این روزها چند نفرازدانشجویان دو سال اخیر من مراجعه کرده اند و درخواست کرده اند توصیه نامه برایشان بنویسم تا برای ادامه تحصیل - و اقامت- به اروپای شمالی و آمریکای شمالی بروند. جالب است که دیگر پنهان هم نمی کنند که هدف نهائی شان اقامت در غرب است. من هم البته برای آنها بسته به شناختی که داشتم توصیه نوشتم. همگی قدرشناس زحمات من و امثال من در آموزششان هستند. من هم ضمن تشکر به آنها گفتم که ما اگر زحمتی در آموزش علم به شما کشیدم به نیت آن بود که شما در اولویت اول به مردم و میهن خود خدمت کنید. ولی حداقل در مورد بعضی از فارغ التحصیلانمان آنگونه است که ما تلاش می کنیم تا متخصصی پرورش دهیم و میوه آن را اروپائی ها و آمریکائی ها و کانادائی ها می چینند. در مورد اولویتهای ملی و اهداف ملی در قبل در همین وب لاگ نوشته ام و امروز به این شعر از علامه اقبال لاهوری بسنده می کنم که خطابش به جوانان ایرانی - و یا به قول اقبال "جوانان عجم" - است
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیزتر گردد فروپیچیدمش
شعله ای آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نزد تهی دستان شرق
پاره ای لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما