وبلاگ دکتر مهدی زارع

مکانی برای تبادل نظر و اتاق فکر دکتر مهدی زارع و دوستان...

My Photo
Name:
Location: Tehran, Tehran, Iran

Wednesday, October 31, 2007

ساخت و سازهاي غير قانوني در حريم شهر تهران


ديروز از قول يكي از اعضاي شوراي شهر تهران از ساخت روزانه يكصد بناي غير قانوني در حريم شهر تهران خبر داده شده بود. من نمي دانم كه منبع اين آمار چيست و آيا فقط يك تخمين است و يا يك براورد آماري دقيق بر اساس مشاهده دقيق روزانه. ولي واقعيت آن است كه اگر نمايانگر بخشي از واقعيت هم باشد، بايد در مورد ان بسيار هشيار بود. اين موضوعي مهم است، چرا كه در حريم شهر تهران - كه همانطور كه در يكي از يادداشتهاي قبلي اشاره كردم بخش مهمي از استان تهران را شامل مي شود - اساسا مشخص نيست چرا ساخت و ساز مي شود؟ حال غير قانوني بودن يا قانوني بودن آن مساله اي ديگر است! حريم ابر شهري مانند تهران با محدوده هاي مساله دار طبيعي و مناطق پر مشكل و حادثه خيز از ديد بيهنجاريهاي اجتماعي و جمعيتي و همچنين مناطق با ارزش از نظر محيط زيست و فضاي سبز، همپوشاني دارد و معني ساخت و ساز در آن مي تواند ناامن تر شدن ابر شهر تهران از تمام ديدگاههاي يادشده در فوق باشد. مساله حريم هاي مساله دار در ابر شهرهاي دنياي سوم و در حال توسعه مساله اي نسبتا قديمي است ولي امروزه در تهران با پديده جديدي مواجه هستيم كه آن نيز ويراني زمين و محيط زيست براي اكنون و آينده است. بايد جلوي توسعه شر تهران را بگيريم، اگر نه در آينده با منطقه اي بي در و پيكر مواجه مي شويم كه اگر تمام توان مندي اقتصادي و فني كشور را هم صرف آن كنيم، بر مشكلاتش نتوان فائق امد.

Tuesday, October 30, 2007

آن روز، وقتى زمين لرزيد


امروزدر صفحه گزارش روزنامه ايران بخشي از مصاحبه با من مورد استفاده قرار گرفته كه در زير مي آورم: با اين توضيح كه عنوان من را رئيس پژوهشگاه نوشته اند كه اشتباه است و من رئيس پژوهشكده زلزله شناسي هستم و رئيس پژوهشگاه آقاي دكتر تسنيمي هستند.
غزل شاهنده
شايد جالب باشد كه بدانيد ۴۱ نوع بلاى طبيعى كه تاكنون در جهان رخ داده به ثبت رسيده است ،البته به اذعان آمار حداقل ۳۱ نوع آن از گذشته تا حال كشور ما را تحت تأثير قرار داده است اگرچه كند و كاوى در آمارهاى موجود نشان مى دهد كه زلزله، سيل و خشكسالى بيشترين درصد خسارات را ايجاد كرده اند علاوه بر اين طى دو دهه گذشته، به طور متوسط، هر ساله ۲۰۰ ميليون نفر تحت تأثير بلايا بوده اند و از بى رحمى طبيعت و بى توجهى انسان دچار خسارت شده اند از اين روست كه شايد بتوانيم با سند و مدرك بسيار محكم با اطمينان بگوييم كه در كشورهايى كه نمى توانيم به آنها فقير بگوييم اين گونه حوادث صرفاً نتيجه بى توجهى و كوتاهى است مگر نه خشونت طبيعت هم در مقابل توانايى مخلوقات خداوند ضعيف است و مى تواند به دست تواناى بشر مهربان شود همان گونه كه كشورهاى پيشرفته اين گونه كرده اند. زمانى فردريش هگل فيلسوف شهير آلمانى (۱۸۳۱ـ ۱۷۷۰) در نظرياتش بر اين اعتقاد پاى مى فشرد كه «اراده انسان محكوم تاريخ است» و پيروانش نيز چشم بر هم مى گذاشتند و مى پذيرفتند كه اين گونه است. اما الان ديگر قرن ۱۷ نيست، بشر قرن ۲۱ نيز انسان قرن ۱۷ نيست. اكنون تفكر در آمادگى براى مواجهه با خطر جايى براى ويرانگرى و قهر طبيعى باقى نگذاشته است و اگر بشر امروز از اين زاويه كوچك دچار حادثه مى شود نتيجه كوتاهى و بى توجهى خودش است و بس.بنابر آمار موجود در طول سه دهه گذشته ميزان وقوع بلايا سه برابر و خسارت مالى ناشى از آنها ۸ برابر شده است ضمن آن كه مهم ترين بلاى طبيعى قرن بيستم كه در ايران رخ داد زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ در دو استان گيلان و زنجان بود كه ۴۰ هزار كشته و ۱۰۰ هزار مجروح و ۴۰۰ هزار نفر بى خانمان از خود به جا گذاشت و پس از آن حادثه مهيب زمين لرزه بم با بزرگاى ۶‎/۵ درجه در مقياس ريشتر بود كه در ۵ دى ماه سال ۸۲ جان حدود ۳۰هزار نفر را گرفت. اما با اين آمار تكان دهنده شايد لازم باشد كه بدانيد سه روز قبل از زلزله بم در كاليفرنيا زلزله اى به همان بزرگى رخ داد كه فقط سه قربانى به جا گذاشت و يا زلزله ژاپن با بزرگاى ۸ ريشتر فقط يك قربانى در برداشت. هر چند كه از جهت ميزان عمق كانونى، زمين لرزه هاى ژاپن ويژگى هاى خاص ناحيه اى خود را دارند، اما با اين حال فاصله بين آسيب ديدگان اين حوادث در ايران و ژاپن با هيچ منطق و دليلى قابل توجيه نيست به خصوص آن كه ايران جزو يكى از زلزله خيزترين كشورهاى دنيا است و انجام اقدام هاى جدى براى كاهش تلفات و خسارات ناشى از زلزله بايد در كشور مورد توجه قرار گيرد.* منتظر حادثه ايم
دكتر مهدى زارع رئيس پژوهشكده زلزله شناسي، پژوهشگاه بين المللى زلزله شناسى و مهندسى زلزله از سيل و زلزله به عنوان مهم ترين رخدادهاى طبيعى نام مى برد و مى گويد: «سيل، زلزله، خشكسالى، ريزش كوه يا زمين لغزش از مهم ترين بلاياى طبيعى است كه كشورهاى مختلف با آن روبه رو هستند و كشور ما «ايران» هم با توجه به آسيب پذير بودن از اين دو رخداد طبيعى بيشترين فراوانى را از نظر آمار و تلفات دارد و همين امر نيز انجام برخى اقدام هاى اساسى را قابل تأمل تر مى كند.»وى انجام كارهاى مطالعاتى را بخشى از اقدام هاى لازم براى كاهش آسيب پذيرى عنوان مى كند و مى افزايد: «براى شناختن پديده ها و شناسايى مكان هاى كم خطر چاره اى وجود ندارد جز آن كه منشأ بلاياى طبيعى و نحوه رخداد و توزيع پراكندگى آنها مشخص شود اگرچه اين اقدام ها ممكن است كه به تنهايى هيچ تأثير مثبتى در كاهش روند رخداد بلاياى طبيعى نداشته باشد اما بدون ترديد براى شناخت مكان رخدادهاى طبيعى و كنترل آنها به اين مطالعات پايه نياز است. به عنوان نمونه اگر در استان گرگان مطالعه اى براى آسيب پذيرى سيل صورت بگيرد و پهنه بندى خطر زمين لرزه انجام شود به معناى آن نيست كه كاهش سريع آثار بلايى طبيعى با سرعت و به صورت همزمان صورت مى گيرد بلكه با اين كار امكانى فراهم مى شود كه در درازمدت با نگاه برنامه ريزى كلان ضريب سطح ايمنى اين منطقه را بالا ببريم و به عنوان مثال در مناطقى كه پرخطر تشخيص داده شده است ساخت و ساز نكنيم.»
وى اضافه مى كند: «با اين رويكرد بيشتر اقدام هاى انجام شده در طول سال هاى اخير اقدام هاى پايه اى بوده كه براى رسيدن به منابع اطلاعاتى قابل اعتنا از نظر نحوه و مكان رخداد بلاياى طبيعى چاره اى جز انجام آنها نبوده است.»اما آيا براى كاهش آسيب پذيرى شهرها روستاهاى كشور از بلاياى طبيعى كه مردم و زندگى آنها را تهديد مى كند تنها انجام مطالعات پايه اى راهگشا است؟ زارع در كنار اين مطالعات توجه به زيرساخت ها را يكى از راهكارهاى اساسى و اثرگذار عنوان مى كند و مى گويد: «براى رسيدن به نتيجه مطلوب در آينده بايد ساخت و سازهاى مناسب اعم از شهرسازى صحيح در مناطق كم خطر، تعبيه زيرساخت هاى مناسب براى راه هاى كشور، ايمن سازى شهرها، جلوگيرى از توسعه نامناسب شهرها، ايجاد حاشيه شهرها و تهيه برنامه منسجم و قابل اعتنا مورد توجه مسئولان كشور قرار گيرد، در غير اين صورت به مسأله بلاياى طبيعى به صورت واكنشى پاسخ داده ايم يعنى همان گونه عمل كرده ايم كه تاكنون رفتار كرده ايم. منتظر حادثه شده ايم و پس از رخداد به كمك حادثه ديدگان شتافته ايم. وى سپس در اين مورد به زلزله بم اشاره مى كند «اگر تا پيش از رخداد زلزله بم اجازه ساخت شهركى را در منطقه پرخطر اين شهر كه نزديك گسل بم بود را نمى داديم تلفات اين زلزله بسيار كاهش پيدا مى كرد چرا كه تقريباً تمام افرادى كه در شهرك جانبازان بم ساكن بودند از زلزله جان سالم بدرنبردند اما بسيارى از ساكنان منطقه غربى بم به دليل دور بودن از گسل بم زنده ماندند بنابراين اگر مطالعات پايه اى در اين منطقه انجام مى شد و پس از آن اجازه ساخت شهرك در اين نقطه داده نمى شد در كم شدن تلفات اين حادثه تأثير بسيارى مى گذاشت.» و سپس خاطرنشان مى كند: «به همين دليل است كه بايد زيرساخت ها در برنامه ريزى هاى كلان و درازمدت توسعه تقويت شود و روال درستى پيدا كند و البته اين اتفاق زمانى به سمت عملى شدن سوق پيدا مى كند كه از اجراى برنامه هاى واكنشى يعنى همان كمك رسانى بعد از حادثه دور شويم و به سمت برنامه هايى با نگاه درازمدت برويم.»وى همچنين از آمار پرفاجعه ترين و پرتلفات ترين بلاياى طبيعى ۵۰ سال اخير مى گويد: «براساس آمار رسمى حادثه سونامى ۲۰۰۴ اقيانوس هند با بيش از ۳۶۰ هزار نفر كشته درصدر آمار است و پس از آن رخداد توفان دريايى در بنگلادش (۱۹۷۰)، زلزله تيان شان در چين (۱۹۷۶) با ۲۴۲ هزار نفر كشته، توفان دريايى بنگلادش (۱۹۹۱) با ۱۳۲ هزار نفر كشته، زلزله ۱۹۴۸ تركمنستان با ۱۱۰ هزار كشته، زلزله پرو در سال ۱۹۷۰ با هزار نفر كشته، سيل چين در سال ۱۹۴۹ با ۵۷هزاركشته و بالاخره زلزله منجيل با بيش از ۳۵ هزار كشته در مراتب بعدى قرار دارد، ضمن آن كه از نظر آمار خسارات در زلزله كوبه ژاپن ۵۰ ميليارددلار و در زلزله نورتريج كاليفرنيا ۳۰ ميليارددلار و سيل سونامى جنوب آسيا ۱۸۴
ميلياردلار خسارت وارد شده است.»
* هر ۱۰ سال يك زمين لرزهمهندس عليرضا رضايى، كارشناس گروه بلاياى طبيعى پايگاه ملى داده هاى علوم زمين كشور نيز اشاره اى به عمده ترين بلاياى طبيعى كشورهاى منطقه (اكو) كه شامل زمين لرزه، سيل، زمين لغزش و خشكسالى است دارد. وى مى گويد: «براساس آمار سال هاى ۱۹۲۶ تا ۲۰۰۶ كشورهاى تركيه، ايران، افغانستان و پاكستان داراى بيشترين وقوع زمين لرزه و سيل بوده اند كه براين اساس ۴ كشور تركيه، ايران، افغانستان و پاكستان از عمده ترين كشورهاى اكو هستند كه در معرض بيشترين مخاطرات طبيعى واقع مى شوند. ضمن آن كه در كشور ما به طور متوسط در هر ۱۰ سال يك زمين لرزه با بزرگاى بيش از ۷ رخ داده كه حاصل آن نزديك به ۷ ميليارددلار خسارت بوده است و البته در جمع بندى اين داده ها با خسارات مالى ناشى از ديگر بلاياى طبيعى در ايران همچون زمين لغزش، فرونشست زمين، سيل و ديگر بلايا، ساليانه بيش از ۲‎/۵ ميليارددلار خسارت مالى به كشور وارد مى شود.»وى علاوه بر اين، رخداد بلاياى طبيعى را نوعى مانع بر سر راه پيشرفت و توسعه عنوان مى كند و در توضيح اين موضوع مى گويد: «بلاياى طبيعى در كشورهاى در حال توسعه بيش از كشورهاى توسعه يافته تأثيرات مخرب بر جا مى گذارد چرا كه نبود پيشرفت و توسعه تأثير اين بلايا را در كشورهاى در حال توسعه بيشتر مى كند و منجر مى شود تا تأثير منفى فجايع طبيعى به مدت طولانى ترى اين جوامع را آزار دهد و به اين ترتيب، فجايع طبيعى در اين كشورها به يك فاجعه انسانى و يا اقتصادى تغيير شكل مى دهد.»اما گويا ماجراى رخداد طبيعى سيل با ماجراى زلزله در كشور ما تفاوت دارد، به نحوى كه به نظر مى رسد در اين ماجرا، اين بشر است كه گاهى با دخالت در طبيعت به خود آسيب مى زند، دكتر زارع با اشاره به اين موضوع توضيح مى دهد: «در مورد بسيارى از رخدادهاى سيل در كشورهاى مختلف و بخصوص در ايران عقيده اى وجود دارد مبنى بر اين كه خود انسان ها با دست كارى كردن مسير رودخانه ها، ساخت و ساز در حريم رودخانه ها و تجاوز به حريم آنها عملاً باعث آسيب پذير شدن مسير رودخانه ها مى شوند.» وى ادامه مى دهد: علاوه بر اين از بين بردن پوشش هاى جنگلى براى جاده سازى هاى نامناسب و ايجاد ترانشه در نقاطى كه زمين لغزش بى حركت مى تواند به حركت در بيايد ريسك خطرپذيرى منطقه افزايش پيدا مى كند به عبارتى با ندانم كارى بشر براى آن كه مثلاً مى خواهند راه تردد اهالى روستايى ۳۰۰ نفره را تسهيل كنند ده ها هزار نفر را در معرض خطر بالقوه قرار مى دهند و آن را به صورت بالفعل درمى آورند.»* مبنا هميشه جان انسان هابراين اساس و با توجه به شعارى كه هميشه تكرار كرده ايم و پيشگيرى را بر درمان مقدم دانسته ايم به نظر مى رسد تنها راه مؤثر براى رويارويى با بلاياى طبيعى همان مسأله پيشگيرى باشد تا ديگر نيازى به پرداخت هزينه هاى بالاى انسانى و خسارت هاى ساختمانى نباشد.

قيصر امين پور درگذشت


در سايت ايسنا ديدم كه بامدد امروز شاعر بزرگ معاصر، قيصر امين پور، در اثر بيماري قلبي در چهل و هشت سالگي در بيمارستان دي تهران درگذشت. بسيار از درگذشت اين اديب معاصر ناراحت شدم و به خانواده محترمش و جامعه ادبي ايران تسليت مي گويم. شعر ها و ترانه هاي قشنگي كه او سرود بسياري ورد زبان خوانندگان و مردمان كشورمان شد. يك شعر او را كه بسيار دوست دارم - آفتاب مهرباني/ سايه تو بر سر من // اي كه در پاي تو پيچيد/ ساقه نيلوفرمن- را گفتم تا بر روي سنگ مزار مرحوم پدرم حك كنند. خدايش بيمرزاد كه در جواني از دست رفت.

باز هم ساخت و ساز در محدوده حريم تهران


امروز دوباره بحث منوعيت ساخت و ساز در حريم بالاي 1800 متر رتفاع تهران و همچنمين در محدوده حومه تهران از سوي استاندار تهران در روزنامه ها مطرح بود. واقعيت آن است كه براي محدوديت ساخت و ساز در حريم تهران برنامه اي ملي لازم است تا راه حل ها از بيرون از محدوده شهري تهران قابل طرح در تهران باشد. اگر مشكلات تهران و سكوت و امكانات مردم و آنها كه به اميد مسكن بهتر در تعاوني مسكني دل سپرده اند كه در محدوده ممنوعه شهري به دنبال ساخت و ساز است، چه گناهي كرده اند؟ اگر مشكل را كلان نگاه نكنيم فقط كارمان ممنوعيت و اعمال قوه قهريه خواهد بود. ملي اصل مشكل برجاي خواهد ماند. بيم آن دارم كه با تعيين محدوده اطراف تهران عملا چراغ راهنماي توسعه نامتوازن تر در آينده شهر تهران و سنگ بناي تخريب بيشتر منابع طبيعي و محيط زيست اطراف تهران - البته با نيتي خير! - گذاشته شود! اميدوارم چنين نشود.

دوازده خط مترو در تهران و ملاحظاتي كه از نظر زمين شناسي لازم است

ديروز روزنامه ها از برنامه ريزي براي احداث دوازده خط مترو در تهران خبر دادند. البته تهران از نظر حفاري هاي ژئوتكنيكي و مطالعات اوليه براي مترو در مضع نسبتا مناسبي است و مطالعاتي به وسعت و گستردگي مطالعات مترو تهران - تا آنجا كه من اطلاع دارم- از ديد زمين شناسي و ژئوتكنيكي تا كنون در شهر تهران انجام نشده است، گرچه كه متاسفانه مثل بسياري ديگر از كارهاي فنبي در مملكت ما به خوبي مستند سازي نشده و امكان دسترسي به بسياري از اين داده ها احتمالا براي خود پديد آورندگان و مهندسان درگير در مطالعات در حال حاضر موجود نيست!. ولي گسترش خطهاي مترو و افزايش حفر تونلها مستلزم ملاحظات متعددي است كه اميد است با آخرين يافته هاي علمي در جهت اجراي آنها اقدام شود. در تهران گسلهاي كواترنر متعددي در بخشهاي شمال و مركز و جنوبتهران عبور مي كند. بيشتر شناخت ما از وضع زمين شناسي در تهران سطحي است و بررسي هاي انجام شده سطحي نيز با مطالعات تفصيلي و چندجانبه همراه نشده است. از سوي ديگر شناخت ميزان لغزش در سطح گسلها و موقعيت هندسي صفحه آنها در عمق و همچنين تشخيص نحوه و ميزان جا به جائي هر گسل در يك رويداد لرزه اي در آينده تشخيص داده شود. در اين صورت امكان هر نوع گسيختگي و جابه جائي سطي و در عمق هاي نزديك به سطح قابل مدل كردن خواهد بود. بدون انجام چنين بررسي دقيقي درمورد احتمال جنبش در اثر جنبائي گسلهاي مختلف نمي توان ايده دقيقي داشت. دوازده خط مترو در تهران الزامي است و امكانات حمل و نقل براي نسل بعدي بايد توسعه يابد ولي همزمان بايد مطالعات براي ايمني اين خطوط نيز با بالاترين يافته هاي دنياي مهندسي دنبال شود. لزوم مدلسازي دقيق گسلش در مسير و محل تقاطع با هر تونل و همچنين يافتن ميزان و سن دقيق هر جابه جائي در گسلها بايد به همراه انجام حفاري هاي دقيق براي يافتن سن تمدنهاي باستاني - احتمالا از ميان رفته و مدفون - در گستره تهران براي روشنتر كردن پتانسيل واقعي گسلش و زمينلرزه در گستره شهر و همچنين تدوين برنامه دقيق براي هشدار سريع در هنگام زلزله احتمالي و مديريت بحران از كارهاي الزامي است كه براي متروي تهران بايد با جديت دنبال نمود. شهرداري تهران و وزرتخانه هاي مربوطه به عنوان نهادهاي مرتبط و اصلي بايد به اين موضوع توجه ويژه كنند.

Saturday, October 27, 2007

محدوده مناطق بيست و دو گانه تهران


اخيرا نقشه اي از محدوده مناطق بيست و دو گانه تهران ديدم كه عملا بخش مهمي از استان تهران را در بر مي گرفت. واقعيت آن است كه در منطقه بزرگ شهري تهران و حومه، تمركز امكانات و مشكلات - با هم!- باعث شده است تا مردم شهر هاي ايران براي كار و احتمالا محل سكونت بهتر به سمت تهران بيايند. از سوي ديگر رشد سريع جمعيت نيز احتياج فراوان را به ساخت و ساز باز هم بيشتر به صورت شهركهاي مسكوني تقريبا در تمام جهت هاي اطراف تهران توجيه كرده است. ولي در عين حال تهران با مشكلات بزرگي دست و پنجه نرم مي كند كه كوچكترين آنها تردد روزمره و نبود امكانات اوليه زندگي در بخشهاي مهمي از شهر، و مسائل بنيادي آن ساخت و ساز در حريمهاي خطرناك از نظر بلاياي طبيعي - سيل، زلزله، لغزش و فرونشست زمين - و در ارتفاعات با دسترسي مشكل در تمام محدوده شمال تهران است. تمركز نامتوازن امكانات بهداشتي، درماني، فرهنگي و آموزشي و همچنين مراكز اشتغال نيز، موجب لزوم تردد مداوم مردم، مصرف بالاي سوخت، آلودگي هوا و خلاصه توسعه بسيار نامتوازن و ناپايدار شهري است. هر روز از ميزان فضاي سبز به دليل - يا بهانه! - احداث مجتمع مسكوني و بزرگراه كاسته مي شود و اين در حالي است كه جايگزيني فضاي سبز به جاي چنين نقصاني عملا غير ممكن است. محدوده مناطق بيست و دو گانه تهران با اوصاف ذكر شده بايد به دقت از نظر ممنوعيت رشد و ساخت و ساز حفاظت گردد. هر نوع توسعه شهري به ويژه در حاشيه شهر تهران به گسترش محدوده هاي نا امن و مناطق مساله دار و جرم خيز منجر مي شود. از اين رو براي احداث شهرهاي جديد نيز- با توجه به مساله آب، بهداشت محيط زيست و امكانات محدود دسترسي مكاني به مناطق مختلف شهر - محدوده اي خارج از استان تهران و به دور از پهنه هاي با خطر بالا از نظر بلاياي طبيعي و با در نظر گرفتن استانداردهاي نوين توسعه پايدار پس از مطالعه تفصيلي بايد يافته شود. توسعه تهران به هر طريق بايد متوقف شده و گسترش شهري و جمعيتي و صنعتي در بيرون از محدوده استان تهران صورت گيرد.

يا حضرت مولانا- هشتصدمين زادروز مولوي گرامي باد


اين روزها در آستانه هشتصدمين سالروز مولانا جلالدين محمد بلخي - مشخور به مولوي يا مولانا- هستيم و كنگره اي نيز به همين مناسبت در تهران تبريز و خوي - مكان آرامگاه شمس تبريزي- برگزار مي شود. امسال به دليل كمكاري ما ايراني ها ملل ديگر - به ويژه ترك ها كه قونيه مدفن مولوي در كشور آنها واقع است - تلاش فراوان براي مال خود كردن اين شخصيت بزرگ عالم عرفان و ادب فارسي كردند. به هر حال شايد برگزاري كنگره مولانا تا حدي جبران مافات كند. با دو بيت از حضرت مولانا به استقبال هشتصدمين سالروز اين عارف وشاعر بزرگ ايراني مي رويم: اي بسا هندو و ترك همزبان/ اي بسا دو ترك چون بيگانگان / / از زبان محرمي خود ديگر است / همدلي از همزباني خوشتر است.

لزوم شناخت نبود هاي لرزه اي در ناحيه البرز مركزي


ناحيه البرز مركزي ايران از نظر وجود گسلهاي فعال منطقه اي كاملا شناخته شده است . وجود گسلهاي فعال و عدم وجود رويداد زلزله هاي مهم در بخشهايي از همان گسل معمولا به عنوان منطقه با احتمال رخداد زلزله بزرگ - به عنوان يك نبود لرزه اي - شناخته مي شود. البته براي تشخيص نبود لرزه اي لازم است تا زمان رخداد قبلي را به طور دقيق يا تقريبي در هر قطعه از گسل مشخص كنيم. در غير اين صورت با وجود گسلهاي فعال و عدم رخداد زلزله در يك بازه زماني طولاني، به وقوع "احتمالي" يك نبود لرزه اي در آن پهنه شك مي بريم. البرز مركزي ايران از نواحي است كه با وجود گسلهاي م متعدد بنيادي و كواترنر همچون گسلهاي مشا، لار، لاريجان، كندوان، بلده، سياه بيشه، كجور، شمال البرز و مازندران، و گسل هاي ديگري كه شناخته شده ولي بدون رخداد زلزله مخرب به عنوان گسل فعال شناخته نشده اند، به عنوان منطقه اي با وجود نبود هاي لرزه اي متعدد بايد مورد توجه باشد. از سوي ديگر منطقه كوهستاني البرزه مركزي داراي پتانسيل وقوع زمين لغزشهاي مختلف نيز هست كه به عنوان يك خطر ثانويه زلزله باد مورد توجه باشد. توجه به اين مساله هم به دليل ايمني ساكنان اين ناحيه، وجود راههاي اصلي شمال به مركز كشور در اين ناحيه و همچنين وجود تهران، كرج و شهرهاي حومه تهران در جنوب و شهرهاي بزرگ در ناحيه ساحلي درياي مازندران در شمال آن حائز اهميت است. توصيه هاي ايمني را با برقراري امكان مطالعات دقيق پهنه بندي و محاسبات دقيق خطر زلزله و صرف هزينه هاي پژوهشي در اين راه جدي بگيريم.

