وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Saturday, August 28, 2010

پنج شهریور 89 - پسلرزه های زلزله ترود

زلزله ترود - 5-6-89 با بزرگای 5.8- از ساعت 32:53، زمان وقوع به وقت محلی ، تا ساعت 7 صبح امروز تعداد 5 پسلرزه با بزرگای بزرگتر از 2.5 داشته که بزرگترینشان با بزرگای 5.2 - به گزارش همکارانم در شبکه لرزه نگاری باند پهن پژوهشگاه - در ساعت 4:59 بامداد در پهنه رومرکزی زمینلرزه دیشب، رخ داده اند. احتمال پسلرزه های بیشتر نیز در ساعت های بعدی می رود.

زلزله پنج شهريور 89- ترود، استان سمنان


زلزله اي كه ديشب ۵-۶-۸۹، ساعت ۳۲:۵۳ به وقت محلي در منطقه ترود - جنوب دامغان - با بزرگاي ۵.۸ رخ داد، به احتمال زياد مربوط به جنبا شدن مجدد گسل ترود است كه در تاريخ ۱۲ فوريه ۱۹۵۳ - ۲۳ بهمن ۱۳۳۱ - با زمينلرزه اي با بزرگاي ۶.۴ زمنينلرزه مخربي تجربه كرد. زلزله سال ۱۳۳۱ ترود با ۹۷۰ كشته همراه بود ولي زلزله ديشب در ترود با ۳ نفر كشته - متاسفانه - همراه بود. اين زلزله ديشب بزرگاي كمتر از ۶ داشته و بنابراين تعيين دقيق ارتباطش با گسل هاي از پيش شناخته شده مشكل است، ولي شواهد مربوط پهنه كانوني نشان مي دهد كه زلزله مزبور با سازوكار امتداد لغز -تا جابه جايي به صوزت گسل قائم عمل كرده است. ژرفاي كانوني آن هم در براورد هاي اوليه ۱۰ تا ۱۴ كيلومتر براورد شده است. اين زلزله در بخشهايي از استان هاي سمنان، تهران، مازندران و مركزي احساس شده است.

Tuesday, August 24, 2010

به كمك سيل زدگان پاكستان بشتابيم

این روزها خبر های سیل پاکستان در رسانه ها منتشر می شود و صحنه های ناراحت کننده مردمی که همه چیز خود را از دست داده اند به نمایش در می آید. مردم این کشور ۱۷۴ میلیون نفری، اکثرا مسلمان و البته بسیار فقیر از نظر اقتصادی، اکنون در وضع مشکلی قرار گرفته اند. ظاهرا تعداد کشته ها حدود ۲۰۰ نفر اعلام شده، ولی مردمی که تحت تاثیر آسیب های ناشی از سیل هستند تعدادشان بیش از ۴ میلیون نفر است. معنی این سخن آن است که هر چند تعداد کشته های ناشی از سیل اخیر از چند هزار نفر فراتر نرفته - که در جای خود مصیبت است - ولی، مساله پیامد های سیل اخیر مطرح است و اکنون مردم آسیب دیده به نیازهای فوری غذایی، بهداشتی و اسکان اولیه نیازمندند، و از سوی دیگر شیوع بیماری ها - به ویژه وبا- حود این مردم و البته سایر مردم پاکستان و منطقه - از جمله ایران - را می تواند تهدید کند. بنابراین اتفاقات بعدی مربوط به این حادثه از خود آن مصیبت بار تر است.

در سال ۱۳۸۴ که برای مطالعه و بازدید شناسایی منطقه زلزله زده بالاکوت در زلزله ۱۷ مهر ۸۴ با بزرگای ۷.۸ به اتفاق دوست و همکار عزیز آقای دکتر عشقی در آبان ۸۴ به پاکستان رفتیم، و در سفر بعدی که برای شرکت در کنفرانس زلزله بالاکوت در دیماه ۸۴ به این کشور رفتم، مردم پاکستان را با دید بسیار مثبت و صمیمی نسبت به ایران و ایرانی دیدیم. علاوه بر مشترکات دینی، همسایگی بین دو کشور ایران و پاکستان و همچنین مناسبت های مختلفی که ایرانیان پس از استقلال پاکستان به کمک و یاری پاکستان شتافته اند، همگی موجب شده که این خاطره مثبت در ذهن مردم پاکستان شکل بگیرد. جالب است بدانید که در متن سرود ملی کشور پاکستان، غیر از یک کلمه به زبان اردو -کا، به معنی: (از) در زبان فارسی - بقیه کلمات همگی به زبان فارسی است. این موضوع نشان می دهد که زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی چه ریشه عمیقی در این کشور دارد. از نکته های جالب توجه دیگر انکه خانم بینظیر بوتو، نخست وزیر فقید پاکستان که در جریان تروری در اویل دیماه ۱۳۸۶ جان باخت، مادری ایرانی داشت - ظاهرا از یک خانواده اصفهانی - و در واقع یک پاکستانی -ایرانی از نظر تبار بود، و همیشه هم نسبت به این موضوع افتخار می کرد.

به هر حال به غیر از مشترکات بین دو ملت و دلایل توجه و صمیمیت بین این آنها، یه مصداق شعر استاد سخن سعدی، که بنی آدم اعضای یک پیکرند، نیز لازم است در غم ها و مصیبتهای مردم دیگر حساس باشیم. نگوییم که این موضوع به ما ربط ندارد، ما خودمان کلی فقیر داریم، ما که مشکلات خودمان را داریم، مگر در زلزله ها و سیلهای گذشته بقیه چقدر به ما کمک کرده اند و ... ببینیم که وظیفه انسانی، ملی و دینی ما حکم می کند که به این مردم آسیب دیده به هر ترتیب که امکانش هست کمک کنیم. (به مشکلات خودمان هم در جای خود باید بپردازیم). جای دوری نمی رود، هم از نظر دینی وظیفه و صواب است و هم از نظر انسانی کمک به همنوع و هم از نظر ملی و منطقه ای برای دراز مدت و اهداف منطقه ای کشور و امنیت مرز ها و بسیار مسائل دیگر بسیار مهم خواهد بود. ضمن کمک به مردم پاکستان باید مراقب باشیم که بیماری ها و سایر عوارض احتمالا همه گیر ناشی از این سیل اخیر مردم کشور ما و منطقه را درگیر نکند.

خلاصه آنکه به هر روشی که می دانید، به مردم سیل زده پاکستان کمک کنید.

Tuesday, August 17, 2010

چالش های علم مدرن و ایران امروز

باور به محصولات مطالعات علمی و عمل به نتایجی که از روشهای علمی بدست می آید از چالش ها مهم در جوامعی مثل جامعه ماست. این مساله از بحث های مهم "ترویج و همگانی کردن علم" و از موضوعات مربوط به مطالعات "علم، فناوری، جامعه و محیط زیست" است. چالش های امروزی که بشر با آن مواجه است، نشان از آن دارد که در بسیاری از موارد به تشخص علم و عالم باور داریم، به دانشگران افتخار می کنیم، تمام منابع خانوادگی را صرف آن تا فرزندان در راه علم پرورش یابند ولی گاهی الزامات، کاربرد ها و محصولات آن باور نداریم. بحثی که دارم مربوط به آن است که چرا به علم و عالم افتخار می کنیم، ولی نتایج کارش را به کار نمی بندیم.

در زیر اجمالا نکات مثبت و منفی که در سالهای اخیر در راه ترویج و همگانی کردن علم و رشد نگرش علم محور در ایران رخ داده است، می آورم. ابتدا نکته های مثبت:

1- کمتر خانواده ایرانی را می توان یافت که امروزه یک دانشجو در آن نباشد یا در سالهای قبل دانشجویی از آن خانواده مشغول به تحصیل دانشگاهی نشده باشد. امروزه با توجه به اشتیاق خانواده های ایرانی به فرستادن فرزندانشان به دانشگاه تحولات مهمی در جامعه رخ داده است. کشوری که با جمعیت حدود 35 میلیونی در سال 57، حدود 170 هزار نفر دانشجوی شاغل به تحصیل در کلیه مقاطع داشت، در سال 87 با حدودا دو برابر شدن جمعیت کشور، تعداد دانشجویان شاغل به تحصیلش به بیش از 3 میلیون و 600 هزار نفر رسیده است. این موضوع به خوبی نشانگر همگانی شدن آموزش عالی در ایران پس از انقلاب (به ویژه نزد دختران) است. البته همواره می توان بحث های مهمی در مورد کیفیت این آموزش عالی مطرح کرد و اینکه آیا تمامی این بیش از 3 و نیم میلیون دانشجو در کیفیتی قابل قبول و استاندار تحصیل می کنند؟ طبیعی است که با نگاهی سرسری به گزارشها و مشاهده ای مختصر می توان فهمید که از نظر کیفی از این تعداد دانشجو، بسیاری در کیفیت مناسب در حال تحصیل نیستند. ولی مساله مهم ان است که تحول مهمی شکل گرفته و تعداد و درصد بسیار بیشتری از جمعیت ایران از تحصیلات دانشگاهی برخوردار شده اند . این رشد تا حد زیادی مدیون گسترش دانشگاههای آزاد و پیام نوراست.

2- بر اساس رشد دسترسی به رسانه ها – به ویژه رادیو و تلویزیون - در ایران کمک فراوانی به رشد آگاهی در مردم ایران – به ویژه در 40 سال اخیر و علی الخصوص در بیست سال اخیر شده است. این دسترسی چنان است که اکنون تقریبا در اکثر روستاهای ایران نیز امکان دسترسی به ویژه به تلویزیون وجود دارد. این دسترسی، بر نگرش مردم ساکن در دور افتاده ترین نقاط ایران اثر گذاشته است. بدون شک اطلاعات مدرن بیشتری و با گستره نفوذ بالاتر به ویژه در سالهای پس از انقلاب اسلامی 1357 در اختیار همه مردم ایران قرار گرفته است.

3- رشد فناوری اطلاعات و دسترسی به اینترنت که امروزه بر اساس گزارش وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در تاریخ 22-5-89، با ضریب نفوذ 33% هم اکنون در دسترس مردم ایران است، کمک خوبی به دسترسی به اطلاعات علمی – حتی در شهر های کوچک و روستاها - کرده است. امروزه پس از هر خبری و به هر منظوری می توان به رجوع همه مردم، حتی بعضی مردم در روستاها، به اینترنت توجه نمود. ایجاد وب لاگهای متعدد به نام شهرهای کوچک و روستاهای کشور که در آن اکثرا جوانهای ساکن در آنها تلاش دارند تا هم به معرفی قابلیت های محل زندگی خود بپردازند و هم از وقایع آن از طریق این ابزار مدرن خبر رسانی کنند، از نشانه های مثبت است. ابزار مدرن، و آموزش های جدید موجب شده تا کاربران اینترنت با دسترسی به اطلاعات علمی، دید درستر و واقع بینانه تری نسبت به محیط زندگی خود بیابند. داستان سرایی های خیال پردازانه در مقابل این اطلاعات درست و دقیق، رنگ باخته و خواهد باخت.

4- در کشور های در حال توسعه رشد و توسعه بر مبنای علم و فناوری به ویژه در سالهای دهه پنجاه میلادی به بعد با اهممیت ویژه مورد توجه بوده است. رشد موسسات دانشگاهی و علمی در کشور های ایران، هند و کره در پنج دهه گذشته و به ویژه اهمیت به توسعه فناوری در کشور های ایران – با ایجاد سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران در سال 1359- ، و سازمان های توسعه فناوری نوین در اندونزی
–BPPT
در سال 1978- و شورای پژوهشهای علم و فناوری ترکیه
TUBITAK
در اوائل دهه 1980 میلادی، نشان از توجه کشور های در حال توسعه به توسعه علمی و فناوری های مدرن در دهه های اخیر دارد. این موضوع به زمینه سازی و توسعه زیر ساخت توسعه علمی و رفتن به دنبال نوآوری و تلاش به توسعه فناوری های مدرن در این کشور ها کمک فراوان نموده است.

5- رشد علمی به کاهش خرافات در ایران کمک فراوان کرده است. میزان به نسبه کمتر اعتماد و باور مردم به فال گیری و رمالی در سالهای اخیر نشانگر توسعه علم باوری در جامعه ایران است. البته خرافات علمی جنبه های گسترده ای دارد که در یک جامعه ایران از توجه به شبه علم در شکل داستان سرایی خیال انگیز برای موضوعاتی که هیچ مستندی برای ان در دسترس نیست تا توجه فال بینی و طالع بینی در روزنامه ها و مجلات بر اساس روزها و ماههای مختلف سال را شامل می شود. ولی خوشبختانه رشد جامعه ایران از نظر علمی این توجه را به طور نسبی کمتر کرده است.

جنبه های منفی و چالش بر انگیز که همچنان به عنوان سد برای باور علمی نظر مردم و مانع ترویج علم هستند عبارتند از:

1- کیفیت آموزش عالی که رشد بی سابقه ای به ویژه در سالهای پس از انقلاب داشته است، درایران قابل بررسی و نقد جدی است. اگرچه همگانی شدن آموزش عالی، دسترسی همگانی به آموزش را به ویژه از طریق دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه پیام نور فراهم کرده است، ولی بسیاری از کاستی ها از جمله عدم دسترسی دانشجو به استاد متناسب با رشد حاصله، عدم توجه به کیفیت و کمیت ارائه دروس، عدم دسترسی به آزمایشگاه و کار میدانی لازم برای تجربه اندوزی و کشف مجدد از سوی دانش آموزان و دانش جویان و عدم دسترسی به منابع درسی و علمی لازم برای مطالعه، همگی از مواردی هستند که به ایجاد گروهی از فارغ التحصیلان کمک می کند که نه تنها از نظر کیفی و یافتن اشتغال دچار مشکلند، بلکه از نظر باور علمی نیز نواقص زیادی دارند و چه بسا آموزشی ناقص موجب رشد دیدگاه های شبه علمی نزدآنها شود. در واقع بسیاری از دانش آموختگان به این ترتیب خواهیم داشت که به جای دانش اموختگی در حد و میزان و استاندارد مناسب، دچار توهم دانش آموختگی هستند و خواهند بود. این موضوع از آسیب هایی است که در جهت مقابله با باور علمی در جامعه به عنوان چالش در جامعه امروز ما قابل طرح است. البته مشکل فقط مربوط به دو دانشگاه یاد شده نیست بلکه نام بردن از دانشگاههای یاد شده صرفا به دلیل پوشش بسیار وسیعی است که این دو دانشگاه امروزه در ایران دارند، به نحوی که این دانشگاهها در حدود 70% از دانشجویان امروز مشغول به تحصیل در ایران را در حال حاضر تحت پوشش خود دارند .
2- بعضی مواقع پزشکانی – حتی متخصص – را دیده ایم که خود سیگار می کشند! معلمانی که خود مبانی که آموزش می دهند را رعایت نمی کنند، مهندسانی –یا فارغ اتحصیلان مهندسی- که علارغم آموختن اصول حرفه ای و ایمنی، خود مبانی ایمنی را نه در حین کار و نه در پروژه خود رعایت نمی کنند. اینها همه نشان می دهد که باور به علم به صورت یک اصل حداقل برای بخشی از افرادی حرفه ای ما نیز در نیامده است.
3- گسترش سرگرمی – به وِیژه از طریق تلویزیون – توجه حتی دانش اموزان و دانشجویان را از مطالعه و تفکر به سمت سرگرمی های زود گذر معطوف کرده است. در شبکه های مختلف تلویزیونی سریالهای متعددی پخش می شود که دانش آموزان و دانشجویان ما نام بازیگران آنها را از نام مولفان آخرین کتابهای منتشره و آخرین مقالات چاپ شده در مجلات معتبر بسیار بهتر می دانند! دسترسی به عنوان سرگرمی ها امروزه با رشد کامپیوتر و سرگرمی های کامپیوتری، توجه به بازی را از پائین ترین سنین نهادینه کرده است. این توجه بیشتر به سرگرمی حتی در هنگام استفاده از اینترنت نیز نزد بعضی از کاربران دیده می شود.


حال می رسیم به اینکه دلیل این چالش های تناقض آمیز که مانع باور علمی می شود چیست؟ البته در این مقال کوتاه بررسی این موضوع نمی گنجد. ولی به باور نگارنده عدم توجه به فرایند علمی و روند تولید علم و توجه صرف به محصول حاصل از علم – آن هم به شکل انواع خاصی از فناوری که باتوجه به تولید کننده نفت بودن کشور ما به راحتی قابل خرید و وارد کردن است - ، توجه نکردن به استاندارد ها در آموزش علم، اجازه به رشد خرافات از طریق گسترش روشهای فال بینی و تبلیغ روشهای طالع بینی در روزنامه ها و اینترنت، و عدم توجه یا کم توجهی به "آموزش همگانی علم "و "علم برای همه مردم" به ویژه در رسانه های رادیو و تلویزیون و کم توجهی به علم محوری در آموزشهای مربوط به فرهنگ عمومی جامعه و .. همه از عوامل این آسیب ها است.

