یادداشت قبلی من با عنوان "هر چند سال یکبار" در مورد پژوهش و اینکه پیدا کردن دانشجوی دکتری علاقه مندی که با همکاریش بتوانیم کارهای پژوهشی خود را به پیش ببریم، با انتقاد دو تن از دوستان مقیم خارج - از اینکه اساسا آنچه در ایران در دوره دکتری انجام می شود نسبتی با دوره های دکتری واقعی نمی برد- و پاسخهای من و سایر دوستان در داخل و خارج از مملکت ظاهرا به یک بحث دامنه دار و جالب تبدیل شد. من از خواندن همه کامنت ها - حتی آنها که با نظر خودم همخوانی نداشت- خوشحال شدم چرا که به نوعی تنوع طرز فکر را در این موردنشان می داد و هر کس از دیدگاه خود نقطه نظرش را گفت و به پخته شدن موضوع هم کمک کرد.اگر هم دوباره با این یادداشت به این موضوع می پردازم به این دلیل است که به نظرم جای بحث دارد و امیدوارم هم آنها که قبلا نظر داده اند و هم آنها که نظر نداده اند وارد این بحث شوند.
اصلا کدام کار درست است؟ اینکه برویم و در جائی که امکان بهتری از پژوهش وجود دارد - و به قول دوستان پژوهش واقعی برقرار است- کار کنیم و یا اینکه بمانیم و در همینجا که خیلی چیزهایش شباهتی با دنیای مدرن ندارد کار کنیم؟ اصلا میتوان به این سوال جواب قطعی دادو به اصطلاح جمع بندی کرد؟ به نظرم پاسخ منصفانه به این سوال آخر منفی است!. چرا که اگر تلاش برای پاسخ را به صورت موردی و فردی محدود نکنیم، خیلی مشکل خواهد بود که جوابی برایش بیابیم. اگر هر فرد با توجه به احساسات و علایقش و امکانات زندگی و طرز تفکرش نتواند تصمیم بگیرد دیگر چگونه می توان حداقلی از رضایت مندی شخصی را کسب کند؟ در حالی که اگر انسانی آزادانه با در نظرگرفتن تمایلاتش تصمیم بگیرد و دارای هدف هم باشد، حتما برای موفقیت خواهد کوشید.
اگر مورد خودم رابخواهم بیان کنم، خیلی خلاصه باید بگویم که من اهداف ملی و توسعه علمی در داخل را - حتی با کیفیتی که مسلما از کیفیت کار پژوهشی در بسیاری از جاها در اروپای غربی، آمریکای شمالی و ژاپن و اقیانوسیه پائین تر است- را اولویت می دانم. حقیقتش را بخواهید این نوع کار را دوست دارم و تلاشی غیر از این را برای شخص خودم کاری عبث و تحمیلی می دانم. اصلا هم نمی خواهم شعار بدهم، محیط کار در داخل را ایده آل نشاندهم و یا به تلاشهای دوستان و هموطنانی که در خارج از مملکت در بهترین لابوراتوارهای پژوهشی دنیا دارند تلاش می کنند، و افتخار می آفرینند، جسارت کنم. بسیاری از دوستان نزدیک خودم الان در معروفترین لابوراتوارهای پژوهشی فرانسه، انگلیس، آلمان ، کانادا، آمریکا و ژاپن مشغول به کار هستند. رابطه خوبی هم با هم داریم .ولی در مورد خودم، فکر میکنم که ماندن و تلاش کردن در مملکتم که جا انداختن بسیاری از فکرها و کارها بسیار مشکل و گاهی غیر ممکن مینماید، و رنج بردن و سروکله زدن با دانشجویان عزیز- و هر روز غر زدن به آنها که این چه وضع کار کردن است؟!!- و حرص و جوش خوردن سرکلاس و باز تاکید میکنم " پی افکندن کارهای بنیادی و کاربردی پژوهشی در ایران در دوره های دکتری داخل و کوشش برای برقراری ارتباط مرکز پژوهشی مهم جهان با ایران و همزمان نشان دادن توانائی های کار در داخل به خارجی ها و رنج بردن در این راه" برای من از هر کار دیگری لذت بخش تر است.
در مورد کیفیت هم نمیخواهم اغراق کنم یا شعار بدهم. ولی میزان پیشرفت این ده سال اخیر در عرصه پژوهشهای علمی در ایران اصلا قابل قیاس با قبل از آن نیست.درمورد آینده هم خوشبینم و امیدوار
خلاصه اینکه دلیل ما برای ماندن، کارکردن، رنج بردن و البته لذت بردن از رنجی که می بریم(!)آرمانی است که به آن پایبندیم. و آن همانا توسع و سعادت میهن و اعتلای علمی و فنی آن است و البته در مورد رشته خودمان، بالا بردن ایمنی در مقابل بلایای طبیعی بویژه زلزله
مدعی هستم که با همه مشکلات، کارهای خوبی در حال انجام است ویا به نتیجه رسیده است. برنامه های پژوهشی مهمی نیز برای آینده داریم و اصلا راستش رابخواهید خیلی خوشحال هم میشویم که حداقل از کشورهای همجوار خودمان دانشجوی دکتری بگیریم. و فارغ التحصیلانی نیز حداقل از کشورهائی نظیر عراق، افغانستان، پاکستان داشته باشیم. قبلا ازاین کشورها و سایر کشورها شاید برای آموختن و تحصیل در دوره های دکتری نظیر زبان و ادبیات فارسی به ایران می آمدند - و هنوزمی آیند- ما در حال تلاش برای جذب محقق برای دوره دکتری در زلزله شناسی و مهندسی زلزله هستیم.