Wednesday, October 24, 2007

روش‌هاي پيش يابي زلزله


اين متن مصاحبه خبر نگار ايرنا با من است كه پس از اصلاح و كمي تغيير آن را روي در زير آورده ام
دكتر مهدي زارع رييس پژوهشكده زلزله‌شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله در گفت و گو با خبرنگار ايرنا چگونگي مطالعات مربوط به زلزله‌شناسي را تشريح كرد. به اعتقاد وي به طوركلي مطالعات زلزله شناسي با توجه به مشخصات گسل‌ها، نحوه قرار گرفتن و ويژگي‌هاي لرزه خيزي آن‌ها انجام مي‌شود. با در نظر گرفتن اين مشخصات و با توجه به مدل‌هاي لرزه خيزي و محاسبات صورت گرفته، خطر زلزله در يك نقطه يا يك پهنه محاسبه و پهنه بندي براساس مطالعات زلزله هاي گذشته انجام مي‌شود. اين موضوع با توجه به زمان ، مكان و بزرگاي اين اتفاق رخ داده است. بنابراين آن چه كه به عنوان مطالعات پهنه‌بندي خطر زلزله انجام مي‌شود، برآورد رخدادهايي است كه در آينده احتمال وقوع آن در منطقه‌اي و پهنه‌اي وجود دارد كه به نوعي پيش بيني كردن مكاني خطر و مشخص كردن مناطقي است كه داراي خطر مشابه هستند.
زارع ادامه داد با به دست آوردن اين اطلاعات " نقشه‌هاي هم شتابي " فراهم مي‌شود كه با آنها امكان تفكيك مناطق پرخطر و كم خطر به طور نسبي بوجود مي‌آيد. در واقع با انجام اقدامات فوق مي‌خواهيم بفهميم زلزله‌هاي آينده با چه احتمالي، در چه زماني ، چه اندازه‌اي و چه مكاني اتفاق مي‌افتد، آنچه كه امروزه به آن " پيش بيني زلزله" مي‌گويند. وي با اشاره به رويكرد جديد در پيش بيني زلزله با نام " پيش‌يابي زلزله " گفت: در اين رويكرد به جاي اينكه تعيين كنند دقيقا زلزله‌اي در يك منطقه با چه اندازه معين بزرگا رخ خواهد داد، مشخص مي‌كنند كه در منطقه‌اي در يك فاصله زماني مثلا ‪ ۲۴‬ساعت، در يك هفته و يا يك ماه آينده احتمال وقوع چه خطر و يا چه ميزان وقوع زلزله وجود دارد. به گفته زارع امروزه در كاليفرنيا هر ‪ ۲۴‬ساعت يك بار اين كار (پيش يابي زلزله) انجام مي‌شود و در ايران هم چنين مطالعاتي شروع شده است. علم زلزله شناسي به طور كلي در جستجوي مطالع زلزله ها و شناخت زمين از طريق زمين لرزه و منشاء رخداد آنهاست، آرزوي بشر پيش بيني زمان زلزله است كه جزو اهداف بلند مدت است. با انجام مطالعات بر روي زمين و گسل‌ها مي‌توان مناطق پرخطر را مشخص و انسان‌ها را از اسكان در آنها برحذر داشت، اما با تمام اينها نمي‌توان گفت كه بر روي زمين زندگي نكنيم! وي با تاكيد بر نقش مهم نوع طراحي سازه، مصالح و نحوه كاربرد آنها گفت: حتي اگر بشر به علم " پيش بيني قطعي زلزله " هم دست يابد باز هم تمام مشكلاتش حل نمي‌شود.
در ايران طي ‪ ۱۶‬تا ‪ ۱۷‬سال گذشته به ويژه بعد از زلزله ۱۳۶۹ منجيل اقدامات خوبي صورت گرفت. شبكه باند پهن لرزه‌نگاري براي آگاهي از مكان و زمان دقيق زلزله هاي فلات ايران توسط پژهشگاه ايجاد شد با جمع‌آوري اطلاعات از گسل‌هاي فعال نقشه‌هايي تهيه شد كه اكنون بايد در مقياس‌هاي بزرگتر و دقيقتر به روز شوند. رييس پژوهشكده زلزله شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله ادامه داد با توجه به پهنه‌بندي خطر زلزله، نحوه تغييرات -كاهنده شدن- جنبش زمين از كانون زلزله، الگوي رياضي تهيه كرده ايم كه بر اساس آن محاسبه نقشه پهنه‌بندي در ايران انجام مي‌شود.
دستگاه‌هاي لرزه‌نگار دكتر زارع در خصوص ايستگاه‌هاي لرزه نگار گفت: هم‌اكنون در ايران ‪۱۶‬ دستگاه لرزه‌نگار باند پهن وجود دارد كه نحوه رخداد زلزله را به مركز مخابره مي‌كند كه با توجه به اطلاعات داده شده آن امكان مطالعه بر روي پوسته زمين فراهم مي‌شود. وي با بيان اينكه در نظر است تعداد اين لرزه نگارها به ‪ ۴۰‬ايستگاه در سراسر كشور افزايش يابد اظهار داشت: راه‌اندازي هر ايستگاه بين ‪ ماه۶‬تا يك سال و نيم زمان نياز دارد. در نظر است تا بخش‌هايي از دستگاه هاي لرزه نگاري را در آزمايشگاه توسعه تجهيزات در پژوهشگاه توليد كنيم يعني در واقع شبكه لرزه نگار را تا حد امكان ايراني كنيم.

Monday, October 22, 2007

توسعه در كشورهاي در حال توسعه مسلمان

بر اساس آنچه كه در سابقه توسعه علمي و پژوهشي در ايران و كشورهاي در حال توسعه و اسلامي ديده مي شود، آيا روش هاي علمي نوين به عنوان روشهاي منطبق با ريشه در فرهنگ بومي ما وجود دارد؟ بر ميناي چنين ريشه اي بايد تلاش شود تا مشخص شود كه علوم نوين چگونه مي توانند به توسعه در كشوري مثل كشور ما كمك كنند. به اين منظور سابقه علم و فناوري و نهادهاي آموزشي و پژوهشي در ايران، به ويژه در ايران دوران اسلامي – كه مستندات بهتري از آن در دسترس است- راهنماي خوبي خواهد بود. جايگاه دانشمندان ايراني و اسلامي - بدون افراطو تفريط - بايد نقد و بررسي شود. در نهايت مشخص شود كه با وجود تجربه و زيرساختهاي فكري و سنتهاي علمي- پژوهشي در كشورهاي اسلامي و پيوستگي جهان و دنياي ارتباطات آيا مي توان ضمن استفاده از سنت هاي خويش و عدم توسل صرف به ترجمه و پيروي، با بهره گيري از تجربيات ساير فرهنگها، به توسعه سريعتر و سامان يافته دانش و فناوري در كشور خود و كشورهاي در حال توسعه مسلمان كمك نمود؟

تاريخ دانشها و دانشمندان ايراني و مسلمان

دوران شكوفائي تمدن اسلامي عمدتا در محدوده قرنهاي هشتم تا پانزدهم ميلادي شناخته مي شود. دوراني كه به دوران طلائي تمدن اسلامي مشهور است. مروري مختصر بر نامهاي مشهور دانشمندان اسلامي نمايانگر حضور پر رنگ دانشمندان ايراني – زاده شده در محدوده تمدني فلات ايران بزرگ و متكلم به زبان فارسي يا زبانهاي محلي گوناگون- در ميان دانشمندان مسلملن است.
فارابي دانشمند قرن سوم هجري (نهم ميلادي) ] ابونصر محمدبن محمد فارابي- معروف به معلم ثاني- 260 تا 330 هـ.ق/ 879 تا 958 ميلادي[ در كتاب احصاء العلوم (كه به لاتين
De Scientis
ترجمه شده است) اولين طبقه بندي از علوم (دانشها) را – حدود 500 قبل از بيكن- ارائه كرده است كه بعدها توسط دانشمندان ديگر نيز مورد استفاده قرار گرفت. وي علوم را به علم زبان، علم منطق، علم تعاليم، علم طبيعي و مابعدالطبيعه و علم مدني فقه و كلام تقسيم مي كند. فارابي اهل خراسان بود و وي در قلمرو حكومت سامانيان مي زيست. روش پيوند بين علوم عقلي و علوم نقلي گرچه قبل از فارابي آغاز شد ولي فارابي را مي توان از معماران اصلي اين مكتب دانست. از آنجا كه ارسطو (فيلسوف مشهور يوناني) را به عنوان معلم اول مي شناسند، به فارابي نام معلم ثاني داده اند. ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلام (متفكر و جامعه شناس شاعر، تاريخدان عرب، تونسي، 1332 تا 1406 ميلادي) را كه به عنوان استاد علم رفتار انساني و فيلسوف تاريخ مي شناسند، علوم را به دو دسته كلي علوم فلسفه- عقلي و علوم وضعي - نقلي تقسيم مي كند .
امروزه دانش (Science) تجربي به مواردي از دسته بندي هاي فارابي اطلاق مي شود كه بيشتر در علم تعاليم و علم طبيعي قرار مي گيرد. همچنين در رده بندي ابن خلدون، دانش تجربي به مفهوم امروزين را بايد در دسته علوم فلسفي - عقلي قرار داد. فهرست بلندي از دانشمندان و نخبگان جهان اسلام در تاريخ ملل به عنوان مبدع و بنيانگذاران روشهاي علمي و شاخه هاي مختلف علوم وجود دارد (4). از آن ميان مي توان به اين نخبگان اشاره كرد: جابرابن حيان (721 تا 815 ميلادي، علم شيمي)، خوارزمي(800 تا 863 ميلادي، رياضي)، ذكرياي رازي (865 تا 925 ميلادي، شيمي و پزشكي)، فارابي (870 تا 950 ميلادي، فلسفه، موسيقي، سياست شناس)، ابن سينا (980 تا 1037 ميلادي، پزشكي، فلسفه، شيمي)، ابن هيثم (965-1039 ميلادي، فيزيك، اپتيك، رياضي)، بيروني (973-1053، بزرگترين دانشمند جهان اسلام و ايران، فيزيك، پزشكي، نجوم)، غزالي (1058-1111 ميلادي، فلسفه) عمر خيام (1038-1123، رياضي)، ابن رشد (1126تا 198 ميلادي، فلسفه)، خواجه نصيرالدين طوسي (1201 تا 1274 ميلادي، فيزيك، نجوم، رياضيات)، قطب الدين شيرازي (1236-1311 ميلادي، رياضي، نجوم)، ابن خلدون (1332-1406 ميلادي، تاريخ) بهاالدين العاملي (1546 تا 1621 ميلادي، رياضي، معماري، فلسفه، شيمي). اين فهرست نمايانگر چهره هاي شاخص دنياي اسلام در قرنهاي هشتم تا هفدهم ميلادي است.

Thursday, October 18, 2007

توسعه پايدار و مهندسي زلزله


امروزه توسعه مفهومي عمدتاً دانائي محور
"Knowledge-Based"
و پايدار
"Sustainable development"
دارد. اين نوع و روش توسعه نيازمند آن است كه علاوه بر توجه به
نگرش متعادل و همزمان به اقتصاد، توسعه صنعتي و حفظ محيط زيست، توسعه بر اساس قابليت هاي افزايش ايمني در كشور ما (با توجه به آنچه كه در كشورهاي در حال توسعه به عنوان توان بالقوه مطرح است) برنامه ريزي شود. توسعه دانائي محور و پايدار مي تواند به همگرائي بيشتر فعاليت هاي ما كمك كند. عدم توجه به محيط زيست به طور معمول نزد زلزله شناسان و مهندسان زلزله ديده مي شود. توجه به محيط زيست كشور، و برنامه ريزي براي هدايت برنامه هاي مقاوم سازي در جهت توسعه پايدار دركشور، كمك فراواني به برنامه ريزي هاي 5 ساله مي كند (به ويژه كه هم اكنون از سوي دولت، تهيه برنامه 5 ساله توسعه مورد توجه قرار گرفته است).

Sunday, October 14, 2007

استقلال از چنگ پرسپوليس گريخت


امروز استقلال شانس آورد كه بازي مساوي شد و آنچه استحقاق پرسپوليس زلزله بود رخ نداد. البته استحقاق پرسپوليس زلزله برد با بيش از 6 گل بود تا ركورد ديگري در تارك افتخارات پرسپوليس ثبت شود. حال انشاالله در بازي برگشت جبران مي كنند. و پرسپوليس زلزله اين ركورد را مي شكند.

نهادهاي آموزشي دانشگاهي در جهان اسلام


در صدر اسلام نخستين مركز مهم در بغداد تاسيس شد. اين مركز نيز همانطوركه آمد به فلسفه، رياضيات و طبيعات مي پرداخت. بيت الحكمه (خانه دانش) كه در سال 200 هـ.ق (815 ميلادي) به فرمان مامون ساخته شد. در اين مركز نيز كتابخانه و رصدخانه وجود داشت، و به هزينه خزانه دولتي (بيت المال) اداره مي شد. بيت الحكمه محل اقامت دانشمندان، و مترجماني بود كه بيشتر كتابهاي علمي و فلسفي يوناني را به عربي ترجمه كردند. دليل اين نهضت گسترده ترجمه به احتمال چالشي بوده كه مسلمان در مقابل تمدنهاي قبلي و انكارهاي حكماي يهودي و نصراني احساس مي كرده اند، و براي دفاع از حقوق اسلامي و تاسيس فقه اسلامي نيز (و بنابراين تثبيت قدرت خلافت) از علوم اوليه (علوم پيش از اسلام) بهره فراوان برده اند . جامع الازهر نيز كه در آغاز يك دانشگاه شيعي بود و همزمان مراكز علمي شيعي كه در قرن پنجم هجري (يازدهم ميلادي) در نجف تاسيس شد، از مهمترين نهادهاي علمي جهان اسلام بوده اند كه خوشبختانه تا امروز باقي مانده اند. در ايران اسلامي زمان صفويه، مدرسه چهار باغ اصفهان و مدرسه خان شيراز (كه آخوند ملاصدرا در آن تدريس مي كرد)، فعاليت گسترده علمي را در قرن يازدهم هجري (هفدهم ميلادي)آغاز كردند .جالب آن است كه در تمام مدارس اسلامي (شيعه و سني) كلاس درس توسط مدرس (استاد) اداره مي شد و وي نايبي داشته (كه عملاً نقش استاديار يا دانشيار كنوني را به عهده داشته است). همچنين شخص ديگري به نام معيد (كه دستيار آموزشي امروزه معادل كنوني آن است)، تمرين هاي كلاس را براي دانشجويان حل مي كرده است، بيمارستانها نيز به عنوان يك نهاد علمي اهميت خاص داشته است. جنبه هاي نظري طب در مدارس تعليم داده مي شده و جنبه هاي علمي آن در بيمارستان. بسياري از بيمارستانها خود داراي مدرسه و كتابخانه بوده اند. از پيش از اسلام دانشگاه و بيمارستان گندي شاپور به عنوان نمونه اي جالب مورد توجه خلفاي اسلامي قرار گرفت و براساس نمونه آن به فرمان وليد ابن عبدالملك اموي در سال 77 هجري (707 ميلادي) بيمارستان دمشق را بنا گذاردند. دانشجويان پزشكي پس از تعليمات نظري و علمي بايد رساله اي- پايان نامه- مي نوشتند كه اگر مورد قبول استادشان بود، فارغ التحصيل شده و حق طبابت مي يافتند. از سوي ديگر ابن سينا دانمنشد بزرگ ايراني اسلامي علي رغم اينكه همواره در راه ساختن و ايجاد كتابخانه و نهاد علمي بوده است، همواره از تعرض حاكمان همروزگار خويش در عذاب بود. در سال 425 هـ. ق سپاهيان مسعود (پسر محمود غزنوي) به اصفهان ريختند و پس از كشتاري فجيع پانصد هزار دينار از اموال مردم مصيبت زده را به تاراج بردند، در اين تاراج كتابخانه ابن سينا را نيز غارت كردند. در كتاب بزرگ ابن سينا يكي الانصاف (حاوي بيست و هشت هزار مساله و ميان آراي ابن سينا در مقابل يونانيان در بيست جلد) و ديگري حكمه المشرقيه (حكمه المشريقين) -در مقابل حكمه المغربين كه حكمت فلسفه و يونان است- به غارت رفته است. كتاب انصاف در يورش سپاهيان مسعود غزنوي به اصفهان در يورش ها و غارت هاي آن زمان نابود شده است. از كتاب حكمت المشرقيه تنها مقدمه آن بر جاي مانده است. همين مقدمه نيز نشانگر اهميت اين كتاب است، كه اصل آن در يورش علاءالدين حسين غزنوي (جهانسوز) و آتش زدن شهر غزنين نابود شده است. مغولان نيز كتابهاي شهرهاي اشغال شده را با كاه و جو خيس كرده و به خود اسبان خود مي داده اند! و با در زير دست و پاي چهار پايان خود از بين مي بردند.

نقش حكما در حيات عقلي در تاريخ اسلام


در سراسر تاريخ اسلام، چهره مركزي در انتقال علوم افرادي به نام "حكيم" بوده اند. حكما معمولاً پزشك، نويسنده، شاعر، منجم، رياضي دان و بالاتر از همه يك فرزانه (صاحب خرد) بوده اند. در اين چهره حكيم مي توان وحدت علوم را به عنوان شاخه هاي گوناگون درخت حكمتي در وجود اوست مشاهده كرد. حكيم تعليم مي داد كه علوم مختلف همه كاربردهاي اساسي يك اصل اساسي هستند و پيوسته وحدت علوم را در اذهان شاگردان خويش تثبيت مي كرد. دستگاه آموزشي اسلامي به عنوان يك كل و طبقه بندي علوم كه قالب آن را تشكيل مي دهد، وابسته به اين چهره حكيم بوده است. البته چهره هايي كه جامع علوم مختلف بوده اند بسيار معدودند ولي هم آنها بوده اند كه صرفنظر از نقشي كه در توسعه شاخه خاصي از دانش بشري داشته اند، اثر مهمي بر حيات عقلي اسلامي برجا گذاشته اند.

دانشگاه گندي شاپور - قديمي ترين دانشگاه ايراني


چند تن ازمحققان بر روي روي دانشگاه گندي شاپور بر روي تاريخ دانشگاه گندي شاپور كار كرده اند. از آن ميان دكتر ناصر تكميل همايون در كتاب گندي شاپور - دفتر مطالعات فرهنگي، ۱۳۸۴- نشان داده مطالب جالبي در مورد تاريخچه اين دانشگاه آورده است. بخشي از يادداشتهايي كه از اين كتاب برداشته ام را به همراه يادداشتهاي خودم در اينجا مي آورپم:
برپائي دانشگاه و بيمارستان گندي شاپور همزمان با ايجاد شهر گندي شاپور بوده است (سده سوم ميلادي). در دوره انوشيروان نهضت فرهنگي ايران اوج گرفت. پزشكان بسياري از بيزانس به گندي شاپور آمدند تا به پژوهش، تدريس و طبابت بپردازند.
رئيس گروه پزشكان لقب "درست بد
Dorost-Bad "
داشت او علاوه بر رياست بيمارستان گندي شاپور، پزشك مخصوص پادشاهان ساساني نيز بود
.
علاوه بر پزشكان بيزانسي، در گندي شاپور از علوم پزشكي هندي و چيني و پزشكان اهل آن كشورها نيز استفاده مي شد. به اين ترتيب با تركيب دانش هاي رومي، هندي و چيني دانش پيرفته تر پزشكي ايراني پديد آمد. در گندي شاپور مباحث ديني و كلامي انجام نمي شد و در دانشگاه گندي شاپور دانشمندان از نژادها و مليت ها و مذاهب مختلف حضور داشتند.

گندي شاپور را مي توان به طور واقعي جايگاه علم (دانشگاه) دانست، جائي كه تعصب وقشريگري در آن راه نداشت. دانشگاه گندي شاپور ايراني بود ولي همه ملل مي توانستند از آن بهره گيرند. زبان تدريس پهلوي بود ولي زبان هندي (سانسكريت) يوناني و سرياني نيز مورد استفاده بود. علاوه بر دانشگاه، بيمارستان گندي شاپور نيز محل آموزش عملي دانشجويان بود و در آن پزشكان اكثراً مسيحي ايراني به مداواي بيماران مي پرداختند.
علاوه بر پزشكي، آموزش علوم انساني(حكمت و فلسفه) نيز در دانشگاه گندي شاپور رواج داشت. علاوه بر انديشه هاي فلسفي ايراني (حكمت خسرواني، كه بعدها به نام فلسفه اشراق توسط شيخ شهاب الدين سهروردي بسيار گسترده شد) در گندي شاپور انديشه هاي ايراني، هندي، سامي و يوناني به هم آميخت و به صورت انديشه اي جهاني ارائه مي شد. اين تحول فرهنگي در زمان ساساني به دليل ساختار ظالمانه و آماده براي تلاشي حكومت ساساني و حمله اعراب فروريخت ولي جالب است كه ريشه بسياري از مباني فرهنگي مسلمانان و علوم و فنون دوران اسلامي را بايد با در زمان ساساني و فرهنگ دانشگاه گندي شاپور جستجو كرد.

عيد فطر مبارك

فرارسيدن عيد سعيد فطر را خدمت شما و و همه روزه داران و مومنان تبريك و تهنيت عرض مي كنم.

Thursday, October 11, 2007

ارتباط بین علوم با یکدیگر

کاری که من به علاقه دارم - شاخه های مختلف زلزله شناسی و زمین شناسی مهندسی- و با توجه ویژه به بلایای طبیعی، از علوم بین رشته ای و در واقع بین علم و مهندسی است. بنابراین ابنکه چرا گاهی چشمه لرزه زا می پردازم و گاه به خرد لرزه ها، گاه به سونامی و گاه به گسلهای فعال و مدل کردن چشمه های لرزه زا، و حتی گاهی پهنه بندی خطر سیل و خطرهای زیست محیطی، همه را به دلیل یک نگاه محوری - کاربرد علوم زمین کاربردی در محیط زندگیس انسان و بررسی تاثیر متقابل این دو در یکدیگر باید بررسی نمود. حال دانشجویانی از رشته های مختلف، از عمران گرفته تا ژئوفیزیک، از محیط زیست گرفته تا معدن و زمین شناسی ممکن است در این محدوده های علاقه قرارگیرند. به هر حال موضوعات بین رشته ای را که اشاره وار در بالا آوردم، به طور اختصاصی نمی توان تحت هیچ یک از محدوده های رشته های ذکر شده رده بندی نمود. برای چنین کاری لازم است تا دانشمندان علوم بین رشته ای با تلاش بیشتر خور را به این نوع نگاه چند وجهی مسلح کنند.

Tuesday, October 09, 2007

هنوز مرغ همسايه غاز است؟

اين روزها با پروژه هايي مواجه مي شويم كه در آن بدون در نظر گرفتن توان تخصصي داخل كشور پروژه هايي از خارج مرز ها تعريف مي شود و هدف كارفرما - كه داخلي هم هست- انتقال دانش فني ذكر مي شود. ولي معمولا پس از مدتي وقتي براي داوري چنين كارهايي دعوت مي شويم، مي بينيم كه اساسا كار در حد اوليه و معمول است و با انجام آن كه چندين برابر كارهاي محققان داخلي براي آن هزينه مي شود، هرگز نه دانش فني به داخل صورت مي گيرد و نه اطلاعات ما بيشتر مي شود و نه اساسا معضلي از معضلات مملكت حل خاهد شد. ظاهرا همچنان در كشور ما هنوز مرغ همسايه غاز است. حداقل اگر مرغ همسايه را در حد قيمت همان مرغ خودي مي خريديم! باز دلمان نمي سوخت!.

ارزش علم و اطلاعات علمي چيست؟

روزانه با سوالات متفاوتي موجه ميشويم كه در مورد كسب اطلاعات زلزله و لرزه خيزي از منطقه اي از كشور يا ارائه گزارشهاي آماده يا آماده كردن گزارش - به عنوان وظيفه! - از وضعيت يك ناحيه از ما سوال مي شود. اين در حالي است كه اساسا در مقياس بزرگ مطالعه اي در حد مورد سوال انجام نشده است و اطلاعات علمي مورد نياز بايد بر مبناي يك مطالعه تهيه شود. از سوي ديگر اگر حتي چنين مطالعه اي براي يك منطقه خاص انجام شده باشد، براي ساماندهي و مرتب كردن چنين داده هايي و در اخيار گذاشتن آن بايد وقت صرف نمود.
البته اطلاعات علمي كلي از لرزه خيزي مناطق مختلف در نقشه هاي كلي منتشر شده و در كتابخانه ها - و اخيرا در اينترنت مثلا
در سايت پايگاه داده هاي علوم زمين - در دسترس است.
البته با تمام اين اوصاف مشخص نيست كه چرا هنوز بعضي توقع دارند، مطالعات انجام نشده ناگهان انجام شود و ما هر كار كه داريم بر زمين بگزاريم و به پاسخگوئئ موردي مشغول شويم؟ اگر چنين شود، بخش پژوهشي كشور وقتي براي پژوهش خواهد يافت؟ در ضمن آيا همين نوع سوال كردن و اطلاعات خواستن از محققان نشان از كم ارزش ديدن علم در نگاه بعضي از مردم نيست؟

Monday, October 08, 2007

احتمال بروز سونامي‌هاي خفيف در درياي خزر وجود دارد



بر اساس يافته‌هاي محققان پژوهشگاه زلزله شناسي احتمال بروز سونامي‌هاي خفيف در درياي خزر وجود دارد
سرويس: علمي 1386/07/16 10-08-2007 14:00:04 8607-06835: كد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: علمي
بر اساس يافته‌هاي محققان پژوهشگاه بين‌المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله، درياي خزر عليرغم عدم ارتباط با آبهاي آزاد به دليل لرزه خيزي و ويژگيهاي زمين شناختي و همچنان بر اساس شواهد تاريخي پتانسيل بروز سونامي را دارد.
مهندس سحر امير نژاد، دانش‌آموخته كارشناسي ارشد مهندسي معدن دانشگاه تهران كه در تحقيقات پايان‌نامه‌اش به راهنمايي دكتر مهدي زارع، رييس پژوهشكده زلزله شناسي پژوهشگاه بين‌المللي زلزله شناسي در بررسي خطر سونامي در كرانه‌هاي درياي خزر همكاري داشته است در گفت‌وگو با خبرنگار «پايان نامه» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: در اين تحقيقات با مدل‌سازي شرايط درياي خزر، عوامل ايجاد سونامي و پتانسيل وقوع آن در منطقه بررسي و در ادامه پهنه بندي خطر سونامي در كرانه‌هاي خزر مشخص مي‌شود. بررسي‌هاي مقدماتي انجام شده نشان مي‌دهد اين پهنه آبي كه بزرگترين درياچه جهان تلقي مي‌شود، صرف نظر از وسعت زيادي كه دارد از لحاظ اختلاف ارتفاع در بخش‌هاي مختلف و برخي پارامترهاي ديگر بيشتر شبيه درياست تا درياچه؛ لذا از آنجا كه سونامي منحصر به اقيانوس‌ها و آبهاي آزاد نيست، احتمال بروز سونامي در درياي خزر وجود دارد؛ همچنان كه حتي درياي مرمره كه از لحاظ وسعت كوچكتر از درياي خزر است، سونامي خيز به شمار مي‌رود.
وي خاطر نشان كرد: شمال، مركز و جنوب درياي خزر از لحاظ عمق آب كه پارامتر تعيين كننده‌اي در احتمال بروز سونامي و ارتفاع امواج آن است كاملا متفاوتند به طوري كه عمق آب در قسمت شمالي كم (12 تا 15متر) است به طوري كه برخي اوقات يخ مي‌زند، عمق آب در بخشهاي مياني درياچه حدود 700 متر و عمق حداكثرقسمت‌هاي جنوبي 1100 متر است؛ لذا عمق آن اگر چه با اقيانوس‌ها قابل مقايسه نيست ولي به هر حال چندان هم كم عمق نيست.
امير نژاد در بيان ويژگيهاي ريخت شناسي درياي خزر به لرزه خيزي بالاي آن اشاره و خاطر نشان كرد: درياي خزر از لحاظ لرزه زمين ساختي در بلوك خزر جنوبي قرار دارد كه توسط چند كمربند لرزه خيز احاطه شده كه يكي از آنها منطبق بر تپه زير دريايي سرت است كه در آن با اتصال فرضي منطقه آپ شرون ارمنستان به كوه‌هاي قفقاز يك بلندي در زير درياي خزر است كه اختلاف عمق بسيار زيادي را در مناطق مختلف اين درياچه باعث شده است.
وي تصريح كرد: در اين تحقيقات تاثيرات فعال شدن اين گسل كه ادامه روندهاي قفقاز و كپه داغ است بر آبهاي خزر و سواحل آن بررسي شده كه نشان مي‌دهد در صورت بروز زلزله‌اي بزرگ احتمال ايجاد امواجي به ارتفاع نيم متر تا 5/3 متر با قابليت پيشروي تا 100 متري سواحل وجود دارد.
اگر چه بروز سونامي‌هايي با امواج نسبتا كم ارتفاع در مقايسه با سونامي‌هاي عظيم، قدرتي به مراتب كمتر دارند ولي با توجه به تراكم جمعيت شهرهاي ساحلي، ساخت و سازها و وجود برخي سازه‌هاي استراتژيك و زيرساخت‌هاي نفتي در مناطقي از سواحل خزر بايد خطر چنين سونامي‌هايي را نيز كاملا جدي گرفت.
امير نژاد با بيان اين كه برخي شواهد تاريخي از جمله گزارش قطعي بروز سونامي در 8 جولاي 1895 در بندر تركمن‌باشي (تركمنستان) متعاقب زلزله‌اي با بزرگي 3/8 ريشتر با خسارات سنگين و 10 ، 15 مورد گزارش‌هاي ديگر در ايران و شوروي سابق به عنوان موارد مشكوك سونامي وجود دارد كه مساله سونامي خيز بودن درياي خزر را تاييد مي‌كند، ‌خاطر نشان كرد: بروز زلزله‌اي با بزرگي بيش از 5/6 تا 7 ريشتر در سطح دريا يا مناطق حاشيه آن، رخداد آتشفشانها و گل‌فشان‌هاي زيردريايي و برخورد سنگهاي آسماني با قطر بيش از 20 كيلومتر از مهمترين عوامل وقوع سونامي هستند.
بررسي گسلها و سوابق لرزه‌خيزي محدوده خزر حاكي از توان رخداد زمين لرزه‌هايي با بزرگي 2/7 در كوچكترين چشمه تا 9/7 در بزرگترين چشمه‌هاي لرزه‌خيزي در بلنداي اپ شرون ــ قفقاز است، البته بروز هر زمين لرزه با چنين بزرگي لزوما به معني ايجاد سونامي نيست اما به هر حال بايد در كاربري سواحل و حفظ حريم به اين مساله توجه شود.
وي تصريح كرد: با توجه به اختلاف عمق و شيب زياد كف دريا احتمال ناپايداري رسوبات و بروز زمين لغزش در آن وجود دارد كه مي‌تواند منشاء ايجاد سونامي باشد. اين مساله در قسمت‌هاي مركزي دريا كه شيب بيشتري دارد بيشتر است اما در صورت وقوع زلزله مساله پيچيده‌تر بوده و نيازمند تحليلهاي دقيق است.
امير نژاد در ادامه درباره احتمال بروز سونامي در مناطق مختلف جهان به ايسنا گفت: بر اساس اسناد و داده‌هاي تاريخي موجود 58 درصد سونامي‌ها در اقيانوس آرام ، 25 درصد در درياي مديترانه، 12 درصد در اقيانوس اطلس، 5 درصد در اقيانوس هند، بوده و بر اساس داده‌هاي دستگاهي با دقت بالاتر، 76 درصد سونامي‌ها در اقيانوس آرام، 10 درصد در درياي مديترانه، 9 درصد در اقيانوس اطلس، 5 درصد در اقيانوس هند رخ داده است كه مخربترين سونامي ثبت شده در تاريخ بشر سونامي دسامبر 2004 اقيانوس هند بود.
وي در پايان با بيان اين كه طبق بررسيها، فاصله ميان رخداد زلزله و رسيدن امواج سونامي به سواحل خزر حدود 5 تا 6 ساعت است در بيان راهكارهاي كاهش خطر سونامي در مناطق ساحلي درياي خزر گفت: با توجه به نقشه‌هاي پهنه بندي خطر سونامي در منطقه كه در ادامه تحقيقات اين طرح تهيه مي‌شود بايد حريم اطراف ساحل را تا فاصله‌اي مشخص از سازه‌هاي استراتژيك و جمعيت خالي كرده و به كمك سيستم‌هاي هشدار سريع سونامي متصل به شبكه‌هاي آن لاين زمين لرزه‌هاي دنيا و سيستم هشدار تخليه در زمان ثبت زلزله‌هايي با كانون زمين لرزه‌يي زير آب و همچنين ايجاد پناهگاه‌ها و ديواره‌هاي حائل با ارتفاعي دو برابر حداكثر ارتفاع امواج سونامي احتمالي آسيب پذيري در برابر اين پديده مخرب طبيعي را كاهش داد.
انتهاي پيام

سالروز زلزله بالاكوت پاكستان


هشتم اكتبر برابر با شانزدهم مهرماه دومين سالروز بالاكوت پاكستان بود كه با بزرگاي 7.6 موجب مرگ بيش از 80000 انسان بي گناه شد. سالروز اين رخداد فاجعه بار كه با ويراني كامل شهر بالكوت و تخريب وسيع در شهر مظفرآباد گرديد نقطه عطفي در تاريخ جديد كشور پاكستان محسوب مي شود. زلزله در منطقه كشمير كه مورد مناقشه بين هندو پاكستان و البته در سوي پاكستاني كشمير در منطقه اي بسيار كوهستاني و صعب العبور رخ داد. با حدود يكصد كيلومتر گسلش و زمين لغزش هاي متعدد همراه شد. اين زلزله در مكاني رخ داد كه در نقشه هاي پهنه بندي خطر زلزله كشور پاكستان به اشتباه به عنوان با خطر متوسط تا كم مشخص شده بود. اين موضوع نشان از لزوم بازنگري كامل در نقشه هاي پهنه بندي در كشورهاي منطقه دارد.

دانشگاه پژوهش محور و كارآفرين-8

توسعه پژوهش محوري در دانشگاهها نياز به فعايتهاي زيربنائي جهت بازسازي و نوسازي آموزش عالي ما دارد. بازنگري پويا و مداوم در ساختار و مواد درسي و برنامه رشته ها و دانشكده هاي ما از الزامي است. بسياري از دانشجويان در حين تحصيل - به ويژه در دوره هاي تحصيلات تكميلي - در كارآموزي و حين انجام رساله فوق ليسانس و دكتري با نيازهائي آموزشي و مواد علمي مواجه مي شوند كه علي رغم مرتبط بودن با رشته تخصصي و رساله ايشان، به هيچ عنوان در دوره هاي آموزش نظري و عملي مد نظر نبوده است. اگر به وب سايت دانشگاههاي بزرگ دنيا مراجعه كنيم - و اين مراجعه را مثلا هر شش ماه تكرار كنيم - مي بينيم كه در گذر زمان بسته به نياز جامعه و پيشرفت علم و فناوري، در ساختار دروس و مواد آموزشي و حتي برنامه هاي پژوهشي به صورت مداوم و پويا تجديد نظر و تصحيح صورت مي گيرد. با عدم آموزش كافي اوليه، با يك فرايند ناقص از نظر پرورش متخصص مورد نياز از ديدگاه خلاقيت و كارآفريني مواجه هستيم. بيشتر روند موجود در جهت انتقال مستقيم مطالب كلاسيك است كه نه كمكي به رشد خلاقيت مي كند و نه به تمرين پژوهش و رشد ديدگاه پژوهشي دانشجويان.
آنچه امروزه در بسياري از كلاسهاي درس - حتي دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري - صورت مي گيرد، به تبعيت از يك عرف قديمي آموزشي در دانشگاههاي ما - كه متاسفانه به صورت سنت هم درآمده - بيشتر آموزش مستقيم مطلب است و نه بر انگيختن حس تحقيق و خلاقيت در دانشجويان. دانشجوئي مي تواند در آينده به فرايند كارآفريني در جامعه بپيوندد كه در دانشگاه مراحل رشد خلاقيت فردي و نحوه كارگروهي پژوهشي را تجربه كرده باشد. عدم پيروي كلاسيك روش علمي در بسياري از كارهاي تحصيلات تكميلي - كه از سوي استادان هم نظارت كافي در اين موارد نقص صورت نمي گيرد- به محصولاتي مي انجامد كه نه در استاندارد مورد پذيرش پژوهشي قرار مي گيرند و نه كارآيي و كاربردي در جامعه دارند.

Sunday, October 07, 2007

دانشگاه پژوهش محور و كارآفرين-7

پژوهش محور بودن دانشگاهها هنگامي معني مي يابد كه دانشگاهها درتشخيص نياز هاي عرصه هاي مختلف در سطح ملي پرچمدار جامعه باشند. وقتي نياز جامعه را به علوم و فنون مختلف توسط دانشگاه ها با كار ميداني پژوهشي سنجيده و يافته شود، در آن صورت مي توان براي دستيابي به انتظار واقعي جامعه نيز از دانشگاه انتظار طراحي نقشه راه داشت. نيازي كه ازجامعه بر نخيزد و بر ميناي براورد دقيق سنجيده نشده باشد، راهگشا نيست. بر اساس مشاهده غير دقيق نمي توان انتظار تامين الزامات يك جامعه را با كارهاي غير حرفه اي سطحپائئن داشت. دانشگاه نيز به اين آمار غير دقيق يا اعتمادي نمي كند ويا بر مبناي همان برداشت غيردقيق كار مي كند. البته كاري با كيفيت پائين حاصل مي شود كه نمي تواند مبناي مطالعات سطح بالا و بنيادي قرارگيرد. اين نوع انجام كار پژوهشي عملا حركت در يك دور باطل و هدر دادن انرژي است.
در ايران و ساير كشور هاي اسلامي و در حال توسعه، با ناديده گرفتن عرصه جهاني علم و عدم دقت در كيفيت كار پژوهشي و گسترش به هر قيمت آموزش عالي، علارغم فرصت آفريني در داخل مملكت براي نيروهاي جوان جوياي تحصيل (كه كاري بسيار پسنديده است) متاسفانه كيفيت بالا فدا مي شود. وقتي كيفيت در سطح رده يك بين المللي به عنوان يك مبنا پزيرفته نشود، در آن صورت هر كار متوسط و خداي ناكرده اشتباهي را در شلوغي كارهاي متوسط مي توان ارائه كرد (وقهرمان شهر بي قهرمان شد!). در حالي كه عرصه علم و كيفيت علم استانداردي جهاني دارد. نمي توان مقاله ي يك هندي را با مقاله يك هلندي و مقاله يك ايراني و يك ژاپني را در يك موضوع تخصصي و در يك سطح تخصصي مشابه با كيفيات متفاوت به عنوان كار هاي با استاندارد هاي متفاوت پذيرفت. عرصه علم عرصه دقت و كيفيت بالاست
.