علم مدرن با اهمیتی که برای مشاهده و اندازه گیری قائل است، دید جدید و نگرش نوینی برای مردم نسلهای جدید ایجاد کرده که لازم است تا در رشد تفکر علمی و توسعه علم به این نوع نگرش نوین در کشور ما توجه خاص شود و متناسبا در برنامه آموزشی محصلان و دانشجویان به آن توجه شود.

تفسیر فراکتالی و پیش بینی زلزله

وب لاگ دکتر سید رضا مهرنیا، دوست و همکار قدیمی و عزیز من در این آدرس: http://srmehrnia.blogfa.com

اطلاعات جالبی در مورد تفسیر فراکتالی پدیده های زمینی و طبیعی به ویژه برای پیش بینی زلزله دارد.

Monday, August 16, 2010

مدعيان پيش گويي و پيش بيني در زلزله هاي متوسط در يك ماه اخير - تير و مرداد 89- چه كردند؟

رخداد زلزله ۳۰ تیرماه ۸۹ در ناحیه اهل، بستک، مرز استان های هرمزگان و فارس، با بزرگای ۵.۸، و زلزله ۸ مرداد ۸۹ در نزدیکی تربت حیدریه با بزرگای ۵.۸، و زلزله ۹ مرداد لاله زار کرمان با بزرگای ۵.۶ خوشبختانه با کشته همراه نبودند، ولی موجب خسارت جانی - مجروح شدن چند ده نفر از هموطنان ما در نقاط یاد شده، و البته حسارتهای مالی و خرابی منازل مردم شد. جای خوشحالی داشت که کسی کشته نشد ولی به هر حال ابن سه رویداد در بازه زمانی حدود ۱۰ روز توجه بسیاری از مردم را به مساله زمینلرزه ها متوجه کرد. در این رویداد ها سوالاتی از سوی مردم و اصحاب رسانه مطرح می شد که آیا این رویداد ها پیش بینی شده بودند یا نه؟ آیا پدیده های آب و هوایی -مثلا خنکی نسبی هوا در بعضی نقاط کشور در دهه اول مرداد ماه- با این زمینلرزه ها مرتبط بوده است یا نه؟ و از همه مهمتر اینکه آیا مدعیانی که در رسانه ها در مورد آنها در یک سال و نیم اخیر اطلاع رسانی شده است - از آذر ۸۷ تا خرداد ۸۹ در چندین نوبت در تیتر یکی بعضی روزنامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون و در انها ادعا شده که ایرانیان به فناوری پیش بینی زلزله دست یافتند- آیا این زلزله ها را نیز پیش بینی کرده اند یا خیر؟ البته پاسخ ما در مورد ربط این زلزله ها به پدیده های طبیعی دیگر -نظیر خنکی نسبی هوا و در بعضی نقاط بارش های پراکنده و حتی وقوع سیل در مازندران - عدم وجود رابطه علت و معلولی بین این پدیده ها بر اساس علم موجود روز بوده است. ضمنا ذکر کردیم که حتی بین همین سه رخداد هم رابطه قابل تبیین علمی نمی توانیم برقرار کنیم، چون از هم دور هستند و گسلهای این سه نقطه از کشور به هم مستقیما مربوط نیستند.

در مورد پیش بینی های ادعایی و اینکه مدعیان این سه زلزله را پیش بینی کرده اند یا خیر، در روز های اول جوابمان بی خبری بود، ولی در هفته های بعد از آن -حدود سه هفته گذشته- خبری از شواهدی مبنی بر پیش بینی شدن این اتفاقات نرسید، و مقامهای سازمان مدیریت بحران کشور از عدم صحت و فقدان شاهدی مبنی بر پیش بینی زلزله سخن گفتند. در حالی که مدعیان قبلا ادعا کرده بودند که سامانه های اختراع شده زلزله های با بزرگای بیش از ۴ را با دقت بیش از ۹۰ درصد، با صحت و دقت بالا پیش بینی می کند. در یک یادداشت قبلی در همین صفحه در تاریخ سوم خرداد گذشته در این مورد توضیح دادم که این پیش بینی ها تاکنون جواب نداده و عملا هیچ یک از زلزله های چهارسال گذشته - بازه زمانی که ادعا شده بود طی آن سامانه مذبور با صحت این کار را انجام داده، پیش بینی نشده بودند. اگر پیش بینی انجام شده ، چرا اعلام نشده و مردم -حداقل متخصصان زلزله شناسی در موسسات مربوطه و مسئولان مربوطه در سازمان مدیریت بحران- از آن بی اطلاع بوده اند؟

در همان زمان هم در گفتگوها - به ویژه دو گفتگوی رادیویی - طرح شد که بالاخره زلزله های مهمتر از آنچه قبلارخ داده - مثل زلزله ۲۵ مهر ۸۸ پاکدشت در جنوب شرق تهران با بزرگای ۴- رخ خواهند داد. این اتفاق در حد زلزله های با بزرگای بیش از ۵.۵ سه بار پی در پی در محدوده ده روزه ۳۰ تیر ۸۹ تا ۹ مرداد ۸۹ در نقاطی که ذکر کردم در کشور رخ داد ولی خبری از پیش بینی یا پیش گویی - آن هم با صحت و دقت بیش از ۹۰٪ یا حتی کمتر از آن نشد!

در دو سال و نیم اخیر بر اساس نوع کار در پژوهشگاه هر از چند گاه - حدودا ماهی یکی، دو مورد - اختراع، یا ادعای اختراع به ما می رسد که در آن فرد مبتکری ایده یا وسیله ای ساخته - یا طراحی کرده و تصاویر مربوطه را پیوست کرده اند- و برای سازمان ثبت مراجعه کرده یا در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی (مرجع شناخته شده برای بررسی اختراعات از سوی وزارت علوم) پرونده تشکیل داده اند و یا مستقیما به ما مراجعه کرده اند تا اختراعشان را بررسی کنیم. ما از نظر سازمانی وظیفه ای برای بررسی ادعاهای مطرح شده از بیرون پژوهشگاه نداریم. البته گردش کار در مورد بحث مالکیت فکری و ثبت اختراع در مورد همکاران پژوهشگاه موضوع دیگری است، و در چنین حالتی بر اساس آئین نامه مربوطه عمل می کنیم. به هرحال در بسیاری از موارد از جهت همکاری، این ادعاهای رسیده از بیرون پژوهشگاه را نیز برای بررسی به پژوهشکده های مربوطه می فرستیم. اکثرا این ادعاها حاوی نوآوری خاصی نیست و از نظر تلقی به عنوان اختراع، بلا موضوع هستند. در بعضی موارد - خیلی کم- مواردی از نوآوری دیده می شود که آن موارد از سوی همکاران ما گزارش می شود و ما برای سازمان سوال کننده، در صورت درخواست می فرستیم.

این مقدمه را اوردم تا برسم به اینکه بسیاری از این موارد ادعایی مربوطند به پیش بینی یا پیش گوئی زلزله. در این موارد اتفاقا فرد یا گروه مدعی بسیار پر حرارت پیگیر کار خود هستند و در بیشتر موارد اصرار فراوان دارند که کارشان تحولی در امر پیش بینی ایجاد کرده است! بین موارد مختلف مربوط به ادعای پیش بینی زلزله، با مدعیانی مواجه می شویم که به پیش بینی های موفق خود در گذشته اشاره می کنند و مثلا مدعی می شوند که زلزله های مهمی چون طبس ۱۳۵۷، منجیل ۱۳۶۹و اردکول قائن ۱۳۷۶ و بم ۱۳۸۲ را با موفقیت پیش بینی کرده اند. ارجاعاتی هم به گذشته و اعلام پیش گویی یا پیش بینی خود می دهند، که به هیچ عنوان قابل کنترل و صحت سنجی نیست.

