مناسب و امکان عالی برای بیزینس بین المللی-که اکنون و در ۱۲ سال آینده در جایی مانند قطر به خوبی اماده و فراهم است-، آیا امکان رشد و توسعه فوتبال، و اساسا توسعه اقتصادی و همه جانبه از طریق دادن میزبانی حداقل به کشور هایی که در زمینه فوتبال سابقه داشته و زمینه خوبی دارند، نمی توان عادلانه تر رفتار کرد؟!

البته از نظر فوتبال ملی ما، برای ۱۲ سال آینده تکلیف میزبانی معلوم شده است، خوب است فوتبال ما هم برای ۱۲ سال آینده و حضور در جامهای جهانی ۲۰۱۴ برزیل، ۲۰۱۸ روسیه و ۲۰۲۲ قطر برنامه ریزی مناسب کند. الان اگر روی نسلی از نخبگان نوجوان در سنین حدود ۱۰ تا ۱۵ سال برنامه ریزی علمی و مدرن کنیم، در سال ۲۰۲۲، نسلی قابل اعتماد از نظر کسب نتیجه از تخبگان ورزشکار در سنین حدود ۲۲ تا ۲۷ سال خواهیم داشت که تیم ملی ما را شکل خواهند داد. استفاده از علم و فناوری در دنیای امروز و بهر گیری از تجربه های علمی/ورزشی کشور های دیگر به همین کار می آید.