دانشگاه پژوهش محور و كارآفرين-6


نقش ابزار و تجهيزات آزمايش و مشاهده و تحقيق و توسعه در ساخت آنها در فرايند پژوهش و كارآفريني چيست؟
پر واضح است كه در صورت نبود ابزار نمي توان به مشاهده و انجام آزمايش دقيق در حوزه پژوهشي مورد نظر بر اساس استانداردهاي روز دنيا پرداخت. از آنجا كه در بيشتر زمينه هاي ابزار دقيق از فناوري روز دنيا به دور هستيم، همچنان تا زماني كه امكان تهيه اين دستگاهها و ابزار در داخل وجود داشته باشد - به ويژه در مورد ابزار دقيق - بايد وابسته به تجهيزات وارداتي باشيم. الزام براي انجام اين كار هم مشخص است: اگر ابزار كار نباشد، نمي توان در استاندارد مورد نظر فعاليت نمود.
حال يك چالش مهم آن است كه: چه بكنيم كه پس از مدتي كشور ما - نظير بسياري از كشورهاي در حال توسعه - به قبرستان تجهيزات فرسوده تبديل نشود؟ هنگامي كه استفاده مناسبي از تجهيزات - چه در هنگام انتخاب و خريد آن و چه در نگهداري آنها - نكنيم، دوره عمر اين تجهيزات در كشوري نظير ما بسيار كوتاه خواهد بود.
مساله ديگر آن است كه براي پژوهش محور بودن دانشگاهها ابتدا بايد تمركز را بر روي نيروي انساني كارآمد گذاشت و چه در بخش دولتي و چه بخش خصوصي تحقيق و توسعه هنگامي مي تواند به عنوان يك سنت كار حرفه اي تلقي شود كه دانشمندان به عنوان محور توسعه علمي قرارگيرند. در مواردي كه مي بينيم كه سرمايه گذاري مالي و تخصيص بودجه براي جذب تجهيزات راحتتر صورت مي گيرد تا براي جذب محقق.
تجهيزاتي كه به سطح پژوهش لازمه و قابل اجرا در هر كشور نخورد و هماهنگ با امكانات استفاده در كشور مذبور نباشد، وارد كردنش جز ضرر چيز ديگر ندارد، چرا كه به اين ترتيب اگر امكان استفاده صحيح هم بعدها فراهم شد، هيچ مديري به تخصيص بودجه بيشتر - به دليل تجربه ناموفق قبلي - راضي نخواهد شد.
تجهيزاتي به كار پژوهش و فرايند كارآفريني كمك مي كند كه بر پايه يك برنامه ريزي دقيق وبه سامان از سوي پژوهشگر لزوم و امكان استفاده از آن توجيه شده باشد. ولي هنگامي كه چنين توجيهي وجود داشت، اگر عزم و اراده جدي براي توسعه علمي وجود دارد، لازم است تا با دست و دلبازي با تامين بودجه براي آن عمل شود.
اگر اراده جدي براي توسعه علمي كشور وجود دارد، سرمايه گذاري مالي و تامين بودجه اگر با خست و نديدن ضرورتهاي اين بخش - و در مقايسه مداوم با ساير احتياجات فوري و نيازهاي روزمره جامعه - صورت گيرد، در دور باطلي قدم خواهيم زد كه حاصلش هرچه باشد، جامعه اي توسعه يافته براساس توان و تلاش متخصصان ايراني نخواهد بود.
يك نكته پاياني: اگر توان نرم افزاري در بخشهاي قابل دسترسي به فناوري نوين تقويت شده و بر روي آن سرمايه گذاري گردد، مي توان به صورت بخشي، در سطح درجه اول دنيا در محيط علمي داخل حركت كنيم - حتي اگر كل چرخه علم فناوري در يك موضوع مسخر ما نشده باشد.
ضمنا اگر با توسعه و تجهيز آزمايشگاههاي تحقيق و توسعه تجهيزات در تمام دانشگاهها و پژوهشگاههاي ما مد نظر واقع شود، در آن صورت در فرايند توليد - حداقل بخشي از - سامانه تجهيزات تخصصي قرار مي گيريم. اين بخش مهمي از تحقيق و توسعه است كه در عين حال با يك برنامه مناسب عرصه حضور بخش خصوصي در دانشگاهها و پژوهشگاههاي ما نيز هست. تمام دانشگاههاي پيشرفته در دنيا، بخشي براي تحقيق و توسعه در تجهيزات دارند ولي ما معمولا آماده خوري مي كنيم و به توسعه و ساخت تجهيزات كمترين بها را مي دهيم.

Thursday, October 04, 2007

شهادت امام علي -ع- تسليت باد


سالروز شهادت اير مومنان ، علي -ع- به تمام آزادي خواهان و آزادگان و عدالتجويان تسليت باد. در شبهاي قدر علاوه بر دعاهاي شخصي، دعا براي سعادت ملت و مملكت ما و بهروزي مسلمانان و صلح و ارامش براي تمام بندگان خدا فراموش نشود.

دانشگاه پژوهش محور و كارآفرين-5

شناخت نياز در پژوهش و توسعه كارافريني نقش مهمي دارد.اگر براورد دقيقي از شرايط خود ونياز نداشته باشيم، تعيين هدفها هم غير دقيق و با اشكال همراه خواهد بود.
در ايران ما، در بسياري از موارد، در تعيين هدف پژوهش با اشكال مواجه مي شويم، چرا كه از شرايط خود و نيازهاي واقعي مان و طرح واقع بينانه سوال مشكل داريم. براي طرح واقع بينانه سوالي كه بايد به آن پاسخ داد، لازم است تا آمار درستي در دسترس باشد و بر اساس پردازش غير جانبدارانه آن آمارها، به اطلاعات پايه برسيم. آن اطلاعات پايه راهگشاي ما براي دستيابي به تعريف هدف و نياز پايه ماست.
اگر همچنان بر دور باطل علم براي هدفهاي نامشخص بگرديم، محصول نيز بي مشتري مي ماند. اين همان پژوهش تزئيني است كه توان و انرژي فراواني را به هدر داده است.
ضمنا براي تعريف خطوط كلي پژوهش، نياز شديدي به تجريه و تخصص بالا وجود دارد. چرا كه بدون اين تجربه و هدايت كلان، چه بسا با ديدن اولين كار انجام شده و به نتيجه رسيده به هيجان بيائيم و بر همان اساس تعيين هدف كنيم. اين كار درست نيست.
هدفها نيز بايد دستيافتني و متواضعانه انتخاب شوند. اگر به هدفهاي خيالي - صرفا به دليل پرهيجان و پر سوصدا بودن در صورت كسب نتيجه يا به هر حال بخشي از نتايج قابل ارائه - بپردازيم، هم توان را از دست داده ايم و هم معلوم نيست كه واقعا نتيجه مطلوب و قابل استفاده باشد.
حال كه اين مقدمات را ذكر كردم، اشاره كنم كه اخيرا مراكزي به نام كارآفريني - و در دانشگاه تهران دانشكده كارآفريني - تاسيس شده اند. حركتي جالب است و نشان از توجه به موضوع دارد، ولي يادمان نرود كه با جمع كردن موضوع در يك مركز يا يك دانشكده، مساله قابل حل يا دستيابي نيست. كارآفريني و پژوهش محوري بايد به عنوان هدف بنيادي و مبنائي تمام دانشگاهها و پژوهشگاههاي ما درآيد.

Monday, October 01, 2007

دانشگاه پژوهش محور و كارآفرين-4

مساله هايي كه معمولا به عنوان چالش در مقابل رويكرد ملي و كشوري به برنامه هاي پژوهشي و تعريف ماموريت براي كارهاي پژوهشي مطرح مي شود عبارتند از:

مگر علم جهاني نيست؟ پس چرا ماموريتهاي ملي براي انجام كارهاي پژوهشي مهم هستند؟
چرا، علم جهاني است و تمدن و فرهنگ نيز با ارتباطات امروزي دستاوري جهاني و بين المللي است. ولي در درون مرزهاي ملي هر كشور، اولويتهايي مطرح است كه الزاما در مكانهاي ديگر مطرح نيست. چرا اين مرز ها مهمند؟ به خاطر اينكه واقعي هستند و وجود دارند! از هر مرز جغرافيائي كه عبور كنيم، با وجود اينكه زمين و ساكنانش همانند هستند، ولي دغدغه ها، گرفتاري ها، هدفها، آرزوها، و ... به دليل تغيير شرايط عوض مي شود. اگر اولويت ملي وجود نداشته باشد، طبيعي است كه كشورهاي درحال توسعه و عقب افتاده ديگر همان اندك توان باقي مانده را نيز براي توسعه از دست مي دهند و بي عدالتي و عدم توازن در سراسر زمين گسترده مي شود. اينجاست كه كه امنيت و آسايش همگان به خطر مي افتد. چه فقرا و چه اغنيا! پس اولويت ها براي هر كشور مهمند، بايد تعريف شوند و نخبگان نيز بايد براي حل معضلات جامعه خويش امكان و همت تلاش بيابند. البته با نگرش مذهبي، انجام خدمت به جامعه را به عنوان توفيق خدمت، و انجام وظيفه ارج مي نهند.

هنگامي كه بخش خصوصي گسترده اي نداريم، چگونه انتظارداشته باشيم تقاضاي لازم براي عرضه محصولات پژوهش ماموريت گرا فراهم شود؟
البته همينطور است ولي اول آنكه همان بخش خصوصي نيز توسط متخصصان تقويت شود تا روحيه توليد و افزايش توان جاي روحيه تجاري و افزايش صرف سود را بگيرد. ضمنا يادمان باشد كه تقاضا را نيز باز همين طبقه متخصص در هر قسمت كشور بايد تعريف كند و بعد امكان عرضه محصول خويش را بيابد.

چرا با تعريف ماموريت براي ازادي عمل پژوهشگران خود محدوديت تعريف كنيم؟
چون منابع محدود است و هيچ جا نمي توان انتظار داشت كه بخش خصوصي يا دولتي سرمايه گذاري انجام دهد ولي توقع نداشته باشد كه ارزيابي نيز بر نتايج كار نكند. وگرنه سرمايه گذاري در پژوهش حالت خيريه پيدا مي كند كه البته در دراز مدت جوابگونيست. پژوهش هنگامي مي تواند مستدام باشد كه در راستاي اهداف -ماموريت ها- بتواند به خوبي پيش رود و جذب امكانات كند، و براي آن مشتري وجود داشته باشد. اساسا هنر يك محقق آن است كه كار خود را بتواند به عنوان يك متاع با ارزش در اختيار جامعه بگذارد به نحوي كه جامعه - اعم از مديران كلان، مياني، برنامه ريزان و صاحبان صنايع و شركتها- متقاضي آن باشد. پژوهش در علوم پايه نيز موقعي موفق است كه در پوشش اهداف و برنامه هاي كلان برنامه ريزي و اجرا شود. اينجاست كه مي توان به پژوهش ماموريت گرا به عنوان امكان و ايجاد فرصت - به جاي ايجاد محدوديت - نگاه كرد.