البته مواردی هم هست که اصلا برای بررسی صحت به ما مراجعه نمی کنند. به هر حال در سالهای اخیر دو مورد بوده -در تهران و شهرستانها- که جدی تر به مساله پیش بینی پرداخته و به جاهای مختلف مکاتبه کرده اند و موضوع پیش بینی خود را در سطح کشور رسانه ای کرده اند. آنطور که در رسانه ها به ویژه در یک مورد طرح شده، اعلام بر اتمام کار و یافتن راه حل نموده اند. البته چند گروه دیگر هم هستند که از شهر های مرکزی و شرقی ایران مدعی انجام و نهایی کردن این کار شده اند، و وب سایتها و وب لاگهایی برای اطلاع رسانی کار خود ایجاد کرده و ای میل های پی در پی هم در این مورد ارسال میکنند. مبنای بعضی از این پیش بینی ها تا آنجا که ما می دانیم، بر اساس تغییرات در وضع آب و هوا و ابر ها، رابطه بازگشت گوتنبرگ و ریشتر که رابطه معروفی در علم زلزله شناسی است، رصد تغییرات دمای هوا، رصد بیهنجاری های گرانی -جاذبه- زمین و همچنین در مواردی دنبال کردن تغییر در رفتار حیوانات بوده است. مواردی هم اصلا فرایند کار را بیان نکرده اند.

پارامترهای ژئوفیزیکی در کشور ما بیش و کم در پژوهشگاهها، سازمانها و مراکز پژوهشی رصد می شوند و البته در هنگام رصد آنها هیچگاه، هیچ سازمان، پزوهشگاه و موسسه ای اعلام نکرده و مدعی نشده - و نمی شود-که این تک پارامترها، یا گروهی از آنها با هم، و تغییرات ظاهرا معنی دارشان الزاما به معنی پیش بینی رخ داد زلزله است. معنی این سخن آن است که این-همانی هایی که گاهی در همزمانی رخداد پدیده هایی که انسانها به طور طبیعی مشاهده می کنند (مثل همزمانی تغییرات فصلها، یا وضع هوا و رخداد زلزله ها) و یا تغییرات پارامترهایی که دستگاهها آنها را می سنجند ( مثل تغییرات الکترو مغناطیسی یا گرانی یا الکتریکی در زمین و ...) به معنی کشف قاعده و قانون رخداد زلزله و در نتیجه کاربرد آن قاعده به صورت فرمول یا متد برای پیش بینی زمینلرزه نیست. این نوع رابطه ها در صورتی می توانند به صورت قاعده و قانون در آیند که امکان سنجش و اندازه گیری و رصد دقیق و مدرن آن پدیده و کنترل چند باره و مکرر رخدادشان در زمانهای مختلف در حال و آینده و حتی برای رویداد های گذشته وجود داشه باشد، اصل پارامتر و پدیده از نظر علمی قابل تبیین باشد، فرایند این تبیین و تشریح به لحاظ علم موجود و منتشر شده بشری باید مستند، معقول، منطقی و قابل داوری باشد.

هنگامی که روش پنهان باشد، شواهد در سطح مشاهدات مردم عادی باشد یا چیزهایی پیش بینی شود که پیش بینی شدن و نشدنشان فرقی نکند -زلزله هایی که کوچکند، فراوان رخ می دهند و محل رخدادشان نیز به کلی اشتباه بیان شود - در آن صورت هر نوع نتیجه از پیش بینی تصادفی -حتی با شیر یا خط!!!- را می توان به عنوان ادعای موفقیت پیش بینی زلزله طرح کرد! این نوع پیش بینی ها البته نیاز به جار و جنجال رسانه ای هم ندارد. البته هر کسی حق دارد آنچه را می تواند انجام دهد، بیان کند، ولی معلوم نیست چرا وقت مسئولان سازمانهای مربوطه برای ثبت اختراعات، و همچنین محققان پژوهشگاهها و موسسات پژوهشی در امر زلزله شناسی برای رد این ادعاها باید گرفته شود؟ این نوع ادعاها در سال چند بار مطرح می شوند. ولی چرا وقت و انرژی پژوهشگرانی که علی الاصول باید برای امر پیش بینی زلزله با روشهای شناخته شده به صورت علمی وقت صرف کنند، باید برای مقابله با این نوع از ادعاها صرف بشود؟ متاسفانه نوع طرح مساله به صورتی است که هر که نقدی داشته باشد ، انگار مخالف نوآوری و توانمندی محققان ایرانی است. در حالی این کار نوعی نعل وارونه زدن است.

مساله علمی و شناخت و تبیین آن شوخی نیست که با سر هم کردن چند نتیجه مشاهده، هر چه قدر خام، ان را به عنوان کشف و اختراع به مردم عرضه کنیم. پیش بینی زلزله با روشهای علمی و شناخته شده و قابل داوری کاری است که اکنون در حال زمینه سازی و ایجاد ریز ساخت علمی و پژوهشی برای انجام آن در آینده در ایران هستیم. در دنیا بیش از ۴ دهه سابقه کار مدرن و مستند علمی از سوی موسسات معتبر پژوهشی زلزله شناسی وجود دارد که مفصلا روی موضوع پیش بینی زلزله در حال کار پیوسته و مداوم با روشهای نوین - در آمریکا، روسیه، ژاپن، چین، ایتالیا و ... - بوده و هستند. در ایالت کالیفرنیا از سال ۱۹۸۴ به طور پیوسته رصد همه جانبه پارامترهای ژئوفیزیکی و زمین شناختی بر روی سامانه گسلی سان آندریاس در غالب پروژه جامع رصد سامانه سان آندریاس (اس.ای.اف.او.دی) زیر نظر دانشمند زمین شناس شناخته شده در سطح جهانی و تهیه کننده نقشه استرس پوسته زمین، پروفسور مارک زوبک، استاد دانشگاه استانفورد، آغاز شده و همچنان بدون وقفه این مطالعات مدرن با هدف پیش بینی زلزله با رصد دقیق رفتار سامانه گسلی سان آندریاس دنبال می شود. هیچ کدام از این گروه های بین المللی با تمام دستاوردهای با ارزشی که تا کنون داشته اند هر روز به رسانه ها نمی آیند تا هر مشاهده اولیه ای را به عنوان کشف و اختراع اعلام کنند، آن هم پس از چند دهه کار مداوم علمی.

عالم علم، دنیای شوخی و صدور عبارتهای ظاهرا بزرگ، ولی عملا بی پایه نیست. صحت و اعتبار کار علمی هم به مصاحبه های پی در پی و شکل دادن تیتر یک روزنامه ها نیست. پیش بینی زلزله به صورت علمی حتما در ایران پیگیری می شود، واین کار توسط تیم هایی که اهل این کار هستند، در جال پایه ریزی است. به عنوان عضو کوچکی از گروهی که برای چنین هدفی تلاش می کنند شهادت می دهم که این فرایند به غایت مشکل و پیچیده و طولانی است. حتی هماهنگ کردن دو یا چند تیم پژوهشی که در این راستا تلاش می کنند پیچیدگی ها و سختی های خاص خود را دارد. جذب بودجه پژوهشی هم اساسا یک دغدغه دائمی در این مورد است. با این همه، بی ادعا، بدون اعلام، و با فروتنی مشغول انجام وظیفه هستیم. فقط مدعیان هر از چند گاه را چه کنیم که با اعلام های هر از چند گاهشان اذهان ما و مردمان را مشوش می کنند؟!

سه زلزله ای که در آخر تیر و دهه اول مرداد در ایران رخ داد شواهدی بر بی پایه بودن ادعاهای بعضی مدعیان ایرانی است که بر کشف علمی روش پیش بینی و اختراع فناوری پیش بینی و پیش گویی زلزله، این چالش همچنان پیچیده دنیای علم، اصرار دارند. خواهشمند است مدعیان دیگر بس کنند. طبیعت این بار بدون گرفتن تلفات جانی -کشته- به ما نشان داد که این ادعا ها بی اساس است. به فکر چاره جویی در مورد رویداد های مخربی باشیم که با توجه به لرزه خیزی فلات ایران احتمال رخدادشان در نقاط مختلف فلات ایران - که نزدیک پهنه گسلهای فعال هستند -وجود دارد. در کار علمی کلم به کلمه فرایند کار و نتایج باید شفاف بیان شود و از سخت ترین داوری ها موفق و سربلند بیرون بیاید. با هیاهو نمی توان کار علمی کرد.

Friday, August 13, 2010

ما انیجا می مانیم، برای توسعه علمی ایران- بخش چهارم

این قسمت آخر یک مطلب دنباله دار است. قسمتهای اول، دوم و سوم این یادداشت را می توانید در لینک های مربوطه پیدا کنید.

-- ما مهمترین منبع ثروت ملی خود را جوانان مستعد، توانا و کنجکاو ایران می دانیم. مجله نجوم دعوتی برای شرکت در جلسه سخنرانی علمی - سخنران : دکتر بهرام مبشر، استاد کیهان شناسی دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید - برای چهارشنبه ۲۰-۵-۸۹، بعد از ظهر ساعت ۱۷ تا ۱۹ در کتابخانه حسینیه ارشاد تهران برای من فرستاده بود. من حدود بیست دقیقه دیر رسیدم. محل سخنرانی را کتابخانه حسینه ارشاد تعیین کرده بودند، لابد با براورد اینکه حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر برای سخنرانی خواهند آمد، ولی در آن بعداز ظهر تابستانی، آنقدر استقبال زیاد بود -بیش از ۳۰۰ نفر امده بودند!- که محل سخنرانی را به سالن شماره ۲ حسینیه ارشاد منتقل کردند (زیر سالن اصلی). با تمام آنچه در جامعه ما از نظر مشکلات مختلف وجود دارد، دیدن این گروه وسیع که اکثرا جوان بودند، بسیار شوق انگیز بود. این اشتیاق به علم در جامعه ما معنی بسیار خوب و مثبتی دارد و به نظزم امید خوبی برای آینده به ما می دهد. آینده ایران را این جوانان باسواد، کوشا، مسئول خواهند ساخت.

- ما می مانیم تا زمینه های مثبتی در کشور خود از نظر علمی و تخصصی ایجاد کنیم و توسعه دهیم. آنها که رفته اند اگر این زمینه ها را دیدند، انگیزه ای به انها دست داد برای یافتن میدان کار و تلاش برای کشور خودشان، اگر دوست داشتند، برگردند. می دانم که بالاخره بخشی از آنها که -به هر دلیل-مهاجرت می کنند، یا حتی ابتدا برای تحصیل می روند ولی بعدا به دلایل مختلف ماندگار می شوند، هرگز به کشور بر نمی گردند. واقعیت های اقتصادی و اجتماعی را نیز نمی توان نادیده گرفت، یک تنه هم نمی توان با آنها جنگید. ولی ما با انگیزه های ملی قوی که داریم تا سر حد توان برای زمینه سازی مثبت در کشور خود تلاش می کنیم. این زمینه های مثبت، انگیزه خواهد شد برای آنها که بخواهند برگردند. هر چه طبقه متوسط -تحصیل کرده و مدرن- کشور پر تعداد تر باشد، آینده بهتری می توان برای ایران انتظار داشت. ما می مانیم تا این طبقه متوسط مدرن در صورت امکان پر تعدادتر شود.

- ما می مانیم و برای ایجاد بهترین ها تلاش خواهیم کرد. ما کم خواه نیستیم ولی واقع بینیم. همه مشکلات و عقب افتادگی های تاریخی و توسعه ای ایران را ما موجب نشده ایم، ولی با احساس مسئولیت ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، واقع بینانه تلاش خواهیم کرد. کشور را نمی توانیم ناگهان زیر و رو کنیم و ناگهان شرایط آن را به استاندارد جهانی برسانیم. استاندارد های زندگی در کشور ما همین هست که می بینیم و می دانیم. ولی اجازه تحقیر را به کسی نمی دهیم. در حد توان خود سعی می کنیم زمینه سازی برای پیشرفت در حدی که می توانیم بکنیم.

- ما غیرت ملی داریم، به سنت های خود احترام می گزاریم و به ارزشهای فرهنگ ایرانی و اسلامی خود باور داریم. این بدان معنی نیست که هر رفتاری در حوزه عمومی فرهنگ ایران رخ دهد درست و منطقی است. خیر ، این نگاه متعصبانه را نداریم. به لحاظ حوزه کاری نیز باورم آن است که گردش کار در ساختار کنونی آموزش عالی -دولتی و خصوصی - باید به صورت علمی نقد و مشکلاتش -که فراوان است- حلاجی شود. ولی باور داریم که دنیای امروز، و آینده می تواند از ارزشهای فرهنگی و ملی ایرانیان بسیار بیاموزد. ایران جهانی در یک مرز است. سرزمینی که همیشه اقوام مختلف با گوناگونی ها گویشی و مدهبی در آن در طول تاریخ با بیشترین مدارا زیسته اند. جالب است که این تنوع قومی و زبانی، شبیه تنوع اقلیمی و گونه های گیاهی و جانوری سرزمین ما هم هست. آب و هوای سرزمین ما هم همینطور متنوع است! گاه در جایی -در البرز یا اردبیل- دارد برف می بارد، همزمان در جای دیگر -در اهواز- مردم در گرمای حدود ۴۵ تا ۵۰ درجه دارند زیر آفتاب تابستان عرق می ریزند!. این سرزمین متنوع -از همه نظر- توانایی هایی بزرگی دارد. مهمترین امکانات بالقوه ملت ایران و سرزمین ما هنوز در بسیاری از زمینه ها کشف نشده است. فرهنگ دنیا در تعامل و گفتگو با فرهنگ ایران در طول تاریخ بده بستان مفیدی داشته و به باور من در آینده هم اگر این تعامل و گقتگو انجام نشود، چیزی در صحنه تعاملات دنیا -حداقل در همین منطقه خودمان- کم خواهد بود. بزرگی و اهمیت سرزمین ما با رویدادهای سیاسی و اتفاقهای اقتصادی روزمره کم و زیاد نمی شود. آن کشور تازه تاسیس حاشیه جنوبی خلیج فارس که بر گوشه ای از خاک ما نیز ادعای بی جا دارد، هر چقدر به وضع و استاندارد زندگی غربی درآید، پیشرفت اقتصادی کند، زیر ساخت ایجاد کند و بلند ترین برج جهان، و پیست اسکی مصنوعی در دل کویر هم بسازد، تنوع سرزمینی، تنوع قومی، غنای فرهنگی ومنابع ما را ندارد . حتی اگر خطوط هواپیمائیش در سالهای متمادی از نظر خدمات و کیفیت به صورت پی در پی به عنوان بهترین خط هوایی هم انتخاب شود. اصلا نظر به تحقیر همسایگان ندارم و تعابیر تحقیر آمیر عامیانه برای دیگران را هم اصلا قبول ندارم. ولی اگر نوبت حساب و کتاب و مقایسه باشد، سرزمین خود را واجد مشخصات، تنوع و غنایی می بینم که در کشور های مختلف همسایه نمی بینیم. البته مشکلات خانه خود را هم می دانم و متعصبانه چشم بر آن ها نمی بندم. همزمان هم می بینم که همین توسعه های علمی و صنعتی در زمینه های مختلف در کشور من رخ داده و در همین کشور های متحد -و دنباله- دنیای صنعتی، که همسایه ما هستند یکی از این اتفاقات در زمینه های بیولوژی، فضایی، پزشکی، انرژی و ... رخ نداده است.

- البته تعارف که نداریم، مقیاسها و معیارهای اقتصادی و استاندارهای زندگی در دنیای امروز مشخص هستند. به باور من بخش زیادی از قشر تحصیل کرده ایرانی اگر احترام ببیند و زمینه برای کار و تلاش ببیند و آنگونه بار آمده باشد که با سختی ها بستیزند، ایران را ترک نمی کند و یا اگر ترک کرده باشند به کشور بازمی گردند تا خدمت کنند.

- بخشی از این یادداشتها را به تدریج در وب لاگم منتشر کردم. واکنش هایی که به صورت کامنت و شفاهی گرفتم، غیر از تائید و همدلی بعضی، از این دست هم بود که: ایران سرزمین فرصت ها نیست و موفقیت بر اساس شانس رخ می دهد، این وطن،وطن کردن ها آلوده به ریا و فریب کاری است، شما هم که در ایران مانده ای دنبال منافع و موقعیت بالاتر خود هستید، اینها که می گویید ناشی از تعصب و عشق ملی گرایانه است، چشم بر روی واقعیت ها بسته ای، شما دعوت به چیزی می کنید که بسیاری برای فرار از اون روزشماری می کنند، فراموش نکنید که بسیاری از بزرگان و تأثیرگذاران عرصه علم و دانش در ایران ما کسانی بوده و هستند که سالیان زیادی رو در خارج بسر بردند، شما هم که مانده ای طرفدار فرهنگ اسلامی بوده ای و... به هر حال گرچه همه نقطه نظرها را اینجا نمی توانم بیاورم ولی این نوع نقد ها بر روی بحثی که کردم وجود دارد. البته روی این نقد ها هم بحث دارم و همه را درست نمی دانم، ولی به همه نظر های مخالف نظر خود احترام می گزارم. ضمنا فرض مبنایی این نوع واکنش ها را آن می دانم که نگارنده را ایده آلیستی وطن خواه در نظر گرفته اند که چشم بر روی واقعیت ها بسته و همزمان در هماهنگی با شرایط موجود، و در ساختارهای موجود دنبال موقعیتهای بهتر است. من حرفم را به طور خلاصه آوردم. به همه آنها که رفته اند یا می خواهند بروند هم احترام می گزارم. ولی آنها هم که رفته اند و یا می خواهند بروند، آیا ایده آلهایی از جنس خودشان ندارند؟ خوب ما هم نظر خودمان را داریم. عیبی دارد؟ نظر مان را که نمی خواهیم تحميل کنیم؟

- ما اینجا می مانیم، هر که توانست، امکانش را داشت و مهمتر از همه : دلش خواست، با هم در همینجا تلاش خواهیم کرد. سعی می کنیم به هم امید دهیم. دوست داریم دست به دست آنها که دوست دارند و مثل ما فکر می کنند بدهیم و دوست داریم تا به هم کمک کنیم. به قول روانشاد پروفسور کارولوکس (۱۳۲۸-۱۳۸۹)، آن چهره ماندگار، آن استاد ارمنی پاکنهاد دانشگاه تهران، که روحش با صالحان محشور باد:ایران مال ماست، کجا برویم؟

پاینده ایران

Thursday, August 12, 2010

ما اينجا مي مانيم - براي توسعه علمي ايران - بخش سوم

اين بخش سوم از يك يادداشت دنباله دار است كه بخش هاي اول و دوم آن را در لينك مربوطه مي توانيد بيابيد

- ما مي دانيم كه بهترين دانشگاههاي دنيا كجا هستند. بهترين دانشگاه در رده بندي هاي وبومتريكس در ژوئيه 2010 دانشگاه هاروارد است و به ترتيب دانشگاههاي ام. آي. تي.، استانفورد و بركلي –همگي در ايالات متحده- در رده هاي بعدي قرار دارند. آنطور كه در بخش قبلي اين يادداشت آوردم، اين رده بندي ها استاندارد خاص خود را دارند و حتي موسسات مختلف طوري معيارهاي رده بندي را اعمال مي كنند، كه نتيجه گاهي در سايت موسسات مختلف متفاوت است. ولي واقعيت هاي كلي و اصلي متفاوت نيستند و در دسته بندي هاي انجام شده توسط موسسات، جاي دانشگاههاي مهم مختلف خيلي بالا و پائين نمي شوند. در اين شرايط كشورهاي در حال توسعه نظير ما به سرعت در حال تلاش براي كسب مدارج بالاتر هستند. دانشگاه ام. آي. تي. در حال كمك به شيخ نشين ابوظبي براي احداث يك مركز توسعه پژوهش و فناوري هاي پيشرفته در ابوظبي –به نام المصدر- است. دانشگاه سوربون هم كار مشابهي را در امارات به انجام رسانده است. در عربستان سعودي در سال 2009 دانشگاه جديدي براي توسعه فناوري هاي پيشرفته در سده بيست و يكم و كار بر روي مسائل و چالش هاي پيش روي اين كشور در دهه هاي آينده – انرژي، محيط زيست، آب و ...- به عنوان دانشگاه ملك عبدالله ايجاد شده است. دولت عربستان سعودي تلاش دارد كه اين دانشگاه با بالاترين استاندارد هاي بين المللي هماهنگ شود. اينها همه نشان از عزم و اراده جدي حتي در منطقه پيرامون ما براي رسيدن به استاندارد هاي بالا از نظر علم و فناوري در سالهاي آينده است. طبيعي است كه اين كشور ها چشم انداز توسعه آينده خود را از طريق توسعه اين نوع دانشگاهها و پژوهشگاهها ديده اند. ما هم در ايران تلاشمان در راستاي توسعه علمي براي آينده ايران است. شكل درست آينده را دانشگران هر كشور با تلاش خود بايد ترسيم كنند. بحث هاي روزمره –هر قدر مهم، اساسي و حياتي باشند- جايگاهي اساسي در آنچه گفتم –ترسيم آينده- به لحاط علمي ندارد.

- با استفاده از فناوري هاي آي.تي. و اينترنت، هر كس در هر كجاي جهان كه هست به يك سامانه جهاني متصل است. ارتباطات چون گذشته كند، دير و غير موثر نيست. البته سرعت اينترنت در ايران همچنان پائين است. گرچه دسترسي به اينترنت بيشتر شده و وزارت ارتباطات گزارش مي دهد كه ضريب نفوذ در ايران حدود 33% است -گزارش وزير ارتباطات، 21/5/89- و البته كيفيت استفاده از اين فناوري در حال حاضر مانند كشور هاي صنعتي نيست. ولي با همين امكان موجود استفاده خوبي براي توسعه در كشورهاي در حال توسعه مانند ايران مي شود.

- ما در علم تجربي ملت با ريشه ي هستيم. بخشي از پر افتخارترين بخشهاي تاريخ علم در سده هاي گذشته را ايرانيان به طور حاص و مسلمانان به طور عام رقم زده اند. ما خود را ميراث دار بزرگاني چون خوارزمي، ابوريحان بيروني، ابن سينا، خواچه نصير الدين طوسي، غياث الدين جمشيد كاشاني و عمر خيام مي دانيم. آن ستارگان تاريخ علم –تجربي و مشاهده اي- در زمانه خود با تمام سختي ها مكتب هاي علمي را هدايت مي كردند. متاسفانه به دلايل مختلف كه در حوصله اين يادداشت نيست –و قسمت بيشترش هم در تخصص صاحب اين قلم نيست و هنوز جا دارد پژوهشهاي بي طرفانه و دقيق بر روي آن از سوي اهلش صورت گيرد- آن دوران طلايي علمي كه هدايتش نزد گذشتگان ما بود به پايان رسيد و سرزمين ما در يك دوران طولاني مكتب علمي نداشت. حدود 160 سال است –از تاسيس دارالفنون- كه دوباره كشور ما در حال تلاش براي داشتن ساختارها و نهاد هاي علم مدرن است. ما به سنت علمي گذشته نزد ايرانيان و مسلمانان افتخار مي كنيم. مي دانيم كه بسياري از مكتوبات و تقريرات و روشهاي علمي 700 سال پيش به كار امروز نمي آيد ولي داشتن پيشينه پرافتخار، به باور ريشه دار بودن نگرش علمي در ايران، و غرور ملي نزد ما كمك فراوان مي كند. البته آنچه دانشگران امروز انجام مي دهند به استاندارد ها و ابزار و روشهاي مدرن و امروزي مربوط است، و نه به علم قديمي سده هاي گذشته.

- ما اينجا مي مانيم و تلاش مي كنيم تا بر روي كار خود بيشترين تمركز را داشته باشيم. در زمانه هاي كه بيشترين حاشيه براي كار علمي وجود داشته باشد، دانشگران بسيار بايد براي فكر كردن به هدفهاي خود بكوشند. ما همين كار را مي كنيم.

- ما از توجه رسانه اي ذوق زده به دستاوردهاي علمي ديگران دلسرد نمي شويم. هنگامي كه كاري مشابه به كارهاي ما را، خارجي ها ويا ايراني تباران مقيم خارج در زمينه هاي كاري خود ما انجام دهند، بارها بيشتر و پر رنگتر بازتاب مي دهند. سرمايه هاي موجود و در كنار گوش خودمان را گاهي فراموش مي كنند، و آنچه ديگران انجام داده اند را با رنگ و لعاب خاص پوشش مي دهند. ما حسود نيستيم، وفكر نمي كنيم كه در هاي خبري مملكت را و چشم ها را بر روي كارهاي مختلف علمي در سطح جهان بايد بست. ولي اشكال كار در انجا است كه هر چه در بيرون انجام مي شود انعكاس پر رنگ مي يايد، ولي نگاه همراه با بي اعتمادي به همان كار در داخل –مشابه يا با كيفيتي حتي بهتر از مورد خارجي- همچنان ادامه دارد. بدتر آن است كه هنگام سرمايه گزاري و تصويت پيشنهاد هاي پژوهشي نيز اين بي اعتمادي به كار دانشگران داخلي ديده مي شود و كار را براي ما سخت تر مي كند.

نقد كتاب دكتر علي پايا : فناوري، فرهنگ و اخلاق

دیروز در صفحه علم روزنامه شرق نقدی که من بر روی کتاب ؛فناوری فرهنگ و اخلاق؛ تالیف دکتر علی پایا، نوشته بودم منتشر شد که برای مطالعه علاقه مندان آن را اینجا -لینک- می آورم.

Tuesday, August 10, 2010

ما اينجا مي مانيم - براي توسعه علمي ايران - بخش2

اين بخش دوم از يك يادداشت دنباله دار است. بخش اول آن را مي توانيد در اينجا بيابيد.

- دنياي علم دنياي كيفيت است. بالاترين كيفيت هاي توليد علم امروزه در بهترين دانشگاههاي آمريكا - بر اساس رده بندي هاي موسسات مختلف - ديد مي شود. به نحوي كه بيست دانشگاه اول در زمينه علم و فناوري و پانزده دانشگاه اول در زمينه علم انساني همگي در امريكا هستند. البته دانشگاهها و موسسات پژوهشي با كيفيت بالا در نقاط ديگر دنيا مثل كانادا، انگليس و فرانسه و... وجود دارند. از آسيا دانشگاههايي از ژاپن- دانشگاههاي توكيو و كيوتو- و اخيرا چين - دانشگاه پكن- و سنگاپور و .. به رده صد دانشگاههاي اول راه يافته اند. معيار مختلفي در اين رده بندي ها وجود دارد، ولي كيفيت توليد علم و ميزان سرمايه گذاري در زمينه پژوهش و ميزان كارآفريني و توسعه فناوري- كه با توليد مقالات، تعداد اختراعات و نوآوري هاي ثبت شده بين المللي، تعداد جايزه نوبل ، و ... سنجيده مي شود- و همچنين حجم قرارداد و اعتبار پروژه هاي ارتباط با صنعت و جامعه، در اين سنجش ها نقش مهمي دارد. اينكه دانشگاهها و پژوهشگاههاي ايران چرا در رده هاي بالا در سالهاي اخير نيستند، تا حدي به عدم توجه به استاندارد هاي جهاني و درست عرضه نكردن كيفيت خود و داشته هاي واقعي يه زبان جهاني مربوط است- يك مورد خيلي ساده : نداشتن يك وي سايت به روز، متنوع، به سهولت قابل دسترسي و... - و البته عدم توجه به نمايه سازي مقالات ، و عدم توجه به توليد علم و معرفي خود به زبان جهاني و در معرض داوري بين المللي قرار دادن، و بخشي از آن هم به وضع و رده واقعي انها به دليل عدم سرمايه گذاري مناسب در زمينه نوآوري و فناوري هاي جديد، مربوط است. ميزان كم سرمايه گذاري در زمينه پژوهش و توسعه فناوري در اين زمينه، حضور كم رنگ بخش خصوصي در پژوهش و توسعه و... از زمينه هايي است كه به جايگاه ما در رده هاي پائين در رده بندي هاي بين المللي مي انجامد. البته به صورت موردي دانشگران، آزمايشگاهها و مراكز بسيار با كيفيت بالا در دانشگاهها، پژوهشگاهها و موسسات پژوهشي ما وجود دارند كه با كيفيت بالاي بين المللي كار مي كنند. به نحوي كه اگر نحوه كار و كيفيت توليدات آنها بررسي شود، نمي شود خيلي تفكيك كرد كه آنها در كشوري صنعتي يا در حال توسعه در حال كار هستند. از سوي ديگر در سال گذشته پرديس دانشكده هاي فني دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتي شريف موفق شده اند كه خود را به رده هاي زير ۱۵۰ در دره بندي دانشگاههاي مهندسي دنيا برسانند. بقيه گروه ها، پرديس ها، و آزمايشگاههاي پژوهشي هم مي توانند خود را در استاندارد هاي تخصصي مربوط به خود-با رعايت استاندارد هاي جهاني- بالا بياورند. صرف نظر از اينكه كل دانشگاه يا پژوهشگاه يا موسسه مربوطه در چه رده اي دسته بندي مي شود.

- طبيعي است كه توليد علم براي جامعه و علم نافع، تكميل چرخه توليد علم، فناوري و كارآفريني، هم موضوعي مورد توجه در استاندارد هاي جهاني است و هم به توجه ما به جامعه خودمان بر مي گردد. منظورم ان است كه توجه ما به رده بندي جهاني به دور از توجه به محيط پيرامونمان، لزوم و اهميت تمام اين فعاليت ها براي جامعه خودمان و توجه به درد ها و مشكلات جامعه خود نيست. اصلا هم توليد علم بومي مورد توجهم نيست. چون علم جهاني است و بين المللي، نسخه اي رقيق شده يا تخفيف يافته از علم و فناوري به عنوان علم بومي قابل پذيرش نيست. مي توانيم بپذيريم كه خداي ناكرده كسي بيماري سختي داشته باشد، و داروي درد او را در يك نقطه از دنيا وجود داشته باشد، ولي ما توصيه كنيم كه از نسخه اي بومي ولي بدون كيفيت از آن دارو وجود دارد كه بهتر است همان مصرف شود؟! در عوض از هر فراورده، محصول و توليد علمي باكيفيت داخلي با غرور و با صداي بلند دفاع مي كنيم، به آن مي باليم و براي آن حاضريم تبليغ هم بكنيم.

- ما شاخص هاي رده بندي كشور ها به عنوان شاخص سعادت و شاخص توسعه انساني آشنا هستيم. جايگاه كشور خود را نيز در اين شاخص ها مي دانيم. مي توانيم به بعضي تعريف ها و ملاكها در رده بندي هاي ذكر شده انتقاد داشته باشيم يا اصلا به بعضي از آنها باور نداشته باشيم. ولي به هر حال اين شاخص ها هستند و ما نيز با انها آشناييم، و از شناخته شده بودن و قابل پذيرش بودن بسياري از معيار هاي اين استاندارد ها در كشور خودمان هم اطلاع داريم. جالب آن است كه حتي در همين رده بندي ها نيز بعضي از معروف ترين كشور ها نيز در رده اول اين طبقه بندي هانيستند. آمريكا در سال ۲۰۰۹ كشور نهم در رده بندي شاخص سعادت و كشور سيزدهم در رده بندي شاخص توسعه انساني است!.

- ما آرمان داريم. آرمان ما توسعه علمي و سعادت كشورمان است. براي آرمانمان هم واقعبينانه ايستاده ايم. اين موضوع بسيار مهم است. آرمان خواه بودن را اگر از انسان بگيريم، بي هدفي، پوچي، بي انگيزگي آدم را فرا مي گيرد. البته ما آرمان خواه واقع بين هستيم. با تلاش و همزمان ، حوصله و صبر دنبال اين آرمان ها هستيم.

Monday, August 09, 2010

ما اینجا می مانیم، برای توسعه علمی ایران- بخش اول

این روزها و البته تقریبا از ابتدای زمانی که من به عنوان استادیار در سال ۱۳۷۸ ، پس از اخذ درجه دکتری در پژوهشگاه خودمان مشغول به کار شدم - از حدود۱۱ سال قبل تا امروز - بعضی دانشجویان ما می آیند و برای رفتن به خارج از کشور، برای ادامه تحصیل و زندگی - اگر شد- توصیه نامه می خواهند. البته بعضی از دانسته های ما در مورد دانشگاهها و مرازک پژوهشی خارج از ایران و همکارانمان در کشور های توسعه یافته، نشانی می خواهند تا با دنبال کردن همان نشانی ها زودتر به سر منزل مقصود برسند. اخیرا دیده ام که مهاجرت -برای کار و زندگی- را به کشورهای بیشتر مهاجر پذیر - ظاهرا کانادا و استرالیا- انتخاب می کنند، بدون اینکه هدف اولیه را تحصیل یا ادامه آن ابراز کنند. همیشه هم در این سالها با این سوال دانشجویان مواجه شده ام که شما نمی خواهید بروید؟ به ویژه دوستانی که در حال رفتن هستند این سوال را بیشتر می پرسند. به نظرم رسید که امروز در این مورد نکته هایی که در ذهن دارم -در چند یادداشت- به صورت خلاصه بیاورم.

- اینکه چه کسی در این دنیای پهناور و زیر آسمان خدا در کجای زمین زندگی کند، تا جایی که امکان و توانایی داشته باشد، البته به خودش مربوط است. هر کس آزاد است که آن طور که می پسندد محیط کار و زندگی خود را انتخاب کند. اگر مناسب ندید یا مجبور شد، مهاجرت کند. اینکه به کسی بگوییم، یا مجبورش کنیم که کجا باشد و کجا زندگی کند، به باور من اگر دلش نخواهد نتیجه خوبی نخواهد داد.

- البته آنطور که فرزندان از محیط خانواده و اجتماع اثر می پذیرند، طبیعی است که واکنش نشان می دهند، و در انتخاب محل زندگیشان در بزرگسالی بسیار مهم است. نتیجه یک پژوهش که سالها پیش مطالعه می کردم نشان می داد که اثر جامعه پیرامونی بر تربیت فرزندان در جوامع پیشرفته تر و صنعتی تر بسی بیشتر از خانواده است. طبیعی است که هر چه محیط سنتی تر باشد، اثر خانواده - عاطفی، فرهنگی و اقتصادی و...- بیشتر است.

- اما اینکه اینجا چرا می مانیم ؟ در مجلس ترحیم روانشاد پروفسور کارولوکس، استاد مهندسی برق دانشگاه تهران-اواخر تیرماه ۸۹، سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران-، یکی از دانشجویان آن بزرگوار پشت تریبون رفت و گفت از ایشان اگر می پرسیدیم که نظرتان در مورد رفتن ما به خارج چیست، می گفت خوب است که به خارج بروید و با دنیای امروز آشنا شوید و فرصت ها جدید را نیز بیازمائید. و وقتی از خود وی می پرسیدیم که خود شما ایران را ترک نمی کنید؟ پاسخ می داد که ( کجا برویم، ایران مال ماست). به هر حال یک جواب و دلیل مهم، به باور من، همین است. ایجا خانه است. خانه را چه کنیم؟ ول کنیم؟ فراموشش کنیم؟ پیشرفتهای بزرگی در پایان دهه اول سده بیستم در دنیا ایجاد شده است. ما هم مثل همه مردم دنیا از گوشه هایی از مواهب این پیشرفتها بهره مندیم و در توسعه بخشی از آنها در حد توان و امکاناتمان شریکیم. ولی خانه را چه کنیم؟ می دانیم که بسیاری از نقاط و مناطق و شهرهای کشور ما در مراحل ابتدایی توسعه هستند. بسیاری از مردم ما -حتی در شهر های بزرگ-در وضعیت پیشرفته و حتی ماقبل آن نیز زندگی نمی کنند. آنها را چه کنیم؟ فراموش کنیم؟ مگر می توان اعضای خانه را فراموش کرد؟

- حدود بیست و چهار سال قبل ، وقتی من وارد دانشکده علوم دانشگاه تهران شدم، استادانم از بهترین استادان علوم زمین در ایران بودند. اکثرا صاحب تالیفهای متعدد. بیشترشان بسیار مسلط در تدریس و پژوهش و بسیار علاقه مند. آنها اکثرا باقیمانده از جمع استادانی بودند که قبل از انقلاب و انقلاب فرهنگی و قبل از آغاز جنگ تحمیلی، در دانشگاه تهران مشغول به کار بودند، و ما که سال ۶۵ وارد دانشگاه شدیم آنها که رفته بودند را نمی دیدیم ولی تالیفاتشان را می دیدیم (استادانی مثل دکتر کیمیایی، دکتر ایران پناه، که مهاجرت کرده بودند و دکتر عرفانی که درگذشته بود). از تالیفاتشان و خاطراتی که دانشجویان و فارغ التحصیلان قدیمی تر تعریف می کردند، پر واضح بود که آن ها که دیگر در دانشگاه نبودند، هر یک ستاره رشته خود بودند و بسیار با سواد. ولی ما شاگردان آنها که مانده بودند بودیم، استادان شاخص، صاحب نام و مولف دیگری بودند مثل دکتر زرعیان -که روحش شاد-، دکتر پورمعتمد، دکتر معتمد، برادران دکتر اسفندیاری، دکتر بازرگانی، دکتر سحابی، دکتر ولی زاده، دکتر درویش زاده و ... خوشبختانه این استادانمان هم همگی با کیفیت بالا کار را دنبال کردند. خوب اگر اینها نمانده بودند، و در همان شرایط - و در هر شرایطی-با بیشترین توانشان سطح کیفی علمی را در دانشگاه تهران حفظ نمی کردند، ما از کجا باید درس می گرفتیم؟ کیفیتی که ما با آن دانش آموخته شدیم ، بسیار در آینده من و همکلاسانم موثر بود.

- از گذشته تا امروز آنچه که ایجاد شده است با زحمت فراوان بوده است. همگی از ایجاد دارالفنون در حدود ۱۶۰ سال قبل در ایران سخن می گوییم ولی هیچ توجه نداریم که همانها که در اولین دوره های دارلفنون در ایران تدریس و تحصیل کرده اند ، چه مصیبتها کشیده اند. در جلسه ای که اخیرا -تیرماه ۸۹-در انجمن ترویج علم ایران تشکیل شده بود، استاد معتمدی دبیر باسابقه و شناخته شده فیزیک و عضو هیئت مدیره انجمن ترویج علم ایران بیان می کردند که در اولین کلاسهای تشکیل شده برای آموزش مدرن علم و دانش در ایران زمان قاجار، دو نفر دم در کلاس به عنوان نگهبان برای حفظ نظم و تامین امنیت می ایستادند! منظور ایشان آن بود که به یاد آوریم که در یکصد و پنجاه سال اخیر چه خون دلها در ایران خورده شده تا همین ها که امروز داریم، داشته باشیم.

- اما در مورد رشته تخصصی ما: زلزله. من یکی که اصلا زمین شناسی خوانده ام که بروم دنبال شناخت زلزله های ایران. اغراق نمی کنم. روزی که کنکور قبول شدم، در مهر ماه ۶۵، مرحوم پدرم به من گفت که با این رشته می توانی با هر کاری که انجام می دهی، به نتیجه کارت امید داشته باشی که جمعی از هموطنانت را از آسیب های زلزله های ایران نجات دهی (نقل به مذمون). این را گفتم که هدف اولیه از زمین شناسی خواندم را - آنطور که در خانواده تعریف شده و شناخته شده بود - نشان دهم. ایران سرزمین لرزه خیزی است. همیشه بوده و در آینده هم خواهد بود. زلزله های ایران را چه کنم؟ از آمریکا و کانادا و فرانسه زلزله های ایران را دورادور رصد کنم؟ و اگر زلزله ای مخرب رخ داد سعی کنم خودم را برسانم و به بازدید مناطق زلزله زده بروم؟ و بعد کشور را ترک کنم؟ بینابین زلزله ها را چه کنم؟ به موضوعات کاری دیگر بپردازم؟ بی اغراق بگویم که کار در پیشرفته ترین پروژه های پژوهشی دنیا من را راضی نمی کند، اگر در ایران و در مورد زلزله های ایران نباشد. اصلا نمی توانم تصور کنم که دقیقه ای وقت روی غیر از آنچه در کشور انجام می دهم، به لحاظ حرفه ای مثلا برای زلزله های کوههای آلپ در اروپا، یا آند در آمریکای جنوبی انجام دهم! شاید حمل بر تعصب بیجا، بی منطقی و ... بشود، ولی صادقانه آنچه را باور دارم نوشتم. هدف تخصصی من یکی کاملا مشخص است : کار روی زلزله های ایران. کدام زلزله ها؟ از چه نوع؟ صحنه های زلزله های منجیل ۱۳۶۹، و اردکول قائن ۱۳۷۶ و بم ۱۳۸۲ را مجددا مرور کنید. پاسخ خود را می گیرید.

Monday, August 02, 2010

مقاله در مورد لرزه زمینساخت استان کرمان و محدوده کانونی زمینلرزه 9-5-89 لاله زار- پژوهشنامه زمستان 79

در مجله پژوهشنامه زلزله شناسی و مهندسی زلزله، زمستان 79 مقاله ای داشتم در مورد لرزه خیزی استان کرمان و محدوده ای که پریروز رومرکز زمینلرزه 9-5-89 لاله زار کرمان در آن واقع شد، که برای مطالعه علاقه مندان آن را در اینجا می آورم.